رفتن به محتوای اصلی

دینِ چادر، چماق خدا در دست ملا
18.07.2022 - 10:33

در ایران، همین ایران اسلامی ویران شده ی خدا و تصرف خدامداران بر آن، که امروزه اغلب کارگران و زحمتکشان و تنگدستان آن نان کافی هم دیگر بدست نمی آورند خودکامگی دینی، بنام اوی خدا، رسول و ولایت فقیه اش درین کشور حکومت مطلق، مرگبار، گروهی، دلبخواهی و فاشیستی می کند. در همین ایران ملا و مکلازده ی درب و داغان ما این روزها بیش از گذشته و بدلیل تدوام سیاست های سرکردگی سیاسی جهان اسلامی ـ شیعی، جنگ و جدال درون کاست آخوندی و همچنین تأکید بر سرکردگی مافیای خود خامنه ای، دامنه ی دشمن افکنی ملاها با خودی و دیگران غوغامی کند. و ماشاالله بحران های فرهنگی، سیاسی و اقتصادی فراوانند و راهکاری برای هیچکدامشان ممکن و متصورنیست. و ناگزیر ایران غرق در فریاد اعتراض ها و دادخواهی و آشوب های چاره یابی ها رو به چگونگی فرداهاست.

درین میانه رژیم و خود خامنه ای برای خریدن فرصت از دست اینهمه بحران ها و بی پاسخی ها چاره ای ندارد مگر با اهرم"دینِ چادر" و جبر "چماق خدا" که آنرا از بلاهت "رهبری دین" می شناساند، می خواهد بتواند با بدست آوردن بهانه سرکوب ها هم کارگران و هم معترضان و هم زنان و جوانان بجان آمده را یکجا و از یکسو سرگرم این جنجال مقطعی و تکراری کند و همزمان با ایجاد ترس زنان را مجبور به خانه نشینی بسازد. خیال و ترفندی که در کوتاه مدت می تواند خوب بکار حکومت آخوندی درآید، ولی نتیجه ی آن بی گمان به ایجاد صف بندی ها و تراکم همبستگی های گسترده تر اجتماعی ـ طبقاتی درخواهدآمد، و درآمده و بیشتر هم خواهدانجامید.

زیرا چادر از دیرباز، چماق قهار خدا و اهرم سرکوب دینی فرستادگان او بوده و هست. حکمتی که از آزادی پوشش و اراده ی مستقل زن ترسیده و همچنان می ترسد. و تحت هیچ شرایطی نتوانسته و نمی تواند اداره و خواست آگاه و مستقل زن را برتابد. چراکه همه ما می دانیم که از 124 هزار پیامبر به اصطلاح مرد، خدای رحیم نتوانست و جرأت آنرا نداشت که برای دعاوی برابری خود در میان انسان ها حتی یک زن را بعنوان رسول بپذیرد. پس زن ترسی و نابرابری انسانی دستکم در اسلام عمری 1400 ساله دارد و اهرمش دیری در دستان پلید ملا بوده و تابامروز برای این قوم پلشت و زنباره، چه دله بازی های زن ستیزانه ای که نیآفریده است؟! چون سیاست چادر بر سر زن، از آنچه که ما دیده و امروزه می بینیم جز چماق و سرکوب خودباوری و استقلال عمل زنان نبوده و اوی خدا آگاهانه خواسته و همچنان می خواهد با آن فرمان و این توان کنونی آخوندی، و البته به همت سربازان غیبی اسیدپاش امامزمانی که خود خامنه ای راهبر کنونی چنین جنایتی بوده و هست؛ می خواهد زنان معترض ما را با ایجاد ترس خانه نشین کند.

