رفتن به محتوای اصلی

اسلام ستیزی جوامع غرب، ریشه در تاریخ آنتیک دارد
18.10.2012 - 20:55

تقابل جهان شرق و غرب در عصر آنتیک

 در نوشتار: "کشف تخت جمشید در عصر رنسانس و بازیابی هویّت ایرانی" نتیجه گرفته شد که حکمرانی و اسلامگرایی اعراب و پس از آن مردمان تُرک تبار در سرزمین ایران، باعث منزوی و محو شدنِ فرهنگ و تمدن با تاریخِ حقیقیِ ایرانیانِ قبل از اسلام از میدانِ زنده و متحرکِ تاریخ و در داد و ستدِ  گفتمان جهانی شد. در عصر روشنگریِ قرون هفده و هیجده هست که با وجود حکمرانی و با فرهنگ اسلامگرایی این دو قوم مهاجم و مهاجر یعنی عرب و تُرک، بازگشت دو بارهء فرهنگ و جهان بینی ایرانی در عرصهء فرهنگی و سیاسی جهانِ پیشرو  از سوی محقیق و  جهانگردان اروپایی امکان پذیر و کشف گردید.

● شناخت و تعریف هستی بر اساس اندیشهء راسیونالیسم، همچنین جامعه شناسی سیاسیِ مردمان اروپایی و ایران شناسی در عصر جدید مطابق با علوم تجربی دانشگاهی سکولار و این جهانی، اندیشمندانِ اروپا را به دورانِ قبل از میلاد و به تحلیل و پیامد جنگهای 200 سالهءِ بین ایرانیان و یونانیان کشاند. گروهی از صاحب نظرانِ غرب درآغاز قطب بندیِ جهانی، ایرانیان را نمایندهءِ جهان شرق و یونان را نمایندهء فرهنگ و جهان بینی اروپا و غرب میدانند و بر این پایه تاریخ نویسی غرب بر کاغذ آورده شده است.

● ارسطو فیلسوف یونانی" با غرض ورزی سیاسی جنگهای ایران و یونان را در تاریخ نگاریِ خود ساختارهای حکومتی ایرانیان قبل از اسلام را سمبل استبداد و برده داری و بربریّت آسیایی و جهان شرق نامیده و ساختار های سیاسی و حکومتی یونان باستان را دمکراتیک و سمبل قازهء اروپا  قلمداد کرده است.

● تقسیم گیتی به دو جهان بینی و به دو ساختار حکومتی«ایران و یونان »در واقع اوّلین قطب بندی و جبهه گیری فراگیر در تاریخ ساکنان کرهءِ زمین میباشد و از آن زمان تا کنون، از جمله موضع گیری امروز بین مسلمانان و  جهان غرب بر پایهءِ همان تقسیم بندی باستان بین یونانیان و ایرانیان باستان به نمایندگی از دنیای شرق و غرب میباشد.

● شکستهایِ ایرانیان در جنگهای 200 ساله در مقابل یونان، مایهء خشنودی بسیاری از روشنفکران و پیشتازان و نخبگان اروپاست. تئوریسین های و فیلسوفانی اروپایی شکستِ ایرانیان در مقابل یونان را اوّلین حلقهءِ مهار و محاصرهء سیاسیِ جهانِ شرق از سویِ جهانِ غرب (قارهءِ اروپا) ارزیابی میکنند.

پیروزی اسکندر مقدونی بر ایرانیان و به آتش کشاندن تخت جمشید نقطهء عطف پیروزی جهان غرب بر جهان شرق محسوب میشود و به همین مناسبت اسکندر مقدونی را درادبیّاتو تاریخ اروپا "اسکندر بزرگ" مینامند. بزرگ شدن اسکندر مقدونیِ کم تجربه و جوان از سویِ جوامع و تاریخ نگارانِ اروپا فقط مدیونِ پیروزی سپاه یونان تحتِ فرماندهیِ او بر هخامنشیان هست. در حقیقت این جنگهایِ 200 ساله را رقابت بین دیسیپلین ها و ساختارهایِ سیاسی بر روی کرهء زمین بین ایرانیان و یونانیان به نمایندگی از جهان شرق و غرب را میدانند.

