جهان در هزاره سوم به بازی شطرنج پیچیده ای تبدیل شده است که هر مهره ای می تواند بر کل بازی تاثیرات شگرفی بگذارد.
آمریکا با توجه به موقعیت و جایگاه خود می تواند به وزیر شطرنج تشبیه شود که دارای توانایی های بسیار و همچنین نقاط ضعف خاص خود است.
انتخابات در آمریکا یکی از حساس ترین مراحل تجدید ساختار و تحکیم قدرت آن است که همچنین با کوچکترین غفلت و ناهماهنگی در انتخاب یکی از دو جریان اصلی دمکرات و جمهوری خواه در وقت مناسب، شدیدترین ضربات را نه تنها به آمریکا بلکه به تمام وضع سیاسی – اقتصادی جهان وارد میکند.
سیر رشد و تکوین آمریکا با جدیدترین و دقیق ترین علوم و فناوری های روز همراه بوده و قدرتهای حاکم سایر کشورها نیز برای حفظ حیات سیاسی خود مجبورند با توجه به موضع گیری و عملکرد آمریکا علاوه بر مسائل و مشکلات خود، تدابیر خاص اتخاذ نمایند.
سیستم حکومتی ایالات متحده آمریکا دارای گسترده ترین روابط و کنشهای داخلی و خارجی است که هماهنگی و توجه به هر دو لایه ضامن بقا و برتری آن در عرصه های داخلی و خارجی است. با توجه به جمعیت ناهمگون و اکثریت مهاجر در آمریکا و نیازهای متنوع جامعه، پتانسیل های داخلی همواره با توجه به سیستم سیاسی – اقتصادی آمریکا و تاثیرات علمی در حوزه های مختلف و آگاهی نسبتا بالاتر جامعه آمریکایی نسبت به سایر جوامع جهان، نیازها و هنجارهای جدید مطرح کرده و لزوم توجه و احقاق حقوق شهروندان نکته اساسی در حفظ سلامت بافت داخلی جامعه آمریکاست. فناوری اطلاعات و عصر سرعت نیز مانند تیغ دو لبه ای است که هم یاری رسان و هم تضعیف کننده این ساختار ژئوپلتیکی می باشد. لایه خارجی سیاسی – اقتصادی آمریکا که بیانگر روابط و عملکرد سیستم ایالات متحده در بین سایر کشورهای جهان است همواره با توجه به میزان کنش های سیاسی و متعاقبا بحرانهای جهانی دستخوش افت و خیزهای همگون و ناهمگون بسیاری میشود.
در شرایط کنونی کار، بیمه، انرژی، آموزش و رفاه اجتماعی مهمترین مسائل داخلی آمریکا هستند که از سال 2000 میلادی به شدت دچار بحران شده اند و همواره احقاق این فاکتورها بصورت کلی امکان پذیر نبوده و سه دوره ی گذشته ریاست جمهوری پیشین با قربانی کردن بعضی از فاکتورهای فوق درصدد تقویت بخشهای دیگر بصورت سطحی برآمده اند و همواره با بالانس در میان سه عامل محبوبیت ( که بعضا با عوامفریبی بدست آمده) ، خریدن و تطمیع جامعه و یا نهایتا سلطه ترس به دنبال حفظ و ابقای سیاسی قدرت حاکم بوده اند.
در حوزه سیاست خارجی و تعامل با سایر کشورها نیز همواره با استفاده از برتری اقتصادی، علمی و نظامی خود به دنبال تثبیت کسب منافع خود بوده و حتی توانسته اند که نهادهایی مانند سازمان ملل متحد و یا اتحادیه اروپا و ... را تابع نیازها و اوامر خود کنند. بحرانهای اقتصادی چند دهه گذشته آمریکا که از سال 2005 به شدیدترین شکل خود درآمده اند بر سیستم اقتصاد جهانی تاثیرات مخرب گذاشته و همچنین رقابت اقتصادی آمریکا و چین در عرصه های مختلف حتی علم و نیروی نظامی را به صورت کالاهای اقتصادی درآورده که نهایتا نتیجه ای جز میلیتاریزه کردن جهان نداشته و از پوششهایی مانند دمکراسی و حقوق بشر در صدد احقاق ضروریات خود برمی آیند.
بازار آزاد و سیستم سیاسی - اقتصادی آمریکا، بافت داخلی و خارجی ایالات متحده را چنان وحدت عمیقی بخشیده که در آن هر امکانی به وسیله ای برای ابقای برتری جهانی قدرت آمریکا تبدیل شده و هر تعریف و تعبیری بر اساس این الیگارشی ( برتری اشرافی) رسمیت می یابد.
