رفتن به محتوای اصلی

ایران، کشتارگاه خدا و ملا
29.12.2022 - 13:33

بزنگاه سرنگونی فاشیسم اسلامی

 

دیگر نباید کوتاه آمد. کشتار 512 معترض که 69 تن از آنان کودک بودند. اعدام 565 قربانی بساط رژیم گرسنگی و مرگ، و بازداشت بیش از 24200 نفر که بسیارانی از آنان دختران نوجوانی هستند که اسیر شده و در سیاهچال های خامنه ای و توسط مزدوران دین دولتی بارهای بار آنانرا سرکوب و تجاوزکرده، و سپس برای خاموش کردن آتفشان خیزش اعتراض انقلابی، این دختران مبارز را کشته و در گوشه ای از شهرها بدورریخته می ریزند. نه نباید سکوت کرد و خوشبینی به اسلام و الله داشت؛ زیرا چنین توهمی جز ایستادن در صف دشمنان انسانیت نیست. اینک فصل زدودن سیاست دینمداری، ریشه کنی آئین دشمنانه اسلام حکومتی و رودرروئی با هرنوع از شیوه های دینی انسان ستیزانه است. دور یافتن راه سرنوشت سازی، خودباوری و دوران رواج سازندگی فردای انسانمداری ست. فردائی براستی دیگر و با اراده و اداره اجتماعی ایکه هرگز خودکامگان تاکنونی درین کشور و در سده های گذشته به پیدائی آن نه یاری، یا که توجه، بل تعهدی به پیدائی آن نداشته، و شاه و شیخ پیوسته دشمنان ذاتی آن بوده اند.

اینک دوران برپاخاستگی و ایستادگی برای ساختن آینده ای دیگر فراهم شده است. آینده ایکه بیش از همه نیروهای کار و تلاش بتواند در آن و بی گمان می تواند یگانه پشتگرمی واقعی و پایداری و پاسداریش باشد. این فرصت و آرزو همینک در گوشه بگوشه ی ایران رواج اش ممکن شده و پیشاهنگی نیروی پیشبرنده ی آن در سراسر ایران توده ای و مهیاست. دستکم پس از 100 سال خودکامگی و ننگنامی شاه و شیخ، این تاریخ مرگبار و خونخوارگی آنان بر کارگران و توده های درد و رنج آشکاراست و چشیدن خودکامگی های زهرآگین شان را هم پیشینیان و هم بویژه نسل ما خوب می شناسد و بی پروائی در کشتارهای شان را ما جان بلب رسیدگان هرگز فراموش نکرده و نخواهیم کرد.

اینک چه دیر شود یا هرچه زودتر، ما می خواهیم و می توانیم با یاری هم و با همبستگی بزرگ طبقاتی مان که همینک در سراسر ایران برپا، شکوفا، و گستره اش جهانی گشته است، باهم برخیزیم و یکبار برای همیشه به دوران مفتخوری پلیدان که تکسواری های سلطنت پست و خلافت پلشت هردو باشد نقطه پایانی گذاریم و به فرجام و سرانجام مرگباری آنان و حکومت شان فرمان ایست دهیم. ما دودمان پهلوی را در 57 بخاک سپاردیم و اینک نیز می بایست به حیات پاسداران نادانی، این دریدگان و درندگان ولائی ـ اسلامی پایان دهیم و ریشه های چرکین هردو را برای همیشه از زهن وباور " نوع انسان " نیست و نابودکنیم و خواهیم کرد. ما بارها کلاه گشاد خدا را با دستان کثیف ملا که قرن ها و بویژه درین 43 سال فریب شان را خورده و برسرگذارده ایم، اینک اما آنرا در سراسر ایران بدورخواهیم افکند.

