رفتن به محتوای اصلی

بیست و یکم مردادماه سالگرد اعدام ددمنشانه غلامحسن سلیم آرونی
12.08.2022 - 02:18

بدبختانه درباره زیستنامه زنده یاد غلامحسن سلیم آرونی معروف به عباس آگاهی چندانی در دست نیست، از منابع گوناگون چنین فهمیده می شود که غلامحسن سلیم آرونی در سال ۱۳۳۳ در یک خانواده کارگری در مشهد زاده شد اما درباره این که پدر و مادر غلامحسن چه کسانی بودند و یا غلامحسن چند خواهر و برادر داشت و یا غلامحسن در کجا و چه اندازه درس خوانده بود و یا غلامحسن در زمان شاه زندانی شده بود یا نشده بود و ..... آگاهی فراوانی در دست نیست، به هر روی غلامحسن سلیم آرونی معروف به عباس کارگر جوشکاری بود که کمونیسم را برگزید، سپس در دهه پنجاه به سازمان چریک های فدائی خلق ایران پیوست، پس از چند سال کار با این سازمان راه و روش این سازمان را برای رسیدن ایران و ایرانی به کمونیسم نادرست دانست و از این سازمان جدا شد، عاشق زنده یاد ادنا ثابت (پری) شد و پری نیز عاشق غلامحسن شد و این دو عاشق که یکی دختری کرمانشاهی تبار و از خانواده ای یهودی بود و دیگری پسری مشهدی بود و هر دو نیز کمونیست بودند پیمان زناشوئی بستند، این زن و شوهر در سال ۱۳۵۸ به سازمان پیکار در راه آزادی طبقه کارگر پیوستند.

روز یکشنبه بیست و یکم تیرماه سال ۱۳۶۰ هنگامی که غلامحسن سلیم آرونی به میدان انقلاب در تهران رفته بود تا از کتابفروشی های آنجا کتابی بخرد به یاری یک خائن که با رژیم آخوندی همکاری می کرد دستگیر شد! دژخیمان رژیم ولایت فقیه با ددمنشانه ترین شکنجه ها از غلامحسن بازجوئی کردند اما او هیچ نگفت و کسی را نیز لو نداد و حتی نامش را نیز نگفت! سرانجام پس از ددمنشانه ترین شکنجه ها در یک بیدادگاه چند دقیقه ای غلامحسن سلیم آرونی به اعدام محکوم شد و روز چهارشنبه بیست و یکم مردادماه سال ۱۳۶۰ تیرباران شد! گفته می شود که رژیم آخوندی غلامحسن را با نام عباس محسنی مشهدی محاکمه و اعدام کرد! سپس خائن ها و تواب ها رژیم را از نام حقیقی او آگاه کردند! ادنا ثابت پس از اعدام شوهرش غلامحسن سلیم آرونی که عاشقانه او را دوست داشت نوشتاری را درباره شوهرش نوشت که در شماره صد و بیست و سه نشریه پیکار به تاریخ دوشنبه بیست و هفتم مهرماه سال ۱۳۶۰ چاپ شد، بدبختانه از نوشتار زنده یاد ادنا ثابت نیز آگاهی فراوانی درباره زیستنامه غلامحسن سلیم آرونی به دست نمی آید و این نوشتار بیشتر دارای زمینه سیاسی است.

★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★

این نوشتار را ادنا ثابت پس از اعدام شوهرش درباره وی در نشریه پیکار نوشته است

رفیق غلامحسن سلیم آرونی (عباس) کادر برجسته و قدیمی جنبش کمونیستی با خیانت رویزیونیست های اکثریت به دست جلادان رژیم به شهادت رسید

تولد ۱۳۳۳ در مشهد

عضو سازمان چریک های فدائی خلق ایران در سال های پنجاه به بعد

پیشرو در مبارزه ایدئولوژیک علیه مشی چریکی و تزهای رویزیونیستی و معتقد به ضرورت پیوند با طبقه کارگر