● قرار دادن "دوی ماراتُن"  [Marathon [1 در لیست پرنسیپ  و در رقابتهای بازیهاهایِ المپیکِ جهانی، صرفأ یک امر سیاسی و یادآور بزرگداشتِ روزِ تاریخیِ پیروزیِ یونانیان بر ایرانیان و یا به عبارتی دیگر پیروزیِ جهانِ غرب بر جهان شرق در صحرای ماراتُن میباشد که به پیشنهاد   Michel Breal فیلسوف فرانسوی در سال 1896 میلادی عملی شد.

●  Georg Wilhelm Friedrich Hegel"گئورگ ویلهلم فریدریش هِگِل" جنگهای ایرانیان و یونانی ها را موضوع توازُن اوّلیّهءِ قدرت در عرصهءِ جهانی و تقسیم آن میدانسته و اظهار خشنودی کرده است که یونانیان پیروزی نهایی را کسب کرده اند.

● John Stuart Mill "جان استوارت میل" (1806-1873) فیلسوف و متفکر و اقتصاددان انگلیسی نماد طبقهءِ روشنفکر اروپاست که میگوید:  نتیجهءِ جنگ ماراتُن بین یونان و هخامنشیان حتّی در تاریخ انگلستان و برای مردم انگلوساکسونها خیلی مهمتر از جنگ   [Hastings[2بود. در صورتیکه انگلستان در این جنگ از فرانسوی ها شکست هم خورده است.

 کارل مارکس و  و فریدریش انگلس در ادبیّات مارکسیستی و سوسیالیستی خود ( از  جمله در مانیفست) به کرات به تفکیک جهان شرق و غرب پرداخته اند. از جمله: جوامع رشد یافته و رشد نیافته/ بورژوازی انقلابی که محصول تکامل جوامع غربی است و جوامع رشد نیافتهءِ فئودالیته و یا دهقانی/ یا عبارت جوامع نو و جوامع کهن/ یا ناسیونالیسم پیروز که منظور جوامع سرمایه داری اروپاست، و ناسیونالیسم در حال خیزش و خفته، سوسیالیسم علمی غربی در مقابل سوسیالیسم فئودالی و یا خرده بورژوازی و سوسیالیسم تخیلی در بقیه جوامع/ کشورهایی که در آنها مدنیّتِ معاصر رشد کرده(منظور جامعهء سرمایه داری و در حال صنعتی غرب) و جوامعی که هنوز به مرحلهء مدنیّت نرسیده اند/ کشورهائیکه در آنها طبقهءِ کارگر شکل گرفته(که خود محصول پیمودن مراحل مختلف تکاملی هست) و کشورهایی که هنوز طبقهءِ کارگر بوجود نیامده و رشد صنعتی نکرده است و مناسبات اجتماعی قانونمندی وجود ندارد/ دوران گذار ماتریالیسم تاریخی با عبور از فاز سرمایه داری و صنعتی شدن برای جوامع اروپا و غرب امّا در مقابل تجویز متدولوژیک راه رشد غیر سرمایه داری برای کشورهای عقب مانده و در حال رشد/ نیمکرهء شمالی کرهءِ زمین که صنعتی و راسیونال هست در مقابل نیم کرهء جنونی رشد نیافته کشاورزی/ و در نهایت هر جا که صحبت از فرهنگ و تمدن و رشدِ تکنولوژی و ابزار تولید و نوآوری هست، کشورهای غربی از جمله انگلستان، فرانسه و آلمان و یا نیمکرهء شمالی در مرکز قرار میگیرند و جای بقیّه جهان و شرق در حاشیه  و جانبی است .

●   کتاب در بالا، به روشن کردن عنوان انتخاب شده کمک میکند، بویژه در مورد جنگهای ایرانیان و یونانی ها قبل از میلاد، همچنین برای ایران شناسی قبل از میلاد منبع خوبی هست.

تقابل جهان غرب و شرق در قرون وسطی

● همانطور که در بالا اشاره شد در دورانِ آنتیک مقایسه بین یونان و ایران باستان منحصرأ در  ارزیابی از ساختار سیاسی و حکومتی زمینی (غیر دینی) بود که سیستم یونانی را دمکراتیک و ایرانی را استبداد Despotie  نمایندهء شرق می پنداشتند. با ظهور ساختار سیاسی اعراب که آنرا امروز دین اسلام مینامند، جهان مسیحیّت(غرب) در مقابل اسلام و مسلمانان ( جهان شرق) قرار گرفت و امروز هم مانند دورانِ جنگهای صلیبی شدتِ بیشتری بخود گرفته است.

