رفتن به محتوای اصلی

نامه به سازمان ملل برای رفراندوم درآذربایجان ایران
17.12.2012 - 00:51
آراز سلیمانی
رفراندوم دموکراتیک ترین و جهان شمول ترین وسیله ای است که به ملت آزربایجان محول خواهد شد تا در باره آینده خود تصمیم بگیرند. رفراندوم سئوال جواب های زیادی را در میان آحاد آزربایجانی مطرح خواهد کرد وشتاب بزرگی به حرکت آزادی خواهی شان خواهد بخشید. رفراندوم خواهی آزربایجانی ها حاکمیت نژادگرای ایران را در موضع دفاعی سختی قرار خواهد داد. بحث هول زده حاکمیت ایران در باره فدرالیسم چهار ولایتی ایران و یا بردن پایتخت به بیرون از تهران , سراسیمگی دولت را میرساند. زیرا میدانند در افتادن با ملت ترک آزربایجان کار ساده ای نخواهد بود . اگرمخالفین هم پشت این دولت بایستند که ایستاده اند , بازهم شکست خواهند خورد.

یقینا ملتهای غیر فارس دیگر هم خاموش نخواهند ماند. برای اینکه درد همه شان یکی است و آنهم استثمار ثروتهایشان, اقتصاد فلاکت بارشان ونیست و نابود شدن فرهنگ و معنویاتشان. جمهوری اسلامی نژادگرای ایران به خوبی از این قضیه آگاه است. مهمتر از همه طلب حمایت از دبیر اول سازمان ملل ازرفراندوم ملت آزربایجان در سازمان ملل و عموما در سطح بین المللی, سئولات زیادی را مطرح خواهد کرد و از پنهان کاری های یک قرن اخیر سیستم حاکم آپارتایدی فارسی در ایرا ن پرده بر خواهد داشت .بنا براین رفراندوم خواهی آزربایجانیها موضوعی است به موقع, سنجیده واز هر نظر لگتیم(Legetim). صرفنظر از از اینکه این درخواست از طرف کی ها و چگونه نوشته و امضاء شده است. ولی خوب میدانیم تشکیلاتی که زیر این در خواست را امضاء کرده اند, همه شان متشکل از فرزندان صادق و فداکار ملت آزربایجان هستند و نمیشود به اینها انگ و منگی را زد.

تورکمن آزاد اوغلان
 ...  این احزاب هم به نظر من ادعای هیچ رهبری را ندارند و مستقیما خواهان رجوع به آرای مردم هستند و این که بتوانند برای افکار خود تبلیغ نمایند. جدا از این مسائل شما راه حلتان چیست؟

تبریزی
دوستان گرامی، هنگامی در یک سرزمین کسانی پیدا شده و خواستار جدائی از آن سرزمین می شوند که رژیم هائی گندکار و گندخیم و زورگو و ستمگر و ناکارآمد مانند رژیم ولایت فقیه بر یک سرزمین فرمانروائی کنند. چندین بار دوستان ناسیونالیست ترک آذربایجانی درباره جدائی آذربایجان از ایران این شعار را داده اند که: ( کشور کوچکتر، زندگی بهتر! ) من از این دوستان نازنین می پرسم: چرا هیچکس در آمریکا که شش برابر ایران مساحت دارد خواستار جدائی از آمریکا نیست؟...اکنون که در ایران رژیمی بر سر کار است که اقتصاد آن بر پایه مفت خواری، بانکداری آن بر پایه رباخواری، دادگستری آن بر پایه رشوه خواری، کشورداری آن بر پایه زورگوئی، فرهنگ آن بر پایه خرافات، هنر آن بر پایه زوزه کشی و همه تار و پود آن بر پایه دروغ و مردمفریبی است سخنان فراوانی از جدائی گفته و نوشته می شوند اما اگر سطح زندگی در ایران مانند آمریکا و کانادا و آلمان و ژاپن و حتی ترکیه می بود و رژیمی با اندیشه خردمندانه در ایران کشورداری می کرد آیا باز هم کسی سخن از جدائی می گفت؟ نه! نمی گفت! دوستان بزرگواری که سخن از جدائی آذربایجان از ایران می گوئید دریغا و فسوسا که شما ریشه را رها کرده و از شاخ و برگ چسبیده اید و این حقیقتی است دردناک! آن هم در کدام زمان و کدام جهان؟ و با کدام اندیشه و با کدام روش؟ اندیشه و روش شما بوم گرائی ( ناسیونالیسم ) است که پدیده ای کهنه و مرده و پرتاب شده به زباله دان تاریخ است...