ایجاد هر آن و روزانه ی ترس با تحمیل به پذیرفتن چماق چادر به زنان، و بردباری در برابر حکم ضدبشری آن ظالمانه و بی پایه ی ای هست که هرگز اعمال آن نمی تواند دوام بیاورد. آنهم توسط زنان و دختران آگاه امروزی که آنها نیمی از نیروی محروم اجتماعی می باشند که در سراسر کشور بی شرمانه و تنها بخاطر زن و دختر بودن اینگونه بی حقوق بشری مانده، ولی آنان دیری ست برای بدست آوردن حقوق برابر خود بپاخاسته اند . آنانرا دیگر نمی توان با ایجاد ترس، سرکوب و تهدید به کشتارها آرام و بردبارساخت. آنهم زنانی را که خود آنها دیده و همچنان می بینند که درین دین واپسمانده و زن ترس، زن بعنوان نصف انسان بحساب می آید و از همینرو هیچ حقی ندارند چه رسد به حق انتخاب پوشش و یا دیگر حقوق انسانی ناچیز خود که درین رژیم آنها را یکجا بنام حکومت خدا باخته و امیدی به فرجام برابری " زن و مرد" درین دستگاه زن ستیز وجودندارند. سرکوب، زندان و کشتار زنان بجان آمده، و مردمان کار و نیروهای تلاشگر سرخورده عمر44 ساله دارد.

و بیشترین این بی حقوقان اسلامزده اینک ای بسا نان، کار و اندکی آزادی نیز ندارند ولی ملای خداپناه ازین" دین چادر" دماری از روزگار زنان درآورده که مثال بی مانند تحقیر جهانی از حقوق زن است. ولی ملا و مکلا با همین دین و بسان رسول شان، و برای خود درین بساط الهی، چه پناهگاه های پلشتی و چه کمینگاه های زشتی از زنبارگی های خود در سراسر کشور نساخته است؟! دین دولتی بنام خدا و بنام مرد حق داشتن 4 زن رسمی و زنان بی شمار صیغه ای داده است. و چنان مناطق فحشاء، سکس امن و امکان گسترده ای برای دارندگان پول و ثروت ساخته تا با یاری "چماق یا فرمان خدا" بتواند هرچه بهتر و بیشتر از دختران جوان بهره کشی جنسی کند و بتواند بیشتر "روزگار ناروای" خودساخته اش را بدرازا بکشاند. با بیداری زنان و گریز دختران از دین و ملا، تداوم این جنایت های زن ستیزانه دیگر ممکن نیست. چون رژیم کله پاست و نابودی اش نیز در راه.

درین میان من از خودم های دردمند و نوعدوست می پرسم! آیا ما می دانیم که اهرم جستار بهزیستی و بن شناختی هستی کدام است؟ یا بهتر بپرسم" سخت افزار دانش ها، بینش ها و آگاهی های انسان" برای دگرگونی های لازم و پیاپی، و بهبودسازی های زندگی جاری در چیست؟ مگر جز در وجود همین استعداد مغزی سالم و پویای انسانی ست؟! توانی که توام با امکان آموزش دانش و خرد پای می گیرد و سپس، با یافتن و پرداختن به پرورش ها و دانائی ها هرچه گسترده ترمی شود، و پس از آن، با بکاربستن روش ها و شیوه های نو و اجتماعی آنها شکوفاتر سمت و سو می یابند، و آنگاه شناخت توانائی های انسان هموارترشده و راه های سخت ساختن و با شیوه های تازه تر برای فراروئی ها و پیشرفت ها آسان ترمی شود، و به پیشبرد و کارآئی های تجربی و تاریخی "مستقل" بکارمی آید و امکان شایسته تر زندگی انسانی را برای همگان مهیا کرده، و بعنوان الگوی ارزش انسانمداری، و بازشناختن و باز شناساندن قوانین آنها در سراسر جهان، و آنهم بسود فرصت برابر برای زندگی نوع انسانی بکاررود و می رود. اینک می پرسم! در چنین دیدگاه و نگرشی جای خدا در کجای کار است؟! و یافتن پاسخ برای علل اینهمه دشمنی عقیدتی، جنگ ها و نسل کشی های دینی و مذهبی در چیست؟ که چماق چادر یکی از آنها بر سر زنان و دختران ما مدام کوبیده شده است.

