
زمان و خاطره
زمان آیا چیزی جز توالی لحظه ها ست؟
فاصله ای نقطه چین از ازل تا ابد .
هر نقطه یک لحظه است .
مکثی می کنیم می گذریم .بی آنکه قادر به ایستادن باشیم .
.شایدزندگی تنها یک رویاست .
گاه لذت بخش ،سکر آور،رخوت انگیز!
گاه تب دار ،ترسناک ،وهم آلود.
نقطه هائی که ترا از گذشته دور می سارند.
از مکان هائی که دوستشان داشتی.
از کسانی که مهر می ورزیدی
دوستانت بودند.
دور می کند از زمان حال،
می رباید!
ار دسترس تو آن ها را.
آنان می مانند چونان خاطره ای دور
در گوشه ای از ذهنت.
چهره ها ،لحظات مبدل شده به خاطره .
خاطراتی که
ما را از سال های کودکی وجوانیمان دورمی سازد .
از آن روزها .
روز هائی که جهان به هر خنده ،هر شادی ،حتی غم!
به پاکی در دست های مامتولدمیشد .
از آن دنیای پاکیزه ،از آن خلوص،از آن دوستان
تنها یک خاطره ،یک تصویر برجای می ماند .
تصویری همیشه جوان.بهمان گونه که بودند..
با آهی بر آمده از دل.
می دانم پای سنگین گذرزمان
نقش خود بر این چهره های شاداب نهاده است.
چونان هجوم پائیز بر درختی !
درختی
عریان شده از هر آنچه در بهار وتابستان ذخیره کرده بود.
در انتظار خواب سنگین زمستانی.
در آئینه غبار گرفته به سیمای پیر شده خود می نگرم.
چهره ای که زمان در کار محوکردن آن است .
چه زود گذشت.سخت وجان کاه .
اما هنوز زنده ام !به عشق!
.به اخرین نقطه چین ها زندگی نزذیک می شوم.
خیره شده در عکس های یک روز تابستان .
چهره هائی که جز نام دوتن ناصر و رسول حتی نامهایشان نیز از خاطرم گریخته اند ..تابستان 1349زنجان

دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
افزودن دیدگاه جدید