رفتن به محتوای اصلی

انقلاب بی سر و... غفلت حزب دمکرات کردستان
28.09.2022 - 10:26

 

 زمان شاه که ما دبیرستان میرفتیم، با تقلب امتحانات را رد می کردیم. اقرار میکنم که تنها در برهه امتحان نهایی رشته ریاضی سال ششم دبیرستان که نمیشد تقلب کرد ناچار شدم کتابهای سالهای چهارم و پنجم دبیرستان را دوباره بخوانم تا بتوانم درسهای سال ششم را بخوانم. عجیب این که کل ریاضیات و فیزیک چهارم و پنجم را ظرف دوماه تمام کردم و تمام مساله های کتاب را نیز خودم حل کردم و حیرت کردم از این که چقدر این درسها ساده بود و من به فوتبال و بازیگوشی و تقلب در امتحانات روی آورده بودم. فکر میکنم بخش بزرگی از همسن و سالان من نیز از همین قماش بودند و همین ماها که نمره دبیرستان درخشانی نداشتیم هنگامی که به سیاست روی آوردیم به دنبال نمره بیست بودیم و حاضر نبودیم دو نمره بخاطررسیدن به قبولی ممکن صرف نظر کنیم و به نمره 18 که نمره خوبی بود قانع باشیم و همین خواست حد اکثری باعث شد که هرگز نتوانیم الزامات زمان را درک کنیم و به یک اتحاد که خواستی ملی بود برسیم.

اگر بخواهم یک نمونه بیاورم مواضع حزب دمکرات کردستان و حزب مشروطه ایران بود که در این سالها موضع حزب مشروطه ایران، در مورد «عدم تمرکز» و خواست فدرالیسم حرب دمکرات از برجسته ترین آنهاست. حزب دمکرات کردستان در منشور خود هرگز از خواسته های حداکثری خود در این سالها پایین نیامد. اگر حزب دمکرات کردستان به فدرالیسم نمره بیست میدهد، اما با همان معیار سیاست «عدم تمرکز» حزب مشروطه ایران، و پذیرش آن توسط حزب دمکرات کردستان، این حزب - حزب دمکرات- میتوانست به نمره 18 در کارنامه سیاسی خود برسد که نمره خوبی بود! بیشترینه مطالبات حزب دمکرات در سیاست «عدم تمرکز» حزب مشروطه ایران می گنجد. مطالبات حزب دمکرات کردستان در مورد فدرالیسم و نیز داشتن کنسولگری کرد در سفارتخانه های ایران بیشتر هذیان گویی است تا واقعیت قابل لمس در سیاست ایران! داشتن یک پرچم جداگانه چیزی بجز جداسری معنا نمیدهد. فردا روز تهران هم پرچم خودش را داشته باشد و سمنان و مشهد و قم هم هرکدام پرچم خودشان را! و سوال شک بر انگیز دیگر این است که چرا «حزب دمکرات ایران» نه و حزب دمکرات کردستان؟ 

واقعیت این است که من به این حزب و اهداف آن هیچ اعتمادی نمیتوانم داشته باشم. این حزب با مواضعی که گرفته و با نیروی مسلحی که در اقلیم کردستان در کنار حزب کومله دارد یک تهدید برای امنیت ملی ایران است. این حزب می آید که پس از سقوط رژیم اسلامی همان بازی های اول انقلاب 57 را در بیاورد تا بخواهد کردستان را در اختیار بگیرد و باز یک جنگ خانگی و سرکوب این حزب و کومله و باز ناله های «ستم ملی» از تبعید. برای من عجیب است که رهبران کومله و حزب دمکرات این واقعیات عینی را مشاهده نمی کنند و بجای نمره بیست غیر قابل دسترس در کنار سایر ایرانیان و احزاب شان به نمره 18 و بسیار خوب «عدم تمرکز» قناعت نمی کنند؟ 

