از اینکه تیتر این مقاله را از انتخابات به انتصابات تغییر دادم دلایلی وجود دارد،چرا که انتخابات پروسه ایی برای رسیدن به مطالبات مردم ،در عرصه های مختلف سیاسی، اجتماعی، فرهنگی ،اقتصادی و همچنین حقوق شهروندی، ازادی و پیشرفت یک جامعه است.در انتخابات ،مردم به افراد و احزابی رای می دهند که بر اساس رفع نیازها ،برنامه و مانفیست ارائه دهند و برای رفع مشکلات مردم وارد کارزار انتخاباتی می شوند،در نتیجه این انتخاب کننده هست که معیارهایی برای رای دادن دارد و انتخاب شونده ،بر اساس مطالبات مردم باید سعی نماید که اعتماد سازی کند و از مردم مشروعیت بگیرد. اگر بخواهیم دغدغه های مردم ایران را در این 34 سال بررسی نماییم، به چند دسته تقسیم می شوند .عده ایی به دنبال کار و معیشتو یک زندگی خوب هستند .گروهی علاوه بر این دو مقوله خواستار امنیت در ابعاد مختلف هستند وافرادی هم به دنبال حقوق مدنی و شهروندی خود در عرصه های مختلف می باشند و از ازادی فردی تا اجتماعی و سیاسی گرفته تا ازادی احزاب و مطبوعات سخن به میان می اورند. ، در همه کشورها یک چیز برای مردم مهم می باشد و ان هم درامد سرانه یک فرد در طول سال است.اگر از کسی در سراسر دنیا بپرسید که چه چیزی می خواهید قطعا به شما خواهد گفت : شغل ، کار ، ازادی و عدالت اجتماعی. در نتیجه مردم باید در شرایط امروز از یک امنیت روحی و روانی برخوردار باشند و حق همه انان است ، که از خدمات استفاده نمایند و از زندگی خوبی برخوردار باشند. امروز همه ما می دانیم که فقر اقتصادی به دنبال خود فقر فرهنگی را به همراه خواهد داشت و اسیب های جدی را مسبب می شود ، مثل امار بیکاری ، فقر ، خودکشی و اعتیاد که همه دست اورد همین حکومت در این مدت است و تا توسعه سیاسی نباشد عملا مطالبات مردم نادیده گرفته می شود .پس چرا مردم باید در انتصاباتی شرکت نمایند که هیچ روزنه ایی از پیشرفت را نمی بینند! به گزارش سایت الف که نزدیک به حکومت است می توان به درامد سرانه کشورها اشاره نمود که مردم ایران خودشان قضاوت نمایند که اگر تنور انتخابات را همیشه به نفع گروهی از جناح حاکم داغ نمودند چه منفعتی نصیب شان شده است ? نگاهي به آمار بانك جهاني از سرانه ساليانه در كشورهاي جهان نشان مي دهد، ايران از ميان 173 كشور مورد اشاره در اين رتبه بندي، در رده 96 قرار دارد. درآمد اين آمار از تقسيم درآمد ملي هر كشور به جمعيت آن كشور به دست مي آيد. شاخص GNI ذكر شده در اين رتبه بندي بر اساس نرخ ثابت اسمي است، اگرچه بر اساس ساير شاخص هاي بانك جهاني در مورد درآمد سرانه همانند قدرت خريد و ... نيز رتبه ايران تغيير چنداني نمي كند و دامنه تغييرات آن چندان محسوس نيست. براساس اين شاخص، ايران با درآمد ساليانه سرانه 4520 دلار در اين رتبه بندي در رده 96 قرار دارد. گفتني است، اين آمار مربوط به آخرين آمار ارائه شده در هر كشور مي باشد.مثلا کشور آلمان که من در ان زندگی می نمایم با درآمد ساليانه سرانه 45 هزار و 70 دلاردر رده بیست ویکم قرار دارد ، که مردم از قدرت خرید بالایی برخوردار هستند.یا موناکو با درآمد سرانه 183 هزار و 150 دلار در سال، رتبه اول را به خود اختصاص داده است.اری امروز مردم ایران با این همه سرمایه ملی و درامد سرشار از نفت و گاز و منابع دیگر، چنان در شرایطی دست و پا می زنند که مایه تاسف است.مردم ایران باید از خودشان بپرسند که ایا با این سرانه می توان زندگی نمود? ایا مردم از ازادی و رفاه و تامین اجتماعی برخوردارند?این پرسش را باید از خودمان بپرسیم که تا چه زمانی باید در جهت منافع جناح های حکومت وارد پازل انتخابات شد?