
51
همزمان در پیاده روی و قدم زدن ما، نظر از نفوذ ملاها و مفتی ها تا قبل از انقلاب اکتبر روسیه در ۱۹۱۷ در ترکستان می گفت از اینکه شرایط زندگی و بخصوص شرایط زندگی زنان آن زمان در دوران امارات حاکم ترکستان چیزی شبیه افغانستان فعلی بود که خود با چشم خود در افغانستان دیده بود . در باره زندگی در زیر روابط ارباب و رعیتها توضیحاتی داد. اما از وضعیت ایران و مردم ترکمن ایران چیز زیادی نمی دانست .من از آگاهی مختصری که راجع به سرکوب جنبش مردم ترکمن داشتم برایش توضیح دادم و این که یکی از اولین جاهایی که حکومت جدید در دفاع از منافع زمینداران و آخوندهای وابسته به آنها ،مردم را سرکوب کرد منتطقه ترکمن صحرا بود. واینکه با بسیج نیرو و به دستور خمینی از مشهد ،تهران و شهرهای دیگر برای سرکوب مردم ترکمن که دور کانون سیاسی فرهنگی خلق ترکمن جمع شده بود حمله کردند و پاسداران نظام تازه برپا شده اسلامی در ۱۸ بهمن سال ۱۳۵۸ چهار تن از رهبران خلق ترکمن به نامهای توماج، مختوم، واحدی و جرجانی را شبانه دزدیدند، بعد از اِعمال شکنجههای وحشیانه در روز ۲۹ بهمن ۱۳۵۸ آنها را به قتل رساندند و جسدشان را در ۱۲۵کیلومتری جاده بجنورد رها کردند. هاج و واج مانده بود ،یا اینکه اینطور وانمود میکرد. نمیخواستم صحبت را به حزب برادر بکشم ولی تو دل خودم گفتم پس حزب برادر توده چه گزارشی به شما میدهد؟ حتمی است که این اطلاعات را نمی دهد چون همین قاتل رهبران ترکمن بلدوزر آدم کشی امامش و کاندید حزب برادر برای انتخابات در سال ۱۳۵۸بود. هوا کم کم تاریک شد و چراغهای پارک روشن شدند جلوه نور بر درخت ها و فواره های آب در وسط سنگ فرش ، باغ های شرقی در مینیاتورهای قدیم را تداعی میکرد. زوجهای جوان از میان درختان بیرون می آمدند و در روشنایی روی سنگ فرش قدم می زدند. هرچه بیشتر به این مناظر و زیبایی های آن نگاه میکردم بیشتر دلتنگ می شدم . احساس کسی را داشتم که خانه اش ویران شده بود و در فکر این بود که چطور آن را بسازد. آنچه در آنطرف این کوههای دست راست اتفاق میافتاد شبيه هجوم هیولایی ویرانگر ،محافظان جهل برای گسترش تاریکی بود که چراغهارا خاموش میکنند و سیاهی می گسترند، اول شروع به سوختن کتابها و مکانهای نمایش هنر کردند و در نهایت هیچ رقابتی با نوحهها و زجه های خودآزاری و مسجد را تحمل نمی کنند . اما به نظر می رسيد که این پارک و گردش دلبران و دلدادگان زیبای زمینی نتیجه پیروزی زندگی و روشنایی بر سیاهی مذهب و محافظان آن بودهاست. پس امکانش هست حتی اگر بارها امتحان کنیم . لازم نیست که همچون تیمور لنگ درس بردباری و تلاش برای پیروزی را از یک مورچه یاد گرفت . دنیایی دانش و تجربه هست و مهم نتیجه گیری و برداشت درست از آنها ست. بقیه کار بسته به تدارک ، مبارزه و موازنه قدرت است. این هجوم البته بی مقدمه نبود . اصلا این سید و سیدبازی و آخوند بازی کار یک سال و ده سال نبود ۰ قدمت