رفتن به محتوای اصلی

آیا ادعاهای بنی صدر علیه شاپوربختیار پایان می یابد؟
14.11.2012 - 16:24

آقای بنی صدر هرساله در آغاز جنگ ایران و عراق ویا سالگرد انقلاب اسلامی ادعا هائی را علیه  دکتر شاپور بختیار عنوان می کند ! براستی چرا؟ ایشان مدعی هستند که دکتر بختیار در تاریخ «هفتم شهريور ماه ۵۶  به آيت الله خمينی نامه ائی نوشته اند.(اين نامه فاش می گويد که وی در آن برهه خمينی را رهبر حرکت بر ضد استبداد شاه می دانسته است، وگرنه نامه نوشتن و او را اينگونه مورد خطاب قرار دادن کاملا بی وجه بود. ديگر اينکه آقای بختيار از آقای خمينی تقاضای «هدايت و حمايت» می کند. يعنی نه تنها به او اعتماد دارد بلکه برای او، مقام رهبری جنبش را نیز قائل است)

نامه زنده یاد شاپور بختیار به خمینی که توسط آقای بنی صدر عنوان شده است کاملا دروغ هست ، چرا؟آقای بنی صدر با ارائه دیرهنگام نامه یاد شده می خواهد ثابت نماید که تنها او آنها نبوده است که رهبری خمینی را پذیرفته اند بلکه پیش از او دکتر بختیار نیز به رهبری خمینی گردن نهاده بود!

چرا این نامه پس از گذشت سالهای طولانی از انقلاب ارتجاعی و اسلامی این روزها علنی شده است ودر دوران حیات زنده یاد شاپور بختیار مطرح نشده است که صحت و دروغ آن از جانب دکتر بختیار تائید ویا رد گردد.اگر چنین نامه ائی وجود خارجی می داشت ،مطمئنا رژیم اسلامی نیزازدرون آرشیو های انقلاب اسلامی و صحیفه خمینی آنرا بیرون می آورد و منتشر می ساخت تا به عظمت وشکوه رهبری خمینی در هدایت انقلاب 57 بیفزایند. به ادعای آقای بنی صدر این نامه با اطلاع آقایان ، داریوش فروهر و کریم سنجانی توسط دکتر بختیار نوشته شده است که اینک هر دو نفر آنها در قید حیات نمی باشند تا درمورد آن نامه ادعائی اظهار نظر نمایند.

۱ـ من گپی نامه را در مقاله آقای دلخواسته درسایت خبری گویا نیوز دیدم که بسیار ابتدائی و مانند یک چک نویس بی ارزش بنظر می رسید تا یک نامه سیاسی؟ که غلط املائی زیر را نیز به همراه داشت"باسلام و تهيت [تحيت]، ارادتمند شاپور بختيار.» (۳۷)متن نامه ای که آقای بختيار برای آقای خمينی فرستادند به اين شرح است:

«هفتم شهريور ماه ۵۶- حضرت آيت الله خمينی دامت برکاته؛ خاطر مبارک شايد از انتشار اعلاميه مورخ ۲۲ خرداد ۵۶ که با امضای اينجانب و آقايان دکتر کريم سنجابی و داريوش فروهر در تهران انتشار يافته است اطلاع حاصل فرموده ايد. ما در مقابل خلق و خدا بيان اين حقايق را ادای وظيفه ملی ودينی خود دانسته ايم و اوضاع کشور را همانطوری که هست بگوش هموطنان خود ودنيای خارج رسانديم. در اين ايام که برای چند روز اقامت در فرانسه بودم با دوستان وهمفکران خود تبادل نظر کردم واکنون به وسيله دوست مبارز خود آقای ابوالحسن بنی صدر اين عريضه را به حضور آن حضرت تقديم می دارد. عطف نظر به گذشته و سوابق امضا کنندگان نامه ی مذکور خواستم استدعا نمايم که به منظور وسعت بخشيدن به مبارزات وايجاد هماهنگی بيشتر بين افراد ملت مسلمان در صورتی که مقتضی بدانيد به هر نحو که صلاح باشد ما را در اين راه خير، هدايت و حمايت فرمائيد. باسلام و تهيت [تحيت]، ارادتمند شاپور بختيار.» (۳۷)

 

از جانب دیگر ادعای کاملا روشن در مورد دکتر بختیار وجود دارد که نشان می دهد  ایشان از ابتدا با اسلامی شدن انقلاب سال 1357 مخالف بوده است.بنا براین ایشان نمی توانسته اند که یکسال قبل نامه ای برای رهبریت خمینی ارسال کرده باشند!
«روز16 شهریور 1357 و تظاهرات و تظاهرات روز تاسوعا صبح زود دکتر سنجابی به منزل من تلفن کرد (رحیم شریفی)بدیدن بختیار بروم و او را به منزل طالقانی در سه راه شمیران کوی تنکابن بیارم که از آنجا باتفاق با تظاهر کنندگان به میدان شهیاد برویم .من سوار شدم به منزل دکتر بختیار رفتم در کنار استخر داشت ورزش می ک

رد پرسید چه شده است صبح باین زودی _گفتم آقای سنجابی خواهش کرده اند که باتفاق به منزل طالقانی برویم و از آنجا همراه تظاهر کنندگان به میدان شهیاد ،کمی فکر کرد و گفت من که نمی آیم ولی از قول من به آقای سنجابی بگوئید قتل قائم مقام به کمک امام جمعه اصفهان و وزیر مختار انگلیس _فتوای جهاد و قراداد ترکمنچای و رفتار کاشانی با مصدق یادش نرود .فریب فروهر و شاه حسینی را نخورد آنها دستشان در دست خمینی است اگر آخوندها موفق شوند فاجعه خواهد بود.من برگشتم تمام سخنان بختیار را به سنجابی گفتم».

 

1. ـ اگر فرض بگیریم که شاپور بختیار آن نامه را نوشته و مطمئنادر یک پاکت بسته بندی شده به آقای بنی صدر داده است تا او نیز آن نامه را به خمینی بعنوان گیرنده آن پیام برساند پس اصل نامه باید نزد خمینی باقی مانده باشد نه در دست بنی صدر ودیگران؟ اگر بنی صدر قبل از رساندن آن نامه از آن یک کپی کرده باشد و سپس اصل نامه را به دست خمینی رسانده است پس در اینجا بنی صدر شخص صالح و امینی نیست و نامه خصوصی افراد را ابتدا می خواند و به عنوان سند کپی بر می دارد که با موازین حقوق مطابقت ندارد. چرا بنی صدر این نامه را هنگام نخست وزیری بختیار درسال 57 علنی نکرد که بین خمینی و بختیار برای سرنوشت سیاسی آتی ایران کشمکش در جریان بود.اصلا در تابستان سال 1356 هنوز جنبش سیاسی وسیعی علیه شاه آغاز نشده بود که دکتر بختیار بر رهبری خمینی تاکید کرده باشد.بختیار از همان دوران جوانی و زندگی و تحصیل در فرانسه به سوسیال دمکراسی و سکولاریسم دل بسته بود وکاملا بعید می رسد که ایشان چنین نامه ائی را خمینی فرستاده باشد.درضمن رهبران جبهه ملی در تمام اجتماعات نیمه مخفی خود درتابستان 56از جمله در کاروانسرای سنگی در دوره شاه هنوز از رهبری مذهبی بحثی به میان نمی آوردند و آنها پس از اوج گیری انقلاب که رهبری خمینی برجسته گردید ـ بعد از آن به زعامت خمینی گردن نهادند وقبل از آن رهبری خمینی اصلا شکل نگرفته بود.

۳ـ شاپور بختیاری که از حکومت دینی می هراسید و دائما اخطار می کرد که صدای پای دیکتاتوری نعلین از چکمه بدتر است لهذا لو نمی توانسته است که یک سال واندی قبل از آن ، آن نامه را برای خمینی نوشته باشد؟ در ضمن از گذشته فعالیت سیاسی چنین بر می آید که راه و روش سیاسی دکتر بختیار و خمینی ـ کاملا تفاوت آشکاری داشته است.بختیار بدنبال رفرم و اصلاح حکومت شاه واجرای دقیق قانون اساسی مبنی بر سلطنت کردن شاه نه حکومت او بوده است اما خمینی طرفدار انقراض حکومت شاه بود.

2. تهمت زدن به بختیار و خود را منزه کردن وبی گناه نشان دادن هم اندازه ائی دارد و اگر کسی شجاعت دارد به اشتباهتش در سال ۵۷ انگشت بگذارد تا نزد مردم آبرومند شود. بنی صدر خود کیست؟که اینهمه علیه بختیار تبلیغ می کند.

روایتی کوتاه از رایی در زمستان ۲۹ سال پیش 

http://www.akhbar-rooz.com/article.jsp?essayId=19…

آقای بنی صدر نیز مانند دیگر گروههای سیاسی وشخصیت ها اصلی در به قدرت رساندن خمینی مقصر است!بنی صدر در کار دولت موقت بازرگان اشکال تراشی می کرد تا آنجائیکه موقع کودتا علیه ایشان حتی نیروهای ملی و نهضت آزادی ودیگران از بنی صدر حمایت جدی بعمل نیاوردند.آقای بنی صدر قبل از انقلاب کتاب کیش شخصیت را نوشته بودند اما بیشترین کیش شخصیت را خود ایشان در نهاد خود داشتند.بنی صدر در بدو ورود به ایران و حاکمیت به سراغ ستیز با چپ و نیروهای سکولار و لائیک رفت ودر مجلس خبرگانی که قانون اساسی ارتجاعی و اسلامی ولایت فقیه از آن بیرون آمد شرکت داشت.بنی صدر به رهبران چریکها قول داد که از جان رهبران خلق ترکمن حمایت کند اما آن وعده را بر آورده نکرد و همه آنها توسط عمال رژیم کشته شدند.بنی صدر تا مقطع انتخابات ریاست جمهوری چهارصد ساعت سخنرانی و مباحثه رادیوئی و تلوزیونی داشت و با دادن وام بانکی بی بهره برای خرید مسکن توانست برای خود محبوبیت کسب کند.شاپور بختیار می خواست در سال ۵۷با خمینی ملاقت کند تا شاید اورا مهار کند اما بنی صدر مانع شد تا مبادا پروژه رئیس جمهور شدن خودش ازبین برود؟"ما برای شما اسلام نوین می آوریم ، اقتصاد مال خراست ، اقتصاد میخواهیم چه کنیم ؟ دانشگاه های ما علوم وفرهنگ جاری زمان را تدریس میکنند ، دانشگاه میخواهیم چه کنیم . دانشگاه ها را بطریق جدید ، اسلامی خواهیم نمود .اگراقتصاد ودانشگاه خوب میخواستیم که شاه خائن بما داده بود . شما اسلام نوین میخواستید وما هم برایتان آوردیم . دلخوش نباشید که فقط برایتان مسکن بسازیم ، ما آب وبرق واتوبوس را مجانی میکنیم . روحیات شما را پرورش میدهیم - هم دنیا را آباد میکنیم وهم آخرت شما را - دارایی دولت طاغوتی، غنیمت اسلام است و اسلام را جهانی خواهیم کرد" گفته های بالا از خمینی هست! در همان روزهائی که خمینی این حرفها را در میان مردم ناگاه ترویج می داد ،آقای بنی صدر سخت در تلاش بود تا تئوری اقتصاد توحیدی خود را در مقابل کمونیستها مطرح نماید تا جایگاهی برای تئوریهای خود بیابد . آقای بنی صدر در مقابل حرفهای ضد علمی خمینی هیچگونه موضعی نگرفت و حتی سعی نکرد تا به خمینی بفهماند که طبق تئوری ایشان اقتصاد از توحید می آیدو دارای اسلوب و فرمول هائی است واقتصاد برای الاغ نیست! روشنفکر مذهبی وغیر مذهبی ایران زمین و بخش وسیعی ازکمونیست ها و بازاری ها همه بر حرفهای خمینی صحه گذاشتند و باور نمودند که اقتصاد مال الاغ است! آری ما مملکتی داریم که وقتی مردمش وروشنفکرش می خواهد رهبر انتخاب کند از عصرحجر رهبر کشف می نماید و هنگامی که آن رهبر چرندیاتی اینچنین برزبان می آورد ،کسی همچون دکتر بنی صدر که خود را صاحب اندیشه وتئوری اقتصاد توحیدی و تحصیل کرده فرانسه هم می داند کاملا محتاطانه در مقابل اراجیف خمینی سکوت اختیار می کند تا رابطه اش با رهبر بحرانی نگردد تا پست ریاست جمهوری را کسب نماید؟ مردمی که همه دستاوردهای نیم بند مدنیش از جمله آزادی پوشاک ، عدم حجاب اجباری، تک همسری وعدم تعدد زوجات، حقوق مساوی نسبی زنان ومردان را که در دوران شاه بدست آورده بود آشکارا در انقلاب ارتجاعی واسلامی بدست خودش از دست می دهد واینک مدت30 سال هست که می خواهد همان حقوق مدنی دوره شاه را باز ستاند اما به شدت سرکوب می شود.