ایا نباید پرسید که این همه درامد نفتی در کجا و صرف چه چیزی شده است?به اعتقاد من تا این حکومت و قانون اساسی موجود پاپرجا هست ، هیچ چیز به نفع مردم نخواهد بود.اما امروز باز می بینیم که عده ایی از خاتمی معجزه می خواهند که ایشان باید وارد کارزار انتخابات شود.به گزارش ایران امروز نامهی ۲۰ استاد دانشگاه و فعال سیاسی به خاتمی را می بینیدکه جناب آقای خاتمی با سلام و احترام امضاکنندگان این نامه، جملگی از حامیان و همراهان جنبش سبز هستند؛ جنبشی سربرکشیده از کودتای انتخاباتی ۱۳۸۸؛ جنبشی که با تقلب معنیدار تمامیتخواهان و خیانت آنان به مشارکت گستردهی مردم ایران در انتخابات ریاست جمهوری دهم، آغاز شد، با بازداشت فعالان ستادهای آقایان موسوی و کروبی، و سرکوب خشونتبار و خونین شهروندان معترض به نتایج انتخابات ادامه یافت، دهها شهید سبز را تقدیم به ایرانزمین و جنبش دموکراسیخواهی کرد، و اینک با وجود تداوم بازداشت خانگی رهبران و حبس دهها فعال و همراه آن، و بهرغم ارعاب و تهدید پیوسته کنشگران آن، همچنان در متن جامعه پویاست و زنده. امضاکنندگان این نامه امیدوارند جنابعالی که در چهار سال سخت گذشته، دوشادوش خواستهها و رنجهای حامیان جنبش سبز و رهبران در حصرش، آقایان موسوی و کروبی و خانم رهنورد، ماندهاید، با اعلام نامزدی خود در انتخابات آتی، به تداوم دموکراتیزاسیون در ایران و مشارکت اجتماعی مردم در تصمیمگیریهای سیاسی، یاری رسانید. ما نامزدی شما را در این انتخابات، اقدامی ملی برای پیگیری مطالبات انسانی و خواستههای قانونی شهروندان ایران ـ مصرح در متن جنبش سبز ـ میدانیم، و نیز گامی مهم برای تعقیب و تحقق اهداف اعلام شده در منشور جنبش سبز، منشوری که به تأیید آقایان موسوی و کروبی رسیده و ما خود را وفادار به آن میدانیم. جنبش سبز چونان «حرکتی برای دستیابی به آزادی، عدالت اجتماعی و تحقق حاکمیت ملی.» چنان که در منشور جنبش سبز آمده: «احترام به حق حاکمیت مردم بر سرنوشت خویش از جمله اصول خدشهناپذیر جنبش سبز است و نهاد انتخابات، به عنوان یکی از عمدهترین راههای تحقق آن، اهمیت مییابد. بر این اساس، جنبش سبز تلاشهای خود را برای صیانت از آرای مردم تا زمان استقرار نظام انتخاباتی آزاد، رقابتی، غیرگزینشی و منصفانه که شفافیت آن کاملا قابل تضمین باشد، ادامه خواهد داد.» جناب آقای خاتمی امضاکنندگان این نامه امیدوارند نامزدی شما و پیوند خوردن آن با جنبش سبز مجالی فراهم آورد برای تداوم گذار دموکراتیک؛ و امکانی مبتنی بر راهحلهای پیشنهادی در بیانیه شماره ۱۷ مهندس موسوی؛ ازجمله: «تدوین قانون شفاف و اعتماد برانگیز برای انتخاباتها به نوعی که اعتماد ملت را به یک رقابت آزاد و منصفانه و بدون خدعه و دخالت قانع سازد؛ آزادی زندانیان سیاسی و احیاء حیثیت و آبروی آنها [و در صدر آنها آزادی رهبران جنبش سبز از بازداشت غیرقانونی]؛ آزادی مطبوعات و رسانهها و اجازه نشر مجدد روزنامههای توقیف شده؛ و نیز بهرسمیت شناختن حقوق مردم برای اجتماعات قانونی و تشکیل احزاب و تشکل ها.» شروط و لوازمی که از منظری دیگر، و مکرر توسط جنابعالی مورد تاکید قرار گرفته است. صمیمانهترین درودهای ما را بهعنوان همراهان جنبش سبز مردم ایران بپذیرید، و در این راه سخت و طولانی، ما را همگام خویش بدانید. بابک امیرخسروی، عبدالعلی بازرگان، پروین بختیارنژاد، محمد برقعی، محمدعلی توفیقی، رضا حاجی، اسماعیل ختایی، سروش دباغ، علی شاکری، احمد صدری، محمود صدری، بهرام عباسی، حمید فرخنده، مرتضی کاظمیان، مهدی ممکن، علی میرسپاسی، مهدی نوربخش، نادر هاشمی، علی هنری، و حسن یوسفی اشکوری.سوال مشخص از افراد امضا کننده این است که خاتمی مگربعد از هشت سال نگفت من تدارکاتچی هستم .