رفتن به محتوای اصلی

ملاحظات ارضی در آذربایجان غربی (1)
18.11.2012 - 16:06

Missing media item.

 نقشه : از ناسیونالیسم افراطی ترک            از ناسیونالیسم افراطی کرد 

 
توضیح واژۀ « ترک»
نخست منظور از کلمه « ترک»  را توضیح بدهم: ترک در منطقه  آن بخش از مردم آذربایجان است که« زبان ترکی آذربایجانی» دارند. و هم معنی با واژه ی « ترک» در ایده لوژی ناسیونالیسم ترک نیست. در ناسیونالیسم ترکی، ترک به معنای ترکیست یا ترک گرا ست. کسی که دارای آگاهی ایده لوژیک ناسیونالیسم ترکی ست. وقتی مردم عادی میگویند « ترک هستیم» منظورشان ترکیست بودن نیست. میخواهند این واقعیت را بیان کنند که به خانواده ترکی زبان در آذربایجان تعلق دارند. ناسیونالیست ها با برهم زدن تفاوت و تضاد این دو مفهوم- با یکی نشان دادن آنها- از عدم آگاهی مردم به ایده لوژی ناسیونالیسم سوء استفاده میکنند. در صورتی که مقصود مردم از ترک بودن همان تعلق خانوادگی و زبانی ست.

ساکنین منطقه

در آذربایجان غربی اگر مردم ارمنی و آسوری و یهودی و غیره را که جمعیت شان در مقایسه با کرد و ترک آذربایجانی خیلی کم است- کنار بگذاریم بر اساس مشاهدات میتوان گفت دو مردم کرد و ترک آذربایجانی اکثریت ساکنین منطقه را تشکیل میدهند. در رابطه با میزان جمعیت این مردمان ارقامی که دقیق باشد دردست نیست. در این رابطه ارقام کردها و ترکها و یا دولت و سازمانهای خارجی فاقد اعتماد است. اما بر اساس مشاهدات هر چه از مرکزمنطقه به طرف مرزهای ترکیه و عراق نزدیک بشویم بر تعداد کردها افزوده میشود- و برعکس هرچه به طرف داخل ایران حرکت کنیم تعداد ترکها بیشتر میشود. برخی مناطق دو ملیتی هستند و در بعضی نقاط تک ملیتی یا عمدتا تک ملیتی.

فعالیت سیاسی- مدنی و رخداده ها

فعالیت سیاسی مدنی غیر قانونی و مدنی ضعیف قانونی (قانونی یا غیر قانونی از دید حکومت)، از سوی فعالان هر دو ملیت در منطقه جریان دارد، با این تفاوت که بخشی از فعالین کورد مسلح هستند. مسئله فعالان این مردمان رفع ستم ملی- دموکراسی- حق تعیین سرنوشت است. آن بخش از فعالان که در خارج زندگی میکنند در گنگره ملیتهای ایران فدرال در کنار هم قرار داشته و میکوشند. اینان تجربه ی همبستگی پیشه وری و قاضی محمد را در ایام جنگ دوم جهانی برای خودمختاری به خاطر دارند. در آن دوره سیاست حاکم بین این دو نیرو « حفظ برادری و صلح و دوستی، و مبارزه متحدانه برای احقاق حقوق خود» بود. این سیاست نیز در عمل پیاده و رعایت شد. مردمان منطقه رخداده های تلخ و غم انگیر « جیلولوق» و « کوردلوق» را در زمان جنگ اول جهانی - و «جنگ نقده» «قارنا» و غیره را در بعد از انقلاب پنجاه و هفت شاهد بوده اند؛ که انسانهای زیادی از مردم آذربایجان و کردستان درجریان آنها بیگناه کشته شده اند. بخشی از این حوادث دردناک تاریخی را میتوان در تاریخ هیجده ساله احمد کسروی مطالعه کرد.*

علت جنگها

علت این جنگها عمدتاٌ امنیت جانی، رقابت، و قدرت طلبی بوده است . منهای مبارزه پیشه وری و قاضی محمد که مسئله یشان « کسب حقوق» بود. اینان با ایجاد فضای دموکراتیک- حفظ صلح و برادری- و دیالوک به مبارزه مشترک پرداختند. در شرایط حاضر نیز نیاز هست همه نیروهای سیاسی و مدنی از هر دو ملیت در این مسیر بکوشند.
مسئله «اختلاف ارضی» یک مسئله کوچک و فرعی ست که از سوی «ناسیونالیسم افراطی» هر دو مردم - بعلاوه آتش افروزی « عوامل حکومت» عمده نشان داده میشود. برای اینکه مشکل عمده فراموش بشود. مسایل عمده در منطقه برای هر دو ملیت رفع دیکتاتوری حکومت - مبارزه ی مشترک- حفظ زندگی مسالمت آمیز و دوستی و برادری- ایجاد فضای دموکراتیک است.تا این اهداف تحقق نیافته تعیین تکلیف مسئله ارضی - دانسته یا ندانسته- حرکت در جهت اهداف حکومت است.
از سوی دیگر مسئله ارضی وقتی قابل حل است که تکلیف حکومت متمرکز کنونی تعیین شود- و نوع نظام غیر متمرکز جانشین مشخص شود، بدانهنگام میتوان در فضای دموکراتیک صحبت کرد.

سه مشکل

در « مسئله آذربایجان غربی» ما با 3 مشکل روبرو هستیم : 1- ناسیونالیسم افراطی کورد که در فکر کردستان بزرگ است. 2- ناسیونالیسم افراطی ترک که در فکر آذربایجان بزرگ و دنیای ترک است. 3- حکومت ایران که اختلاف بین دو ناسیونالیسم را در منطقه شدت می دهد.
گفتیم منطقه در بعضی جاها مختلط است مردم کرد برای استفاده از امکانات هرچه بیشتر شهرنشینی به شهرهای منطقه روی میاورند. که این در نتیجه پیشرفت تمدن رخ میدهد. از قدیم پناهندگان عراقی هم در منطقه و شهرها هستند که اکنون دیگر ایرانی به شمار میروند. حکومت هم به خاطر اهداف خود میکوشد « ترکیب ملیتی» شهرها را برهم زند و میزند.
اختلاف بین دوناسیونالیسم افراطی سر مسئله ارضی- و بنزن پاشی حکومت به آن از طریق بهم زدن عمدی ترکیب ملیتی شهرها - و شدت بخشیدن به تبلیغات تحریک آمیز بین طرفداران دو ناسیونالیسم از طریق عوامل خود-  در داخل و خارج ، آن صحنه ایست که ما در اخبار و سایتها مشاهده میکنیم.

در آنها حکومت به یکی از اهداف خود رسیده است. « خودش را ازذهن ها پاک» کرده است. فقط مسایل مطرح «جنگ ارمنی و ترک و کرد و آشوری» در گذشته است. و مسئله حاضر نیز « اختلاف ارضی» در آذربایجان غربی با کردهاست. نقشه های ارضی گوناگون هم یکی پس از دیگری از چاپ در میایند.
این کوششها براستی برای چیست؟ برای حل مسئله ارضی؟ مگر با وجود دیکتاتوری حاکم که مالک جان و مال و ناموس انسانها شده میتوان از مال من و تو سخن گفت؟ تازه سخن هم بگوییم چه چیزی حل میشود به جز « تشدید اختلافات». سیاستی که در این سایت ها دنبال میشود در خدمت حکومت و از سوی دیگر در خدمت ناسیونالیسم افراطی ست. برای تولید درگیریهای آینده.

گفتیم در تاریخ آذربایجان غربی ، « جیلولوق» و « کوردلوق» و ... رخداده است و مردمان زیادی گشته شده اند. خوب ، حالا چکار کنیم؟ منظور از طرح این رخداده ها چیست؟ چه درسی از آنها برای امروز آذربایجان غربی میتوان گرفت ؟ یا حتی بشریت؟ رهبران جیلولوق و کوردلوق از چه ایده لوژی و آرمان پیروی میکردند، برنامه یشان چه بود؟ که مرتکب کشتار شدند؟ ناسیونالیسم افراطی دانسته و ندانسته آرمان آنها بود- آرمانی که در میان ما نیز تحت عنوان ناسیونالیسم ترک و کرد ترویج میشود.
فکر کنید اگر حالا در آفریقای جنوبی ماندلا بخواهد مسئله « کشتارها» را که از طرف سفیدپوستان در گذشته صورت گرفته « مطرح» کند، مردم و جهان به او چه میگویند؟ او خیلی راحت ماندلا بودن خود را دیگر از دست میدهد . چرا ؟ چون نیاز مردم و جهان « نگاه به آینده» است نه به گذشته ی غم انگیز. و رهیابی برای همزیستی و دوستی و صلح بین انسانها.از خود بپرسید آیا در این جهت قلم میزنید یا در جهت « بیدار کردن دشمنی ها» بین مردمان گوناگون؟ آیا حرکت شما در سمت و سوی برادری و همزیستی ست یا در جهت نفرت و کینه و دوریها. فراموش نکینم آنکه در سیاست تخم نفرت بکارد انسان درو میکند.

شاید بگویید ما داریم « هلوکاست» های تاریخ خودمان را توضیح میدهیم. بله توضیح میدهید ولی نه برای همزیستی برادرانه و صلح آمیز، بل برای افروختن شعله های کینه و نفرت. متد و ایده یتان مشکل دارد. ناسیونالیسم توان توضیح انسانی هلوکاستها را ندارد. چون خود از پرپاکنندگان آنست.« هلوکاست» در آلمان رخداده و آنجا اکنون یک محل توریستی ست جهت بازدید و درس آموزی. حتی دانش آموزان را هم برای درس آموزی به آنجا می برند. چرا؟ برای آموختن چه درسی؟ معلمان آنجا به کودکان چه یاد میدهند؟ آنجا برای کودکان توضیح میدهند که : این کشتار ها توسط نازیسم که « ایده لوژی ناسیونالیستی» ست صورت گرفته است. و دانش آموزان برای سر کلاس متون سخنرانی و مقالات خود را بر پایه پرسشهایی نظیر این تهیه میکنند: نازیسم چیست؟ ناسیونالیسم چیست؟ این دو چه ارتباطی با هم دارند؟ فلسفه و آرمانشان چه بود؟ چرا این دیدگاهها ضد انسانی ست؟ چکار کنیم که این کشتار ها تکرار نشود؟ با نازی های باقی ماند که خیلی پیر هستند چه رفتاری درست است؟ و...در فرهنگ مدرن و انسانی با این روشها به مسئله رخداده های غم انگیز برخورد میکنند. آیا روش بر خورد این سایتها هم چنین است؟ نه! متأسفانه نه!

نه بر خورد به مسئله جیلولوق درست است و نه کوردلوق- و نه بر خورد به مسئله همزیستی دوملت کردستان و آذربایجان. و نه بر خورد به « کار دو بهمزنی» حکومت. که در این میان کار اختلاف اندازی بین مردم آذربایجان و کردستان را رهبری میکند.
به فعالان آذربایجانی و کرد که در منطقه میکوشند هشدار میدهم:  راه " مبارزه سیاسی-مدنی» خود را از سیاستهای ماجراجویانه و اتوپیایی هر دو ناسیونالیسم افراطی- و عوامل آتش افروز حکومتی جدا کنید تا شریک عواقب ضد انسانی آنها نباشید.