چون ما دگرگونی می خواهیم و زمانه خودباوری انسانمدار آغازشده؛ و درین بزنگاه سرنگونی رژیم فاشیست اسلامی خرد تجربی توده های کار بیدار و پویاتراز همیشه شده، و برپای خویش اجتماعی ـ طبقاتی شان استوار ایستاده اند. اراده ی جستجوگر یکایک ما اینک و بی ردخور توان واژگونی هرآن رژیم را دارد. وزهمینرو نیز شایسته و بایسته است که ما پاسخی سرراست برای راهبردهای رهائی آتی خویش بیابیم تا هم برای گذر از امروز سیاه، بسوی فردائی روشن و کارآمد، و بسود " نوع انسان کارمزد" یاریرسان باشد؛ و هم برای هموندان و دردمندان منطقه ای و جهانی مان تکیه گاهی دوستانه، استوار و مستقل از تلاش مشترک، اجتماعی و طبقاتی بسازیم و در میان خود بر آن ببالیم؛ و پیش از همه با همبستگی آگاه و هوشیار خود، ایران را در آغوش خویش بگیریم و برای همیشه کلیت آنرا سزاوار زندگی زندگان مهیا و امیدوار برپاداشته باشیم، بدانگونه که یکی برای همه، و همه برای یکی باشد!.

خرد اجتماعی و شورطبقاتی

زیراکه از دیروز تا بامروزه بر کسی از بلازدگان سرمایه سالاری های شاهی ـ ولائی و همچنین بر همه داغدیدگان از اسلام قهار پوشیده نیست که در هر دو دوره شاه و شیخ "اسلام" راحت ترین بهانه  و بهترین پناهگاه سروری شاه و شیخ بود و هست. در هردو دوره نه آزادی فردی وجودداشت و نه ایجاد همبستگی آگاه و سازمانیافته اجتماعی آن! همانطوریکه امروز نان و آب و کار بسادگی درین دله بازار و مافیای خامنه ای یافت نمی شود، در دوران شاه هم چنین بود. پس برای رهائی از جور و جبر جلادان نیرنگ کار، و داشتن حق زندگی آزاد، دلبخواه و برابر، هیچ چاره ای نیست مگر ما برای راهکارهای سخت پیشارو باهم و در کنار هم باشیم و با خردجمعی خویش کنارهم آمده و بسوی سرنگونی رژیم رویم، و برای ساختن فردا یکپارچه، خود را مهیا فراروئی بسوی زندگی اجتماعی آینده کنیم.

ما می بایست از امروز ننگین رژیم اسلام سرمایه سالاری بیآموزیم که کشورمان و دارائی هایش نه مال ما، بل جز مال این کاست بی آبروی ملاها و مکلاها و پولداران نبوده و نیست. یادمان نرود که هیچگاه ما جز خدمتگزاران آنان (( شاه و شیخ )) برای لقمه ای نان بیش نبوده ایم. همینک با داشتن این آگاهی تاریخی و تجربی ست که ما می توانیم فریب دوباره نخوریم و برای رفتن بسوی فردای رهائیبخش ایران و در راستای زندگی و برابری سازی های آن بسود همدردان مان مبارزه هدفمند کنیم. ما باید بتوانیم و می بایست به چاره های گسترده اجتماعی و اندیشه ورزی طبقاتی روی آوریم. تا بشود باهم به چارهجوئی های درست و درمانی جامعه چنددست و نابرابر، و به نتایج درست در نشست های شورائی ـ طبقاتی رسید. و برای پیشبرد تک تک هدف های اجتماعیش از پائین و افقی باهمدیگر کارکرد و ناسازگاری های ساختار سرمایه سالاری را دید، و مشترک برای زدودن شان اندیشید، تا همه چیز از دیدگاه اجتماعی باز شده و بررسی شود. تا هم بهتر گره های پنهان دیده و گشوده شود، و هم با یاری یکدیگر بازسازی و دگرگونسازی اجتماعی شود. بنابرین ما ناگزیریم پیش از همه به این پرسش تاریخی مان خود پاسخ دهیم!.

ایران چیست، مال کیست و در کجا جهان ستم، بهره کشی و نابرابری هاست؟

پاسخ: ایران، گورستان آمال و آرزوهای انسان کار، تنگدست، گرسنه، ساده دل و پاکباخته اعصار بهره کشی هاست. ایران نه مال مردمش که کارورزان آن باشند، بل مال خدا، اسلام و ملاتباران است. ایران یا همین جهنم جزغاله شده گرسنگی ولائی مال همین گروه های کوچک داراها و نیرنگبازان ست. ایران محصول تلاش های ناآگاه و بندگی و سرخوردگی بی چون و چرای شهروندان آن بدرگاه نادانی در برابر الله، و سرسپردگی ایمان کور به خرافه های پوچ اسلامی ست. آن ایران شاه سایه ی خدا، و این ایران اسلامی ـ ولائی امروز لاشه ی اهداف بدست نیاورده مردمانی ست که این دیار بازتاب فریبخوردگی انقلابیون خودناباور آن بوده و هست. بندگان یا امت گوش بفرمانی که از پیش برای سروری شاه کارمی کردند و همینک نیز برای شیخ. همگی ما بی کم و کاست بر خاکستر انقلاب شکست خورده 57 خویش درمانده شده ایم و به درگاه سلطنت آن و خلافت این به عزا نشسته ایم. آیا ما راه و چاره ای دیگر داریم؟ آری داریم. نه رفرم، بل انقلاب می خواهیم، ما می باید حکومت کارگری برپاکنیم و خودمدیریتی طبقاتی بسازیم.

نه، ایران مال خدا، شاه، ملا، اسلام و سرمایه داران نیست! مال ما 99% هاست

ایران، یا همین جان های بربادرفته، سرمایه های چپاولشده و این سرزمین های سوخته نیست که وجب بوجبش توسط مردمش درین 43 سال سیاهی و تباهی به عزایش نشسته است. ما ایران دیگر و خودمانی را می خواهیم و آنرا خودمان می سازیم! در ایران شاهی و شیخی و سرمایه سالاری هردوشان کشور، جز کانون سرکوب ها، زندان ها، ترورها و کشتارگاه های دشمنانه به امر خدا و بسود شاهان، ملایان و مکلایان و سرمایه سالاران نبوده  و نیست. آن ایران شاه، یا همیین ویرانه اسلامی و تباه گشته ی فاشیسم شیعی جز، تراژدی بردگی، فرمان از خودبیگانگی و تکلیف نابودشدگی، آنهم در بارگاه الهی ـ شیعی نبوده و نیست. این ایران را ما نمی خواهیم، ایرانی که جز این آفریننده شاهی و ولایت فقیه مطلق باشد و جز سردمدار اسلام و انگل های مفتخور و کارناکرده آن باشد را ما نمی خواهیم. این ایران ما نیست، این ایران جز مال و مملکت یکی از برجسته ترین دیارهای چپاولگران ملائی ـ مکلائی و سرمایه سالاری دینی در جهان بیش نبوده و نیست. این ایران، دام خرافه پرستان  و دار مرگ بردگان کارمزد و بندگان معترض الهی ـ ولائی بیش نیست. ما ایران خودمان را برمی گردانیم و می خواهیم دوباره آنرا بسازیم.

آیا این چندش برانگیز نیست که سرور و یا امام زمان این دیار در خون نشسته کسی همچون خامنه ای خودبزرگ بین و بی پاسخگو باشد که هست. این آقای راهبر 33 سال است که بنام خدا، رسول، علی، حسین و... یک تنه با سپاه و بسیج اش، خودکامگی مرگبار و فاشیستی خویش را بر کشور رنگین کمانی ما می تازاند. او درین دوران قلدری دینی نه گفتمانی با فرهنگ اجتماعی معترض داشته داشته، و نه یکبار هم شده پیرامون چرائی ویرانگری هایش بکسی پاسخی داده است. تازه این آدم، جانشین خداست؛ از همینرو هرگز نه اشتباه کرده و نه از راه خدایش دورشده است؛ او همچون خدا و اولیایش همیشه پاک و بری از گناه می باشد؛ او فرزانه و پیمانه خرد و مهر الهی ست. تاریخ توهین بار محمدرضا پهلوی هم بسیار چندش برانگیز است زیرا او هم خود را سایه خدا می دانست. تاکی چنین؟ آیا کارگران که کار مفید می کنند، بالنده تر بحال خود و مردم نیستند؟ آیا آنها بهتر توان ساختن دوران تازه انسانمداری را ندارند؟ آیا قریب به اتفاق شهروندان ما کارمزد نیستند؟ پس چرا اینان خود سرنوشت خویش را بدست نگیرند؟

