رفتن به محتوای اصلی

کنفرانس بروکسل شورای انتقالی قدرت درایران
15.09.2012 - 04:14

یاد آوری می کنم « اتوماتیک وار» قبل از سقوط هر نظام توتالیتر و ضد مردمی و در معنای مدرن آن سیستم حکومتی غیر دمکراتیک در طی این چند سال اخیر در کشورهای دارای چنین سیستمی« شورای انتقالی قدرت تشکیل شده است » ازشروع اتوماتیک وار آن تا به مرحله اجرایی آن درنشست این کنفرانس ها تا به رسیدن توافق ها و تفاهم های درون کنفرانسی تا به مرحله انتقال تصمیم های نهایی برای تحویل قدرت به مردم بعد ازگذر از فروپاشی نظام های ضد مردمی و کمک به انتقال قدرت در حیطه تصمیم گیری نهایی مردم در روز انتخابات وهمراهی و همگامی در جهت ثبات و آرامش قبل از انتخابات و تحویل قدرت از طریق صندوق های رای گیری در انتخابات پیش روی که در چندین کشورهمسایه افغانستان عراق لیبی سوریه و دیگر کشورهاصورت گرفته است وخواهد گرفت که معنای کلاسیک شورای انتقالی قدرت را می توان به طور فشرده دراین قالب هم تراز دید .

قبل از تعویض رژیم های ضد مردمی در معدود کشورهای همسایه ایران اتفاق شکل گیری کنفرانس شورای انتقالی قدرت اکثرا در« کشورهای اروپایی» برگزار شده است و می شود و شورای بررسی انتقال قدرت در این کنفرانس های مد نظر تقریبا در حمایت غربی ها بوده است که « هموار کننده » بار سیاسی تبلیغاتی امنیتی و مالی آن را برعهده داشته اند که « نگاه غرب » به نشست کنفرانس بروکسل « نشست اپوزیسیون ایران » می تواند همان نگاه کلی غرب در کنار این شوراهای تشکیل شده و به نتیجه رسیده دراین کشورهای آزاد شده باشد که ضرورت برقراری این کنفرانس ها تا کسب نتیجه مورد نظر دلایل حمایت غرب از این کنفرانس های شورای انتقالی قدرت در افغانستان عراق لیبی سوریه وایران ودیگرکشورهای شرایط پذیر باشد .

که البته باید گفت این یک روی سکه این ماجرای پرفراز و نشیب شورای انتقالی قدرت در جهان سوم است ایجاد اتحاد ایجاد کسب حمایت و مشروعیت از طرف جامعه بین المللی از یک سو و آن روی دیگر این سکه تلاش سران حکومت های در حال سقوط گنجاندن نام این شوراها و اعضای این شوراها در لیست خرابکار وطن فروش عوامل تروریستی خائن مزدورغرب و دست نشانده عوامل امپریالیسم و صهیونیسم بین الملل می باشد که در تائید بر گفته ام اشاره می کنم به نقل قولی ازمعمر قذافی دیکتاتور سابق لیبی که اعضای شورای انتقالی قدرت در لیبی را عده ای خیانتکار خواند وگفت با تروریست ها مذاکره نخواهد داشت که لقب خیانتکار و تروریست کمترین لقب محترمانه ای ست که به اعضای شورای انتقالی قدرت درکشورهای معترض به نبود دمکراسی اطلاق نمو ده اند واطلاق خواهند کرد .