جریانات دمکرات و جمهوری خواه تنها سلاحهایی برای رسیدن به این خواسته بوده و پیشینه سیاسی آمریکا بخوبی نشان می دهد که این دو جریان با توجه به وضعیت خاص ایالات متحده با استفاده از سیستم تبلیغات و رسانه عملا انتخاب را محدود کرده و جامعه آمریکا را ملزم به پذیرش یکی از این دو نوع جریان میکنند. جامعه آمریکا نیز با توجه به خصلت اکثریتی مهاجر ساکن در آن و حساسیت هایی که برای مهاجران ساکن بوجود می آورند و تصویر سازیهایی از سایر کشورها که در آنها وضع معیشتی مردم به مراتب پایین تر از ساکنین آمریکاست و مخصوصا تبلیغات درباره تروریزم و اسلام سیاسی و اندیشه های افراطی دشمنان آمریکا، شرایط را بسیار دشوار کرده و مردم نیز قاعدتا در آستانه انتخاب با توجه به فضای ترسیم شده باید انتخاب کرده و یکی از بهترین ابزارهای برقراری جنگ روانی و سرکوب فکری مردم ایجاد انتخاب دائم در حوزه های مختلف است. انتخابی که همواره با جامعه آمریکا همراه بوده و پیوسته خطر از دست دادن سرمایه و موقعیت اجتماعی مردم را به آنها گوشزد می کند.
سیاست خارجی آمریکا در برابر سایر کشورهای جهان به گونه های مختلفی اعمال می شود. روابط و تعامل با کشورهای پیشرفته اروپایی شکل خاص خود را داشته و در برابر خاورمیانه، آفریقا و آمریکای لاتین نیز با اشکال متنوعی برخورد می کند.
بهار عربی و تحولات کشورهای اسلامی یکی از اساسی ترین مسائل و مشکلاتی است که به علت سیاست های آمریکا و عکس العمل های سایر قدرتهای جهانی در حوزه های مختلف بوجود آمد که در این پروسه کشورهای مختلف اسلامی و خصوصا کشورهای عربی با تندترین شیوه ها حکومتهای فاسد را کنار زده و آمریکا نیز مانند سایر رقیبان خود سعی در انحراف انقلاب های مردمی در جهت خواسته ها و منافع خود کرده و در بسیاری از این کشورها موفق شد اما نکته مهم این است که آمریکا با سنگین ترین هزینه ها و حتی با مخدوش تر کردن چهره خود در درون ایالات متحده و جامعه جهانی به پایگاههای جدید دست یافت و نکته قابل توجه عدم ثبات و تداوم برتری های فوق است. آمریکا به علت هزینه های سنگین حضور در عراق و افغانستان، کنترل مصر، حمایت از اسرائیل، تحریم بی سابقه ایران، اعتراضات سوریه، اقدامات لبنان و ... به حدی شکننده و ضعیف شده است که در محافل و رسانه های داخلی و خارجی خود همواره بیشترین فشارها را تحمل می کند و علاوه بر آن بحرانهای داخلی ایالات متحده باعث تشدید بیشتر فشارهای وارده شده و عملا حفظ برتری داخلی و خارجی آمریکا تقریبا بسیار دشوار شده است. در این شرایط چین، روسیه و حتی کشورهای اروپایی به تضعیف و بحران در سلامت سیاسی – اقتصادی آمریکا کمک کرده و رویای طلایی تک قطبی ماندن نیز به کابوس وحشتناک پیش بینی شده و نشده تبدیل می شود.
اکنون نیز مانند گذشته پر واضح است که آمریکا دارای سیستم تعریف شده ی خود است و انتخاب اوباما یا رامنی تنها در شیوه ی تحقق و اجرای نیازهای سیاسی – اقتصادی تغییر ایجاد میکند و مهم ترین اصل، تحقق نیازهای سیستم حکومتی آمریکاست که به علت پیشینه تاریخی و شکل خاص خود به راحتی قابل تغییر نبوده و کوچکترین عقب نشینی آمریکا از مواضع و اصول تعریف شده خود کل سیستم را به خطر می اندازد و آنگاه آمریکا نیز به محل تاخت و تاز رقیبان بدل خواهد شد. رقیبانی مانند چین، روسیه و حتی اکثر کشورهای اروپایی که از کوچکترین فرصت ممکن نهایت استفاده را به نفع خود می برند.
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید