رفتن به محتوای اصلی

تُرک ستیزی یک جریان سیاسی ایران هست، یا نظرات شخصی ؟ (بخش 1)
14.04.2013 - 21:37

 

پیشگفتار

▬ آقای کیانوش توکلی، سردبیر سایت ایران گلوبال، سئوالی را این چنین مطرح کردند: {جناب ناصر کرمی، آیا نظر شما در مورد مسائل اِتنیکی و روحیّهءِ ضد تُرک تباری جنابعالی "ایده" یک جریان سیاسی در ایران هست، یا نظرات شخصی ؟ }. از آنجا که پاسخ دادن به این سئوالِ فراگیر، آمار و ارقام و عرصه هایِ مختلف: دورانی، سیاسی، تاریخی و بررسی استراتژی منطقه ایِ مردمانِ: تُرک تبار: در ترکیه، آذربایجاجان شمالی و جنوبی، و فراتر از آنرا در بر میگیرد و مطالب مهم دیگری را در خود دارد، بر آن شدم که در نوشتاری فراتر از یک کامنت به آن بپردازم.

 کسی ضدتُرک تباری نیست، یک نظر فراگیر شخصی نیست

● اوّلین پاسخ روشن و قاطع به این سئوال در بالا مذکور این هست که "من ضد تُرک تباری نیستم"، بلکه بر اساسِ انساندوستی و میهن دوستی و بر مبنایِ وظیفه و رسالتِ تاریخی و مسئولیّت پذیریِ نسل امروز در مقابلِ زادگاه و کشور و نسلهایِ آینده، همچنین یافتنِ راه حلّی برای پایان دادن به انحرافات و کاستی هایِ ناسیونالیسم ایرانی، برای برون رفت از آنچه تا کنون بر ما و کشورمان ناگوار و ناخوشایند رفته و میگذرد، در کنار موضوعات بسیار دیگر از جمله: "جایگزینی دمکراسی و مردم سالاری با بر قراری مساوات و عدالتِ اجتماعی در ابعادِ و حوزهءِ تئوریها و ساختارهایِ سیاسیِ مفید و شناخته شده"، به مسائل قومی- ملّی هم میپردازم.

● در حقیقت روشِ من عملی است روشنگرانه که پرده از رویِ مسائل و طرحهایِ  مبهمِ قومی و ملّیِ که گسل و فروپاشیِ شیرازهء کشور و تفرقه و خشونت و خونریزی را در بر دارد و منافعِ ملّی و عمومیِ ایرانیان را به خطر جدی می اندازد و با اقتدارگراییِ قومی قبیله ایِ خواهانِ کسب امتیازاتِ ویژه برای گروه اِتنیکی و نژادِ خود در ایران و در منطقه هستند، بر میدارد. تا با طرحها و تئوریهای ناسازگار قومی در همان فاز نظریه و تئوری برخورد شود و با هدایتِ منطقی آنها به مرحلهءِ عملیِ زیان بار خود نزدیک نشود، تا کلِ جامعه صدمات و خسارات جبران ناپذیر آنها را تجربه نکند و ویرانیِ چندگانه  ببار نیاورد.

● حرکتِ من عکس العمل موضعگیریهایِ نادرست اِتنیکی، بویژه تُرک تباری و عرب تباری، و هشداری است بر آنچه در انتظار ماست و در واقع عملی پیشگیرانهءِ حقوقِ بشری و انساندوستانه برای جلوگیری از خشونت و خون ریزی، و هموار کردن بستر جایگزینی دمکراسی و حقوق شهروندی هست.

● تلاش من در نشان دادن و ترسیم واقعیِ پیچ و خم ها و فراز و نشیب ها و برجسته کردنِ اهرمهای تعیین کننده در حفظِ منافع ملّی و پاسداری از هویّت و سرزمین ما با توجّه به اصول حقوق بشر در عرصهءِ جهانی است که نسل فردا با شناختِ راسیونال از آنها تندرست و پیروز و سرفراز باید بگذرد. این وظیفهء هر ایرانی، هر روشنفکر و وظیفهء هر انسان متعهدی هست که با سرشت و نیّت پاک برای بهزیستی انسانها پا به عرصهءِ سیاست میگذارد.