یا برعکس آن چنین بنگریم که، وجود خدا بعنوان نه" نرم افزار" مصلحتی در دستان" سران دین و سرمایه" که خدا سخت افزار راهبردی توان ذهنی، و بازتاب عقلی و عملی، و هدفمند انسان هاست. آیا چنین نگرش و گمانی منطقی و معقول می باشد؟ آیا چنین کاره و همه کاره ی ما خداست؟ بجز تأکید به ایمان و باور، جای شعور و دانش تجربی انسان در کجای دین فرض شده است؟ آیا جبر هستی و سرنوشتگرائی فاجعه ی چنین نگاه مات و پرت دینی نیست؟ که زندگی و خودباوری نوع انسان عقیده مند ادیان را تباه کرده است؟ پرسیدنی ست! وجود این خدا برای کدامین نوع انسان می باشد؟ پاسخ: انسان تنگدستی ها، نادانائی ها و ناتوانائی ها که هیچ ندارد، مگر متکی به خواست و رضا و یاری خداست. و چنین انسانی همچون بنده و برده در پی نمایندگان خدا بوده، و ناچار و مطلقا مطیع و گوش بفرمان یاوه سرایان می باشد. چنین باورمندانی نه باورمند به خویش و اراده و اداره ی اجتماعی خوداند، و نه و متکی به هموندی های هم طبقه ای های خود می باشند. آیا چنین نیست؟! آیا چنین خدائی جز ابزار بنده سازی و برده پروری که همان اهرم بهره کشی انسان از انسان می تواندباشد نیست؟ و البته بهره کشی و بکارگیری میلیاردها انسان کار و تلاش تنها و تنها، بسود انگشت شمارانی در جهت بصف درآوردن بهره دهی های میلیاردها کارگر، و بسود بهره کشی های ناروای چندگروه مافیائی در ساختار ضدبشری سرمایه سالار! و دین از سوی دیگر با خاک و خول پاچی همزمان به چشم زمینگیران، و با ترویج تصور آینده ی بهشتین خدا می کوشد، برای ترویج دین خود و بردباری دینمداری چنین چپاولی بی شرمانه ای از سرکوبشدگان، غارتزدگان و گرسنگان را همواره نگهدارد و خیلی خوب بکار سرمایه می آید. حقیقت ناگوار جهانی ایکه هر انسان نوعدوستی تا بامروز ستم و سرکوب دین و غارت سرمایه را روزانه دیده و لمس کرده، و فریاد دادرسی آنرا در مبارزه برای برابری ها در طول تاریخ خونین بارها بلند درآورده است.

در دین خدا تا دلتان بخواهد و سیر شود وعده های فراوان عدالت پوچ و بی هزینه موجودهست و شما تنها می توانید با باور و پذیرش نسیه رحمت الهی و بیشتر با تخیل و توصل به دنیای مساوی اخرت امید ببندید و همیشه ی خدا و همچون امروز بازنده باشید و به تحمل بدبختی ها و بدفرجامی های زندگی روزمره تا فردا اخروی "همت کور" گمارید. و تا فرارسیدن روزی از روزگار رستاخیز، و گرفتن حق خورده شده ی خود و چشیدن پاداش الهی و دیدن جزای دشمنان انسانی در جهنم خدا بی پایان انتظاربکشید. پرسیدنی ست! آیا با اینهمه جنایت ها، فاجعه ها، چپاول ها، نسل کشی ها و بیدادگری هائی که ملاها و مکلاها بر سر ما و کشورمان آورده و برای سروری خویش همه فرامین خدائی را بکاربسته است؛ چرا آنها ( ملایان و مکلایان) امروزه اغلب شان کاخ نشین کشور ما شده اند؟ آیا با دیدن این دهن کجی الهیون می توان به این وعده های پوچ دینی همچنان باور داشت و امیدبست و به توهم های بی پایه بینائی و عدالتگردانی خدا و اولیای او متکی شد؟ سرنوشت انسان کار و تنگدست تاکنونی منکر چنین توانائی خدائی می باشد و چنین گمان عدالتجویانه ای جز گمراه کننده ی دادخواهی های بربادرفته برای انباشت ثروت ملایان و سرمایه سالاران بیش نبوده و نیست. و دلبستن به وعده های پوچ خدا و ملا، بیشتر همچون دندان سائیدن به جگر خونینی است که تا روز رستاخیز موهوم دوام نخواهدآورد.