● جنگهای دینی بین شرق و غرب جنگهای صلیبی Kreuzzüge نام دارد کهشاهان و طبقهءِ اشرافی اروپا بدستور پاپ این جنگها را عملی ساختند. هدف از جنگهای صلیبی از سوی جوامع غربی (مسیحیّت) باز پسگرفتن جغرافیای خاورمیانه و خاور نزدیک و شمال آفریقا بود که  لشکر اسلام  آنها را به تسخیر خود در آورده بود.

▬ یکی از اساسی ترین علل بروز جنگهای صلیبی جلوگیری جهان مسیحیّت (پشتیبانی از رُم شرقی) از نفوذ تُرکان سلجوقی اسلامگرا در خاورمیانه و آسیایی کوچک ( ترکیه امروز) بود. سلجوقیان و در مجموع تُرک تباران اسلام را به عنوان ایدئولوژی مبارزاتی و تمدن سازی خود بر گزیدند و امروز هم چنین هست.

● بعد از جنگهای هخامنشیان با یونانیان و با تسلط  امپراطوری رُم بر یونان و جهان شرق،  جنگهای 20 سالهء میان ساسانیان و امپراطوری رُم شرقی به نمایندگی از جهان شرق و غرب از سر گرفته میشود. با شکست ساسانیان در مقابل اعراب و شکست رُم شرقی بوسیلهءِ ترکان عثمانی، اعراب و تُرکان عثمانی به جایگزینی ایرانیان و به نمایندگی از جهان شرق در مقابل جهان غرب قرار میگیرند که این بار برخورد بین جهان شرق و غرب، خود را در جنگهای صلیبی به نمایش میگذارد. ایرانیان در این جنگهای دینی و صلیبی هیچگونه مشارکتی ندارند و در حقیقت با شروعِ حکمفرمایی اعراب و تُرکان بر سرزمین ایران، ایرانیان با تاریخ  و فرهنگ آنها از صحنهءِ تاریخ جهانی به حاشیه رانده میشود و نقش سیاسیِ برجسته ای را در تحولات قرون وسطی ندارند.

● بطور خلاصه و کوتاه: از سال 622 میلادی که اعراب بر ایرانیان پیروز میشوند و با به قدرت رسیدن مردمان تُرک در خاورمیانه و آسیای کوچک بر پایهءِ ایدئولوژی اسلام، مردمان تُرک و عرب با اسلامگرایی خود در مقابل جهان غرب قرار میگیرند. این دو قوم و نژاد بارها به قارهء اروپا لشکر کشی که همه با شکست روبرو شدند. امروز هم این دو قوم و نژاد « تُرک و عرب» با اسلامگرایی خود به نمایندگی از جهان شرق در مقابل جهان غرب ایستاده است و ایرانیان کوچکترین نقشی را در این جبهه بندی ندارند.

▬ وجود نظام جمهوری اسلامی و سیاست های درونی و در عرصهء بین المللی آن بر ضد منافع ملّی و بر علیه جهان بینی و متضاد با هویت و فرهنگ ایرانی هست. مجموعهء دگر دیسیِ ساختار و عملکرد 33 سالهء نظام جمهوری اسلامی عربی و تُرکی میباشد و در خدمت منافع تُرکی و عربی است، بویژه بعد از وفات روح الله خمینی، هاشمی رفسنجانی از نژاد مغول که نام اصلی آن « اکبر بهرمانی» است، با علی خامنه ای تُرک تبار در شتاب بخشیدن و هدایت نظام جمهوری اسلامی  در جبهه و بسود منافع عربی و تُرکی نقش مؤثری را داشته اند و دارند.

مقایسهءِ حکومت خلیفه گری اسلام با شاهان امپراطوری هخامنشیان

بسیاری از کارشناسان قدیم و جدید اروپا سیستم حکومتی پادشاهی هخامنشیان دوران قبل از اسلام را بر گرفته از حکومتهای دورانِ آنتیکِ  Mesopotamien تمدنهایِ شش گانهء میانرودان از جمله در عراق امروز، أکد، بابل و در سوریه میدانند که در آنها شخص پادشاه با برخورداری از قدرتی قوی حکمروایِ مطلق بوده  و برطبقاتِ زیردست خود فرمانبری و ستم روا داشته اند. از سویی دیگر پژوهشگران اروپا بر این اعتقاد هستند که حکومت خلیفه گری اسلام دقیقأ بر اساس و پایهءِ سیستم شاهنشاهی دورانِ هخامنشیان و فتوکپی شده از حکومتهای پادشاهیِ ایرانیان قبل از اسلام هست. با این تفاوت که در نظام خلیفه گری اسلام حکومت آسمانی (دینی) با حکومت زمینی (حکومت این جهانی) یک نوع بهم آمیختگیِ مطلق (منوکراتی) دارد و مؤسس آن یعنی محمّد ابن عبدالله به عنوان اوّلین خلیفه قدرت سیاسی حکومت آسمانی و زمینی را در دست خود و خاندانِ قریش قبضه کرد. مانند رابطه و مناسبتِ نظام جمهوری اسلامی و خمینی با باند آخوندهای همفکر او.

جهان غرب و شرق و انتخاب دو راه متفاوت در اواخر قرون وسطی

● اواخر قرون وسطی در اروپا مصادف هست با فاز آغازین عصر مدرنیته، رفرماسیون، جهان بینی راسیونالیسم(خردگرایی)، ایستادگی دانشگاه با علوم تجربی و زمینیِ خود در مقابل علوم متافیریک آسمانیِ دین و کلیسا، فرارسیدن دوران روشنگری، و پایان دادن به حکومت دین گرایی و قدرت کلیسا، سکولاریسم (جدایی دین از حکومت)، بازگشت و بازسازی سیستمهای حکومتی دمکراسی یونان و جمهوریّت رُم باستان، که بازتاب این دوران در انقلاب کبیر فرانسه و  در فرم حکومتی زمینیِ ایالات متحدهءِ آمریکا عملی و تجلی یافت و بعد از آن در جهان به گسترش خود ادامه داد.

● در همین دوران و موازی با پروسهءِ دمکراسی در جهان مسیحیّت و در اروپا، در جهان شرق عثمانیان تُرک با پذیرش اختیاری دین اسلام در آسیای کوچک(ترکیه امروز) بر رُم شرقی (مسیحیّان) و سلسلهءِ صفویان تُرک(بیناد گذار شیعه گری) در ایران، با برافراشتن پرچم دین اسلام و در ساختار سیاسی خلیفه گری به نمایندگی از جهان شرق در مقابل جهان غرب ایستادند. در حقیقت مردمان تُرک با تکیه بر اسلامگرایی و ساختار حکومت آسمانی خلیفه گری در مقابل اروپایِ در حال گذار از واپسگرایی به عصر مدرنیته ایستاد و چند بار به قصد تسخیر بخشی از جغرافیای اروپا لشکر کشی کرد که همه با شکست روبرو گشت.

▬  تداوم حکومت خلیفه گری تُرک تباران عثمانی  و صفوی و قاجار در خاورمیانه و جهان شرق و در بخشی از قاره اروپا تا پایان جنگ جهانی اوّل (تا سال 1922)ادامه داشت که بر عقب ماندگی جهان شرق در مقابل جهان غرب نقش بسیار بسزایی را ایفا کرده است.

جهان غرب، جهان شرق را در اسلامگرایی بنیادی میخواهد

● با گسترش نظام سرمایه داری و برنامهء استعماری کشورهای اروپایی و بویژه از عصر صنعتی شدن، جهان غرب برای عقب مانده نگهداشتن و برای جلوگیری از رشد اندیشهء خردگرایی راسیونال و سکولار و همچنان غوطه ور کردن جهان شرق در جهل و نادانی، وجود و پایداری دین اسلام را یکی از استراتژیهای ضروری خود قرار داده است. جهان غرب از دین اسلام برای منافع خود استفاده های ابزاری بسیار گوناگونی را کرده اند و خواهند کرد.

● دین اسلام برای جهان غرب همان پیچ و مهرهء تنظیم حرارت دما و فضای سیاسی و اجتماعی جهان شرق، همچنین ترتیب دادن جنبش های انحرافی و سمت سو  دادن به آنها در شرق است. دین اسلام برای جهان غرب همان آمپول و دارو برای بیهوشی و برای سرگردانی و گیجی و عقب نگهداشتن جهان شرق هست تا جهان غرب از منابع طبیعی و انرژی و سرمایه های ملّی آنها بهترین بهره وری را بکنند. دین اسلام نسخهء دیکتاتوری دینی حکومتها و از سوی دیگر برقراری دیکتاتوری حکومتی به بهانهءِ ب جلوگیری از دین گرایی رادیکال.

● اندیشمندان و تئوریسینهای غربی میخواهند که شکافهای: جهان بینی، فرهنگی، اقتصادی و باورمندی، و ساختارهای حکومتی بین جهان غرب و شرق همچنان مانند گذشته باقی بمانند و هر وقت لازم باشد این اختلافات را شدت خواهند بخشید. در جنگ جهانی اوّل کشور آلمان از دین اسلام استفادهءِ ابزاری کرد، در زمان جنگ سرد هر دو قطب: اردوگاه سوسیالیسم و بلوک غرب از اسلامگرایی اهداف خود را به پیش بردند، جنبشهای ضد استعماری جهان عرب با اسلامگرایی مسموم شد و نتیجه نداد، جهان غرب پرچم واپسگراییِ اسلامی را در مقابل گسترش سوسیالیسم در خاورمیانه بر افراشت، جهان غرب اسلامگرایی را در افغانستان بر علیه ارتش سرخ بر پا ساخت. با اسلامگرایی کمونیست ها و دگر اندیشان، روشنفکران در خاورمیانه و جهان شرق نابود شده اند و میشوند،

● جهان غرب با نسخهءِ اسلامگرایی حکومت شاهنشاهی در ایران را با پرورش خمینی و با انقلاب 57 از پای درآورد، آمریکا و اروپا هدفمند حکومتِ سکولار ترکیه را بعد از وفات کمال آتاتورک به سمت اسلامگرایی سوق دادند و امروز یک حکومت دینی با اسلام حکومتی در ترکیه حکومت میکند، جهان غرب با اسلامگرایی همهء جنبشهای دمکراسی خواهی و استقلال طلبی و سکولار جهان شرق را هدفمند با دین اسلام در نطفه خفه میکنند، جنبش دمکراسی خواهی بهار عربی همه روند اسلامگرایی بخود گرفت، جهان غرب بر روی خود نظام جمهوری اسلامی سرمایه گذاری کرده و میکند، در طیف اپوزیسیون ایرانی طرف گفتگوی جهان غرب اصلاح طلبان دینی و یا همان روشنفکران دینی پاسدار نظام هستند،

● بطور کلی جهان غرب با اسلامگرایی و دامن زدن به جنگهای دینی در بین شاخه های دین اسلام، و با دامن زدن به تضادهای قومی قبیله ای در خاورمیانه و در آسیای کوچک و شمال آفریقا نمیگذارند که آرامش در منطقه بر قرار گردد، تا زمینهء دمکراسی و رشد فراگیر فراهم شود. رژیم جمهوری اسلامی بهترین خدمت را در تاریخ به جهان غرب کرده است.

● جهان غرب میخواهد فرهنگ اروپا با فرهنگ شرق مسموم نشود، وگرنه  عثمانیان و ترکیه جدید سکولار بدون چون و چرا به دستورات اتحادیه اروپا گوش فرا داده و قدم به قدم به آنها عمل کرده است و این کشور از سال 1952 تا کنون عضو پیمان ناتو میباشد، امّا تا کنون کشور ترکیه به عضویّت رسمی اتحادیّهء اروپا پذیرفته نشده است. زیرا این کشور را جانشین عثمانی تلقی میکنند، شرقی هست، و مردم تُرک مسلمان هستند. کشور ترکیه در اروپا به نمایندگی از جهان اسلام شناخته میباشد و جامعهء اروپایی با تجربه از عثمانیان و اسلامگرایی امروز حکومت این کشور از نظر فرهنگی با این کشور و مردم آن مرزبندی مشخص دارند. اتحادیّهءِ اروپا و آمریکا کشور ترکیه را اسلامی میخواهند از گذشته تا به امروز از کشور و ارتش ترکیه استفادهءِ ابزاری برای منافع خود کرده اند و میکنند. اسلامگرایی کشور ترکیه در اروپا بویژه در آلمان به رشد جنبش نئو نازیسیم و به اوج گیری تنش و جنگ فرهنگی جهان شرق اسلامگرا به نمایندگی تُرک تباران در مقابل جهان غرب و اروپا خواهد انجامید.