● یقین دارم ایرانیانی که من در جبههءِ فکری و نظری آنها قرار میگریم، هرگز انسان ستیز و ضد تُرک تباری نیستند و از رستگارترین و فرهیخته ترین شهروندانِ ایرانی میباشند که وجودِ خویش را ار ابهامات و تعارفاتِ خشک و بی مایه و از سنت ها و کهنه گراییِ فکری و عقیدتی پاکسازی کرده و با مسلح شدن به اندیشهءِ راسیونال و سکولار و دمکراتیک بر موازین حقوق بشر در محور مختصاتِ در حالِ متغییر جهانِ پیرامونی امروز در حرکت و جستجو هستند که با بیطرفیِ کامل بهترین ها و شایسته ترین ها را برای هم میهنان و شهروندان ایرانی از هر قوم قبیله و با هر پیشینهءِ نظری، عقیدتی، و باورمندی را بر گزینند و به آنها تقدیم کنند.

● وقتی بر اثر دیکتاتوری قشر وسیعی از طبقاتِ مختلفِ در جامعه ای محکوم به سکوت و تسلیم شدنِ موقت و طولانی در برابر نهادِ حاکمهء مستبد هست، آن جامعه به بیماریها و کج روی ها و سرخوردگی هایِ گوناگونِ اجتماعی، فرهنگی، سیاسی دچار خواهد شد و پیروی از سنتگراییِ کم هزینه و از فرهنگِ ریا و پنهانکاری ابزار و وسیلهءِ نان و زنده ماندن میشود و میدان را بر خردگرایی و قانونمندی و پویایی می بندد، اگر کسی بخواهد از این جوّ خفه کننده و بازدارنده و خفّت بار رهایی یابد و یا پا را از مرزها  و خط هایِ قرمز کشیده شدهء متافیزیکیِ دینی و قومیِ پسامدرن فراتر بگذارد تا شاید روزنه ای برای گریز از این شرایط نابود کننده هموار شود، او را به انواع بیماریها و پیشوند و پسوندهای نا شایست متهم میکنند.

● این فرهنگ و عمل روا داشتن و نسبت دادنِ صفاتِ ناپسند و محکومیّتِ قضایی و اخلاقیِ دگراندیشان و مخالفین خود، از شاخصه هایِ بارزِ یک جامعهءِ عقب ماندهءِ سرگردانِ پیوسته در حالِ سکون و مرده است که ناف تغذیهءِ فرهنگ و روشنفکران و نخبگانش به دین سنتّی قشری و ساختار سیاسی اش فئودالیتهءِ قومی همدستِ آخوند، و دانشگاهش مکتب خانه هایِ دینی حوزه ایِ متافیزیک و سیاست ورزی اش تعارفات و تشریفات و تکرارِ آداب مرسومِ بدونِ تحرکِ گذشته، همراه با بندگی و اسارات در عصر قبل از مدرنیته و در پیش دورانِ جنیش و انقلاب روشنگری در قرون شانزده و هفده میباشد.

● مردم تُرک زبان آذربایجان از زمانِ مهاجرت خود به ایران از تمام امکانات و از همهء منابع و سرمایه هایِ ملّی ایران بیشترین بهره برداری را کرده است، امّا همین مردم هر وقت فرصتی یافته و حکومت مرکزی ایران ناتوان بوده است، آهنگ جدایی و یاغیگری و آنارشیسم را به تحریک و پشتیبانی نیروهای خارجی در پیش گرفته است.

● مردم آذربایجان هیچگاه خود را در تاریخ و تمدن ایران قبل از اسلام که هویّت اصلی ایرانیان هست، شریک ندانسته و هیچوقت ایران را میهن راستین خود به حساب نیاورده در نتیجه تعهدی در مقابل سرنوشت این سرزمین نپذیرفته و فقط قصد سوءِ استفاده از منابع و سرمایه های ملّی آنرا پیشهء خود کرده است.

● امروز بحران آذربایجان و مسئلهء جدایی آنها را ایرانیان مطرح نکرده اند، بلکه خود مردم تُرک زبانِ آذری این موضوع را با شرایط نامساعدِ امروزِ ایران و با فرصت طلبیِ دوباره با همکاری جبههءِ پان ترکیسم، پیشهء خود کرده است. با وجود این اگر کسی سود و زیان ماندن و یا جدایی مردم تُرک زبان آذربایجان از ایران را مورد پژوهش قرار دهد و با در دست بودنِ فاکتورهایِ سودمند و آینده نگری طرحی را بر جداییِ مفید مردم تُرک زبان آذربایجان پیشنهاد میکند، بجای نقد طرح آن فرد تُرک ستیز و راسیسم و نژاد پرست بشمار خواهد آمد.