شما چه انتظاری از این فرد دارید که در زمان اصلاحات بیشتر به دنبال نزدیک شدن به بیت رهبری داشت و نه مردم? بجای اینکه بیایید خواستار لغو قانون اساسی موجود شوید که مسبب، همه گرفتاری ها می باشد باز می خواهید کسی بیاید که با تکیه به همین قانون اساسی موجود مردم را نجات دهد! مردم ایران در شرایط امروز نباید خودشان را در بازی و سیرک انتخابات و یا همان انتصابات حکومت قرار بدهند.امروز مردم ایران باید با هوشیاری انتخابات را تحریم نمایند و اجازه تنفس را از حکومت بگیرند. این حکومت نیاز به رای دارد و نباید به ان مشروعیت داد .در پایان ضرب المثلی است که می گوید توبه گرگ مرگ است و همه ما داستانش را می دانیم. يك نفر كه به كار بدی عادت كرده و دستبردار نيست و مردم هم از آن آگاهند اگر يك زماني اظهار ندامت كند، مردم باور نميكنند، چرا که شعار این افراد با عملشان در مغایرت است .بحث حقوق مردم نیست وگرنه همه ما و مردم حمایت می نمودیم و اين مثل را ميگويند توبه گرگ مرگ است . گرگ پيري بود كه در دوران زندگيش حيوانات و جانوران و پرندگان زيادي را خورده بود و به ديگران هم زيان فراوان رسانده بود. روزي تصميم گرفت براي اينكه خداوند از اعمال گذشتهاش چشمپوشي كند و او را ببخشد به حج برود و توبه كند. به قصد حج راه افتاد، در راه گرسنه شد، به اطرافش نگاه كرد استري را ديد كه در مرغزاري ميچريد، پيش استر رفت و گفت: «ميخواهم به حج برم و توبه كنم، اما حالا خيلي گرسنهام ازت ميخوام كه در اين ثواب با من شريك بشي!» استر گفت: «از دست من چه كاري برمياد؟» گرگ گفت: «اگه خودت را قرباني اين راه بكني من هم ميتونم از گوشت تو سير بشم و از گرسنگي نجات پيدا كنم، هم ديگران از گوشت تو ميخورند و سير ميشوند و اين كار ثواب زيادي داره و خداوند هم گناهت را ميبخشد». استر براي نجات جان خودش به فكر حيله افتاد و رو به گرگ كرد و گفت: «عمو گرگ! من آمادهام كه در اين كار خير شركت كنم و خودم را قرباني كنم اما دردي دارم كه سالهاي درازي است زجم ميده از تو ميخوام دردم را چاره كني، بعد مرا قرباني كني» گرگ جواب داد: «دردت چيه؟ حتماً چارهاش ميكنم، اگه هم نتونستم پيش عمو روباه ميرم تا درد ترا علاج كنه» استر گفت: «چه بگم چند سال قبل پيش يك نعلبند نادان رفتم كه سمهايم را نعل بزنه اما نعلبند نادان نعل را اشتباهي روي گوشت پام زد و اين درد از آن روز مرا زجر ميده، ترا به خدا بيا نزديك زخمهام را نگاه كن!» گرگ گفت: «بذار نگاه كنم» استر پاش را بلند كرد در همين حال كه گرگ ميخواست زخم پاي استر را ببيند، استر از فرصت استفاده كرد و چنان لگد محكمي به سر گرگه زد كه مغزش بيرون ريخت. گرگ كه داشت ميمرد به خودش ميگفت: «آخر گرگ پدرسگ! پدرت نعلبند بود، مادرت نعلبند بود، ترا چه به نعلبندي؟!» استر هم از خوشحالي نميدانست چكار كند، هي ميرقصيد و به گرگ ميگفت: «توبه گرگ مرگه!» امیدوارم مردم ایران با درایت و هوشیاری خواستار یک حکومت دموکرات و سکولار بر اساس اعلامیه جهانی حقوق بشر و خواستار رفع تبعیض از سراسر ایران باشند .هدف همه ما سعادت و ازادی است ، حق گرفتنی است و ایران به همه ایرانیان تعلق دارد.هدف همه ما باید تحریم انتخابات یا همان انتصابات باشد و به همه گروه و جناح های درون حکومت یک نه بزرگ گفت.
منابع ...سایت الف ...اخرین درامد سرانه کشورها ..
.http://www.alef.ir/vdciwvazyt1aww2.cbct.html?1585…
نامه بیست استاد دانشگاه و فعال سیاسی ...http://www.iran-emrooz.net/index.php/news1/45001/
محمد زمانی روزنامه نگار و کنشگر سیاسی
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید