رفتن به محتوای اصلی

با قدم های پیرانه هم پای یک نسل پرشور
21.01.2023 - 07:25

 

اندیشه هایم پلی میزنند از این سوی شب به آن سوی شب. به پنجره های گشوده. به فریاد های شبانه مردمی که از اعماق جان آزادی را فریاد می زنند .

اندیشه هایم پلی می کشند از رشته های خیال. از اطاقم که به اندازه تنهائی من است به سلول های تنگ ،به مردان وزنانی که تنگی زندان را ،شکنجه را طاقت می آورند! تا از زندگی آزاد،شرافت انسانی ،حق پایمال شده من وتودفاع کنند.

صدا هائی مبهم درون پرده های گوشم می پیچند. صدای خرد شدن استخوان ها ،فرو افتادن پیکرهای جوان برکف خیابان ها. صدای جانکاهی که اعدامی زمان خردشدن استخوان های گردنش زیر بار سنگینی تن ازحنجره زخمی خود بیرون می دهد.

درد می کشم.

به دختران ،به پسران جوانی می اندیشم . که درجستجوی یک زندگی ساده ،اما آزاد وبی هراس ازسایه اهریمنان تن به مرگ می سپارند! تا ازسهم زندگی آزاد یک ملت دفاع کنند.جوانانی با صورت های گل انداخته چونان شکوفه های گل بهی رنگ گیلاس در بهار. باچشمانی شرقی ،پرشور در جستجوی شادی! این عنصر رخت بسته از سرزمینی که نوحه خوان ها ومداحان تعزیه گردان صحنه اند.

چه تلخ وسنگین است زندگی زیر نگاه عسس که راه شادی ونشاط بر تو می بندد. قوانین حکومتی بس فاسد وجنایت پیشه که بر تو حکم می راند.چه میزان دشوار است زندگی در سرزمین دوالپاهای بر آمده از درون غارهای تحجر که بر دوشت می نشینند .پا های دراز خود بردور گردنت می پیچند. راه نفس بر تو می بندند . دست بر روی چشمانت می نهند .دردهلیز های تنگ وتاریک جهل وعقب ماندگی سرگردانت می کنند.

از بهشت سخن می گویند .اما درب جهنم بر رویت می گشایند .دری که بر سر در آن نوشته" امیدی در این جا نیست ."

چه می توان گفت در باره سرنوشت یک ملت ،سرنوشت جوانانی که در چنین دوزخی که هیچ روزنی ، حتی به اندازه کور سوی یک شمع بر روی آن ها گشوده نیست .یک انسان چه میزان تاب می آورد این همه سختی را ؟چه میزان طاقت می آورد بی سرانجامی را که هیچ نشانه ای ازآینده ای حتی کم رنگ در آن دیده نمی شود؟

این مبارزه ،این خیزش عظیم جوانان نبرد روشنی با تاریکی است .نبرد امید با ناامیدیست . نبرد رنگ های الوان زندگیست با تک رنگ سیاه ائیدولوژی حاکم بر جامعه .

برد با کسانی که جهان را از روزن تنگ تفکرات بسته یک دین ،یک آئین ،یک تفکرقرون وسطائی منجمد شده در زمان ماضی می بینند. تفکری که در آن جائی برای بدعت ونو آوری نیست! جهان سرد ومنجمد. که زنان بزرکترین قربانیان آنند.

براستی جامعه مردانه ایران، چه میزان از رنج ودرد حاصل از قوانین سخت حکومت اسلامی را برروی زنان ! برروی این دختران جوان حس کرده و می کند؟ هنوز بسیارانی قادر بدرک رنج و آرزوی رهائی زنان که در شعار زیبای زن زندگی خوابیده است نه گردیده اند . هنوز هستند کسانی که قادر به درک چرائی این خشم ونفرت عظیم تلنبار شده در وجود زنان جوان پیچیده در چادرهای سیاه نیستند. جوانائی چنان زیبا! به زیبائ تندیس هائی که گوئی با چکش "رودن" تراش خورده اند.

دختران ،پسران سرزمینم این همه زیبائی را از کجا آورده اید ؟ چشمان چنین هوشیار؟ فکری چنین باز؟ در اوج یک استبداد خشن مذهبی ؟ حس های نوستالوژیک غریبی که مرا به کوچه های جوانیم بر می گردانند. به تپش نبض تاریخ یک ملت که پیوسته با آرزوی آزادی گره خورده است.

من نیز در این پیرانه سری با قلب دردمند یک نسل که با تمام فراز وفرود های زندگی پیوسته برای آزادی تپیده است .قلبم را بدست نسل جدید می سپارم . با قدم های پیرانه با شورشان همراه می شوم. فریاد می کشم "زن ،زندگی ،آزادی!" ابوالفضل محققی

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال
برگرفته از:
ایرانگلوبال

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.