رفتن به محتوای اصلی

در خدمت و خیانت روشنفکران
23.12.2012 - 23:19

شاید اگر "جلال آل احمد" که عنوان این نوشتار از یکی‌ از کتابهای وی وام گرفته شده، امروز زنده می‌بود و تأثیرات شوم و مخرب آثار و افکار خود و همفکران دلاورش را در تیره روزی "ملک و ملت" به چشم میدید، با حلق آویز کردن خود، رنج یک رسوایی بزرگ را در دادگاه تاریخ به جان می‌خرید.

شاید هم مانند برخی‌ از بازماندگان عصر "یخبندان فکری" که عمر "جنتی" دارند و وقاحت "خاتمی" وار و مانند آفتاب پرست هرروز به رنگی‌ در میایند، همچنان با حفظ رسالت خود برای آزادی خلق و رهنمون ساختن آن به "بهشت موعود "ی که خداوندان فکری آنها از ساختنش عاجز بودند و صد البته با همان فرمول قدیمی‌، همچنان مشغول نوشتن صورت مسله بر مبنای پاسخ از پیش تعیین شده خود هستند.

احتمالا او هم ساکن لندن می‌بود و گاه و بیگاه با حضور خود بر صفحه منور بی‌ بی‌ سی‌ ، سخنرانی در محافل مختلف و نوشتن مقالات آتشین، با اعتقاد راسخ به حقانیت آن "انقلاب شکوهمند" ، بر لزوم تداوم و بازسازی آن تا رسیدن به اهداف مورد نظر میشد.

 کار این حضرات سیاست بازی است و در آشفته بازار امروز صحنه سیاسی ایران هر کدام به فراخور حال خود دکه، دکان و یا سوپرمارکتی دارند که در آن انواع کالاهای وطنی را با حمایت حامیان خارجی‌، برای فروش عرضه و از این راه ارتزاق میکنند.

 کالاهای این بازار را حاکمیت با اعمال سیاست‌های قرون وسطایی خود در تمام زمینه‌ها و در سراسر ایران تهیه و به آنها عرضه می‌کند و شرکای خارجی‌ نیز با گزینش موضوعی آن، برای فروش هر چه بهتر و بیشتر آن تبلیغ و نمایندگی فروش آن را نیز بعضأ بصورت انحصاری در اختیار دردانه‌هایی‌ واگذار می‌کند که قبلا تعهد خود را در تامین منافع شریک خارجی‌ ثابت کرده باشند که در این زمینه میتوان به ادعای نمایندگی دائمی برخی‌ از گروه‌ها و شخصیت‌ها از جانب اقوام مختلف و بعضأ کلّ ملت ایران اشاره کرد.

 کالای این بازار رنج و محنت ملتی دربند و درمانده است که در زیر سایه جنگی ویرانگر به تلاش برای بقا ادامه میدهد و شلاق فقر، بیکاری، فساد، فحشا و اعتیاد را هرروزه بر تن‌ رنجور خود احساس می‌کند و سوداگرانی که خود از سناریو نویسان، حامیان یا بازیگران این تئاتر خونین بوده اند، با استفاده ابزاری از این رنج و محنت برای چانه زنی‌‌های سیاسی و اقتصادی بر سر میز‌های مذاکره سود میبرند.

در این میان سهم فروشندگان نیز بر مبنای قومیت، مذهب، زبان، صنف یا فرقه مشخص میشود که اغلب باعث ایجاد تضارب و بعضأ تضاد در اهداف و راهکارها گشته و با تحلیل و هدردادن پتانسیل این نیروها، معمولاً آنها را از هدف اصلی‌ دور خواهد کرد و بخش اصلی‌ انرژی و سرمایه جریانهای به اصطلاح "فعال سیاسی" صرف تبیین اهداف سازمانی/ حزبی میگردد تا اهداف ملی‌ .