«آقای بنی‌صدر رهبری گروه کوچکی از دانشجویان مخالف رژیم شاه را به‌عهده داشت و دو بار به خاطر فعالیتهای سیاسی اش دستگیر و روانه زندان شد. پس از مجروح شدن در قیامی ناموفق علیه حکومت در خرداد ۱۳۴۲، او کشور را ترک کرد و عازم فرانسه شد.[۲] بنی‌صدر و همچنین حسن حبیبی(معاون اول اسبق برخی از روسای جمهور ایران) که از شاگردان احسان نراقی، نظریه پرداز، محقق و یکی از موسسان بنیاد فرهنگ ایران زیر ریاست عالیه فرح پهلوی بودند به همت احسان نراقی برای ادامه تحصیل به اروپا رفتند.[۳] با این وجود برخلاف اطلاعات موجود در منابع دیگر همچون دانشنامه بریتانیکا و یا سایت مجلس خبرگان در مورد استفاده از عنوان دکترا، او هرگز موافق به دریافت این مدرک و یا تدریس آن در دانشگاه نشد.» 

هرکس که نماینده اکثریت مردم شد ،حقانیت بدست نمی آورد بلکه آنکس که به وعده های گوناگونش که با آن وعده ها بعنوان نماینده اکثریت مردم و آرائی که کسب کرده است ، اگر پایبند ماند ، آنگاه نماینده واقعی اکثریت مردم خواهدشد وگرنه خمینی نماینده فریب دادن انسانهای احساسی و عجول و عقب مانده ایران اما دکتر شاپور بختیار نماینده بخش های قلیل انسانهای روشن و بیدار و دوراندیش ایرانی بود که شوربختانه ارمانها و اخطارهای دکتربختیار را اقلیت ناچیزی فهمیدند که به لحاظ کمیت ناچیز بودند اما طرفدران خمینی ملعون که از عوام و روشنفکران دنباله رو عوام تشکیل شده بود در اکثریت بودند.گالیله در دوره خودش از بختیار هم بیشتر در اقلیت بود اما تاریخ نشان داد که حق با گالیله بود.اگر گالیله آنموقع در سیاهی و نادانی آن روزگار حقیقت و واقعیت گرد بودن کره زمین را ثابت نمود اما دکتر شاپور بختیار ، جنایت کار بودن خمینی را در دوره مستی توده ها از همه زودتر تشخثص داد. آنهائی که بدون برو برگرد به انقلاب اسلامی التزام دارند ،چاره ائی جزء حمله واتهام زدن به زنده یاد بختیار را ندارند.اگر خمینی فرشته از آب در می آمد وپیش بینی به موقع دکتر بختیار غلط از آب در می آمد ؛ آنموقع حق با طرفداران انقلاب اسلامی بود که علیه دکتر بختیار تبلیغات نمایند اما حالا که همه پیش بینی های بختیار درست از کار در آمده چرا باید هنوزبه او تاخت.شاید هنوز ریگی در کفش آنها مانده است و یا شاید هنوز مهر ومحبت پدری خمینی در قلب آن دسته از مخالفان بختیار مشعشع مانده است؟

"بنی صدر که خمینی را همچون یک پدر دوست داشت" عاقبت علیه او کودتا شد!از آنروز تا به تاکنون در جمهوری اسلامی کودتاهای بسیاری صورت گرفته است که همه اینها تا رسیدن به صدر اسلام ادامه خواهد داشت!

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ناشناس

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.