رفتن به محتوای اصلی

مورچگان را چو بود اتفاق ...
18.12.2022 - 06:30

مورچگان را چو بود اتفاق ...
هیچ شده بیتی از شعری ،یا مثلی مثل سوزن گرامافون های سابق تو ذهنتون بیفتد.مرتب چرخ بخورد وتکرار شود ؟
طوری که ذر بیخوابی شبانه  کلافه تان کند ؟ 
یرای من بخصوص این اواخر زیاد پیش می آید.چند روز است این بیت شعر سعدی
 "مورچه گان را چو بود اتحاد
  شیرژیان را بدرانند پوست." 
توسرم می چرخد ،به عناوین مختلف برایم سوال ایجاد می کند.شیرژیانی را تصور می کنم که گرفتار حمله لشگری از مورچگان شده خودش را به زمین می کوبد ،نعره می کشد،راه فرارپیش می گیرد .اما فایده ا نمی کند سرانجام مثل فیلم های کارتونی دست ها رابالا گرفته می گوید تسلیم.خنده ام میگیرد.
 از آنجا که تمام فکروذکرم مشغول این بزدل رفته در پوست شیر است .تصویرخامنه ای در مقابل چشمانم شکل می گیرد. محوطه ای بزرگ که مردم مثل مور وملخ در حرکتند. همه دور بری هایش در حال فرارند .خنده دار است حداد عادل را می بینم که بافورش دردست با زیرشلورای راه راهی که از بس کنار منقل زانو زده! زانو انداخته. فرم بدنی که گردن لک لکی مفلوک ترش کرده است دنبال چادرزنی را گرفته می دود.  
صدها چهره آشنا ونا آشنای حکومتی از برابر دیدگانم می گذرند.  خاتمی امام جمعه درحالی که چشمانش از حدقه در آمدهوجلوتر از خودش حرکت می کنند با حثه گنده اش تنه زنان پشت درختی می پیچد از منظر دیدم خارج می شود .اما هنوز له له زدنش را می شنوم. 
جنتی با دو بازوی استخوانی عبایش را مانند بال خفاش به دو طرف گشوده ، زوزه کشان در بالای سر جمعیت سراسیمه در پرواز است.
 نمی دانم این سرلشگر فیروزآبادی که مدت هاست مرده از کجا پیدایش شد؟ روی یک بلوک سیمانی نشسته با عقال فلسطینی اش مرتب عرقش را پاک می کندو به هرکسی که از مقابلش می گذرد می گوید ."دستم بگیر تا بلند شوم ." 
 قالی باف با لباس خلبانی، با یک عینک آفتابی که شبیه خلبان های امریکائیش کرده با تخت خواب صورتی رنگ نوزاد بطرف یک هواپیمایی شکاری که از دور می توان تشخیص داد در حال دویدن است. 
صدیقی در حالی که اشگ هایش از نوک دماغش سرازیرشده دست هایش را بالا گرفته می گوید "من روضه خوان بیچاره ای بیش نیستم. اجازه بدهید بر گردم ابهر همان جا جلوی در شازده کبیر روضه علی اصغر بخوانم !" 
 پانا رامائی در مقابلم هست .دیدنی است.کر فرمان کور را نمی خواند . 
خامنه ای عمامه ،عبا ولباده از دست داده بایک زیر پوش بلند سفید که بیشتر شکل کفن است روی یک صندلی شکسته نشسته با تضرع تکرار می کند "نه این انسانی نیست! شما نمی توانید این طوربا یک آدم !با جسمی ناقص! این برخورد را بکنید!پس حقوق بشر چه شد ؟ نه آقا این انسانی نیست!"
 امان از بیخوابی .امان از گیر کردن یک بیت شعردر ذهنی که پیوسته در فکراتحاد وفدرت متحد شده مردم است. 
امان از میدان دادن به خیال که حوصله بحر می پزد.
 امان از مورچه های متفق هجوم آورده بر شیر گر!   ابواتفضل محققی

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

کیانوش توکلی
برگرفته از:
ایرانگوبال

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.