و اما مهم ترین دلایل حمایت غربی ها از این کنفرانس های متوالی که شورای انتقالی قدرت رادربطن خویش د اشته است رساندن آرامش حتی نسبی در خاورمیانه است که می توان گفت عمده ترین اهداف حمایتی غرب بوده است هدف از ایجاد ارامش در منطقه خاورمیانه کمک هرچه سریع تر به« صلح و آرامش جهانی ست » که استراتژی طولانی مدت غرب می باشد چرا که منطقه آشوب زده مهم ترین تاثیر گذاری اش بر جهان غرب « بی ثبات کردن » فضای اقتصادی سیاسی اجتماعی دراین کشورها ست علاوه بر عوارض سیاسی اقتصادی اجتماعی که برخود این کشورهاپدید آمده و خواهد آمد که ثبات اقتصادی برای غرب زمینه ساز ثبات سیاسی اجتماعی خواهد بود «اصل کلی» که برای غرب در همه حال حائز اهمیت بوده و خواهد بود که همیشه سعی برتوازن و برقراری این ثبات داشته اند حتی در مواردی با توصل به نیروی نظامی درکشورهای بر هم زننده این توازن نظم جهانی وارد عمل شده اند .

اما گذر فوری می زنیم به تشکیل این شوراهای انتقالی قدرت در چند کشور همسایه وارد بحث چرایی و چند و چون آن نخواهیم شد که وقت گیر هست و جای پرداختن به آن درحال حاضر نیست ضرورتی هم ندارد وارد این بحث شویم اما اتفاق رخ دادن این شوراها قبل از سرنگونی نظام های سرنگون شده که در عراق و افغانستان توسط امریکا و متحدانش صورت گرفت حمله نظامی سال 2001 توسط امریکا به افغانستان و حمله نظامی 2003 به عراق در پس دیگر آن حمله های مردمی بدون دخالت وحمله امریکا و اروپا در وحله نخست چون حمله مستقیم و حمله غیر مستقیم غرب که در بعضی از کشورها از جمله افغانستان و عراق و احتمالا ایران «حمله مستقیم » غرب بوده است وخواهد بود .

حمله «غیر مستقیم » حمله نظامی ناتو زیر چترحمایت غربی ها در این کشورها و یا همان همراهی با انقلاب های مردمی درلیبی واحتمالا سوریه و « حمایت شفاهی از معترضین یمن و تونس » باز هم وارد بحث چندوچون این رخ دادهای انقلابی نمی شویم به ما هم ربطی ندارد که بار منفی یا مثبت به این انقلاب های پدید آمده در این کشورها بدهیم و یا احیانا زیر سئوال بردن این انقلاب ها را مد نظر قراربدهیم اما آنطرف تر قضیه این رخ دادهای انقلابی و مردمی و با مداخلات نظامی غربی ها ناتو و حمله های مستقیم امریکا به جریان افتادن شوراهای انتقالی قدرت در این کشورها را ممکن ساخته است و خواهد ساخت .

که این شوراها از قبل از رفتن « دولت رسمی اما غیر مردمی» از انقلاب ها وجهش های مردمی در کشورهای افغانستان عراق لیبی و دیگر کشورها را برعهده داشته اند و همین طور شورای انتقالی قدرت در سوریه که در تدارک زمینه های بعد از بشاراسد در سوریه را دنبال می کنند و در نیمه ی راه قرار دارند. با توجه به آنچه در دیگر کشورها رخ داده و شاهدش بوده و خواهیم بود
باید گفت قبل از به ثمر رسیدن اعتراض ها و مخالفت های داخلی درکشورهای درگیر اعتراض به حکومت های مستبد بر« مسند قدرت نشسته » نقش شوراهای انتقالی قدرت در این کشورها از اهمیت چشم گیری برخورداراست شورایی که هماهنگ کننده سازمان دهنده روند انتقال قدرت از نظام رو به سقوط نظام های بر مسند قدرت درکشورهایشان را برعهده داشته اند و قبل از سرنگونی در روند ایجاد و تسهیل قدرت به منتخبین مردمی را ضرورتا برعهده گرفته اند .

در سال 2001 درافغانستان شورای انتقالی قدرت «لویی جرگه افغانستان » در بن المان در 13 دسامبر 2001 با حضورشرکت کنندگان از طیف وسیعی ازجناح های مختلف قومی مذهبی سیاسی عقیدتی تشکیل شد و توافقنامه دو مرحله ای قدرت در افغانستان به امضاء رسید و حامدکرزی به ریاست دولت انتقالی قدرت برگزیده شد برای یک دوره شش ماهه در افغانستان تا مراحل بعدی ثبات قدرت در این کشور وانتقال قدرت به برگزیده انتخاباتی مردم در افغانستان که حاصل توافق ها بود وهم چنین توافق بر سر« تقاضای حضور سربازان بین المللی » از سازمان ملل برای حضور در افغانستان «کابل و دیگر مناطق» این کشور برحسب ضرورت که این توافق در نشست جمعی شرکت کنندگان در نشست بن اول المان بود .

اما در مورد عراق کنفرانس 4 روزه لندن که با حضور رهبران گروه های مخالف صدام حسین در26 اذر1381 تشکیل شد که حاصل تجمع و تفاهمشان بعد از حل اختلاف های درون کنفرانسی نشست لندن به 2 توافقنامه برای آینده بعد از سرنگونی صدام حسین دست پیدا کردند و به توافق نهایی رسیدند و در امتداد این نشست به ضرورت توافق بر سر تشکیل کمیته ای برای هماهنگی فعالیت های گروه های مخالف با « دیگر کشورها » به توافق رسیدند که نیاز همکاری و همراهی جهانی بخصوص کشورهای غربی از گروه های مخالف درافغانستان و عراق واهمیت داشتن حمایت همه جانیه این کشورهای یاد شده از «جامعه جهانی » در این کنفرانس ها کاملا به چشم می خورد و ضروری است و تکیه کردن این مخالفین حتی بر ضرورت توافق بر سر حضور نیروهای نظامی سازمان ملل در این کشورها محسوس است .

واما شورای انتقالی قدرت در لیبی هم در 27 فوریه 2011 کمتر از دو هفته بعد از آغاز اعتراض ها و شروع قیام های مردمی و انقلاب مردم لیبی آغاز و در 5 مارس 2011 اولین جلسه خود را در شهر بنغاری برگزارکردند و فرانسه اولین کشوری بود که این شورا را به رسمیت شناخت همچنین قطر شورای انتقالی قدرت در لیبی را جایگزین حکومت لیبی به رسمیت شناخت.

در مورد شورای انتقالی قدرت در سوریه نیز نخستین نشست این شورا در 19 دسامبر 2011با حضورنزدیک به 120 تن از مخالفین در تبعید بدون ذکر اسامی برگزار شد ودیگر نشست شورای انتقالی قدرت سوریه در 10 ژوئن 2012 دراستانبول ترکیه به برقراری حکومت بعد ازبشاراسد پرداخته شد که تا ژوئن 2012 در حمایت از این شورا 12 عضودائم شورای امنیت از جمله امریکا و فرانسه به رسمیت شناخته شده است و 2 سازمان بین المللی اتحادیه اروپا و اتحادیه عرب و شورای انتقالی قدرت در لیبی نیز این شورا را به رسمیت شناخته است هم چنین تا تاریخ اول آپریل 2012بیش از 80 کشور درجهان شورای انتقالی قدرت سوریه را به رسمیت شناخته است .

اما به کنفرانس بروکسل برگردیم و پس از آن اگر لازم بود باز به شورای انتقالی قدرت دردیگر کشورهای همجوار ایران برخواهیم گشت .
کنفرانس بروکسل « یکی دیگر» از مجموع همین کنفرانس ها و نشست های در حال حاضرهم شکل شوراهای انتقالی قدرت در کشورهای منجر به انقلاب و پیروزی ودرگیر با حمله نظامی و مداخله ناتو در کشورهای آسیایی که با حضورعده ای ازناراضیان ایرانی که سالیان سال در کشورهای اروپایی وامریکا تن به تبعید اجباری داده اند که اغلب انها شاید بیشتر از سه دهه را در خارج از ایران گذرانده اند و شناسنامه کاری شان حکایت از سال ها تلاش ومبارزه برای ایجاد «دمکراسی و آزادی» درکشورخویش بود برگزارشد در راستای پیشبرد اهداف آزادیخواهانه ملت ایران و کمک به ثمررساندن آن تا رسیدن به نتایح نهایی کسب شده قابل تعمق می باشد .

بی گمان نام بردن از یکایک آنها و عملکرد دیرینه شان در سطور این مقاله نمی گنجد اما نام هر یک از آنها تاریخچه مبارزه شان را درطی این سال ها نشان می دهد و هر یک از اعضای این کنفرانس چه آنها که از دور زمانی در فراق و آزادی زادگاهشان روزشماری کرده اند و «هم غم مردم وهم غم خویش» خورده اند و چه آنهایی که در سال های اخیر به جمع هم وطنان در تبعید خویش پیوسته اند و بیرق آزادی ایرانشان را در دست گرفته اند و از هر فرصت و تریبونی برای رساندن صدایشان به داخل ایران کوتاهی نکرده اند تا جایی که « پا فراتراز آگاهی رسانی» برداشته و در حیطه فعالیت علنی و عملی برای رهایی وطنشان در قالب شرکت در کنفرانس بروکسل در جهت ایجاد یک شورای منسجم و ضروری برای انتقال قدرت در فردای واژگونی قدرت غیر مردمی حاکم بر زادگاهاشان برداشته اند و یا بر حسب ضرورت پیش آمده به چنین اتفاق نظری رسیده اند .

اما کنفرانس بروکسل مکمل کنفرانس استکهلم به دعوت مرکز اولاف پالمه با 4 موضوع قابل بحث و قابل اهمیت پی گیری شد که حول موضوعات مهمی ازجمله :
1- بررسی روندهای سیاسی و گزینه های پیش روی ایران در سال جاری { با توجه به شرایط حساس و ضعف سیاست سران جمهوری اسلامی و پای فشاری جمهوری اسلامی در قبال پروسه اتمی اش که در حال حاضر تا به این لحظه در بن بست مذاکراتی قرار دارد و شکست مذاکرات 5+1 با تهران هم چنان ادامه دارد و خواهد داشت که موقعیت جمهوری اسلامی را در وضعیت قرمز که همان وضعیت جنگی ست قرار داده است } و به احتمال زیاد همچنان در این وضعیت خواهد ماند .
2- بررسی راه های اعتماد و هماهنگی نیروهای اپوزیسیون { که باید گفت از این منظر به اتحاد اعتماد سازی معقول رسیده بودند چرا که لازمه شرکت و پاسخ مثبت به حضوردراین کنفرانس خواه نا خواه اتحاد اولیه محسوب می شود که حاصل اعتماد سازی قبل از حضورحکایت از تفاهم و هماهنگی های اولیه را به دنبال داشته است و خواهد داشت .
3- بررسی راهکارها و گام های عملی برای اجرای انتخابات آزاد { که با بیشترین پرسش و کمترین پاسخ به این نتیجه می توان رسید که انتخابات آزاد با وجود استمرار سیستم حکومت فعلی در ایران نه تنها هموار نیست بلکه با شرایط موجود در منطقه و شرایط جهانی انتخابات آزاد تنها بعد ازعبور از حاکمیت حکومت فعلی} قابل اجراست و قابل اجرا خواهد بود .