مکتوبش را کسی در ولایت ما بدرستی نمی دانست . فقط در کودکی کسانی که هنوز یادشان بود و یا مناسبتی پیدا میشد اسم پدر ،پدربزرگ وجد پدری و همینطور تا دوازده نسل را مثل کتاب الفبا برای فرزند خود تکرار میکرد تا اینکه تاریخچه آبا و اجدادی فراموش نشود. جد مشترک سیدهای پراشکفت شاه نادر بود ،ولی از اینکه چرا به سیدی باید شاه نادر میگفتند کسی چیزی نمی دانست. آنقدر نعمات طبیعی فراوان بود که کسی از آنها نه دعا کن شد و نه گدا کن . تاک و توکی مثل پدر بزرگ خودم اگر دعا مینوشت برای کمک وبرادری و رفع بلا و حاجت بود نه توقع مادی. اما از بین غیر سید ها، قاید ها، جد و آبائ مادری ام که تر فقه یا مهاجر بودند ،جن بین و جن گیر و اهل مهمانی و عروسی رفتن با جن ها بودند و آخرین آنها که هر روز با جن ها دعوا و دوستی داشت پدر بزرگ مادرم بود . من و دایی کوچکم چند بار اورا در حال دعوا و جدال حرفی و حتی سنگ پرانی با جن ها دیدیم ،حتی یک بار نزدیک بود که با سنگ پرانی اش ما را که از ترس پشت یک بوته تمشک قائم شده بوديم زخمی کند. هیچ دعایی ، نه با خط عربی و نه خط میخی علیه جن ها موثر نبود. همسایه پدر بزرگ مادرم در ده جِنِسون، سید علی اگر چه جن ها را نمی دید ولی به روابط کا مراد با جن ها بدیده احترام می نگریست. خود سید علی امامه سبزی دور سر می بست وبیشتر وقتش را در بيشه ها می گذراند و در هر جایی که آب میتوانست برود و تکه ا ی زمین خالی پیدا میشد انگور می کاشت و در فضای بین درختان و جایی که امکان داشت هر سال خیار و گوجه فرنگی نشا میکرد. شایعات البته زیاد بود و بنا به مشاهدات و توضیحات سید نصرالله سید علی هم با شیطانها مراوده داشت ،چه میگفت و چه ارتباطی داشت کسی نمی دانست. ولی چون از محصولات کشت و کار در میان بيشه ها کسی چیزی نمی دید حتم بر این بود که این ها سهم دوستان اش در بيشه ها و تنگه جن هاست. اینکه شاه نادرآیا فرزند امام زاده محمود بود یا نه نمیدانیم ولی اولاد امامزاده محمود در ولایات دیگر هم پراکنده شده بودند. پراکندگی امامزادهها مهندسی شده بود. در هر مرکز جمعیت یا گذرگاههای خوش آب و هوا یک امامزاده فوت کرده بود . تخم و ترکه آنها علیرغم مرگ و میر ناشی از سرخک، سیاه سرفه ،اسهال، مار و عقرب گزیدگی سیل و تصادفات دیگر رشد زیادی داشت. شایعات و داستانها ی زیادی دهان به دهان میگشت که هم قوه الهی است که زياد میشوند و هم قدرت غرایزی است که از اجداد اطهر خود به ارث بردهاند. رد یابی آمدن آنها به این مناطق نشان از آمدن آنها از نواحی غربی دنا و از سمت شمال یعنی اصفهان است.تقريبا همانجایی که اولین امامزاد
اکثر مردم فقط قهرمانان مرده را می خواهند (2)
از سال سیاه ۶۰ تلاشم این بود که از یاسوج هر چه دورتر باشم (3)
اینها که با زورو جنگ روزگار مردم را سیاه کردهاند، نمی توانند از خنده کودکان جلوگیری کنند(4)
ازپاقدم هدیه پاریسی یک طرف مملکت در جنگ میسوخت و طرف دیگر در سیلاب(5)