جدا شدن از سازمان چریک های فدائی خلق ایران و پیوستن به بخش منشعب از سازمان مجاهدین خلق ایران در تابستان ۱۳۵۷

پیوستن به سازمان پیکار در اواخر ۱۳۵۸

عضو کمیته تشکیلات تهران سازمان

ادامه مبارزه کمونیستی تا شهادت در مرداد ۱۳۶۰

رفیق غلامحسن سلیم آرونی در سال ۱۳۳۳ در یک خانواده زحمتکش در مشهد به دنیا آمد، او در سال های آغاز نوجوانی (در اوائل سال های دهه پنجاه) با جنبش نوین کمونیستی آشنا شد، در آن زمان در حالی که برای کمک به تأمین زندگی خانواده اش به کار جوشکاری می پرداخت در یک محفل مارکسیستی که به کار تکثیر کتب مارکسیستی مشغول بود شروع به فعالیت نمود، رفیق که از همان آغاز زندگیش با ستم طبقاتی که نسبت به توده های کارگر و زحمتکش وارد می شد آشنائی پیدا کرده بود انگیزه ای قوی و روحیه ای آشتی ناپذیر با دشمن طبقاتی برای شرکت در مبارزه انقلابی داشت، "رفیق عباس" به همراه محفلی که در آن فعالیت می نمود با شناخت از خیانت های حزب توده علیه منافع طبقه کارگر با این دار و دسته مرتد مرزبندی غریزی داشت و به سمت جنبش چریکی مسلحانه و به خصوص سازمان چریک های فدائی خلق گرایش داشت، او با رشد سریعی که در زمینه فعالیت انقلابی داشت به زودی برای فعالیت انقلابی حرفه ای آمادگی پیدا کرد و به همراه رفقای هم محفلش در صدد برقراری ارتباط با سازمان چریک های فدائی خلق برآمد.

او در پایان سال ۱۳۵٤ موفق شد با این سازمان تماس برقرار کند و در همان زمان به دلیل گرایش برای کار در میان طبقه کارگر و به دستور سازمان در کارخانه پروفیل طوس شروع به کار کرد، فعالیت مبارزاتی کارگران کارخانه در مدت یک سالی که رفیق در کارخانه کار می کرد به خصوص تماس گرفتن رفیق با کارگران پیشرو کارخانه اثرات عمیقی در شکل گرفتن بینش پرولتری در او گذاشت، علیرغم محدودیت هائی که بینش چریکی در فعالیت میان توده های کارگر برای او ایجاد کرده بود رفیق در میان کارگران مبارز کارخانه پروفیل طوس به عنوان کارگری آگاه و قابل اعتماد شناخته شده بود، در پایان سال ۱۳۵۵ در اثر ضرباتی که از طرف رژیم شاه به سازمان چریک های فدائی خلق وارد شده بود و مسائل امنیتی ناشی از آن رفیق عباس مجبور به ترک کار در کارخانه و شروع زندگی مخفی شد، گرایش قوی و قابلیت های وسیع رفیق عباس برای کار در میان طبقه کارگر که هنوز در کنار قبول مشی چریکی وجود داشت سازمان را واداشت تا در اواسط سال ۱۳۵۶ او را در تنها شاخه کارگری سازمان که در آن زمان با اصرار و پافشاری رفیق عباس در مشهد به وجود آمده بود سازماندهی کند.