بابک بخت آور
 ...گلوبالیزم نه با در هم آمیختگی مرزهای سیاسی که با اینتگراسیون مرزهای فرهنگی و اقتصادی ایجاد می شود. این هیچ ربطی به استقلال یا عدم استقلال سیاسی ملت ها ندارد. برعکس شما نطرم بر این است که کشورهای اسیر دیکتاتوری نظیر ایران و روسیه و چین اگر تجزیه شوند بیشتر به گلوبالیزم و صلح و ثبات جهانی کمک خواهد شد. دیکتاتورهایی که در چچن ستان ؛ تبت و آذربایجان و کردستان و خوزستان حقوق ملت ها ضایع و تباه می نمایند و با سوء استفاده از منابع اقتصادی و سرزمین دشان؛ انان را استثمار می نمایند. به عنوان مثال؛ آیا تجزیه شوروی و یوگوسلاوی به ضرر گلوبالیزم؛ اینترناسیونالیزم و پیشرفت جامعه بشری بود یا به نفع آن. بنده معتقدم که به نفع آن بود و از این حیث در صورت تجزیه ایران نیز تصور نمی کنم مانعی در اینتگراسیون مردمان این سرزمین با جامعه جهانی و روند گلوبالیزاسیون رخ دهد. نمونه ان را در جمهوری های استقلال یافته از شوروی و یوگوسلاوی می بینیم. استقلال آذربایجان جنوبی گرچه تمامی مشکلات ان را نتواند بر طرف نماید ولی بسیاری از آن را مرتفع خواهد نمود. این به دموکراتیزاسیون جامعه فارس نیز خواهد انجامید چرا که تجمع قدرت (اقتصادی سیاسی ) در یک سیستم دیکتاتور مرکزگرا بر مبنای هویت فارسی –شیعی خود جامعه فارس را نیز با بحران دموکراسی مواجه نموده است.

امیرحسین موحدی
شما که در سالهای اخیر دائما فریاد زدید"رفراندوم ،رفراندوم این است شعار مردم" چرا اکنون فریاد ملت اذربایجان را نادیده می‌گیرید که تقاضای برگزاری رفراندوم برای باقی‌ ماندن یا نماندن در محدوده ممالک محروصه ایران کرده اند.

اینها را شما منتشر نکردید؟عجب !فعالین آذربایجانی را همدست رژیم خوانده اید‌ می‌گوئید لجن پراکنی نیست؟:: "سازشکارانی که با یاری خواستن ازدبیر کل سازمان ملل و از طریق رفراندوم و همه پرسی، میخواهند سرنوشت خلق آذربایجان را تعیین کنند، نه تنها جرات و جسارت لازم جهت مواجه شدن جدی با رژیم جمهوری اسلامی را ندارند بلکه با طرح و پیش کشیدن راه حل های امکان ناپذیر و سازشکارانه و توهم پراکنی در بین توده های زحمتکش خلق تحت ستم آذربایجان، در راه مبارز ات انقلابی توده ها علیه رژیم ضد مردمی حاکم، مانع و رادع ایجاد کرده و دانسته و ندانسته به بقای این رژیم جنایت پیشه شوونیستی، یاری میرسانند.

