رفتن به محتوای اصلی

چالش دموکراسی یا چالش فرهنگی؟
29.11.2012 - 11:59

تاملاتی دربارە نوشتە دکتر مهران براتی

اخیرا آقای دکتر مهران براتی در نوشتەای ـ  کە دیدگاههای ایشان در نشست پراگ را منعکس می کند ـ  سراپا عاری از واقعیت، توام با فقدان دانش و درایت سیاسی در ارتباط  با وضعیت فعلی حقوق ملتهای تحت ستم در ایران  تحت عنوان " چالش دموکراسی، مسئله قومی ـ ملی" سرهم نمودە کە فراتر از یک ناآگاهی محض مصداق فرهنگ سیاسی ـ اجتماعی ایرانیان است. آنچە پرواضح است دروغ، افترا، تهمت با روح و روان ایرانیان  آمیختە شدە و هیچ قدرتی قادر بە تحول در این فرهنگ نیست. در این وادی  فرق نمی کند کە حامل این فرهنگ چپ اندیش، مذهبی، ملی گرا و یا سلطنت طلب، روشنفکر و یا انسان عادی باشد. همگی از یک فرهنگ سرچشمە می گیرند.  آنچە را آقای پروفسور براتی نوشتە و یا ادعا نمودە  همان روش است کە حاکمیت فعلی و قبلی ایران  علیە مخالفین خود بکار می برده‌اند،  آنهم فرهنگ اختلاف و تفرقە و یا  بنا بە ادبیات روزشان  فرهنگ بد و بدتر. باید اضافە نمود کە در فرهنگ ایرانی خوب و خوبتر جای ندارد و تنها بد و بدتر مورد نظر است.

  رویکرد استقلال طلبانە ملتهای تحت ستم در ایران را باید از روی ناسازگاری و ناتوانی در مقابل این  فرهنگ مخرب جستجو نمود. همچنان کە گفتە شد امکان اصلاح و عقب نشینی  با  فرهنگ  ایرانی وجود ندارد و غیر قابل غسل است. چون مذهب در پشت این فرهنگ جای دارد. این نکتە را نباید از چشم دور نگاە داشت  همچنانکە مهندس بازرگان در سال ١٣٥٠ بە شاە نوشت کە ما آخرین نسلی هستیم کە با زبان منطق با شما تعامل می نمائیم، آخرین نسل ملتهای غیر فارس با این فرهنگ سیاسی بیمار دست وپنجە نرم می کنیم و نسلهای آیندە قادر بە مدارا با این فرهنگ نخواهند بود.

 چند مورد در نوشتە آقای براتی بچشم می خورد کە همچنان در مقدمە بدان اشارە شد مصداق بارز یک فرهنگ تفرقە افکنانە است. در اینجا مهم نیست بە سخنان تکراری آقای براتی پاسخ داد  کە آیا فارسها قوم هستند یا ملت و یا اینکە احزاب کورد بە تمامیت ارضی التزام دارند یا نە . چون هر انسان عاقلی می تواند  از پروفسور براتی و همفکرانش بپرسد  چگونە ممکن است  قوم یا ملتی بنام فارس وجود نداشته‌ باشد  اما کتاب فارسی داشته‌ باشد و  فرزندان ملتی دیگر را ناچار به‌ آموختن فارسی یاد دادن؟ حساسیتهای همیشگی بخاطر نام خلیج فارس بر سر چیست؟

 

موضوع ملت سازی را کە بخشی از نوشتە آقای براتیست، می شود اینگونە تفسیر نمود کە آنچە امروز ملت ایران نام گرفتە است نتیجه‌ء یک پروسه‌ء ملت سازی است.  کورد خود  ملت است و نیازی بە ملت سازی ندارد. فارس ملت است ساختە نشدە است، عرب، بلوچ، تورکمن و آذری هرکدام ملت هستند و ادغام اینها را در یک ظرف تحت عنوان ملت ایران میتوان  ملت سازی و جعلی نامید. و از بدو تاسیسش، این ملت سازی  مخدوش و ناموفق بودە است.

در واقع فارسها ممکن است مشکلشان جمهوری اسلامی و استبداد دینی بقول آقای براتی باشد اما مشکل دیگر ملتهای تورک آذری، تورکمن، بلوچ، عرب و کورد تنها حآکمیت نیست بلکە ملت  فارس هستند. ممکن است  برخی از افراد و یا بخش کوچکی از جامعە دیگر ملل منافعشان  با منافع فارسها گرە خوردە باشد و  همچون فارسها بیاندیشند. اما مشکل عموم ملتهای غیر فارس تنها حاکمیت مذهبی نیست و ملت فارس کە ارکان قدرت در ایران را بدست دارد مشکل ملتهای تحت ستم است. ملت فارس و بویژە روشنفکران در نفرت پراکنی علیە ملت عرب دست حاکمیت را از پشت بستەاند. تشکیل و فعالیتهای کانون مبارزە با عرب ستیزی در ایران  تنها متوجە عملکرد حاکمیت نیست بلکە بیشتر متوجە ذهنیت ملت فارس است کە می خواهند عقدەهای ١٤٠٠ سالە را علیە آنان خالی نمایند.  تحقیر ملت آذری از سوی جامعە فارس زبان انجام می گیرد و نە حاکمیت.  

آ‌قای پروفسور براتی در پاراگراف چهارم مطلب خود در مورد همکاریهای سازمان پ کاکا بە اکتشافات جدیدی دست یافتە کە تاکنون از دید عموم مردم پنهان ماندە بود و و تاسف اینکە چرا اینهمە دانش و ذکاوت خود را با تاخیر ارائە دادەاست.  گرچە دادەهای ایشان خندە آورتر از آن است کە روی آن بحث نمود و باید بە حال ملت فارس گریست کە  پروفسورهایشان مثل آقای براتی هستند. اما بسیار مهم است کە افکار عمومی بدانند کە چهرەهای اروپا نشین جامعە فارس از چە دانشی بهرەمندند.  این چهرە فرهیختە ایرانی ادعا نمودە کە " اولین گروههای پ ک ک اوائل دهه شصت، در شرایط جنگ میان عراق و ایران وارد ایران شدند. از ۱۳۸۳ به بعد پ ک ک با تغییر نام شاخه ایران خود به پژاک و به دعوت نیروهای نظامی امنیتی سپاه پاسداران درکردستان و مناطق دیگر اسکان گزیدند"

ارائە این سخنان ممکن است برای یک فارس زبان هم صدا با ایشان کە دشمنی خونی با ملتهای غیر فارس دارد باورکردنی و قابل قبول باشد اما همچون نگرشی قبل از اینکە توهین بە یک جریان انقلابی مثل حزب کارگران کوردستان باشد، توهین بە شعور سیاسی نمایندگان احزاب شرق کوردستان کە اتفاقا در نشست پراگ حضور داشتند،  چرا کە در سی سال گذشتە  یک مورد از همکاری پ کاکا با ایران در رسانەهای رسمی حزب دموکرات و یا کوملە منتشر نگردیدەاست،  و سخنان سخیفانە اینچنینی ریشە در فرهنگ کاذب ایرانی دارد کە بعدا بە آن خواهم پرداخت. آقای براتی توضیح ندادە کە اولین گروە پ کاکا چگونە و در چە سالی وارد ایران شدند و علت چە بودە کە بنام پژاک تغییر نام دادەاست؟ و این نیروها توسط سپاە پاسداران در کدام مناطق کوردستان اسکان یافتند؟ علت چە بودە کە در آن سالها حزب دموکرات کوردستان ایران کە چند سال با  قیادە موقت مورد حمایت سپاە در جنگ بود  و این وقایع در روزنامەهای آن حزب منعکس می شد.  اما این دو حزب عمدە کوردستان تاکنون هیچ گزارشی از آنچە آقای پروفسور مهران براتی بیان نمودە ارائە ندادەاند. این همە علم و دانش این پروفسور چگونە یکشبە تبلور می یابد.

 باید بخاطر آورد کە در اوایل دهە شصت همکاری قیادە موقت با جمهوری اسلامی در مقطع کوتاهی انجام گرفت کە شاید آقای براتی آنرا بە حساب پ کاکا گذاشتە باشد.

مورد دیگر اینکە چگونە ممکن است حزبی کە از نظر ایشان با همکاری  سپاە پاسداران پا گرفتە،  اینک از حزب دموکرات و کوملە در میان مردم پیشی بگیرد؟ چگونە ممکن است پژاک ساختە و پرداختە سپاە پاسدران توانستە باشد کە احزاب طرفدار تمامیت ارضی را  بسوی تجزیە طلبی  کشاندە باشد؟ و اگر بپنداریم  پژاک با سیاستهای تجزیەطلبانە خود در کوردستان احزاب دیگر را نیز بە دنبال خود کشاندە است، نداهای استقلال طلبانە آذربایجان و عربستان و بلوچستان از کجا بر میخیزد؟ چرا کە آنچە مقامات ایران خود بدان اذعان می کنند عربستان و آذربایجان تهدید جدی علیە تمامیت ارضی ایران هستند نە کوردستان. آیا آقای پروفسور براتی اهداف پژاک را مطالعە نمودەاست کە آنچنان از نام پژاک آشفتە خاطر شدەاست؟ برای حل این معما تنها باید از  آقای پروفسورهای نظیر آقای براتی کە در فضای سیاسی ایران کم هم نیستند یاری جست.