البته حساب این کسبه که فعالیتشان محدود به دفاع از اقشار بخصوص و با شعارهای بخصوص و اهداف معین میشود، با کنشگرانی که مدافع حقوق شهروندی برابر برای همه ایرانیان، فارغ از هرگونه نگرش سیاسی، مذهبی‌ و قومی هستند و سعی‌ در انعکاس تصویری واقعی‌ از رنج و محنت هموطنانمان دارند جداست و خوشبختانه نسل امروز ایران به لطف دسترسی به منابع مختلف و مستند بخوبی قادر به شناخت، تفکیک و تحلیل عملکرد این حضرات هست.  

مطمئن باشید که بسیاری از این "مبارزین راه آزادی" روی بازگشت به ایران را ندارند و برخی‌ چنین اندیشه‌ای را نیز در سر نمی‌‌پرورانند، زیرا با "اما"، "آیا" و ""چرا"های بسیاری روبرو خواهند شد که با داشت پوستی‌ از کرگدن نیز قادر به پاسخ به آنها نخواهند بود. هدف اصلی‌ آنها تداوم حضور و رونق بازار است و از حق نباید گذشت که در این مهم، وظایفشان را برای کسب عنوان "کارمند نمونه" بخوبی و با جان و دل‌ به انجام میرسانند.

کارنامه سیاسی این "بندبازان سیاسی" که به امید تکیه کردن به کرسی قدرت روزی زیر عبای خمینی خزیدند و از فردای پیروزی انقلاب برای اعدام سران رژیم گذشته و سپس تا روز حذف از چرخه خونین قدرت، برای حذف رقیبان و همرزمان دیروزشان هورا کشیدند و شادی کردند، کارنامه‌ای سیاه و خونین و مملو از فریب و دروغ است.

پاسخ بخشی از جامعه‌ای که این آقایان ادعای رهبری و سخنگویی آنان را دارند این حکایت کوتاه است:

می‌گویند زنگی بدهیبت و زشترویی کودکی زیبا و گریان را سخت در آغوش میفشرد و به هیچ ترفندی قادر به آرام کردن کودک نبود. رهگذری او را گفت: سبب گریه کودک ترس از هیبت و صورت توست، او را به حال خود رها کنی‌ آرام می‌گیرد. به زبان ساده اینکه:

 

از بهشت رفتن پشیمان گشته ایم                                       مرحمت فرموده ما را ول کنید

 حکایت این دایناسورها حکایت روسپیان فرتوتی است که از ایام جوانی‌ و به امید رفتن به "خانه بخت" به روی هر کس و ناکسی که بر سر راهشان قرار گرفت، لبخندی زدند و امروز نیز همچنان با آرایشی مضحک همچنان به لبخند زدن مشغولند و در رویای "عروس شدن" با به دوش گرفتن نعش جوانان وطن به عشوه گری مشغولند.

بر خلاف تحلیلگرانی که انتخاب مجدد اوباما به ریاست جمهوری آمریکا را به مثابه امداد غیبی برای رژیم تهران و کم رنگ شدن خطر برخورد نظامی میدانند، باور من این‌است که این خطر کماکان وجود دارد و هرروز نیز بیشتر میشود.

فلسفه وجودی جمهوری اسلامی بر پایه دشمنی با آمریکا و اسرائیل بنا شده و با توجه به رویدادهای اخیر در روند تحولات سوریه، نوشیدن جام زهر اتمی‌ نیز تأثیر چندانی در نتیجه نهایی‌ معادله که فروپاشی و سقوط حکومت خون و جنون اسلامی است نخواهد داشت، زیرا سازش با غرب و آمریکا مشروط به پذیرش موجودیت اسرائیل و عدم حمایت از حماس و حزب الله است که خود با چالشهای جدی داخلی‌ روبرو هستند و این به منزله خودزنی و خودکشی‌ سیاسی است که بی‌ گمان از آن جان سالم به در نخواهند برد و به همین دلیل ساده از هرگونه گفت وگوی جدی که متضمن بقای ننگینشان نباشد سر باز خواهند زد.

دست اندرکاران دستگاه دیپلماسی آمریکا  که دیگر بازیگر این شطرنج سیاسی هستند نیز از این امر آگاهند و هوشمندانه مشغول خنثی کردن آخرین حرکت‌های حریف هستند. آخرین مهلت برای رسیدن به یک سازش، بهار آینده است و اگر تا آن زمان حضرات به میل خود جام زهر را ننوشیده باشند، تابستان داغی در انتظارشان خواهد بود.

 

کلید جادویی

 در حال حاضر نقش اپوزیسیون خارج نشین در این بازی از حد تماشاچی و حداکثر مشوق فراتر نرفته است و دلیل عمده آن حضور عناصر بدنام و فرصت طلبی است که بجای "چو ایران نباشد تن‌ من مباد" شعارشان ""اگر من نباشم دگر تن‌ مباد" است و رد پای آنها را در تمام پروژه‌های موازی و انحرافی که تا به امروز باعث ایجاد و بقای حکومت ملایان گردیده است میتوان یافت.سیاست به معنای راضی‌ کردن و همراه کردن یک جمع حداکثری نامتجانس پیرامون برنامه‌ای گنگ که با هدف تضمین و تامین منافع حزبی و گروهی تهیه شده، نیست و چنین سیاستی در نهایت راه به جایی‌ نخواهد برد.

 خروج و رهایی از گرداب منشورها و فراخوان‌هایی‌ که صحنه سیاسی امروز ایران را به بن بست کشانیده ، نیازمند بلوغی است که متأسفانه بسیاری از شخصیت‌ها و جریانهای سیاسی امروز ایران از آن برخوردار نیستند و حضور برخی‌ نامها در پای این فراخوان‌ها و منشورها نه تنها اعتباری به آن نمیدهد، که باعث تردید بسیاری در اهداف اصلی‌ و موفقیت آنها میگردد.

 برای پالایش سره از ناسره، نخست باید منشوری که بنظر می‌رسد عجولانه تهیه گردیده و اینک تهیه کنندگان به نقاط ضعف و ابهام آن بخصوص ماده ۱۱ آن که تهدید کننده تمامیت ارضی ایران است پی‌ برده اند، اصلاح گردد. سپس یک شخصیت شناخته شده سیاسی که مورد وثوق جامعه ایرانی‌ باشد(به عنوان مثال دکتر شاهین فاطمی) مسئولیت انتخاب گروهی از نخبگان جوان و خوشنام ایرانی‌ از میان کاندیداهایی که گروه‌ها و شخصیت‌های مستقل پیشنهاد میکنند، از سراسر جهان را به عهده بگیرد و در انتخاب یا عدم انتخاب هر کاندیدا اختیار کامل داشته باشد.

پس از تشکیل اولین جلسه این گرو کاری، مأموریت وی به پایان رسیده و در صورت نیاز به عنوان مشاور با گروه همکاری خواهد نمود. این گروه با تشکیل کمیسیون‌های مختلف و تقسیم کار در کشورهای مختلف محل اقامت خود به سازماندهی تشکیلاتی با استفاده از نیروهای موجود در زمان و مکانهای مناسب پرداخته و بر مبنای خرد جمعی به برنامه ریزی برای سازماندهی یک قیام ملی‌ به ایفای نقشی‌ مناسب و در خور نام خود در صحنه معادلات جهانی‌ بپردازد.

استفاده بهینه از نیروها و امکانات موجود رسانه‌ای بین المللی و محلی برای رساندن پیام خود و جلب حمایت هرچه بیشتر افکار امومیزامن موفقیت این حرکت و کوتاه شدن دست فرصت طلبانی خواهد شد که هدفی‌ جز کارشکنی ندارند.  

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

کاظم موافق

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.