فعالیت مجدد رفیق عباس در میان طبقه کارگر این بار همراه با مطالعه عمیقتر کتب مارکسیستی و آثار مشی چریکی از جمله نوشته های رفقا بیژن جزنی و حمید مؤمنی و مبارزه ایدئولوژیک در این زمینه بود، روحیه پرشور و زنده رفیق در گسترش نفوذ شاخه کارگری در میان کارگران بسیار مؤثر بود، کارگران که از فشار نظام سرمایه داری و بحران اقتصادی کمرشان خم شده بود برای آنها از درد و رنج خود و بن بست هائی که ناگزیر مبارزه آنها را به مبارزه سیاسی با رژیم حاکم می کشاند سخن می گفتند و رفقای شاخه کارگری خلائی که در اثر عدم فعالیت عنصر آگاه در میان توده های طبقه وجود داشت را احساس می کردند، رفیق عباس به همراه شاخه کارگری سازمان چریک های فدائی خلق ایران فعالانه در نوشتن مطلب برای نشریه داخلی و شرکت در مبارزه ایدئولوژیک درون سازمانی کوشش می نمود بسیاری از مطالبی که در نشریات داخلی آن زمان سازمان چریک های فدائی خلق چاپ می شدند از طرف این جمع بودند.

از جمله این مطالب مقاله ای بود که در رد تئوری رکود که نه تنها از طرف بخشی از رهبری بخش منشعب از سازمان مجاهدین خلق بلکه از طرف جریانی در درون چریک های فدائی خلق نیز در اوائل سال ۱۳۵۶ مطرح می شد نوشته شده بود، رفیق عباس به همراه جمع تشکیلاتیش در این مقاله با استناد به فاکت هائی در رابطه با جنبش طبقه کارگر و موقعیت اقتصادی و سیاسی رژیم شاه ثابت نمودند که بحران اقتصادی که وجود دارد ناگزیر توده ها را به حرکت واداشته و این حرکت در روند خود به زودی به مبارزه انقلابی توده ها با رژیم شاه خائن تبدیل خواهد شد، نوشتن این مقاله و مقالات دیگر در پائیز سال ۱۳۵۶ سرآغازی برای رسیدن قسمتی از شاخه کارگری که رفیق عباس نیز در آن شرکت داشت به رد مشی چریکی و حل تناقضاتی که بین مشی چریکی با تئوری های مارکسیستی - لنینیستی و عینیت جنبش طبقه کارگر بود.

کم کم درج مقالاتی که مشی چریکی را مورد سؤال قرار داده و به جای آن فعالیت آگاهگرانه سیاسی در میان طبقه کارگر را پیشنهاد می نمود در نشریه داخلی با برخورد غیر دموکراتیک مرکزیت سازمان ممنوع می شد، رفیق عباس علیرغم موج سرکوبی که از طرف مشی چریکی و مرکزیت سازمان چریک های فدائی خلق ایران نسبت به این جریان وجود داشت از آنجا که در طول زندگی پربارش اهمیت تعیین کننده تشکل طبقه کارگر را لمس کرده بود به تدریج به نفی قدرت فوق طبقاتی که تئوری های مشی چریکی برای چریک مسلح جدا از توده قائل بود می رسید، او با بینش عمیق طبقاتی خود که در اثر مطالعه کتب مارکسیستی و فعالیت عملی در میان طبقه کارگر به دست آورده بود در اوائل بهار ۱۳۵۷ پیوستگی خود را به این جریان اعلام نموده با استواری کمونیستی در مقابل مشی چریکی که در این مقطع می خواست به هر نحو او را به سکوت وادارد ایستاده و بر منافع واقعی طبقه کارگر پافشاری نمود.

رفیق در همان زمان مقاله ای تهیه نمود که در آن نقش آگاهی را در به حرکت درآوردن و رهبری کردن توده های کارگر به سمت اهداف تاریخیش و ضرورت تلفیق آگاهی سوسیال دموکراتیک با جنبش خود به خودی طبقه کارگر را خاطرنشان نموده و قاطعانه از کار آگاهگرانه سیاسی در میان طبقه کارگر برای تأمین هژمونی طبقه کارگر و انقلاب دموکراتیک دفاع نمود، رفیق عباس به همراه این جریان که به خاطر نظرات سیاسیش در زمینه رد مشی چریکی و زیر سؤال قرار دادن شعار: "نبرد با دیکتاتوری شاه" از طرف مرکزیت سازمان چریک های فدائی خلق ایران از سازمان جدا نگه داشته شده بود هنگامی که با عدم امکان مبارزه ایدئولوژیک در درون سازمان چریک های فدائی خلق مواجه شد اعلام انشعاب نموده و برای ادامه فعالیت انقلابی خواستار تماس با بخش منشعب از سازمان مجاهدین خلق شد، مرکزیت سازمان چریکی بدون آن که ارتباط این جریان را به بخش منشعب سازمان مجاهدین خلق وصل کند با خلع سلاح و گرفتن امکانات آنها ارتباطش را با این جریان قطع نمود.