پرسش! آیا بود و نبود خدا و انسان کار مکمل یکدیگرند؟ نه زیرا مستقل از یکدیگر پدیدار شده و می باشند! آیا انسان کارمزد بخدا نیاز دارد؟ نه! زیرا بدون خدا، انسان وجود عینی و واقعی در روابط ساختار سرمایه سالاری دارد و توان کارسازاش در تغییر هستی ناملایم و دگرگونی آنها نقش پایه دارد و در رودرروئی با رابطه های نا هنجار کاری که بسیارند می ایستد و با نقش مفید و بنیادی خویش در تحول ها رل اصلی را داشته و دارد. و خدا هیچ تأثیری درین میانه و در برابر نابسامانی و نارسائی های جهان سرمایه ندارد و در میان نبرد " کار بر علیه سرمایه" همیشه یاور داراهاست و بکار انسان کاردرنمی آید! و همچنین بدون انسان، از خدا در هیچ کجای جهان کوچکترین نشانه ای عینی و قابل دسترسی برای چندی و چونی کردار وجود او موجود نیست. بنابرین اگر خود ما برای گرفتن حقوق مان مبارزه نکنیم بازنده ی همیشگی هستیم. چون خدا دست ساز آدمی و بیشتر تولید مصلحتی قلدران ثروت و قدرت از اعصار پیشین هزارها و تاکنونی بوده و می باشد. وزهمینرو دلیل پیدائی ادیان و بکارگیری "تک خدائی" آنها، بهترین و یگانه ترین ترفند، نماد و سمبل مناسب برای گمراهی خرد تجربی نیروی کار در برابر چپاول سرمایه است تا آنهای دارا بتوانند با ابزار قدر "نرم افزاری" دین خدا، علیه سخت افزاری دانش و بینش انسانمداری بایستند و ترس از خدا را بر علیه انسان کار اینگونه بکارگیرند و در ایران بدجوری بکارگرفته شده اند. چراکه هر کارمزدی می باید روزی برای بدبختی ها و باورهای بیچاره کننده اش به وجود خود خویش سرکوب شده اش بازگردد و گریزناپذیر می باید در در همان آغاز در برابر توهم به وجود" خدا" که مادر ناتوانائی ها و بدبختی های فراوان در جامعه طبقاتی ست بایستد و دستاویزی عینی برای رهائی واقعی خویش از اینهمه ناروائی ها و ناهنجاری ها بیابد. وگرنه با امید به خدا همچون همیشه می بازد. وجود خدا و حکومتش در ایران برای کارگران و در هیچکجای جهان به هیچ کاری درنیامده است. من از خودم می پرسم که در دیدگاه ذهنی انسان، خدا برای چیست و چه کارکردها و راهکارهائی مفید و موثری داشته است که هنوز باورمندانی دارد؟

پرسیدنی ست! خدا به چه درد انسان خورده و یا امروزه می خورد؟ خدا کدام یاری و همکاری عینی و سازنده برای نوع بشر داشته و یا دارد؟ درین جهان چندین دست، درهمریخته، خشونت پرور و بدتر از همه نابرابر و تنگدست کش ساختار سرمایه سالاری، براستی خدا در کجای کار است و به چه کاری می ارزد؟ اوی در همه جای پنهان یا به گفته رهبران دینی آن "خدای آگاه" که چشمانش ادیان ابراهیمی و ... بوده و هستند؛ چرا تاکنون بیادزدگان را نمی بیند و بداد و فریاد گرسنگان و بیدادزدگان و غارتشدگان نمی آید و اصولن بکار نیازمندهای انسان بیدادرس نمی آید؟! همان خدائی که سرکردگان و رسولان تاکنونی او یکی پس از دیگری چه تباهی ها و چه جنایت ها و چه دسیسه ها و ترفندهای خدائی که مرگبار در مسیر پیشرفت انسان ببارنیاورده اند. و چه نادان پروری ها و جنگ ها و نسل کشی های هولناکی را بنام اوی خدا در سراسر جهان برپانکرده اند؟! پس خدا کجاست و کی بداد بی پناهان اسیر و بیدادرس خواهدرسید؟ هیچگاه!

و زنان آگاه و مبارز ما بدین واقعیت آشکار پی برده اند که رهائی آنها از ستم دین، چماق چادر، بی حقوقی ها، نابرابری های میان زن و مرد و بدتر از همه نجات از خودکامگی دینسالاران و نه کار خدا، دین و ملایان، که تنها از توان اجتماعی خود آنها میسر است و برایش بپاخاسته اند و ما نیز درکنارشان بوده و هستیم .

بهنام چنگائی 27 تیر 1401

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

بهنام چنگائی

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.