اژدر بهنام

 آقای موحدی 1- شما نمی توانید آنچه را که لجن پراکنی می دانید و یا این که من «ملت» آذربایجان را پانترکیست نامیده ام در نوشته من پیدا کنید.چنین چیزی در نوشته من وجود ندارد و حرف شما بی پایه است. 2- آقای جداری نظر خود را نوشته اند که نظری سیاسی است و می توان با آن موافق یا مخالف بود. لجن پراکنی خواندن یک نظر سیاسی که کسانی را سازشکار می داند، به هیچوجه با ادبیات سیاسی مدنی سازگار نیست. 3- آقای جداری هم ملت ایران را پانترکیست ندانسته اند. 4- انتشار مقاله آقای جداری بر حسب اتفاق به عهده من افتاده است و دلیل بر توافق من با نظرات ایشان نیست. مسولیت من در انتشار مقاله تا آنجاست که به کسی توهینی نشده باشد و اتهامی به کسی وارد نشده باشد.

ائلچین حاتمی 
با تمام احترامی که به آقای اژدر بهنام قائلم، با توجه به نگاه انتقادی ایشان به مسئله می توان گفت اراده ملت ترک آذربایجان تعیین کننده سرنوشت آنها خواهد بود. این تشکیلات ها از هر طیف و تفکری که باشند من اقدام آنها را در زمینه سازی و رهایی ترک های آذربایجان از نسل کشی فرهنگی و سیاست های آسمیلاسیون سیستم حاکم مثبت ارزیابی می کنم. به عقیده من پیش داوری در مورد آینده آذربایجان درست نیست. جنبش ملی آذربایجان با هویت مستقل از داخل ملت پا به عرصه مبارزه گذاشته و وابسته به گروه های سیاسی مرکز و سایر کشورها نیست که این وابستگی را در گذشته در فعالین آذربایجانی شاهد بودیم که در داخل گروه های مرکزگرای فارس محور مضمحل شدند و در نهایت میدان مبارزه را به نفع گروه های مذهبی فارس محور ترک کردند. این مسئله ربطی به طرح احمدی نژاد ندارد، سالهاست که روشنفکران ترک آذربایجانی خواستار حق تعیین سرنوشت برای ملتمانهستند و در این راه مبارزه می کنند. وظیفه ما روشنفکران و فعالین سیاسی در این برهه زمانی حمایت از چنین فعالیت هاست و این فعالیت ها هیچ ضدیتی با اصول و قوانین بین المللی ندارد. اگر راه این گروه ها اشتباه است بهتر است شما یک راه کار ارائه می دادید. متاسفانه تا حالا چپ مرکز گرا برای حل مسائل ملیت های
ساکن در محدوده جغرافیایی ایران راهکار درست ارائه نداده است و همیشه برای این گروه ها ناسیونالیزم ایرانی فارس محور مقدم تر از حقوق انسانی و دموکراتیک ملیت های موجود در ایران بوده است.