آقای پروفسور دکتور مهران براتی کە  تزهای خود را بطور حدسی نیز ارائە میدهد می نویسد کە " حدس من این است که در عکس العمل به پیشروی پژاک احزاب کرد ایرانی نیز دچار تحولاتی شدند که یکی از آثار آن توافقنامه میان حزب دموکرات کردستان ایران و حزب کومله کردستان ایران است"  اگرچە این اولین بار است با واژە حد س در سیاست آشنا می شوم اما اگر بندە نیز همچون  آقای پروفسور براتی از روی حدس بە مسائل بپردازم، امکان زیادی وجود دارد کە پژاک هم بعنوان یکی از احزاب متنفذ کوردستان بە توافقنامە  دو حزب کوملە و دموکرات بپیوندد، اما در صورت پیوستن پژاک بە توافقات کوملە و حزب دموکرات آقای براتی چە تفسیری  برای آن خواهد نوشت آیا کوملە و دموکرات را هم بە همکاری با سپاە متهم می نماید یا پژاک از سپاە پاسداران بریدەاست؟ اگر پاسخ این باشد کە پژاک از سپاە بریدەاست،  آیا سپاە پاسداران آنقدر سادە است کە  بە آسانی  این کارت مهم را کە از اوایل دهە شصت در اختیارش بودە از دست خواهد داد؟ اینها موضوعاتیست کە  پروفسور براتی الزاما باید  در اینبارە کمی توضیح دهد.

شاید برخی اوقات سکوت بهتر باشد تا اینگونە افراد همچنان در خواب زمستانی خود باشند و همچنان بپندارند کە سپاە پاسداران پشت سر پژاک است و مردم و دانشجویان  کورد از روی ناآگاهی جذب پژاک می شوند، مثل آنچە در ادعانامە ایشان آمدەاست. بسیار سخت است کە بە آنان فهماند  حضور هزاران نفری کوردهای سوریە در پژاک بقول ایشان و یا حضور هزاران نفری کورد تورکیە جوانان کورد عراق در پژاک و برعکس  تنها از ارادە زندە یک ملت سرچشمە می گیرد و بە دنیا نشان میدهند کە کورد هر جا باشند یک ارادە سیاسی دارند.

اگر بازهم توهمات آقای پروفسور براتی و  اینگونە افراد را ندیدە بگیریم و  پاراگراف پنجم ایشان را جدی بگیریم این سوال در اذهان مطرح است کە  ایشان چگونە می تواند با حزب دموکرات کوردستان و کوملە وارد دیالوگ شود؟ آن دو حزب  کورد را یک ملت می خوانند، خواستار یک ساختار فدرال و یا خودمختاری بر اساس چارچوب جغرافیایی، اقتصادی و ملی هستند. این از خواستەهای بدیهی احزاب کورد هستند و مناقشە برانگیز نیستند. برنامە آن دو حزب مربوط بە دوران قبل از تاسیس پ کاکا و پژاک می باشد. آیا ایشان قادر بە پذیرش این دو اصل هستند؟  

 آنچە نشانە سردرگمی پروفسور مهران براتی میباشد این است کە در سالهای گذشتە هرگاە کە هرکدام از ملتهای تحت ستم مدل ساختار حکومتی کشورهای فدرال اروپا را بە نمونە آوردە باشند آنان همیشە اصرار داشتەاند کە نمی توان با مدل اروپا بە بحث ملی در ایران پرداخت. اما آنچە غریب بنظر می رسد  پروفسور براتی  مدل اروپا را برای حل مشکلات ملی در ایران پیشنهاد می کنند. آنچە بە شک و تردیدهای ما در خصوص نیات ایشان اضافە می کند این است کە ایشان قادر بە درک و مطالعە برنامە احزاب سیاسی ملتهای غیر فارس نیست و بە طرح پیشنهادی آقای بیژن حکمت یکی از همفکران خودش رجوع میکند، کە  اگر هر کسی  اندکی  بە افکار آقای بیژن حکمت آشنایی داشتە باشند خوب میدانند کە در قاموس آقای حکمت نیز همان بینش نهفتە است کە خود ایشان بدان پرداختە است.