● اگر بر اثر تحقیقات دوران تاریخی مسلم شود که بی سر و سامانی و دیکتاتوری و دین باوری قشری، از اهرمهای برجستهءِ عقب ماندگی ایران بوده و از عاملین اصلی این از هم گسیختگیِ ساختاری، سیاسی، اقتصادی، و قومی در ایران مردم تُرک تبار بوده که پیوسته در زمانهای مختلف هدفمند به آن دامن زده، میزند، و در آینده هم خواهد زد، آن فرد و یا گروهی که بر این نظر هستند، نازیسم و انسان ستیز وبه بیماریهای روحی و روانی گرفتار هست !.

● بالاخره سرزمین و ملّت ایران باید هرچه زودتر تکلیف خود را برایِ آخرین بار با مردم تُرک زبان آذری برای همیشه معین کند و به این بازی موش و گربهءِ آنها پایانی دهد، یک سرزمین و ملّت نمیتواند بیش از این بعد از گذشت قرنها با هر ساز گروه اِتنیکی مهاجر تُرک زبان، به ایران برقصد و یا گرفتار در میان زمین و آسمان، منتظر دستور آنها بماند. طرح جدیدی لازم که مشخص کند : یا ماندن مشروط مردم تُرک آذری در ایران و یا جدایی قطعی آنها که بسود طرفین میباشد. این پیشنهاد و استراتژیِ تعیین تکلیفِ قطعی و پایدار و یا جدایی مردم تُرک آذری،  هم نمیتواند فقط نظر یک شخص مانند من باشد، بلکه میتواند نظر پنهان و آشکار اکثریّت ایرانیان  و یا گروه خاصی باشد که تا کنون آنرا به عناوین گوناگون ابراز نکرده است.

  ضرورت یک نظر سنجی، همه پرسی

●برای اینکه روشمند مطابق با دانش و شاخهء های آمارگیریِ تحقیقیِ جامعه شناسی و نظر سنجی در امور سیاسی و اجتماعی معلوم شود که روحیّهءِ ضد تُرک تباری، یک جریان سیاسی جامعهءِ ایران و یا نظرات شخصی است ؟ باید آنرا با طرحِ سئوالاتِ مشخص در بارهءِ کارنامهءِ سیاسی و اجتماعی و فرهنگیِ مردم تُرک تبار از زمانِ مهاجرتِ آنها در اواخر قرن 12 به ایران تا به امروز را بصورتِ یک همه پرسی در بین ایرانیان درون و برون از کشور به معرضِ نظر سنجی و ارزیابی گذاشت.

●برای پاسخگویی به سئوال طرح شده از سوی آقای توکلی و به منظور تدارکِ یکبستر برای همه پرسی و نظر سنجی مورد نظر، ورق زدنِ هر چند شتابانِ کارنامه و عملکرد با دست آوردها و خلاقیّت هایِ فردی و گروهیِ مردم تُرک تبار از زمانِ مهاجرتِ خود به سرزمینِ ایران در چند قرن گذشته تا به امروز از ضرورتهاست. متأسفانه بدونِ تعصب و بدونِ غرض ورزی باید پذیرفت که در کارنامهءِ چند قرنیِ مردم تُرک تبار در ایران و در منطقه صفحاتِ درخشانی پیدا نمیشود.

●مردم تُرک تبار هنگامِ مهاجرت به ایران دسته های گُل به ایرانیان تقدیم نکردند، با خود یک جهان بینی و فرهنگِ ویژهءِ بخود و یک ساختار سیاسیِ کشورداریِ تازه و مفید تر از ساختارهایِ شناخته شدهء قبلی را با خود نیاوردند، زبان آنها  به مرحلهءِ نوشتاری و الفبایی تکامل نیافته بود، یک تئوری که حداقل یک قدم روند جامعه را در راستای قانونمندی و جایگزینی دمکراسی نزدیک کند مطرح و پیاده نکردند. ساختار قومی آنها در مرحلهءِ ابتدایی و هنوز مراحل فئودالیتهءِ همگون را شروع نکرده بودند.

  ● بنا بر این مردم تُرک تبار چیزی با خود به سرزمین ایران نیاوردند، که امروز ادعای بازپسگیری و یا از بین رفتن آنرا داشته باشند !. امّا امروز که میخواهند استقلال داشته باشند و از ایران جدا شوند و بروند، بجای سپاسگزاری و ارج گذاری، با یک روش آنارشیستی میخواهند همه چیز را با خود ببرند و تازه طلبکار هم هستند !!!.

● من در شگفتم که ایرانیان در یک نظر سنجیِ عمومیِ قانونمند، به کدام عمل و خلاقیّت و سیاست و خدماتِ نیک و سودمندِ مردم تُرک آذری از زمان مهاجرتِ آنها تا به امروز در ایران، نظر و رأی مثبت دارند ؟. اگر مردم تُرک آذری با مذهب شیعهءِ 12 امامی خود، آنطور که خودشان ادعا میکنند که اینهمه به سرزمین ایران خدمت کرده باشند، قاعدتأ باید ایران در گذشته و امروز حداقل همسان کشورهایی مانند آلمان، فرانسه، ژاپن و سایر کشورهای پیشرفتهء دنیا باشد !!!.

 تنها خدماتِ مردم تُرک آذری به ایران، اختراع و رسمی کردنِ دین شیعهءِ 12 امامی قزلباش، تُرکی کردن زبانِ بخشی از سرزمین آذربایجان، ادامه و تکرار و طولانی کردنِ دورانِ فئودالیته در شکل خاندانی و قبیله ای با شیوه هایِ خشونتگر و سد کردن دوران گذار، تفرقه و دشمن تراشی، ساختن مساجد و مدرسه های دینی، کشف و ساختن امام و امامزاده ها، رواج یک فرهنگ تاسوعا عاشورایی، پاکسازی فرهنگ و نژاد و هویّت ایرانی و جانشین کردن دین اسلام و شیعه گری صفوی  و قاجار در  مرکز یّت هویّت ایرانی و بسیار مسائل دیگر است که باید منبع و اساس تعیین سئوالات برای یک همه پرسی باشد. 

3  ▬ زبان و ادبیّات فارسی تحمیلی نبوده است.

● از قرن پانرده تا اوایل قرون 20 مردم تُرک تبار بدون واسطه و با با واسطه قدرت سیاسی را در اختیار خود داشتند و آزادانه با پذیرشِ فرهنگ و زبان پارسی تمدن سازی خود را آغاز کردند. با این حساب جایی برای ناسزاگویی به تاریخ و ادبیّات زبان پارسی و به ایرانیان را ندارند، سهل انگاری در امر ترویج و تکمیل زبان تُرکی از جانب خودِ مردم تُرک میباشد زیرا خود در رأس قدرت سیاسی بودند، اگر زبان نوشتاری میداشتند میبایستی آنرا پرورش و تکمیل میکردند!.

● آغاز تاریخ تمدن سازی عثمانیان در آسیای کوچک (ترکیه امروز) هم با ایدئولوژی اسلام با پذیرش زبان عربی و پارسی و با بهر گیری از فرهنگها و ساختاریهای سیاسی یونان، رُم شرقی، و ایران، ولی در ماهیّتِ سلطانی و خلیفه گری اعراب که حکومت آسمانی(دینی) را با حکومت زمینی(این جهانی) آمیختند، میباشد و از سال 1926 میلادی بدستور آتاتورک الفبای لاتین را جایگزین الفبای فارسی و عربی  کردند. بنا بر این هیچ قدرتی هم عثمانیان را اجبار نکرد که زبان فارسی و عربی با الفبای آنها را اختیار کنند.

 تنها مردم تُرک زبان آذربایجان ایران را مورد بررسی قرار دادن خطاست

● برای اینکه دریابیم که تُرک ستیزی یک مسئلهء جامعهء عمومی ایران هست، یا نظرات شخصی ؟، خطای محض هست که فقط مردم تُرک زبانِ منطقهءِ جغرافیای آذربایجان ایران و یا فقط گروه تجزیه طلب و فعالان سیاسی آنها را مورد تحقیق قرار دهیم.

● من بر این باور هستم که نظام جمهوری اسلامی علی خامنه ای، مردم و جمهوری آذربایجان، با مردم و حکومت ترکیه، و مردم و نخبگانِ تُرک آذری در ایران، در جهتِ تأمینِ منافع و امنیّتِ مردمانِ تُرک در منطقه و در ایران در یک جهت با هم همکاری نزدیک و سوگند یاد کرده در همه سطح  و پایه دارند و دیگر مردم تُرک زبان آذری از هر قشر و طبقهء آن، با اقوام ساکن ایران و با ایرانیان در جبهه نیستند، در نتیجه آیندهء مشترکی با هم نخواهند داشت.

