رفتن به محتوای اصلی

آقای نوری علا جمعه ها را با خانواده بگذرانید!
19.10.2012 - 23:22

آقای نوری علا در این دو جمعه گذشته پرده از چهره ویا بهتر بگویم قلم خویش برداشته اند ونشان دادند که لقب دانشمند فرهیخته را بی جهت بر دوش نمی کشند.در مقالۀ هفتۀ گذ شته ؛ ایشان بخوبی تسلط خویش بر ادبیات داش مشتی ها را برخ کشیدند والفاظی را بکار بردند که محاورات اسما ل کله پز و دوستا ن را تد اعی می نمود.واقعأ افسوس خوردم که ملت ما وخصوصأ نسل ما که بحق نسل سوخته لقب گرفته ایم ؛ چه آسان و چه ارزان فریب امثال نوری علا ها را خوردیم و آنا ن را صاحب فهم و شعور دانستیم و گما ن بردیم که با پیروی ازآنان و ایجاد هرج و مرجی بنام انقلاب کشور را بسوی پیشرفت می بریم .وای برما که روشنفکرانی چون اینان سرد مدارمان بودند ؛ باید هم که با چنین آدمهایی به خاک مذلت می نشستیم که نشستیم .واقعأ منور الفکرهایی چون آقای نوری علا از جان این ملت چه میخواهند که هنوز که هنوز است سعی دارند با مقالاتی از این دست واقداماتی تفرقه افکنانه مبارزاتی را که  میرود شکل گیرد؛به بیراهه کشانند.باری این جمعه هم ایشان بازبه سبک وسیاق هرجمعه به گردش رفته اند .در آغاز باید بگویم این نوشتار در دفاع و یا جانبداری  شاهزاده نیست ؛چرا که ایشان نیازی بدان ندارند و من نیز در چنین جایگاهی نیستم و اصولأ امثال آقای نوری علا و بزرگتر ازاو هم قادر به زیر سوال بردن  شخصیت رضا پهلوی نیستند ؛چرا که ایشان مورد احترام دوست ودشمن بوده وهستند؛بلکه صرفأ سخنی ست با نویسندۀ جمعه گرد این هفته.نوشتار ایشان بی اختیار خواننده را بیاد دعواهای قدیمی بین هووها می اندازد والفاظی که بین آنان ردوبدل می شد وطرفین با انگشت نهادن بر باصطلاح نقاط ضعف یکدیگر سعی میکردند کینه وعقدۀ خویش را تخلیه کنند .در ابتد ا ایشا ن با اشاره به مصاحبۀ شاهزاده با تلویزیون صدای امریکا در کسوت روانشناس ظاهرمی شود و بدون مقدمه نتیجه میگیرند شاهزاده خسته وعصبی بوده ودر واقع دچار بحران در تشخیص هویت ونقش خویش در مبارزه گشته است .چرا وبه چه دلیل؟ توضیحی نمی دهد.فقط سعی درتخریب رضا پهلوی داردوبس. به همین سادگی .این جملات عینأ ازمقاله است من نیز چون دیگران به تماشای این مصاحبه نشسته و دربارهء آن اندیشیده ام و اکنون به این نتیجه رسیده ام که یک چنین حالتی از لحاظ روانشناسی نمی تواند ناشی از «سرگردانی در تشخیص هویت و نقش خود در یک حرکت اجتماعی» نباشد. اگر به سخنان مختلف شاهزاده در موارد گوناگون توجه کرده باشید بزودی در خواهید یافت که این مرد ایرانی، که تا دو هفتهء دیگر از مرز ۵۳ سالگی خواهد گذشت، در گذر از نیمقرن تاریخ پر التهاب زندگی اش، مجبور بوده تن به تحمیل شخصیت های مختلفی بر وجود و ذهنیت خود بدهد و اکنون در آستانهء میانه سالی نمی تواند خود واقعی اش را از میان این همه «هویت» پیدا کند، بقیهء های تحمیلی را به دور افکند، و همانی باشد که خود می پندارد هستآقای نوری علا توجه ندارند والبته عمدأ ذکر نمی کنند آقای رضا پهلوی یکی از معدود شخصیتهای اپوزیسیون هستند که سی وسه سا ل است فقط وفقط یک موضع را تکرار کرده اند و آن آزادی ایران و اتحاد تمام نیروهای ملی حول این نقطۀ مشترک است و بس ؛و هیچگاه همانند آقای نوری علا و دوستا ن به این سو و آنسو غش نکرده و نان به نرخ روز نخورده و رنگ عوض نکرده اند.جمعه گرد عزیز توضیح نمی دهند آنانیکه در سی وسه مرتب موضع شان تغییر کرده بحران هویت دارند یا خیر و اصلأ حزب با د یعنی چه.افاضا ت ایشا ن ادامه مییا بد:.

مرد جوانی که هنوز به بیست سالگی نرسیده می بیند که آنچه در این دو دهه دیده و باور کرده خانه ای ساخته شده بر آب بوده است؛ و مردمی که دیروز در مسیر موکب اش هلهله می کردند اکنون به خیابان ها ریخته و مرگ پدرش را می خواهند، و پدرش را می بیند که با بغضی در گلو و قطرهء اشکی در چشم، هراسیده کشورش را ترک می کند؛ یا آن همه وزیر و سردار و وکیل را می بیند که در برابر جوخه های اعدام سوراخ سوراخ می شوند؛ و پدر مریض اش را می بیند که از این خاک به آن خاک می گریزد و تخت بیمارستانی می جوید تا در آن براحتی جان بسپرد؛ و در قاهره کنار پدر می نشیند و با چشمانی ناباور آخرین لحظات دادن اش را تماشا می کند