اسماعیل زاده
 مقاله آقای اژدر بهنام و کامنتها را مطالعه کردم . اکثر کامنتها کاری با محتوای مقاله ندارند... از طرف دیگر ندیدم نویسنده با رفراندوم و حتا حق جدایی و استقلال که انتخاب ملت باشد مخالف باشد. نویسنده میگوید : ای کاش بتوان چنین رفراندومی را برگزار کرد تا حقایق روشن شود. و همینطور میگوید:
«آرزوی شخصی من این است که روزی در فضایی دموکراتیک بر سر چگونگی اداره آذربایجان و سایر بخشهای ایران، بحث‌های کافی در میان مردم صورت گیرد و اختلافات نیز به صورتی دمکراتیک و با همه‌پرسی واقعی و آزاد حل شوند و دیگر هیچ ظلم و ستم و تبعیضی در کار نباشد و همه بتوانیم، در سیستمی که انتخاب می‌کنیم – چه باهم و چه جدا از هم – به رفاه و سعادت برسیم ولی این تنها می تواند آرزویی نیک باشد و فرسنگها دور از واقعیات امروزی است.» 
نویسنده استقلال را زمانی صحیح میداند که خواست مردم باشد. خواست چند گروه کوچک برای استقلال کافی نیست. در مقاله جدایی زیانمند ارزیابی شده است. در نظرات دلایلی که اثبات کند سودمند است و کار عملی است وجود ندارد. تقاضا و شعار رفراندوم احتیاج به زمان و مکان مناسب یعنی شرایط مناسب و عملی دارد. از مقاله فهمیده میشود که این وضعیت هنوز در آذربایجان وجود ندارد. در نظرها کسی نمیتواند توضیح بدهد که رفراندوم امکان پذیرو عملی و زمانش مناسب است. در مقاله به نظرهای مختلف دموکراتیک برخورد شده هم به رفراندوم هم به استقلال و جدایی .
اما در نظرها [کامنتها] نویسنده ضد دموکراسی و ضد آذربایجان نامیده شده است بدون اینکه نظر دهنده دلیلی بیاورد. خیلی از نظردهندگان بدون دلیل اتهامهای سیاسی یادکرده اند بدون اینکه برای حرف خود برهانی یاد کنند. راحت نظر مقاله را دیکتاتورمنشانه با انک های مختلف کوشیده اند خفه کنند. علیرغم ادعاها هیچ برخورد دموکراتیکی به فکر مقاله نکرده اند. در کامنتها و مقاله گفتگوی استبداد با دموکراسی جریان دارد که از نظر من صحیح نیست و باید طرفها با موازین امروزی با هم صحبت کنند. به جای نقد نظر نویسنده به خود او چسبیده اند که بگوید چه کرده و چه نکرده است. انگار مقاله بیوگرافی نویسنده است و این نظر دهندگان هم تفتیش کننده. نظر دهندگان مثل اینکه نماینده انتخاب شده مردم آذربایجان هستند و هرکس غیر از آنها فکر کند ضد آذربایجان است. 
با کامنتهای تبلیغاتی فشار مستبدانه به خواننده و حتی نویسنده وارد میکنند که حتما باید مثل آنها فکر کند. از طرف دیگر حرف از صحبت دموکراتیک داشتن میکنند. از نظر من برخورد بیشتر نظردهندگان به مقاله نشان میدهد خوانندگان نتوانسته اند مقاله را درک کرده و نظر درخوری در رابطه با آن بدهند. این کامنتها فقط تهاجم و انک و اتهام و عنوان کردن مطالب خارج از مقاله است. هیچ کمکی به من خواننده نمیکند که موضوعی را با برهان خالی کند. خیلی متعجب و متاسفم از این برخورد گروهی مستبدانه و سطح پایین گفتگو. اگر این نظر دهندگان نمونه از استقلال طلبان آذربایجان باشند باید بگویم وای به حال مردم آذربایجان. 
نظر دهندگان نه دلیل میشناسند و نه داخل موضوع و نه خارج موضوع میدانند. انگار شهر هرت است و هرکس تبلیغات خودش را میکند. برای کسی هم چون و چرایی نیست. حقاً هم ایرانگلوبال از این جهت شهر هرت است. نظر دهی با این ترتیب ده سال دیگر هم برای خواننده موضوعی را روشن نمیکند و بیش از پیش بیسوادی را وسعت میبخشد.
 