دور اسلام 1400 ساله دشمنی افکن و عصر خودناباوری و خداباوری انسان ستیزانه بسرآمده است. زیراکه خدا و ملا با هموندی و همبستگی "نوع انسان" همخوانی ندارد. در حالیکه همه انسان ها با هم برابرند، جز آنانکه این اصل را نمی پذیرند. آری تاوان سنگین، و بسیار دیر شده است. ما باید در ورود دین دولتی این اسلام به سیاست اجتماعی را ببندیم، در دکان چهاربر خرافه فروشی ملاها را ببندیم. باید آزادی عقیده و وجدان حق همگان باشد و به برتریجوئی فاشیسم شیعی پایان داد. ولی دانستنی ست! آیا ما هنوز خوب پدیده نیرنگ باز آخوند جماعت را می شناسیم؟ آیا هماکنون ما می دانیم که تعریف ملا بیرون از( طیف، قشر، طبقه) بدرستی شناخته شده است؟ پرسیدنی ست! چرا ملاهای واپسگرا و نادان هیچگاه کارنکرده و همیشه دارند و ادعای رهبری، حرف آغاز و پایان شان می باشد؟ چرا ما برای ناکارآمدی آنها درمانی نداشته ایم؟ چرا آنانرا را به سوراخهای مسجدهای شان رانده و همدران خود را با اراجیف نادان پرورشان تنها گذارده ایم؟ چرا ما اقدامی درخور و بایسته برای این انگل های زالوصفت و ضدبشری نکرده ایم! تا با چنین اشتباه بزرگی بنام جمهوری اسلامی لت و پار نشده و چنین خود کلان مان را در سرتاسر ایران مستوجب تاوانی اینگونه هولناک و سهمگین بنام راهبری ( ولی فقیه مطلق) نمی کردیم؟!

آری ما خود گناهکاریم که ساده دلانه آخوند را از مسجد و گورستان به کاخ برده و در جایگاه کنونی به سروری مطلق خویش نشانده ایم. باید آگاهانه و خودباورانه به این جنون نکوهش برانگیز پایان داد؛ همانگونه که به سوگند بخدا و رسول خدا و ابوالفضل و... این و آن قسم خوردن ها پایان داد، و یا به آن سنت های ویرانگر آخوندی، که همیشه با انشاالله ها، و ماشاالله هایش شروع و به پایان برده می شود پایان داد؛ و جامعه ساده دل ما و کشورمان را نگذاشت بیش ازین ویران ترشود بایستی به این روش ها و شیوه های مومنی پایان داد. این اسلام فرهنگ نیست که بیشتر مرض است و مانند ویروسی ست که بخواهد در پیکره جامعه و خرد خودستیز ما ریشه بدواند که قرن ها دوانده است. ما می باید ریشه های این شبکه های نادانی تاریخی، ترویج سیستماتیک امت پروری مسجدی، با آن باورمداری الهی، اسلامی و ادیانی فردی و اجتماعی را بیاری آگاهی های انسانی بخشکانیم و همواره و در هر رویدادی شگرف خرد انسانمدار را تعریف، تشویق و تعمیق درست اجتماعی کنیم، بگونه ای نوع انسان همیشه در پیوند با روند دگرگونی ها و چالشهای فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، و اقتصادی توان و تأثیر وجودی خود را ببیند و تا خود به رد و نقد خدای زهنی ملا برسد.

بهنام چنگائی هشتم دی 1401

بزنگاه سرنگونی فاشیسم اسلامی

دیگر نباید کوتاه آمد. کشتار 512 معترض که 69 تن از آنان کودک بودند. اعدام 565 قربانی بساط رژیم گرسنگی و مرگ، و بازداشت بیش از 24200 نفر که بسیارانی از آنان دختران نوجوانی هستند که اسیر شده و در سیاهچال های خامنه ای و توسط مزدوران دین دولتی بارهای بار آنانرا سرکوب و تجاوزکرده، و سپس برای خاموش کردن آتفشان خیزش اعتراض انقلابی، این دختران مبارز را کشته و در گوشه ای از شهرها بدورریخته می ریزند. نه نباید سکوت کرد و خوشبینی به اسلام و الله داشت؛ زیرا چنین توهمی جز ایستادن در صف دشمنان انسانیت نیست. اینک فصل زدودن سیاست دینمداری، ریشه کنی آئین دشمنانه اسلام حکومتی و رودرروئی با هرنوع از شیوه های دینی انسان ستیزانه است. دور یافتن راه سرنوشت سازی، خودباوری و دوران رواج سازندگی فردای انسانمداری ست. فردائی براستی دیگر و با اراده و اداره اجتماعی ایکه هرگز خودکامگان تاکنونی درین کشور و در سده های گذشته به پیدائی آن نه یاری، یا که توجه، بل تعهدی به پیدائی آن نداشته، و شاه و شیخ پیوسته دشمنان ذاتی آن بوده اند.

اینک دوران برپاخاستگی و ایستادگی برای ساختن آینده ای دیگر فراهم شده است. آینده ایکه بیش از همه نیروهای کار و تلاش بتواند در آن و بی گمان می تواند یگانه پشتگرمی واقعی و پایداری و پاسداریش باشد. این فرصت و آرزو همینک در گوشه بگوشه ی ایران رواج اش ممکن شده و پیشاهنگی نیروی پیشبرنده ی آن در سراسر ایران توده ای و مهیاست. دستکم پس از 100 سال خودکامگی و ننگنامی شاه و شیخ، این تاریخ مرگبار و خونخوارگی آنان بر کارگران و توده های درد و رنج آشکاراست و چشیدن خودکامگی های زهرآگین شان را هم پیشینیان و هم بویژه نسل ما خوب می شناسد و بی پروائی در کشتارهای شان را ما جان بلب رسیدگان هرگز فراموش نکرده و نخواهیم کرد.

اینک چه دیر شود یا هرچه زودتر، ما می خواهیم و می توانیم با یاری هم و با همبستگی بزرگ طبقاتی مان که همینک در سراسر ایران برپا، شکوفا، و گستره اش جهانی گشته است، باهم برخیزیم و یکبار برای همیشه به دوران مفتخوری پلیدان که تکسواری های سلطنت پست و خلافت پلشت هردو باشد نقطه پایانی گذاریم و به فرجام و سرانجام مرگباری آنان و حکومت شان فرمان ایست دهیم. ما دودمان پهلوی را در 57 بخاک سپاردیم و اینک نیز می بایست به حیات پاسداران نادانی، این دریدگان و درندگان ولائی ـ اسلامی پایان دهیم و ریشه های چرکین هردو را برای همیشه از زهن وباور " نوع انسان " نیست و نابودکنیم و خواهیم کرد. ما بارها کلاه گشاد خدا را با دستان کثیف ملا که قرن ها و بویژه درین 43 سال فریب شان را خورده و برسرگذارده ایم، اینک اما آنرا در سراسر ایران بدورخواهیم افکند.