رفیق عباس که جزء تنها جریانی بود که از بدنه سازمان چریک های فدائی خلق به بخش پیگیر جنبش کمونیستی پیوسته بود به طور غریزی مرزبندی قطعی با رویزیونیست های خائن خروشچفی داشت، او به همراه این جریان پس از انشعاب از این سازمان در تابستان ۱۳۵۷ با نوشتن مقاله ای به نقد تز رویزیونیستی: "نبرد با دیکتاتوری شاه" پرداخته و در ادامه آن توانست با تز: "گذار مسالمت آمیز به سوسیالیسم" و "راه رشد غیر سرمایه داری" مرزبندی آگاهانه نموده و مرزبندی غریزی خود را تا سطح مرزبندی عملی با رویزیونیسم خروشچفی ارتقا دهد، رفیق به همراه این جریان علیرغم این که معتقد بود که رویزیونیسم بر حزب و دولت شوروی غلبه کرده است هنوز به امپریالیستی بودن نظام حاکم بر شوروی شناخت پیدا نکرده بود و موضع گرفتن بر سر آن را به مطالعه بیشتر در این زمینه موکول می کرد ولی با این وجود آن را مانعی برای پیوستن به بخش منشعب از سازمان مجاهدین خلق نمی یافت، به همین جهت این جریان در صدد ارتباط گیری با سازمان اخیر برآمد.

رفیق عباس بعد از مطالعه جدی و پیگیر در زمینه نظام حاکم بر شوروی به صحت تز مارکسیستی - لنینیستی سوسیال - امپریالیسم شناخت پیدا کرده و از آن پس با استواری بلشویکی در مقابل هر گونه تزلزلی که می خواست با سپر انداختن در مقابل رویزیونیسم خروشچفی صحت آن را زیر سؤال ببرد ایستاده و پیگیرانه از پالایش ایدئولوژی پرولتاریا دفاع نمود، تلاش رویزیونیست های خروشچفی برای متزلزل کردن و یا جذب این رفیق به علت استواری رفیق به منافع پرولتاریا همواره عقیم مانده بود، این دست های بورژوازی که نتوانسته بودند کوچکترین خدشه ای در استواری ایدئولوژیک رفیق عباس و منافع پرولتاریا ایجاد کنند کینه طبقاتی رفیق را نسبت به خود کاملا احساس می کردند و همواره آماده فرصتی بودند که تا شاید بتوانند این شعله همیشه جاویدان را خاموش سازند.

رفیق غلامحسن سلیم آرونی که بعد از جدا شدن از چریک های فدائی خلق مشتاقانه به کار سیاسی - تشکیلاتی در میان طبقه کارگر پرداخته بود در اواخر سال ۱۳۵۸ با مطالعه روند موضع گیری های سیاسی - ایدئولوژیک سازمان پیکار در راه آزادی طبقه کارگر آن را پیشروترین سنگر برای رسیدن به حاکمیت طبقه کارگر یافته و در بخش کارگری سازمان مشغول به فعالیت شد، فعالیت خستگی ناپذیر و پرشور رفیق در میان کارگران که ناشی از درک عمیق او از منافع طبقه کارگر و عشق پایان ناپذیرش به آزادی طبقه کارگر و برقراری سوسیالیسم بود دستاوردهای پرثمری برای سازمان و جنبش کمونیستی ایران به همراه داشت، کارگران پیشروئی که با رفیق عباس در تماس قرار می گرفتند از شور و هیجان انقلابی و ایمانش به آرمان کبیر پرولتاریا نیرو گرفته و با درس آموزی از کار و فعالیت پرشور او ضرورت پیوستن به تشکیلات کمونیستی و حراست از ایدئولوژی پرولتاریا را برای ایجاد ستاد رهبری پرولتاریا یعنی حزب کمونیست درک می نمودند.

رهنمودهای رفیق عباس عضو کمیته تشکیلات تهران سازمان برای برخورد به مشکلاتی که رفقا در حین فعالیت در میان کارگران با آنها مواجه بودند غالبا کارساز واقع می شدند، همچنان که رفیق پس از پذیرش مشی سیاسی در مورد خودش گفته بود که: "من تا به حال جوشکار بودم، حالا می فهمم که باید کوشید تا آگاهی سوسیال - دموکراتیک را با جنبش خود به خودی طبقه کارگر جوش دهیم!" مطالبی که رفیق در نشریات فابریک می نوشت با استقبال کارگران مواجه می شدند و موجب بسط هر چه بیشتر آگاهی در میان توده های کارگر می شدند.

متأسفانه تلاش های رویزیونیست های اکثریتی (خروشچفی) برای همدستی با بورژوازی حاکم و ضربه زدن به جنبش کمونیستی و از جمله برای از بین بردن رفیق غلامحسن سلیم آرونی در روز یکشنبه بیست و یکم تیر هنگامی که رفیق از میدان انقلاب عبور می کرد به ثمر رسیدند، آنها با شناسائی رفیق و سپردن او به دست جلادان سرمایه داری خدمت دیگری به بورژوازی حاکم نمودند، دژخیمان رژیم جمهوری اسلامی نتوانستند کوچکترین مدرکی بر علیه رفیق به دست آورند، ایمان رفیق عباس به منافع طبقه کارگر و شناختی که او نسبت به نقش تشکیلات کمونیستی و به خصوص نقش سازمان در رسیدن پرولتاریا به آرمان کبیرش داشت رفیق را واداشت تا بلشویک وار به حفظ اسرار سازمانی بپردازد، رفیق عباس که لحظه به لحظه زندگی سیاسیش مملو از استواری بر منافع طبقه کارگر و حراست از آن بوده است نه تنها حاضر نشد اجازه دهد کوچکترین اطلاعاتی که بتواند برای بورژوازی مفید باشد به دست رژیم بیفتد بلکه حتی اسم واقعیش را هم از دشمنان طبقه کارگر پوشانید.

به این ترتیب رفیق نشان داد که چگونه حتی در قتلگاه رژیم سرمایه داری هم به وظائف کمونیستیش واقف بوده و با وثیقه قرار دادن خون سرخش از آن پاسداری می کند، رژیم علیرغم این که به هیچ چیز به جز ارتباط رفیق با سازمان پی نبرده بود از آنجا که کمونیست های واقعی را دشمنان خطرناک خود می داند بدون آن که حتی اسم واقعی رفیق را بداند او را در یک بازجوئی چند دقیقه ای محکوم به اعدام کرد و رفیق غلامحسن سلیم آرونی (عباس) با ایمان به دست پیدا کردن پرولتاریا به منافع تاریخیش در روز بیست و یکم مرداد جلوی گلوله های جلادان رژیم جمهوری اسلامی قرار گرفت و به شهادت رسید، یادش گرامی باد. (نشریه پیکار، شماره صد و بیست و سه، دوشنبه بیست و هفتم مهرماه سال ۱۳۶۰)

★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★

ویدئوکلیپی به یاد ادنا ثابت (پری) و غلامحسن سلیم آرونی

https://www.youtube.com/watch?v=lgjvV3yU80g

★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★

salimaruni-780salimaruni-780-2salimaruni-780-3

 

salimaruni-780-4

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

تبریزی

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.