حاصل این گونه سیاست ها، از جمله  قمار بازی مسعود رجوی با رفتن به عراق و عملیات فروغ جاویدان، و نیز کینه ورزی های سایر نیروها از جمله جبهه ملی نسبت به رضاپهلوی و مشروطه خواهان، بطور کلی از عوامل مهم عدم تشکیل یک نیروی متحد اپوزیسیون بود که میتوانست امروز رهبری حرکت ها در ایران را بعهده بگیرد. و می بینیم که متاسفانه مردم در ایران از این اپوزیسیون هم با رضاپهلوی اش و اپوزیسیون رنگ و وارنگش گذر کردند. دیگر شعار رضاشاه روحت شاد هم به گوش نمیرسد. راستش من همچی بدم هم نیامد که این سلطنت طلبان دو آتشه که در لس آنجلس نشسته اند و از زمین و زمان بخاطر انقلاب 57 که خود بخش بزرگ باعث و بانی اش را تشکیل میدادند طلبکار هستند، یک سیلی از این ملت بخورند و بتمرگند سر جای شان. اینها با وقاحت در کلاب هاوس از من میخواستند بخاطر شرکتم در انقلاب 57 از ملت ایران - تو بخوان از سلطنت طلب لس آنجلسی - پوزش بخواهم!! که در پاسخ به آنها گفتم وقتی کشتی غرق میشود اول یقه کاپیتان را میگیرند و در ایران اول باید یقه شاه را که سکان کشتی را بدست داشت باید بگیرید من که یک ملوان بودم و به خواست مردمم گردن نهادم و در انقلاب شرکت کردم. گروه دومی که مقصر قلمداد کردم همان سلطنت طلبان لس آنجلسی بودند. اینها بودند که به جای حمایت از شاه و دفاع از دستاوردهای خودشان طی تابستان و پاییز 57 اسباب و اثاثیه منزل و خانه شان را فروختند و به لس آنجلس گریختند. (امیدوارم دوستان جمهوریخواه تفاوت بین مشروطه خواه و سلطنت طلب را در اینجا درک کنند و اینقدر همه مشروطه خواهان را به چوب سلطنت طلبی نزنند که کار بسیار زشتی مرتکب شده اند در این سالها از جمله آقایان تقی روزبه و فرخ نگهدارو سایر «رفقا» چنین کردند. از این دوستان هرگز عبارت مشروطه خواه نمی شنوید چون تن شان کهیر میزند).  

راستش من یکی همچی خیالم راحت شد که مردم از این اپوزیسیون پر گو و بی عمل از سلطنت طلب تا چپ دو آتشه اش گذر کردند و دانستند که از این آتش بی شعله آبی برای شان گرم نمی شود. آنها می آیند که رژیم را سرنگون کنند و پس از گریز وزرا و مدیران ارشد وابسته، کارمندان دولت از میان خودشان وزرا را انتخاب می کنند و تشکیل یک دولت موقت  میدهند و ما در اپوزیسیون بجز سماق مکیدن که حق مان است کار دیگری در این برهه از دست مان بر نمی آید.  انقلابیون در ایران شرایطی را فراهم می کنند که نیروهای اپوزیسیون بتوانند به داخل کشور بیایند اما انتظار این که کسی فرش قرمز زیر پای تبعیدیان پهن کند دور از ذهن است. تنها دو گروه ممکن است با استقبال روبرو شوند. یکی شاهزاده رضاپهلوی و دیگری رهبران حزب دمکرات کردستان در خود کردستان به دلایل قابل فهم. اما بقیه را کسی نمی شناسد.  مسعود رجوی و مجاهدین اگر با سنگ پرانی مردم روبرو نشوند شانس آورده اند. در یک کلام، ما دهه ها رنج تبعید را کشیدیم و به هم پریدیم و امروز هم در هیچ کجای این حرکت جانانه مردم ایران و جوانها هیچ مهره موثری نیستیم. این همه در نیافتن ملزومات زمان مایه شرمندگی است! یک مشت پیر و پاتال پرمدعای زیاده گو و زیاده خواه که نتوانستیم به وظیفه تاریخی مان عمل کنیم. 

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

محسن کردی

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.