رفتن به محتوای اصلی

به تخم اسب حضرت عباس!
01.01.2023 - 12:26

 

ببخشید این جوانهای ایران یخورده ما رو بی ادب کردند. روز اول سال است گفتم مطلبی با طنز همراه کنم در این تلخی کمی تسکین خشم هم باشد  و نظر به این که حضرت علی فرمودند که فرزندان تان را همراه زمانه تان تربیت کنید ما هم همراه زمانه مان همراه با جوانان نسل زد  مدرن و بی تربیت شدیم یخده.. به بزرگی خودتان ببخشید یا شما هم مدرن شوید😁

البته این بی تربیتی ها را هم یادمون نره مدیون بچه های نازی آباد هستیم که اول اونها بودند که با شعار «بسیجی ....  ننه ات» شروع کردند و کم کم روی بقیه تهرانی ها و سپس همه شهرهای ایران باز شد و همه مدرن و به سبزی پلو با ماهی علاقمند شدند و این مقال به ادبیات معاصر راه یافت! لذا این پست رو لطفا دستکم نگیرید.. خودش یه پا ادبیات معاصر هست! 

در بی بی سی چند ساعت پیش از قول فرمانده انتظامی سمیرم نوشته بود که یک بسیجی در درگیری ها کشته شده. من هم زیر ان نوشتم «یادی هم بکنیم از اسب حضرت عباس»! آخه نمیشد واضح منظور رو بیان کرد و مهم رساندن منظور است و نیازی به گفتن اصل ماجرا نیست. همین باعث شد که به این فکر بیافتم که اصلا این «تخم اسب حضرت عباس» از کجا اومده؟ چرا مثلا نگفتن تخم اسب نادرشاه یا رستم؟ و اصلا چرا تخم اسب؟ بعد ریشه یابی کردم که از کجا ممکنه این نوع پاسخ  ناسزا آمده باشه. به خاطرات دوران کودکی ام مراجعه کردم. اگه یادتون باشه.. یه زمانی ایران تا قبل از انقلاب پر از معرکه گیر بود. مارگیر، لوطی هایی که انتر میرقصاندند، پرده خوان ها، پهلوان ها و زنجیر پاره کردن ها و رد شدن کامیون از روی دست و پا و خلاصه کلی از این سرگرمی ها که برای مردمی که موبایل و تلویزیون و لپتاپ و فیسبوک و سرگرمی نداشتند را پر میکرد. داستان «انتری که لوطی اش مرده بود» اثر صادق چوبک یکی از شیرین ترین داستان هایی بود که در دوران کودکی بارها خوانده بودم و صادق چوبک و در کنار جمالزاده و شاملو و سایر نویسندگان آن عصر روی کودکان آن دوران و نویسندگان بعدی تاثیر بسزایی داشتند و چند باری هم در همان محله مجیدیده دیده بودم انترهایی که جای دوست و دشمن نشان میدادند. 

باری.. یادم آمد که در دوران کودکی در دو سه باری که دست داد و به تماشای یک پرده خوانی نشستم چند مساله نظر مرا جلب بعنوان یک کودک جلب کرد. اول شمشیری بود که حضرت عباس روی صورت طرف که یادم نیست کی بود وارد کرده و او را تا زیر اسب از وسط شکافته بود و زبان طرف در آمده بود که نمیدانم از ترس بود یا داشت ادا در میاورد که اسب حضرت عباس هم مقابل او زبانش را در آورده بود و در نظر من که کودک بودم شاید اسب حضرت عباس و طرف مقابل که شمشیر تو سرش خورده بود داشتند کرم میریختند و ادای همدیگه رو در میاوردن.  دیگری که بر من تاثیر گذاشت و چند شبی خوابم نمیبرد زن و مردهایی بودند  که در کفن در آتش جهنم آن گوشه داشتند میسوختند. یکی هم قیافه های نکیر و منکر بود که بیشتر شبیه شخصیت های کریه کارتون های امروزی است که بچه ها هیچ ترسی هم ازش ندارن اما آن زمان برای ما ترس آور بود. و آخرین چیزی که توجه مرا بسیار جلب کرده بود خایه های اسب حضرت عباس بود! همچی دوتا تخم بزرگ و سفید اندازه طالبی بود. من فکر میکنم از همانجا بود که کودکان آن دوران به هنگام ناسزا تحت تاثیر این تصاویر از تخم اسب حضرت عباس یاری میگرفتند و امروز صبح هم یک ندایی در درون من از من میخواست که  در آن پست بی بی سی مینوشتم « به تخم اسب حضرت عباس که آن بسیجی کشته شد».

البته امروز هرچه گوگل سرچ کردم در تصاویر پرده خوانی اثری از آن خایه های بزرگ و برین ندیدم! متوجه شدم که شرم و حیای اسلامی باعث شده که آن خایه های عظیم الشان کلا از پرده ها ناپدید شوند. از طرفی اسب بی خایه دیگه برازنده حضرت عباس هم نیست اما خب.. جمهوری اسلامی است دیگه چه چیزش درست هست که این یکیش درست باشه!

حال باز این سوال ممکن است پیش آید که مگر همین آیات عظام زمان شاه یا قبل از آن در دوران قاجار و صفوی وجود نداشتند؟ چرا آن زمان کشیدن این خایه ها عیب نبود و هرگز نشد که اعتراض علما را نسبت به این تصاویر ناهنجار با عرف جامعه شاهد باشیم که به اعتراض عمامه بر زمین بکوبند؟ آخرش به این نتیجه رسیدم که آن زمان «عرف جامعه» با تخم اسب حضرت عباس مشکلی نداشته. واقیعتش این است که در کشوری با فرهنگ دامداری و کشاورزی و کوچ نشینی دیدن دنبلان گوسفند و تخم اسب و خر و بسیار فراتر از آن به هنگام جفت گیری شان که بسیار هم دیده میشد یک امر عادی بوده و هیچ تعجبی نداشته و زن و مرد و دختر و پسر هر روز با آن سروکار داشتند و هیچ زن یا دختری از دیدن تخم های اسب یا خرشان به گناه نمی افتاد و این قضیه با عرف جامعه مشکلی نداشته و لذا به تصویر کشیدن تخم اسب حضرت عباس در پرده ها کاملا طبیعی و تعجبی بر نمی انگیخته و برعکس اگر آنرا به تصویر نمی کشیدند جماعت تماشاچی معترض میشده که: پس تخم اسب حضرت عباس کو!؟ 

نتیجه این که امروز اگر تخم اسب حضرت عباس با عرف جامعه مشکل پیدا کرده ریشه قضیه را باید در ذهن منحرف و جنسیت زده و شهوت آلود آخوند جستجو کرد اگرنه مردمان هنوز همان مردمان و تخم اسب حضرت عباس هنوز همان تخم است.

سال نوی 2023 تان شاد باد!

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

محسن کردی

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.