ایشان میگوید شاهزاده در بیست سالگی همه چیز را ازدست رفته میبیند اما نمی گوید چرا چنین شده است واصلأ انگار نه انگار که نوری علا ها و افرادی چون او که در مقام روشنفکرجامعه را آمادۀ پذیرش هرج و مرجی به نام انقلاب کردندوزمینه حضور دجالی بنام خمینی را فراهم نمودند تقصیری داشته اند.کسانی که تصور مدینۀ فاضله را بعد ازسقوط شاه فقید و حکومت اسلامی داشتند.آری نه تنها شاهزاده که ملتی همه چیز خود را باخت.شماخیانت کردید وهنوز هم میکنید .صادقانه بگویم سری به شبکه های اجتماعی بزنید تا بمیزان محبوبیت خویش پی ببرید !!!!به هر روی در ادامه ایشان با ادبیاتی تهوع آور و بسان کسی که از باردار نشدن هوویش ابراز خوشحالی میکند ؛از سه بار ازدواج شاه فقید در آرزوی پسر دارشدن میگوید .و….واقعأ دست مریزاد استاد.عجب تحلیل موشکا فانه و دقیقی..خلاصه روضه خوانی ایشان به سبک روضۀ علی اکبر و علی اصغر وسخنرانی زینب بر مزار برادر و سربریدۀ حسین ادامه دارد و خواننده هاج و واج می ماند که از دست دادن برادر و خواهر چه ربطی به این مسایل دارد و یا توهین و هتاکی به شاهزاده با الفاظی سخیف چون یتیمی آواره ؛دربدر و…..چه هدفی دنبال می شود؟ فقط یک افسوس می ماند و آن افسوس برای ملتی ست که ادیب و شاعر فرهیخته اش اینانند.ملتی که دلخوش به به افرادی امثال اینهاست تا حکومت جهل را در ایران بر اندازند.زهی خیال باطل ؛هر چند که نگارند ه هرگز باور ندارم که نوری علا ها بخواهند یا بتوانند در این راستا قدمی بردارند.همیجا تا ازیاد نبرده ام از آقای نوری علا میخواهم در راستای تحلیلهای کوبنده و روشنگرانۀ خویش برای جمعۀ آینده که به گردش می روند اندکی در باب روابط شیرین نادختری وزن بابا ویا بهتر بگویم روابط فرح پهلوی وشهناز پهلوی واثرات آن بر رضا پهلوی وتحولات تاریخ معاصر ونیز آیندۀ مبارزات ملت ایران قلمفرسایی کنند وهمگان را مستفیض نمایند.بگذریم  ایشان اما در دنباله ناخواسته اعتراف به این مسئله دارند که شاهزاده فراجناحنی اند ولی نه اینکه فکر کنید قصد طرفداری دارند خیر.کاملأ برعکس ؛ اما درهمینجا ست که اذعان میدارند رضا پهلوی با تمام گروهها اعم از چپترین چپها تا راستترین آنان گفتگو وتبادل نظر دارند.بعبارتی ایشان درراستای مبارزه دست دوستی به سمت همه دراز میکنند.اینجاست که دوست دانشمند مان قافیه را میبازند و دم خروس از زیر عبایشان بیرون میزند .آری این هنراست که در مبارزه بتوان از تمامی ظرفیتها استفاده نمود. هنری که شما جناب نوری علا ازآن   بهره ایی نبر ه اید.هنر شما اما در ایجاد مانع در مبارزه وتفرقه بین نیروهای راستین مبارز است ؛اندکی نگاه به عملکرد شما کاملأ این اندیشه را تایید می کند.آقای نوری علا در ادامه به رسم معمول ؛ منشور فرخوان وکمیتۀ موقت را ازتوهین مبرا ندانسته وآنان را مشتی مواجب بگیر مینامد و توجه ندارد که اینگونه تهمتها قابل پیگیری ست.البته امضا ها در پای منشور نیز در نظر ایشان جای سوال واما واگردارد.بهر حال شاهزاده متوهم وعصبی ومنشور نویسان مزدور ؛امضا کنندگانش ازین بهتر نباید باشند.و اما بعد !در آخر مقاله ایشان ناگهان تغییر موضع میدهند و خیلی شاعرانه وعاشقانه و خلاصه خیلی گوگولی مگولی اعتراف می کنند که شاهزاده رادوست دارد آنهم نه کم بلکه خیلی زیاد.لابد فکر کرده اید که  دلش برای شاهزاده ایکه بقول ایشان ؛آواره ویتیم است و برادر وخواهر از دست داده وپدرش در جستجوی پسر سه بار ازدواج کرده و پدر وپدربزرگش در غربت از دنیا رفته اند و خودش دوست دارد در ایران به خاک سپرده شود و یکی از فامیل هایش کلاهش را برداشته ومشتی جیره خور احاطه اش کرده اند و……سوخته ؟خیر.ایشان نا گاه بیاد می آورند که عنقریب  باید  منشوری را بیرون دهند وسخت محتاج امضا از طرف شخص رضا پهلوی ست.پس باید دل او را بدست آورد.

می بینید ؟ اگر چنین مطلبی درست است پس چرا هتاکی ؟بدانید اگر منشور هم بنویسید و شخص شاهزاده هم امضای خود راپای آن بگذارند؛ تا زمانی که چنین رویه ای در پیش دارید ره بجایی نخواهید برد.بعد از این همه سال مبارزۀ  مشعشعانه  ؛ اندکی استراحت بد نیست.خواهشمندم جمعه ها را نیز در خانه باشید.جمعه گردی همچین چیز خوبی نیست.

امیر حسین مهدی ایرایی

بیست وهشت مهر نود ویک

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

امیر حسین مهدی ایرایی

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.