بستری با برگ و خاشاک ساختم ؛ دور و برم را از نگرانی وجود مار لگد زدم 6
قدم و فکر آغاز این سفرم از پشت بام خانه میر جعفرهفده سال قبل شروع شد 7
کسی بدرستی نمیتوانست ثابت کند که از کجا شروع شد/8
کشيدن لوله های نفت با مرگ بلوطها همراه بود!/9
ستاره ها می توانند راه را نشان دهند (10)
تردید داشتم چه اسمی را انتخاب کنم(11)
چند سال بود که خودم نبودم (12)
اولین تصویری که از لباس نظامی در یاد داشتم (13)
هیچ قاعدهای در مورد آخوندها صدق نمی کرد،چون هم بی شرم و حیا بودند و هم موزی(14)
اولین روزی که در خاک اتحاد شوروی بودم از در بیرون رفتم(15)
شما بدون اجازه از مرز شوروی گذشتید و ما سوالاتی داریم که شما جواب دهید(16)
رسید :اسم غیر واقعی شما چیست؟(17)
لباسهای معلم مان رنگ و بوی گلهای بهاری را داشت(18)
تولد ما احتیاج به ثبت کردن نداشت!(19)
من فکر می کردم که حق تقدم برای رفتن به شوروی از آن اعضا و طرفداران حزب توده بود(20)
از نظر حکومت مذهبی هر کسی که با آنها نیست مجرم و گناهکار است(21)
حکو مت ایران با من و میلیون ها ایرانی هم در جنگ است(22)
مقام مسلمانی در ایران از جایگاه تمساح و افعی جنگلهای سریلانکا پایین تر رفته بود(23)
کاروانها در راه بودند تا مواد برای کارخانه جنگ ، تولید شهید و عذا و نوحه فراهم کنند(24)
سالها قبل نا خواسته در هنگام بازی های کودکانه در دسته روسها قرار داشتم(25)
مردم آن موقع بنا به خوی طبیعی خود بدون ترس تصمیم گرفته و عمل میکردند (26)
آهنگران ده از تکه های آهن و لوله های آبرسانی که از شهرها بدستشان می رسید تفنگ های سر پر(27)
یوری گاگارین سمبل انسان شوروی(29)
کانال قراقوم از آمودریا سرچشمه میگیرد(31)
این کوه های بلند مانع شنیدن روزه خوانی و زوزه کشيدن آخوند هاست(32)
آیا شیر الاغ حلال است یا حرام؟34)
سرزمین پر گهر کجا و کی به و برای کی بوده ؟(35)
فصل تابستان است و فصل عروسي هاست ،و هرشب موزیک است(36)
اولین تصویر تلویزیون شوروی اتاق خبر بود.(37)
دوبره وی چر(38)
ناامیدی رها کردن هدف و بی عملی است!(39)
پرندگان و گنجشکان روی شاخه های لخت بادام پیر نمی نشستند.(40)
سگ و الاغ زبان همدیگر را علیرغم اینکه صداهای مختلف داشتند میفهمیدند.(41)
کندن قبر در زمین نمناک راحت بود.(42)
اعدام افراد بیگناه برای رعب و وحشت و نشان دادن قدرت و ابهت حکومتها ی مرکزی یک قاعده بود.(43)
تودهایها تجربه عبور از مرزها را هم فراموش کرده بودند .(44)
خمینی، ؛رحمت الهی؛ توسط ایر فرانس به فرودگاه مهرآباد وارد شد(45)
این سالها، سالها ی آوارگی عمومی در کل خاورمیانه بود .(46)
پیامد می خوری و باده نوشی بسته به این است که کی بخورد و با کی بخورد.(47)
شجاعت خطر کردن وتلاش برای زنده ماندن امید به آینده را در من زنده نگه می داشت!(49)
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
افزودن دیدگاه جدید