درسهایی جنبش آذربایجان و کردستان با پیشه وری و قاضی محمد

برگردیم به زنده یاد پیشه وری و درس آموزی از حرکت او برای امروز آذربایجان و کردستان: پیشه وری شخصیتی بود دارای « اندیشه - سواد و قلم( ادبی، سیاسی، رجوع به منتخب آثار پیشه وری) - تجربه- و قدرت سازماندهی» . او یکی از آموزگاران بزرگ زمان خود بود. جنبش او بر پایه آماده ای - نیروی انقلابی آماده- مشکلات جامعه ی آذربایجان- با شکست اتوریته حاکمیت به علت ورود ارتش سرخ- توانست نزدیک به یکسال قدرت را در آذربایجان بدست بگیرد و دست به اصلاحات فراوانی بزند که تا آن موقع در ایران و حتی خاورمیانه بی نظیر بود. اساس جنبش او بر زحمتکشان شهر و روستا قرار داشت. و برای بهبود زندگی آنان بود. جنبش او یک جنبش چپ دموکرات بود. اشتباه او مثل اشتباه اکثر مبارزان انترناسیونالیست - تکیه به انترناسیونالیسم دوره خود بود. انترناسیونالیسم دوره او « انترناسیونالیسم استالینی» بود که با انترناسیونالیسم کارگری متفاوت و حتی متضاد بود. فرزند اندیشمند دیگری از آذربایجان- خلیل ملکی ( رجوع به یاد نامه خلیل ملکی) - از آموزگاران بزرگ دوره خود- اشتباه بودن این نوع انترناسیونالیسم را در همان دوره گوشزد کرده بود

عوامل شکست فیزیکی

شرایط ادامه پیروزی او و قاضی محمد هر چند در داخل آذربایجان و کردستان موجود بود ولی فاقد «وضعیت مثبت جهانی و مرکزی مناسب در ایران» بود. آنهم « تجدید اتوریته حکومت مرکزی» بود که موجب شکست شد. یعنی عوامل شکست چهار چیز بودند:
1- تکیه به انترناسیونالیسم استالینی 2- تجدید قدرت حکومت مرکزی 3- تقویت قدرت مرکزی از طریق عوامل جهانی. 4- ضعف جنبش در مقابل قدرت مرکزی.
جنبش پیشه وری به علت شرایط جهانی و ایرانی نامساعد و همینطور ضعیف بودن خود جنبش در مقابل حکومت مرکزی امکان ادامه حیات نداشت و محکوم به شکست بود.
اما این شکست فیزیکی از سوی دیگر پیروزی معنوی بود. پیروزی خواسته های مردم در رابطه با ستم ملی و اصلاحات اجتماعی- رفع تبعیض از زنان و غیره .

پیروزی آرمانی

جنبش پیشه وری از نظر معنوی هنوز هم پیروزمند است. همانطور که در گذشته نوشته ام یکی از درسهای بزرگ جنبش - برای ما - نسلهای بعدی- اینست :
« ضرورت دارد مبارزان جنبشها به این اصل توجه کنند که " اگر از نظر نیرو شکست خوردند حد اقل از نظر آرمانی شکست نخورند. و نسلهای بعدی بتوانند از آرمان و خصوصیات جنبش آنها دفاع کنند» . اینست که میگویم ناسیونالیسم موجود افراطی در جنبشها نه امروز قابل دفاع ست و نه فردا.
درس بزرگ دیگر جنبش پیشه وری این بود که کردها را به عنوان برادر خود پذیرفت و عملا این سیاست را رعایت کرد. کردستان هم همینطور. این راهی ست برای حل مسایل ما در آذربایجان غربی.
راه دموکراسی در ایران از راه رفع ستم ملی میگذرد
راه رفع ستم ملی از راه برقراری دموکراسی در ایران میگذرد.
حفظ زندگی مسالمت آمیز و برادرانه -  مبارزه مشترک حق طلبانه 
راه پیروزی مردمان ما در منطقه است.

---------

*رخداده های تلخ آذربایجان غربی

http://www.iranglobal.info/node/18937

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

آ. ائلیار
ویژه ایران گلوبال

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!