
نیکا شاکرمی نوجوان ١٧ ساله ایرانی در جریان خیزش مردمی ایران به دنبال قتل مهسا امینی به طرز فجیعی کشته شد. به جرات میتوان گفت یکی از فجیعترین قتلهای حکومتی در ایران طی چهار دهه اخیر است. اما اصولا چرا رسانهای شد؟ چرا رژیم ایران از رسانهای شدن آن جلوگیری نکرد؟ دستگاه سرکوبگر جمهوری اسلامی تلویحا گفته که وی در بازداشت نبوده و از یک ساختمان بلند سقوط کرده است. اما اصراری بر انکار قتل وی به مانند مهسا امینی ندارد. از کل جسد، فقط صورتش را به خانوادهاش نشان دادند، شبانه پیکرش را ربودند و مخفیانه دفن کردند. خانوادهاش را تهدید به قتل کردند، دایی و خالهاش را هم بازداشت کردند. این فشار نه برای جلوگیری از رسانهای شدن آن، بلکه اتفاقا برای انعکاس بهتر آن برنامهریزی شده است. رسانهای شدن قتل نیکا شاکرمی از سهل انگاری یا درز اطلاعاتی نیست، از تعمد رژیم است.
بیداری ملت و قیام مردمی، فشار افکار عمومی خارج از مرزها، سیل محکومیت جهانی و تظاهرات بینظیر ایرانیان در تبعید، رژیم را به ستوه آورده تا جاییکه صدای بخش میانی طرفدارانش نیز درآمده است. جمهوری اسلامی واقف است خشم مردم از حکومت مستبد دینی فوران کرده و به این زودیها فروکش نمیکند. در ادبیات خامنهای هم عقب نشینی مرسوم نیست. نیاز جمهوری اسلامی به ارعاب جامعهی به جوش آمده بیش از هر زمان دیگری است. آنها میتوانستند به نیکا شاکرمی هم مانند صدها تن دیگر در خیابان شلیک کنند و در خون بغلطانند. اما قرعه برای ارعاب جامعه اینبار بنام نیکا درآمد. برای این هدف هر دختر دیگری هم میشد جای نیکا باشد. قتل مهسا صرفا به دلیل خشونت عریان و ضد زن در سیاستهای رژیم رقم خورد، اما قتل نیکا و حدیث نجفی به نوعی دیگر عامدانه و هدفمند است. طبق یک پلان طراحی شده، در جریان تظاهرات نیکا را بازداشتش کردند، با ضربات باتوم دقیقا مانند مهسا جمجمهاش را له کردند. حتی شایع شده قبل از جنایت به این نوجوان تجاوز هم کردهاند.
نیکا بیش از یک هفته در بازداشت بود و هیچ کسی حتی خانوادهاش اثری از وی نیافتند. میتوانستند بعد از آن جنایت هولناک، در بیابانی دفنش کنند و هرگز اثری از وی پیدا نشود. به عمد جنازهاش را در شهر رها کردند که مردم تماشا کنند. بعد مجددا جنازه را توقیف کردند و طبق برنامه مراحل بعدی را پیش بردند.
داستان این جنایت هولناک را خود رژیم بر زبانها انداخت که مایه رعب هر چه بیشتر جوانان جسور حاضر در خیابان، مخصوصا دختران شجاع آزادیخواه شود. حتی شایعه تجاوز به وی که البته از این رژیم بعید نیست کار خود رژیم است. مختصر و واضع این پیام را صادر میکند، در خیابان بمانید، سرنوشتتان اینچنین رقم میخورد. خانوادهها را ارعاب میکند که فرزندانشان را از خیابان به خانه بازگردانند. رژیم ایران حاضر به پرداخت هزینه محکومیت بینالمللی در ازای سرکوب عمومی داخل کشور است و ارزش چندانی برای افکار عمومی خارج از مرزها قائل نیست.
کل ماجرا اینست، قتل فجیع، دروغ گویی و تحقیر خانواده قربانی همراه با بازداشت و تهدید به قتل، با هدف ارعاب جامعه.
جامعه چه ابزاری برای مواجهه با این رویکرد غیر انسانی رژیم دارد؟ تنها یک راه، عقب نشینی نکردن، ماندن در خیابان و اتحاد.
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید