رفتن به محتوای اصلی

الگو سازی از مهدی باکری حزب اللهی برای جوانان آذربایجانی
24.03.2013 - 12:03

روزگار غریبی است نازنین!

علی رغم اینکه تحصیلات مهدی باکری در رشته مهندسی مکانیک بود با این حال بعد از انقلاب اسلامی مدتی شهردار اورمیه و مدتی هم دادستان دادگاه انقلاب اورمیه می شود و نهایتا به فرماندهی فرمانده لشکر ۳۱ عاشورا منصوب می شود بدیهی است شغلهای دولتی نظیر فرماندهی نیروهای نظامی، شهرداری و یا دادستانی از نظر ماهیت کاملا باهم متفاوت هستند و هر فردی برای تصدی این مشاغل نیاز به تحصیلات عالی و تجربه کار در این زمینه ها را دارد اما مهدی باکری نه دارای تخصص و نه دارای تجربه لازم دراین زمینه ها بود اما او در اطاعت کور کورانه از حکومت مرکزی ایران و آیت الله خمینی نظیر نداشت او شهادت در راه اسلام و آیت الله خمینی را موهبت الهی می پنداشت در عملیات خیبر زمانی که خبر کشته شدن برادرش را به وی دادند، بدون ابراز اندوه با خانواده‌اش تماس می گیرد و چنین می گوید «شهادت حمید یکی از الطاف الهی است که شامل حال خانواده ما شده‌است.» وهمین اطاعت کور کورانه نیز باعث شد در مدت کوتاهی مدارج ترقی را طی کند چونکه آیت الله خمینی پیوسته تاکید می کرد ایمان به تخصص برتری دارد و در گزینش افراد برای پست های دولتی باید که ایمان افراد اساس انتخاب آنان باشد البته در حکومت اسلامی ایران اطاعت کور کورانه از حکومت مرکزی بصورت ایمان راستین به اسلام تعبیرمی شود نهایتا مهدی باکری به علت عدم تخصص و تجربه شغلی در فرماندهی نیروهای نظامی باعث می شود خود او و تعداد بسیاری از آذربایجانیهای تحت فرماندهی او به طرز فجیعی کشته شوند برای مثال در حین عملیات بدر در جزیره مجنون نیروهای عراقی، سربازان تحت امر باکری را محاصره می کنند هر چند فرماندهان ارشد سپاه سعی کردند مهدی باکری را به عقب بازگردانند اما او با لجبازی از عقب نشینی امتناع می کند و آذربایجانیهای تحت فرماندهی خود را مجبور می کند در محاصره نیروهای عراقی تلفات سنگینی را تحمل کنند به گفته شاهدان نیروهای عراقی بعد از غلبه بر سربازان تحت فرماندهی مهدی باکری به جستجوی سربازان زخمی می پردازند و از نزدیک به سر آنان تیر خلاص شلیک می کنند حتی او در این وضعیت هم از عقب نشینی و نجات جان سربازان باقیمانده امتناع می کند  احمد کاظمی و محمود دولتی با اصرار از وی می‌خواهند که با عبور از دجله و پیمودن فاصله۷۰۰ متری که میان خط اول و خط دوم حمله جان خود و دیگران را نجات دهد؛ ولی این درخواست هر بار با جواب منفی وی روبرو می‌شود تا اینکه بر اثر اصابت تیر مستقیم سربازان عراقی در تاریخ ۲۵ بهمن ۱۳۶۳ کشته می شود.در این هنگام در حالی که یاران او سعی در انتقال پیکرش بوسیله قایق به عقب را داشتند قایق هدف اصابت شلیک مستقیم آر پی جی یکی از سربازان بعثی قرار گرفته، در اروند رود غرق می‌شود. پیکر وی و سایر سربازانش هیچگاه یافت نشد و وی همچنان مفقودالجسد می‌باشد.

متاسفانه مهدی باکری زنده نماند که ببیند چگونه آیت الله خمینی علی رغم ادعاهای خود به ناگهانی جام زهر را نوشید و به عقد قرارداد صلح با عراق راضی گردید او زنده نماند که ببیند که ایران  به یکی از شرکای اصلی نظامی و اقتصادی ارمنستان مبدل گشته است او اگر زنده بود شاید چیزهایی درباره فاجعه خوجالی می شنید و شاید از خود این پرسش را می کرد چطور ممکن است ایران کشوری که من حاضر بودم بخاطر تمامیت ارضیش جانم را فدا کنم همکار نظامی ارمنستان باشد و به کمک ایران در اراضی آذربایجان ناموس من آذربایجانی مورد تجاوز قرار گیرد اگر او زنده بود در سال ٢٠٠٦ میلادی به چشم خود می دید که دهها جوان آذربایجانی در شهرهای آذربایجان جنوبی مورد اصابت گلوله ماموران امنیتی قرارگرفتند فقط خواست آنان پایان دادن به راسیسم دولتی بر علیه ترکان آذربایجان بود اگر او زنده بود .........بله مهدی باکری باید الگوی عبرت برای جوانان آذربایجانی باشد نه الگوی رفتار.

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

بابک آزاد

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.