جدایی فرهنگ ایرانی از فرهنگ اسلامگرایی شرقی در قرن 17

● گروهی از پژوهشگران غرب بر این نظر هستند، که پیدایش دین اسلام  نتیجهءِ پیروزیِ یونان بر هخامنشیان هست، زیرا اگر هخامنشیان پیروز میشدند فیلسوفی مانند  پلاتون پیدا نمیشد و  در پیامد آن دین اسلامی که بر پایهء فلسفهء پلاتون بوجود آمده است اصلأ شکل نمی گرفت. آمّابطور فشرده  دیدگاه جهان غرب در مورد ایران چنین بوده است: ساختار حکومتی ایران قبل از اسلام از تمدنهای شش گانهء میانرودان Mesopotamienگرفته شده که استبدادی Despotie  بوده است و حکومت خلیفه گری اسلام به رهبری محمد ابن عبدالله  تقلید مستقیم از سیستم حکومتی پادشاهی هخامنشیان میباشد.

● با به حکومت رسیدن مردمان تُرک و پذیرفتن دین اسلام و با ادامه ساختار سلطانی و خلیفه گری اعراب از سوی آنها، نمایندگی جهان شرق و اسلامگرایی را مردم تُرک بدست میگیرند. بطور کلی از حملهءِ اعراب به ایران و بعد از آن حکمروایی تُرک تباران  در منطقه، تاریخ و فرهنگ ایرانی از صحنهء سیاسی و فرهنگ جهانی ناپدید میشود. در مسیر تاریخ از آغاز تا کنون ایرانیان هیچوقت به عنوان پرچم دار دین اسلام در اروپا و جهان شناخته نشده اند و نخواهند شد، به همین مناسبت وجود 33 سال نظام جمهوری اسلامی در اذهان عمومی قارهءِ اروپا این سوء تفاهم بوجود آمده که ایران کشوری عربی میباشد !.

● با وجود نسبت دادن فُرم حکومتی هخامنشیان به سیستمهای مطلق بین النهرین قبل از میلاد، امّا گروهی از فیلسوفان و مورخان، کارشناسان غرب از همان یونان باستان ازجمله:  « هِرُدُت مورخ، جغرافیا و مردم شناس، همچنین "گزنفون" نویسنده و سیاست مدار یونانی  و از همه مهمتر "پلاتون" فیلسوف یونانی» تا به امروز بر این نکته توافق دارند که سیستم حکومتی هخامنشیان در طول زمان تکامل پیدا میکند و برای شهروندان قلمرو امپراطوری خود آزادی و نظم اجتماعی را تضمین، از سویی دیگر با شورشگران با جدیّت تمام برخورد شده است.

● پژوهشگران غرب بر این عقیده هستند که:  گرچه هخامنشیان با جنگهای سریع و ناگهانی با تاخت و تاز اسب ها و با خرابی بخشی از شهرهای مشهور حکومت را بدست گرفتند و امپراطوری خود را گسترش دادند، امّا سیستم حکومتی آنها بر شکل گیری ساختار دمکراسی آتن تأثیر بسزایی داشته است. از همه مهمتر هخامنشیان بنیادگذار ساختار حکومت چند ملیّتی با مردمان مختلف و با فرهنگهای گوناگون  بوده است که این نوع از حکومت از تاریخ گذشته تا به امروز نقش برجسته تری از دمکراسی ناقص یونان باستان در پروسهء تئوریهای دمکراسی و لیبرال دمکراسی را داشته است. جهان بینی و اندیشهء ایرانی قبل از و بعد از میلاد و با پیدایش دین  اسلام پیوسته با جهان شرق تفاوت بینادی داشته و جبههء مستقل خود را حفظ کرده است.

● در قرن هفده و هیجده با کشف تخت جمشید و بر قراری ارتباط بین شرق و غرب، و پی بردن روشنفکران و فیلسوفان اروپایی بویژه آلمان به جهان بینی و فرهنگ ایرانی، حساب ایرانیان را  از جهان شرق و اسلامگرایی جدا میکنند، و ریشهءِ فرهنگ اروپایی را در ایران و در منطقه جستجو میکنند. Charles- Louis de Montesquieu(شال لوئی دو  منتسکیو). تئوریسین،: ایمانوئل کانت، وُلفگانگ فُن گوته، فردریش نیچه، برتراند آرتور ویلیام راسل، Herder  Johan Gottfried ، Friedrich Schlegel 1808 ، و افراد آکادمیک و دانشگاهیِ اروپا، فرهنگِ ایرانی را ارج گذاشته اند و خود مبلغِ تمدّن و فرهنگ ایرانی، هویّتِ ایرانی و در حقیقت عواملِ ترویج ایرانشناسی در اروپا و در جهان شدند: انقلاب شوم 57 دوباره نام ایران را در ردیف اسلامگرایی جهان شرق گذاشته است، امّا جهان غرب و شرق بخوبی میدانند که رژیم جمهوری اسلامی نمایندهءِ افکار و فرهنگ ایرانی نبوده و نیست.