 علی خامنه ایِ ضد ایرانی، سرنوشت کشور سوریه را به حکومتِ ترکیه واگذار کرده است، در غیر اینصورت قطعِ رابطهء قطعی بینِ حکومتِ ترکیه و جمهوری اسلامی علی خامنه ای در همهء سطوح، شرط و فاکتور اوّلیّهءِ و ابتدائیِ سیاست ورزی شفاف در مورد سوریه و ترکیه هست.

● شاهد بودیم که دوباره کشور ترکیه و اسرائیل( همین اسرائیل دشمن درجهء علی خامنه ای) باهم آشتی کردند و روابط همه جانبه و در همهءِ سطوح را از سر گرفتند، پس روابط ِعلی خامنه ای با ترکیه دیگر بر اساس چیست ؟ نظام جمهوری اسلامی و علی خامنه ای در مدّت 34 سال هست که شعارهایِ ضد فرهنگِ غربی و ضد مدرنیته و دست آورد هایِ آنرا سر میدهند و ایران را منزوی کرده اند،

مگر همین کشور ترکیه دستِ دراز و خدمتگزار اروپا و آمریکا و جهان غرب نیست، پس روابطِ همه جانبهء و حسنهءِ علی خامنه ای با ترکیه بر کدام فاکتور و بر پایهء کدام استراتژی سیاسی و اقتصادی بسود ایرانیان است ؟ چرا چرخهءِ اقتصاد ایران و بازار اقتصاد مصرفی 70 میلیونی آنرا تقدیم کشور ترکیه کرده است، چرا علی خامنه ای حکومت ترکیه را وکیل ملّت و سرزمین ایران کرده است، این اعتمادِ علی خامنه ای به حکومتِ ترکیه در هر شرایطی و در برهه ای از کجا سرچشمه میگیرد ؟ آیا بر اساس همکاری و همبستگی نژادی و تُرک تباری بر ضدِ ایرانیان و برعلیه سرزمین ما  نیست ؟

  ● تلاش من بر این هست که بر سیاستِ تُرک تباری و ضدِ ایرانیِ علی خامنه ای پرده برداشته شود. علی خامنه ایهدفمند جریان انرژی اتمی را به سرانجام نمی رساند تا همچنان بحران بین ایران و اروپا با آمریکا و با جهان غرب همچنان ادامه داشته باشد و ایران همچنان در انزوایِ مطلقِ جهانی باشد، تا همچنان حکومتِ ترکیه از فرصت استفاده کند و با میانجیگری خود بین ایران و جهانِ پیرامونی، برجسته و نقش مؤثر داشته و بر امتیازگیریِ سیاسی و اقتصادی خود از غرب بیفزاید. تا بندر جیحان ترکیه در دریای میانه را جانشین خلیج فارس و تنگهء هرمز کند، تا لوله های نفت و گاز و ترانسپورت مواد انرژی همه برای اروپا و آمریکا و جان غرب از سرزمین و آبهای ترکیه بگذرد. در اساس بخش بزرگی و نیروی محرکهءِ رشد اقتصادی ترکیه از 30 گذشته تا کنون مدیون انقلاب 57 در ایران، و افرادی مانند علی خامنه ای است.

● مخالفت هدفمند، علی خامنه ای با کشورهای اروپا و آمریکا  و جهان غرب و دامن زدن او به اسلام رادیکال در ایران و منطقه و جهان، تشدیدِ جنگِ ایدئولوژیک بین شیعه و سنّی، اختلافات با کشورهایِ عربی، باعث میشود که اسلام به نوع اسلام ترکیه در جهان و در بین کشورهایِ سنّی و در بین کشورهایِ جهانِ عرب مورد پسند واقع شود، تا ترکیه به عنوان نمایندهء جهان اسلام شناخته شود و جایگاه بیشتری کسب کند، تا ایران و ایرانیانِ از هر نظر تنها و منزوی و محاصر شده در جهان را، حکومتِ ولایتِ فقیهی علی خامنه ای بهتر و طولانی تر در کنترلِ خود داشته باشد، تا بشود سرمایه های ملّی آنرا در راهِ منافع تُرک تباریِ پان ترکیسم براحتی به غارت برند. در این راه پان ترکیسم با علی خامنه ای همسو هستند.


 | ماه آپریل| 2013 میلادی| آلمان| ناصر کرمی|

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ناصر کرمی

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.