جای تردید نبود درنشست بروکسل اصول مد نظردرآن علاوه بر مندرجات بیانیه پایانی کنفرانس که به امضاء اعضای شرکت کننده در کنفرانس رسید درپای فشاری بر چارچوب تمامیت ارضی ایران تجمع کرده بودند وغیر از این نبود آنها که شرکت کننده بودند شاید البته به احتمال خیلی کم روزگاری آنارشیسم گرا بودند و شاید هم به گسستن از یک پارچه گی ایران می اندیشیدند اما داغ غربت نشینی بر دل هایشان چنان سیطره انداخته بود که در نهایت آغوشی گرم تر از آغوش کشور اشغال شده شان پیدا نکردند .
زیستن درغربت « سرایی که متعلق به آنها نیست » بلکه مهمان های ناخوانده ای هستند که در ملک میزبانشان به خوبی و گرمی پذیرفته شده اند درملک میزبانی که میزبانش حاضر نیست « یک سانتی متر» از خاکش را از کل خاک کشورش جدا کند کشوری مثل امریکا یا کانادا یا اروپا که برای هرسانتی مترازخاکش حاضر است جانش را فدا کند و متجاوزین به خاکشان را با تمام تجهیزات نظامی به عقب براند و حتی در برخورد با « تجزیه طلبان داخلی » به عنوان یک عقب مانده ذهنی یا یک بیمار روحی و یا یک تروریست خطرناک مواجه شود که نهایت رفتار با کسانی که قصد تجزیه کشورشان را دارند اقامت همیشگی در تیمارستان یا زندان یا مراکز نگهداری ازمعلولین عقب مانده ذهنی خواهد بود.

باید بپذیریم درست است ما در « جامعه جهانی زندگی می کنیم» اما همین جامعه جهانی برای نمونه اروپا وامریکا وارد خاک عراق و افغانستان شدند به زور نظامی هم با تمام قوای نظامی وارد این کشورها شدند اما « قصد تصاحب » حتی یک سانتی متر از خاک این 2 کشور را نداشتند و به مرور زمان نیروهایشان را از این کشورها فرا خواندند و خواهند خواند همین رفتار را هم در مقابل شهروندان تجزیه طلب کشورهایشان خواهند داشت اجازه نخواهند داد ذره ای ازخاکشان به هرعنوانی جدا شود و « بهانه های جدایی طلبی در عصر حتی این کشورها هم پایان یافته است » همانطور که کشورگشایی و تصاحب خاک دیگر کشورها پرونده اش برای همیشه در سرتاسر جهان رو به آرامش بسته شده است « بشر دیگر در اندیشه کشورگشایی نیست بلکه در اندیشه صلح و آرامش و حفظ محدوده ثابت ودراختیار خویش می باشد » و خواهد بود .

اشاره دیگری می کنم به اینکه «تبعید» درس بزرگ وحدت در دایره ایران متعلق به ایرانی بودن را « تفهیم کرد » در کنفرانس بروکسل که نماینده تمام شهرهای ایران چه ازخطه شمال و چه ازخطه جنوب و شرق وغرب و مرکزایران از طیف های مختلف سیاسی شرکت کننده داشت وعجبا هیچ کسی ازهیچ کسی جویا نشد شما شرکت کننده درکدامین شهر ایران متولد شده اید در مجموعه ایرانی شرکت کننده در این نشست نام « ایران متحد » برروی اسامی شرکت کنندگان ثبت شده بود که برای جامعه بین الملل اروپایی و امریکا و دیگر کشورها نیزقابل پذیرش بود و خواهد بود برای روزهای قبل وبعد از نظام فعلی حاکم بر ایران چراکه چیدمان این اسامی در کنارهم و درمجمع کنفرانس بروکسل گل چینی اندک ازگلستان نخبگان دلسوز وتلاش گر برای آزادی ودمکراسی درایران بود در «چارچوب تمامیت ارضی ایران » به صورت واگذاری قدرت یکسان درتمامی استان ها که لغت « فدرال» به جای« استان » در حضورذهن یاران می باشد متاسفانه ناخواسته مورد استفاده گفتاری قرارمی گیرد که فدرال یک لغت ایرانی نیست غیر فارسی ست که باید تصحیح شود و همان لغت استان که یک لغت مندرج درلغت نامه دهخداست جایگزین شود .

مهناز هدایتی 
لندن شهریور 1391

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

کیانوش توکلی
برگرفته از:
ایمیل رسیده

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.