کوتاە سخن:

آنچە امروزە روشنفکران فارس بنام دموکراسی ارائە میدهند سنخیتی با محتوای دموکراسی و اصولهای دموکراتیک ندارد و تنها یاد گرفتەاند کە در عالم تئوری پردازی خود آرمانشهری را برای خود درست نمایند.  بی ثباتی سیاسی و اقتصادی ایران  ناشی از  بیماری فرهنگی  جامعە ایران است. این بیماری فرهنگی از آنجا عیان است کە ایرانیان قادر بە انتخاب جنس خوب نیستند و آشکارا و باکمال غرور و بعنوان موفقیت در امر سیاست  خاتمی بد را بجای ناطق نوری بدتر انتخاب نمودند. یعنی قادر بە انتخاب خوب و خوبتر نیستند و انتخاب مورد نظر آنان  از میان بد و بدتر است.

 این فرهنگ بیمار را می توان از آنجا تشخیص داد کە  روشنفکران فارس بجای درک و انگشت گذاشتن روی مشکلات اصلی جامعە ایران تمام تلاششان این است   کە از طرق مختلف بە حساسیتهای ژئوپولیتیکی  میان کوردها و آذریها دامن  زنند.  در این فرهنگ بیمار می خواهند بە خوانندە القا کنند کە  مصطفی هجری بد و شادروان قاسملو را خوب جلوە دهند، از نظر آنان  کوملە بد است  دموکرات خوب است، کوملە خوب   پژاک بد است و.... در این فرهنگ بیمار جمهوری کوردستان ساختە دست روسها بود و قاضی محمد تجزیە طلب بود و اعدام حقش بود. سید جعفر پیشەوری خائن بود و مزدور روسها بود. در این فرهنگ بیمار عربها بدوی هستند و ایرانیها بخاطر تهاجم آنان عقب افتادە ماندند، بلوچها اشرار هستند، کوردها سر می برند و تنها فارسها نژاد پاک آریایی  و منزە هستند . در این فرهنگ بیمار ملتی بنام ملت فارس وجود ندارد اما این ملت ـ  بی وجودـ  کتاب فارسی دارد و خارج از اینکە بە ملتهای دیگر تحمیل می کند بە تاجیکستان و دیگر ممالک هم زبان شیرینش را صادر می کنند. در این فرهنگ بیمار هر گاە نام خلیج عربی کە الحق عربیست در نقشەها خلیج عربی نام بگیرد آنان شکایت می کنند کە نامش فارسیست نە عربی. در این فرهنگ اصولا  تحصیلات عالیە و ثروت بە خرد ملی کمکی نمی کند چون فرهنگشان از ریشە  بیمار است

این حضرات در مطالبشان از ما بعنوان هموطن نام می برند، در حالیکە این هموطن بنا بە مذاقشان تجزیە طلب، وطن فروش و خائن  لقب می گیرد.

 با این فرهنگ بیمار کاری نمیشود کرد و تلاشی بی هوده‌ خواهد بود اگر به‌ فکر تغییر ذهنیت یک جامعە افتاد. بقول معروف گرگ زادە گرگ  می شود.  اما احزاب کوردستان الزاما باید هراندازە اختلاف سیاسی و فکری داشتە باشند در مقابل صداهای تفرقە افکنانە سکوت ننمایند. و در دام فرهنگ ایرانی نیفتند. باید بخاطر آورد در اوایل انقلاب زمانیکە حزب دموکرات از هیئت مذاکرە کنندە برید و بە تنهایی وارد مذاکرە شد این موفقیتی بود کە نظام ایران بە آن دست یافت. این ضعف حزب دموکرات بهانەای شد تا در جریان تشکیل شورای ملی مقاومت حزب دموکرات بارد دیگر فریب فرهنگ ایرانی را بخورد.  احزاب کورد تنها در صورت اتحاد ملی و از روی موضع قدرت می توانند با جریانات ایرانی وارد مذاکرە شوند. من بنوبە خود دست این این افراد با فرهنگشان را خواندەام و ایکاش احزاب کورد مثل کوملە و دموکرات بە اینگونە شکاف اندازی پاسخ می دادند و اجازە نمیدادند کە عوامل بیگانە برای آنان نسخە پیچی و بجای انان سخن بگویند.

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

هادی صوفی زادە

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.