چون ما دگرگونی می خواهیم و زمانه خودباوری انسانمدار آغازشده؛ و درین بزنگاه سرنگونی رژیم فاشیست اسلامی خرد تجربی توده های کار بیدار و پویاتراز همیشه شده، و برپای خویش اجتماعی ـ طبقاتی شان استوار ایستاده اند. اراده ی جستجوگر یکایک ما اینک و بی ردخور توان واژگونی هرآن رژیم را دارد. وزهمینرو نیز شایسته و بایسته است که ما پاسخی سرراست برای راهبردهای رهائی آتی خویش بیابیم تا هم برای گذر از امروز سیاه، بسوی فردائی روشن و کارآمد، و بسود " نوع انسان کارمزد" یاریرسان باشد؛ و هم برای هموندان و دردمندان منطقه ای و جهانی مان تکیه گاهی دوستانه، استوار و مستقل از تلاش مشترک، اجتماعی و طبقاتی بسازیم و در میان خود بر آن ببالیم؛ و پیش از همه با همبستگی آگاه و هوشیار خود، ایران را در آغوش خویش بگیریم و برای همیشه کلیت آنرا سزاوار زندگی زندگان مهیا و امیدوار برپاداشته باشیم، بدانگونه که یکی برای همه، و همه برای یکی باشد!.

خرد اجتماعی و شورطبقاتی

زیراکه از دیروز تا بامروزه بر کسی از بلازدگان سرمایه سالاری های شاهی ـ ولائی و همچنین بر همه داغدیدگان از اسلام قهار پوشیده نیست که در هر دو دوره شاه و شیخ "اسلام" راحت ترین بهانه  و بهترین پناهگاه سروری شاه و شیخ بود و هست. در هردو دوره نه آزادی فردی وجودداشت و نه ایجاد همبستگی آگاه و سازمانیافته اجتماعی آن! همانطوریکه امروز نان و آب و کار بسادگی درین دله بازار و مافیای خامنه ای یافت نمی شود، در دوران شاه هم چنین بود. پس برای رهائی از جور و جبر جلادان نیرنگ کار، و داشتن حق زندگی آزاد، دلبخواه و برابر، هیچ چاره ای نیست مگر ما برای راهکارهای سخت پیشارو باهم و در کنار هم باشیم و با خردجمعی خویش کنارهم آمده و بسوی سرنگونی رژیم رویم، و برای ساختن فردا یکپارچه، خود را مهیا فراروئی بسوی زندگی اجتماعی آینده کنیم.

ما می بایست از امروز ننگین رژیم اسلام سرمایه سالاری بیآموزیم که کشورمان و دارائی هایش نه مال ما، بل جز مال این کاست بی آبروی ملاها و مکلاها و پولداران نبوده و نیست. یادمان نرود که هیچگاه ما جز خدمتگزاران آنان (( شاه و شیخ )) برای لقمه ای نان بیش نبوده ایم. همینک با داشتن این آگاهی تاریخی و تجربی ست که ما می توانیم فریب دوباره نخوریم و برای رفتن بسوی فردای رهائیبخش ایران و در راستای زندگی و برابری سازی های آن بسود همدردان مان مبارزه هدفمند کنیم. ما باید بتوانیم و می بایست به چاره های گسترده اجتماعی و اندیشه ورزی طبقاتی روی آوریم. تا بشود باهم به چارهجوئی های درست و درمانی جامعه چنددست و نابرابر، و به نتایج درست در نشست های شورائی ـ طبقاتی رسید. و برای پیشبرد تک تک هدف های اجتماعیش از پائین و افقی باهمدیگر کارکرد و ناسازگاری های ساختار سرمایه سالاری را دید، و مشترک برای زدودن شان اندیشید، تا همه چیز از دیدگاه اجتماعی باز شده و بررسی شود. تا هم بهتر گره های پنهان دیده و گشوده شود، و هم با یاری یکدیگر بازسازی و دگرگونسازی اجتماعی شود. بنابرین ما ناگزیریم پیش از همه به این پرسش تاریخی مان خود پاسخ دهیم!.