... اولین مساله ای که من مطرح کرده ام، ایرادی است که به تیتر خبر گرفته ام. تیتر خبر می گوید که «آذربایجان جنوبی برای رفراندوم از سازمان ملل کمک خواست ولی خود خبر می گوید که تعدادی تشکل سیاسی آذربایجانی به سازمان ملل نامه نوشته اند. طبیعتا این دو با هم متفاوتند. اگر این تشکلهای سیاسی نفوذ قابل توجه و قابل مشاهده ای در آذربایجان داشتند، می شد که این فرض را پذیرفت ولی من تا حالا ندیده ام و جایی نخوانده ام که این تشکلها توانسته باشند حرکتی را در میان مردم آذربایجان بوجود آورند و سازمان دهند. به همین جهت هم این سوال را مطرح کرده ام که چه کسی این نمایندگی را به این تشکلها داده است؟ هر کسی می تواند این تصور را داشته باشد و این ادعا را بکند که حرف دل میلیونها انسان را می زند ولی تا زمانی که معلوم نشود که آیا این حرفها، واقعا حرف دل این مردمان است یا نه، در حد یک ادعا باقی می ماند.
مساله من این است که اکنون و در زمان حال چه بر سر مردم آذربایجان و دیگر نقاط ایران می آید و چه ستمهایی بر آنها می رود و راه خروج از این وضعیت چیست. به نظر من باید این ستمها و تبعیض ها را به گفتمان روز تبدیل کرد و بحث ها را دامن زد تا نه تنها روشنفکران جامعه ما، بلکه همه مردم ایران در این مورد روشن شوند و این ستمها و تبعیض ها را بشناسند و به سوی حل دمکراتیک این معضل کشانده شوند. ده سال پیش چنین بحثی در جامعه ما تابو بود و هنوز هم برای بسیاری تابوست. خوشبختانه این گفتمان دارد در جامعه ما جاری می شود. حرف من این است که هرگونه شتابزدگی در این راه می تواند به ضد خود و به زیان مردم ما تمام شود. به نظر من کار با جنجال پیش نمی رود. تکیه به این قدرت و آن قدرت خارجی و جهانی هم جز کشت و کشتار نتیجه ای نخواهد داشت. حال دوستان با این نظر من مخالف باشند یا موافق، امر دیگری است. «««»»» برخی از دوستان از من می پرسند که من در این راه چه کاری انجام داده ام. باید بگویم که به نظر خودم به عنوان یک فرد عادی، در این را کوشیده ام. من نه یک شخصیت سیاسی برجسته هستم و نه دارای یک حزب و یا سازمان سیاسی. کار و تلاشی که می کنم در حد یک نفر است. اگر به نظر دوستان همین مقدار کار کافی نبوده و یا در راه خطایی بوده، لطفا خود دست به کار شوند و یا مرا قانع کنند و یا جلو همین کارهای مرا هم بگیرند. تنها چیزی که باید به این دوستان بگویم این است که هیاهو و جار و جنجال را من از این گوش می گیرم و از آن گوش به در می کنم. من استدلال می خواهم و منطق. تهاجمات لفظی برخی هم به خواهر و مادر و زن و بچه من و دیگران، تنها تاثیرشان این است که فکر کنم اگر اینها به قدرت برسند چه می کنند و آیا کهریزکها را برپا نمی دارند؟
برخی از دوستان چنین وانمود می کنند که من با رفراندم مخالفم. من صریحا گفته ام و می گویم که موافق رفراندوم هستم و در ضمن می گویم که هر رفراندومی دمکراتیک نیست. رفراندوم شرایط خود را دارد. باید تمامی مردم و سازمانها و احزاب سیاسی این امکان و فرصت را داشته باشند که نظرات خود را تبلیغ کنند و به مردم بشناسانند و سرانجام به رای مردم متوصل شوند و نتیجه را برای دوره ای به رسمیت بشناسند و هر زمانی که مردم به نتیجه دیگری رسیدند، رفراندوم دیگری برگزار کنند. «««»»» حرف من این است که در شرایط فعلی جامعه ایران و آذربایجان که هنوز مساله حقانیت "حق تعیین سرنوشت" به گفتمان رایج تبدیل نشده، و تا زمانیکه جمهوری اسلامی به همین روال به حاکمیت خود ادامه می دهد، یک رفراندوم دموکراتیک خیالی است خام...

آذربایجانی دموکرات
... اژدر بهنام که با علم بر اعتراض عده ای ترک پرست ستایشگر آنکارا دست به قلم برد و پته حضرات را روی آب ریخت. حضراتی که همه استقلالچی و در واقع تورانگرا و ترکیست هستند و بخاطر الهام گرفتن از طراحان خاورمیانه بزرگ و حزب گرگان خاکستری ترکیه و این و آن قادر نیستند همدیگر را تحمل کنند و یک حزب فاشیستی تشکیل دهند. بگذار الهام گیران حرفه ای با نامهای گوناگون بنوبسند. ما آذربایجان مستقلی را که گرگان خاکستری دردست داشته باشند نمی خواهیم. افندی های محترم! شما آذربایجان مستقل نمی خواهید. شما آذربایجان تحت فرمان نژادپرستان ترکیست را طلب می کنید. آیا اگر آذربایجان مستقل شود و برهبری چپ ها و دموکراتهای آذربایجان اداره شود، مورد قبولتان هست یا نه؟ می دانیم که نه. در دوره پیشه وری حکومت ملی بود دیگر. چرا دست در دست دولت تهران و لندن گذاشتید و علیه فرقه مبارزه کردید؟ چه می گویید؟

 احزاب 
با تشکر از احزاب آزربایجان جنوبی در رابطه با کمک سازمان ملل برای رفراندم استقلال آزربایجان جنوبی، ما احزاب جدید التاسیس نامه ای به آقای حسین باراک اوباما نوشتیم و اگر شما هم بخواهید می توانید تا پنچ روز امضاء کنید، تا نامه فرستاده شود. متن نامه به آقای حسین باراک اوباما : جناب آقای حسین باراک اوباما، ریئس جمهور ایالات متحد امریکا، چنانکه در جریان هستید ما ملت آزربایجان از سازمان ملل برای استقلال خودمان کمک خواستیم ولی تا حال آقای بانکی مون خودشان را به گوش سنگینی زده اند. ما نمایندگان ملت آزربایجان از جنابعالی می خواهیم، برای زیر فشار گذاشتن آقای بانکی مون، خودتان و هیئت دولت جنابعالی تا تحقق استقلال آزربایجان دست به اعتصاب غذا بزنید و از کارخانجات امریکا هم بخواهید، دست از کار بکشند و اعتصاب کنند. پیروزی جنابعالی را از خداوند متعال و قادر خواستاریم. حزب تک نفره ی حزب آزربایجان، حزب توران.

 
خسرو خضری
آقای موحدی 1- شما نوشته اید «گسترش لجن پراکنی و جو تخریب و تحقیر روشنفکران آذربایجان به یکباره زبانه کشیدواز فرط استیصال و درماندگی در برابر منطق ملت آذربایجان کار به فحاشی و تهدید و ترعیب انجامید» ممکن است یکی دو تا آدرس بدید تا این لجن پراکنی ها را بخوانیم؟ آخر همینطوری بدون آدرس که ارزشی ندارد. 2- نوشته اید «ملت آذربایجان را که قربانی پان ایرانیسم شده و برای رهایی از ستم شوونیزم مبارزه میکنند به "پان ترکیزم" متهم میکنند» باز هم ممکن است یک آدرس بدین تا من سرگردان نشوم؟ من خیلی خوانده ام که از پانترک صحبت می شود و یا از پان فارس ولی جایی نخوانده ام که «ملت» آذربایجان را پانترک بنامند. اگر آدرس مشخص بدین خیلی از شما ممنون می شوم. 3- نوشته اید «همه ملل ساکن در فلات قااره ایران ، به ناتوانی‌ و تشتت رای در میان آنچه که اپوزسیون ایرانی خوانده میشود آگاهند و از خود محوری افراد و اشخاص با تشکیلات چند نفره بیزار» آیا به من هم اجازه می دهید از این تشکلهای چند نفره بیزار باشم؟ حتی از تشکلهای چند نفره ای که این نامه را نوشته اند؟
 