 جهان عرب نمیتواند ناف خود را از دین اسلام قیچی کند زیرا دین اسلام فرهنگ  و تاریخ مردمان عرب هست، دین اسلام با فرهنگ عرب یکسان و منطبق است، تُرک تباران هم نمیتوانند از دین اسلام دوری جویند زیرا دیوار فرهنگ، تمدن سازی، کشور گشایی، و منافع اقتصادی این مردم بر مبانی دین اسلام استوار هست، بدون دین اسلام این دیورا فرو خواهد ریخت، امّا دین اسلام جهان بینی و هویّت ملّی ما ایرانیان نبوده و نیست، با منافع ملّی ما در تضاد کامل میباشد. اسلامگرایی در ایران تحقیر ناسیونالیسم ایرانی، نابودی تاریخ و تمدن ایرانی ماست. بازگشت به خویشتن و بازسازی جهان بینی و فرهنگ ایرانی تنها راه رهایی از اینهمه حفت و خواری در جهان امروز هست.

جایزهءِ صلح نوبل امسال به اروپا

● جهان غرب به جنگهای دینی و ناسیونالیستی در قارهء اروپا پایانی بخشیده و با رشد اقتصادی و تکنولوزی به استاندار زندگی شهروندان این قاره سرو سامانی داده است، ثبات و امنیّت برقرار کرده است، با اتحادیّهءِ اروپا سرنوشت مردم این قاره را به هم پبوند داده است، با آینده نگری مشکلات را از سر راه خود بر میدارند، جنگها و رقابتهای  اقتصادی و سایر مشکلات خود را به جهان شرق منتقل کرده اند، جایزهءِ نوبل صلح امسال را هم به حکومتها و به مردمان اروپا، به خودشات تقدیم کردند.

● این عمل تقدیم جایزهء نوبل صلح به اروپا مرا بیاد گفتهءِ کارل مارکس در مانیفست خود انداخت که گفته است: « سیستم و فرهنگ سرمایه داری وحشی ترین مردمان را اهلی و متمدن خواهد کرد ». تقدیم جایزهءِ نوبل به اروپا بیانگر پیروزی دیگر جهان غرب بر جهان شرق مانند پیروزی یونانیان باستان بر هخامنشیان ایرانی هست.

امروز شهروندان جهان شرق، در عقب ماندگی، در گرسنگی و فقر، در آتش جنگهای قومی و قبیله ای، در اسلامگرایی گرفتار جنگهای دینی، در دیکتاتوری و بی امنیّتی بسر می برند. براستی که امروز حکومتگران، روشنفکران دینی، و روشنفکران و سیاست ورزان، احزاب و سازمانهای سیاسی بدون تعهد جهان شرق باید در مقابل شهروندان خود از خجالت بمیرند.

|ماه اکتبر| 2012 میلادی| آلمان|ناصر کرمی|

............................................................................................................................

[1]  Marathon نام منطقه ای در یونان که در آن سپاه یونان بر سپاه هخامنشیان پیروز شد . یک سرباز یونانی مسافت 42 کیلومتر بین دشت ماراتن مکان جنگ را تا شهر آتن را دوید که خبر پیروزی لشکر یونان بر هخامنشیان را به مردم آتن برساند).

[2] جنگ Hastings: در سال 1066 میلادی بین نورماننهای فرانسوی به رهبری Herzog Wilhelm، و نیروهای انگلوساکسونها تحت فرماندهی Harald II انگلستان، در نزدیکی Hastings در شرق ساسکس اتفاق افتاد. در این جنگ پیروزی با ویلیام و حکمرانی نورمن های فرانسوی بر انگلستان شد. پادشاه انگلستان هارولد در این جنگ کشته شد.

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ناصر کرمی

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.