ایران چیست، مال کیست و در کجا جهان ستم، بهره کشی و نابرابری هاست؟

پاسخ: ایران، گورستان آمال و آرزوهای انسان کار، تنگدست، گرسنه، ساده دل و پاکباخته اعصار بهره کشی هاست. ایران نه مال مردمش که کارورزان آن باشند، بل مال خدا، اسلام و ملاتباران است. ایران یا همین جهنم جزغاله شده گرسنگی ولائی مال همین گروه های کوچک داراها و نیرنگبازان ست. ایران محصول تلاش های ناآگاه و بندگی و سرخوردگی بی چون و چرای شهروندان آن بدرگاه نادانی در برابر الله، و سرسپردگی ایمان کور به خرافه های پوچ اسلامی ست. آن ایران شاه سایه ی خدا، و این ایران اسلامی ـ ولائی امروز لاشه ی اهداف بدست نیاورده مردمانی ست که این دیار بازتاب فریبخوردگی انقلابیون خودناباور آن بوده و هست. بندگان یا امت گوش بفرمانی که از پیش برای سروری شاه کارمی کردند و همینک نیز برای شیخ. همگی ما بی کم و کاست بر خاکستر انقلاب شکست خورده 57 خویش درمانده شده ایم و به درگاه سلطنت آن و خلافت این به عزا نشسته ایم. آیا ما راه و چاره ای دیگر داریم؟ آری داریم. نه رفرم، بل انقلاب می خواهیم، ما می باید حکومت کارگری برپاکنیم و خودمدیریتی طبقاتی بسازیم.

نه، ایران مال خدا، شاه، ملا، اسلام و سرمایه داران نیست! مال ما 99% هاست

ایران، یا همین جان های بربادرفته، سرمایه های چپاولشده و این سرزمین های سوخته نیست که وجب بوجبش توسط مردمش درین 43 سال سیاهی و تباهی به عزایش نشسته است. ما ایران دیگر و خودمانی را می خواهیم و آنرا خودمان می سازیم! در ایران شاهی و شیخی و سرمایه سالاری هردوشان کشور، جز کانون سرکوب ها، زندان ها، ترورها و کشتارگاه های دشمنانه به امر خدا و بسود شاهان، ملایان و مکلایان و سرمایه سالاران نبوده  و نیست. آن ایران شاه، یا همیین ویرانه اسلامی و تباه گشته ی فاشیسم شیعی جز، تراژدی بردگی، فرمان از خودبیگانگی و تکلیف نابودشدگی، آنهم در بارگاه الهی ـ شیعی نبوده و نیست. این ایران را ما نمی خواهیم، ایرانی که جز این آفریننده شاهی و ولایت فقیه مطلق باشد و جز سردمدار اسلام و انگل های مفتخور و کارناکرده آن باشد را ما نمی خواهیم. این ایران ما نیست، این ایران جز مال و مملکت یکی از برجسته ترین دیارهای چپاولگران ملائی ـ مکلائی و سرمایه سالاری دینی در جهان بیش نبوده و نیست. این ایران، دام خرافه پرستان  و دار مرگ بردگان کارمزد و بندگان معترض الهی ـ ولائی بیش نیست. ما ایران خودمان را برمی گردانیم و می خواهیم دوباره آنرا بسازیم.

آیا این چندش برانگیز نیست که سرور و یا امام زمان این دیار در خون نشسته کسی همچون خامنه ای خودبزرگ بین و بی پاسخگو باشد که هست. این آقای راهبر 33 سال است که بنام خدا، رسول، علی، حسین و... یک تنه با سپاه و بسیج اش، خودکامگی مرگبار و فاشیستی خویش را بر کشور رنگین کمانی ما می تازاند. او درین دوران قلدری دینی نه گفتمانی با فرهنگ اجتماعی معترض داشته داشته، و نه یکبار هم شده پیرامون چرائی ویرانگری هایش بکسی پاسخی داده است. تازه این آدم، جانشین خداست؛ از همینرو هرگز نه اشتباه کرده و نه از راه خدایش دورشده است؛ او همچون خدا و اولیایش همیشه پاک و بری از گناه می باشد؛ او فرزانه و پیمانه خرد و مهر الهی ست. تاریخ توهین بار محمدرضا پهلوی هم بسیار چندش برانگیز است زیرا او هم خود را سایه خدا می دانست. تاکی چنین؟ آیا کارگران که کار مفید می کنند، بالنده تر بحال خود و مردم نیستند؟ آیا آنها بهتر توان ساختن دوران تازه انسانمداری را ندارند؟ آیا قریب به اتفاق شهروندان ما کارمزد نیستند؟ پس چرا اینان خود سرنوشت خویش را بدست نگیرند؟