میرا
جناب موحدی من بار اول بود نوشته ی شما میخواندم و چند نکته به ذهنم رسید. 1. خود شما بهتر میدانید تمامی ایران پان ایرانیست نیستند. من به شخصه به عنوان یک فارس تمامی هموطنانم را دوست دارم بدون ذره ای فکر کردن به قومیتشان. نکته ی دیگر اینکه در حال حاضر بر تمام ایرانیان مخالف حکومت فشار وجود دارد و این تنها مختص ترکهای عزیز نیست. اعراب خوزستان، بلوچها، کردها، لرها و حتی خود فارسها. من در این حکومت دشنام شنیده ام، اخراج موقتی شده ام، تهدید شده ام و .....مشکل ما مردم نیستند. به عقیده ی من ما باید همه دست در دست یکدیگر قرار دهیم و فکری به حال خودمان کنیم. باید شر اینها را از سرمان کم کنیم نه اینکه راه را فقط در جدا شدن ببینیم. من دوستان ترک بسیاری دارم که حتی فارسی را خوب صحبت نمیکنند اما به شدت خود را ایرانی میدانند با آنها میخواهید چکار کنید؟ بیرونشان کنید؟ تا کنون به این نکته فکر کرده اید؟
فکر کرده اید که ایرانیان در برابر برخی تغییرات به شدت ایستادگی نشان میدهند و یکی از آنها همین جدایی است و تقریبن تمامی ما به این کلمه آلرژی پیدا کرده ایم؟ روزی با دوستی سنی صحبت میکردم که تمام حرفش این بود که اینها ما سنی ها را مورد آزار قرار میدهند. جواب من هم چیزی به جز واقعیت نبود. بیشتر این کسانیکه به جرم فعالیت علیه نظام در زندان و تحت شکنجه هستند مگر سنی هستند؟ نسرین ستوده، ستار بهشتی، رضا شهابی، مهدی خزعلی و .... اینها به قول آقایان شیعه هستند و اینطور تحت فشار. حالا شما تصور کنید در چنین شرایطی هر قومیتی هم بخواهد حرف از جدایی بزند. آیا منطقی است؟ آیا نسرین ستوده و امثال او برای همه ی ما ایستادگی نمیکنند؟ آیا ستار برادر همه ی ما نبود؟ آیا همه ی ما در حال زجر کشیدن نیستیم. آیا اینروزها فارسها هم به مانند دیگر هموطنان زیر خط فقر نیستند و به آنها ظلم نمیشود؟ و هزاران آیا و سئوال دیگر. به امید روزی که همه با هم برادرانه و در کنار هم زندگی کنیم و هر قومیتی در ایران بتواند حقوق اولیه ی خود را داشته باشد و به زمان مادری اش تکلم کند.
 
 فریدون
آقای موحدی من نوشته‌ی شما را خواندم پرسش آقای اژدر بهنام را نیز خواندم. او پرسیده که کجا گفته است که« ملت» آذربایجان «پان ترکیست» است. شما از پاسخ طفره رفته اید و نوشته اید که چون که پان ترکیست ها را «سازشکارانی » خوانده است که به رژیم حاکم «یاری» می‌رسانند پس «لجن پراکنی» کرده. اما «ملت آذربایجان» کجا و «فعالانی» که مدعی این «ملت» هستند کجا؟ دریافت من از نوشته شما چنین است که شما پان ترکیست هستید. ویژه‌گی پان ترکیست‌ها و پان آریایی‌ها در اینست که هیچ کس و هیچ نهادی دیگر، ادعاهای ایشان را تایید نمی‌کند جز خودشان. در دادگاهی که برای محاکمه ی مخالفان خود می‌سازند هم شاکی هستند، هم قاضی، هم دادستان اند و هم جلاد. از تحریف حقیقت و سخنان دیگران پروا ندارند. آمار 40 درصدی جمعیت آذربایجان یکی این نمونه‌هاست. این آمار را از کجا آورده اید؟
قای موحدی، در باره ستمگران و ستم‌هایی که بر قوم‌ها و پیروان دین‌ها رفته است، سخن بسیار است. اما شما چنان سخن می‌گویید که گویی «سازشکار» نامیدن شما، توهین به «ملت» آذربایجان است. در جایگاه پدرخوانده‌گی آذربایجان نشسته اید و به نماینده‌گی تام الاختیار این مردم سخن می‌گویید. بر طبل ستیزه جویی می‌دمید که این بار، این «ملت»، دشمنان را به پذیرش «خواست‌های تاریخی خود وادار» خواهد کرد. براستی اگر این مردم گوش به فرمان شمایند، دیگر به سازمان ملل «نامه‌ی مهم» نوشتن چه صیغه است؟ منتظر چه نشسته اید؟ مرد و مردانه، یک تنه اعلام استقلال کنید. تقاضای همه پرسی، به این معناست که ممکن است که «ملت» آذربایجان به «خود» یعنی به شما، «خیانت» کنند و به جدایی از ایران رای ندهند. راستی گسترده‌گی سرزمینی کشور رویایی شما در کجاست و مرزهای آن تا کجا کشیده است ؟ با کردها چه خواهید کرد؟

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

آ. ائلیار
برگرفته از:
کامنتهای ایران گلوبال

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.