رفتن به محتوای اصلی

اندر احوال مصدق ثانی
15.01.2023 - 20:27

 

دکتر مصدق در دادکاه می گفت وقتی دستخط همایونی را به من نشان دادند شک کردم که جعلی باشد برای همین آورنده پیام را بازداشت کردم. از 28 مرداد 32 تا امروز که هفتاد سال از آن ماجرا می گذرد، کسی به این حرف مضحک مصدق نخندیده است. مصدق سرهنگ نصیری را یک ساعت در نگهبانی معطل نگه میدارد تا رسید بدهد و البته رسید را میتوانست همان دم در خانه اش در خیابان کاخ هم بدهد. یک ساعت برای این بود که مطمئن نبود چه میخواهد بکند.  شما اگر جای مصدق بودید و تصور میکردید دستخط جعلی است چه میکردید؟ نصیری را به جرم کودتا بازداشت میکردید؟ یا یک تماس با اعلیحضرت در کلاردشت میگرفتید که  نامه ی عزل به دست من رسیده من حدس میزنم جعلی باشد. چرا مصدق این کار را نکرد؟ برای آن که پیرمرد عقلش را از دست داده بود! حالا هم در دادگاه در نهایت زبونی بجای آنکه سینه ش را سپر کند و بگوید که شاه حق عزل مرا نداشت عذر می آورد که تصور کردم که نامه جعلی باشد. قبل از مصدق وزرای بسیاری که نتوانسته بودند رای مجلس را جلب کنند خودشان را سبک نکردند و جلو جلو اصلا استعفا دادند و گفتند «شب پره گر وصل آفتاب نخواهد رونق بازار آفتاب نکاهد» و شان شان را حفظ کردند.  اما این پیرمرد لجوج، مصدق، بجای آرام کردن اوضاع مثل یک جوان سرکش انقلابی  کشور را دچار بحرانی کرد که تا 25 سال بعد هم آدم های بی منطق و لجوج بعد از او، بجای خندیدن و تمسخر حرفهای مصدق همان را پیراهن عثمان کردند و در انقلاب 57 شرکت کردند. بعد از فرار از ایران هم اینها همچنان هم دست بر نمیدارند. تقصیر آنها نیست. برای ایرانی ملت اقرار به اشتباه سخت است. زورمون میاد! باید 40 سال بگذره پدرمان در بیاید که اقرار کنیم انقلاب کار اشتباهی بود! 

حالا هم حکایت آقای فرخ نگهدار است! او و مسعود بهنود و رضاعلیجانی و دیگرانی که اصلاح طلب مانده اند (آنهم در شرایطی که اصلاح طلبان داخل ایران برانداز شده اند) مرزها را مخدوش می کنند. سالها قبل و دوران انتخاب خاتمی خطاب به فرخ نگهدار و مسعود بهنود و امثال انها نوشتم که اقا شما خطوط را مغشوش می کنید! اگر جان تان در خطر است که باید دشمن رژیم باشید! اگر طرفدار رژیم باشید و اصلاح طلب رژیم با شماها کاری ندارد و یک اپوزیسیون پشیمان را روی سرش هم میگذارد و حلوا حلوا می کند، به او تریبون در تلویزیون میدهد چرا به داخل نمیروید؟ رژیم شما را ضد ولایت فقیه معرفی می کند پس آنگاه مواضع شما را بعنوان اپوزیسیون خارج کشور به شهادت میگیرد که رژیم بر حق است و حتا اپوزسیون خارج هم طرفدار نامزد نظام یعنی خاطمی است! شما وقتی در کشاکش قدرت در داخل شرکت می کنید آن نظام را برسمیت می شناسید. بیرون چه می کنید؟ جای ما را اشغال میکنید آقا! جای ما را تنگ می کنید! هوای سیاست را آلوده می کنید! باور ندارم نفوذی باشید اما  شماها از هر نفوذی بیشتر به حرکت مردم ضربه میزنید چون عقیده و عمل تان همان است که وزارت اطلاعات از شما انتظار دارد. شما مفت مجانی سیاستهای وزارت اطلاعات را اجرا می کنید. آقای نگهدار.. در فردا روز شما باید در دادگاه تاریخ پاسخگو باشید که چطور در شرایطی که مردم ایران از جمله مبارزانی که به رهبری شما به سیاست پرداختند و سرشان بالای دار رفت در این سالها پشت به رژیم کردند شما چرا اینقدر مجیز گفتید و کوتاه آمدید؟ هرکس را برای کاری ساخته اند: شاهزاده برای شاهزادگی و پادشاهی، دیگر اهل سیاست را برای ریاست جمهوری یا نسخت وزیری یا وزیر و وکیل و نماینده و غیره. جوانانی که شما به فداییان جلب کردید توسط این رژیم اعدام شده اند. چرا این سالها با مماشات کردن با این رژیم خون آنها را پایمال کردید؟ چرا با عدم مخالفت با رژیم به آمال آن بردار شدگان خیانت کردید؟ یک کسی مانند شما در بهترین شرایط باید همان 30 سال پیش بازنشسته میشد و به گل و باغچه اش میرسید. برای اصلاح طلبی قحطی آدم نبود که شما یک کاره خودتان را وسط انداختید و به خون آن بردار شدگان خیانت کردید. امروز هم به خون بیش از 500 برانداز خیانت می کنید که برانداز نیستید و میگویید تظاهر کنندگان مطالبه ای از حکومت ندارند! درست است، کسی از حکومت نخواسته که آقای رئیسی عربی برقصند. یعنی چه کسی از حکومت مطالبه ای نداشته؟ دلخورید که مردم حکومت اسلامی شما را برسمیت نمی شناسند که مطالبه ای داشته باشند؟ چرا زبان و قلم شما نمی چرخد که بگویید مردم ایران امروز برانداز شده اند و بعد کلام تان را ادامه دهید؟ شما خود به 80 میلیون ایرانی خیانت می کنید که در سیاست حضور دارید و برانداز نیستید.

لرد مون باتن دایی پرنس فلیپ همسر ملکه انگلیس بود و بسیار مورد علاقه مردم انگلیس. دردوران نخست وزیری هرولد ویلسون عده ای از سرمایه داران و صاحبان بانکها و رسانه در انگلستان زیر کوک او رفته بودند که بر علیه ویلسون کودتا کند و کشور را از بحران مالی برهاند. ملکه او را فراخواند و حسابی به او تشر زد و در پاسخ به دلیل مون باتن که میگفت دولت از پس کار بر نمی آید گفت که دولت منتخب مردم است و اگر مردم اشتباه هم کرده باشند بازهم اشتباه آنهاست که اصلح است نه تصحیح تو! 

عکس بالا را می بینید؟ مرا در سال 1357 و در روزهای انقلاب در مرکز آموزش هوایی نشان میدهد. 21 سال داشتم.   چند روزی قبل از آن، با وجودی که شاه را دوست داشتم و سیاست هایش را به چشمم در بهتر شدن وضع مردم دیده بودم،  با عده ای جوان همسن خودم به ندای مردمم پاسخ گفتم و با نیروهای گارد شاهنشاهی به مقابله مسلحانه پرداختم و جرقه انقلاب زده شد. تا امروز معتقدم همان را کردم که وظیفه ام بود، یعنی عمل کردن به خواست مردم. . از فردای روزی که مردم از انقلاب  شان پشیمان شدند و پس از آنکه بارها این جمله را از زبان مردم شنیدم که «نور به قبرش بباره» بعنوان سرباز مردم وظیفه خود دانستم که پهلوی را به کشور باز گردانم. هیچ ترسی هم هرگز نداشتم که پهلوی همان بشود که مردم روزی سرنگونش کرده اند. اگر کسی باید از این مردم بترسد بیش از همه پهلوی است که یک بار سرنگونش کرده اند. امروز هم اگر رژیم کار را به آنجا بکشد که سخن نهایی را گلوله بگوید  پس از چهل سال  و در همین سن 65 سالگی به ایران خواهم رفت و آن تفنگ را برخواهم داشت و مطمئنم که راهم درست است. یا دستکم به راه مردمم رفته ام و به اندازه شما به خطا نرفته ام. خاطی سالیان هستید شما! شما  نه در آن زمان خواست مردم و دمکراسی و جانبازی در آن راه  در نظرتان بود و نه امروز. اصلا بلد نیستید راه مردم را تشخیص دهید. قبل از انقلاب و در خامی اندیشه برای مردم بزرگتری میکردید و سیاهکل را می ستودید و  پس از انقلاب هم کارنامه تان نه در خدمت مردم که در خدمت تیران بودید. 

میدونید چیه آقای نگهدار؟ من هرچه فکر میکنم  آخر به این نتیجه میرسم که مشکل شما سیاسی نیست که هرگز نتوانستید در زندگی سیاسی تان راه مردم را برگزینید بلکه راه مردم را به نظرات خود تفسیر و نزدیک کردید  و اسمش را گذاشتید خواست و رای مردم. آنها به نوستالژیک متهم کردید. مردم تشخیص نمیدهند که نوستالژی مشکل شان است دکتر روانپزشک اجتماعی فرخ نگهدار تشخیص میدهد! اصن نوستالژِِی! نوستالژی زندگی خوب و مرفه و امید به آینده و شغل خوب و درآمد بالا پاسپورت معتبر .. کجای این نوستالژی اشکال دارد؟ چه اشکالی دارد که برای رسیدن به این نوستالژی مردم تلاش کنند؟  مشکل شما اما  چیز دیگریست. این همه طرح کردن مقوله رضاپهلوی از جانب شما از این روست که با خودتان و کارنامه دهه های تان مشکل دارید. این که  چگونه به تاول های کف پایتان بگویید که مخالفت با پهلوی ها در همه این سالها اشتباه بوده و همچنان ترجیح میدهید که راه رفتن بر تاول ها را در دوران رضاپهلوی هم ادامه دهید. مشکل شما رضاپهلوی است. او در ایدئولوژی شما نمیگنجد و نمیتوانید جایی را در ذهن تان برایش در نظر بگیرید. اما  رضاپهلوی یک فرد هست، یک وسیله که به کار مردم می آید و بس! من هیچ ترسی از او ندارم و برعکس فکر میکنم خیلی از خودگذشتگی میکند که در خدمت مردمش در این 40 سال ایستاده. من به اندازه او اهل گذشت نیستم. اگر من بودم عمرا به این مردمی که مرا و پدرم را بیرون کرده اند دوباره رو میکردم. دمش گرم خیلی مرد است. خوب است مخالفانش هم کمی از او بیاموزند. 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

محسن کردی

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.