دور اسلام 1400 ساله دشمنی افکن و عصر خودناباوری و خداباوری انسان ستیزانه بسرآمده است. زیراکه خدا و ملا با هموندی و همبستگی "نوع انسان" همخوانی ندارد. در حالیکه همه انسان ها با هم برابرند، جز آنانکه این اصل را نمی پذیرند. آری تاوان سنگین، و بسیار دیر شده است. ما باید در ورود دین دولتی این اسلام به سیاست اجتماعی را ببندیم، در دکان چهاربر خرافه فروشی ملاها را ببندیم. باید آزادی عقیده و وجدان حق همگان باشد و به برتریجوئی فاشیسم شیعی پایان داد. ولی دانستنی ست! آیا ما هنوز خوب پدیده نیرنگ باز آخوند جماعت را می شناسیم؟ آیا هماکنون ما می دانیم که تعریف ملا بیرون از( طیف، قشر، طبقه) بدرستی شناخته شده است؟ پرسیدنی ست! چرا ملاهای واپسگرا و نادان هیچگاه کارنکرده و همیشه دارند و ادعای رهبری، حرف آغاز و پایان شان می باشد؟ چرا ما برای ناکارآمدی آنها درمانی نداشته ایم؟ چرا آنانرا را به سوراخهای مسجدهای شان رانده و همدران خود را با اراجیف نادان پرورشان تنها گذارده ایم؟ چرا ما اقدامی درخور و بایسته برای این انگل های زالوصفت و ضدبشری نکرده ایم! تا با چنین اشتباه بزرگی بنام جمهوری اسلامی لت و پار نشده و چنین خود کلان مان را در سرتاسر ایران مستوجب تاوانی اینگونه هولناک و سهمگین بنام راهبری ( ولی فقیه مطلق) نمی کردیم؟!

آری ما خود گناهکاریم که ساده دلانه آخوند را از مسجد و گورستان به کاخ برده و در جایگاه کنونی به سروری مطلق خویش نشانده ایم. باید آگاهانه و خودباورانه به این جنون نکوهش برانگیز پایان داد؛ همانگونه که به سوگند بخدا و رسول خدا و ابوالفضل و... این و آن قسم خوردن ها پایان داد، و یا به آن سنت های ویرانگر آخوندی، که همیشه با انشاالله ها، و ماشاالله هایش شروع و به پایان برده می شود پایان داد؛ و جامعه ساده دل ما و کشورمان را نگذاشت بیش ازین ویران ترشود بایستی به این روش ها و شیوه های مومنی پایان داد. این اسلام فرهنگ نیست که بیشتر مرض است و مانند ویروسی ست که بخواهد در پیکره جامعه و خرد خودستیز ما ریشه بدواند که قرن ها دوانده است. ما می باید ریشه های این شبکه های نادانی تاریخی، ترویج سیستماتیک امت پروری مسجدی، با آن باورمداری الهی، اسلامی و ادیانی فردی و اجتماعی را بیاری آگاهی های انسانی بخشکانیم و همواره و در هر رویدادی شگرف خرد انسانمدار را تعریف، تشویق و تعمیق درست اجتماعی کنیم، بگونه ای نوع انسان همیشه در پیوند با روند دگرگونی ها و چالشهای فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، و اقتصادی توان و تأثیر وجودی خود را ببیند و تا خود به رد و نقد خدای زهنی ملا برسد.

بهنام چنگائی هشتم دی 1401

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

بهنام چنگائی

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.