چند ماهی است که هیاهوی برخی رسانه و گروه های نوپا در اپوزیسیون، توجهات را به خود جلب کرده است. این جریان خود را تنها اپوزیسیون عملگرا می داند و بقیه گروه های ریشه دار و رسانه های اپوزیسیون قدیمی را یا تحقیر می کند و یا وابسته به وزارت اطلاعات می خواند.
این جریان که از سه ضلع سیدمحمد حسینی (لیدر جریان ری استارت)، روح الله زم (سردبیر آمدنیوز) و امیرعباس فخرآور، رییس کنگره ملی ایرانیان و کنفدراسیون دانشجویی ایران تشکیل شده، حتی جریان اعتراضات سراسری مردم در دیماه اخیر را، به خود منتسب می کند و در مجامع بین المللی از آن به عنوان موفقیت این جریان نوپا، یاد می کند. نویسنده تلاش کرده تا در چند مقاله تحقیقی، به بررسی چگونگی شکل گیری، سازماندهی و فعالیت این مثلث بپردازد. در قسمت اول این سلسله مقالات، صرفا به معرفی کوتاه از سوابق حسینی، فخرآور و زم، خواهیم پرداخت.
پرده اول: سیدمحمد حسینی؛ شومنی که تئوریسین سیاسی شد
اواخر سال 89 بود که سید محمد حسینی، پس از ورود به آمریکا، بوسیله کامران ملک مطیعی (بازیگر سابق ایرانی) با امیرعباس فخرآور روبرو شد. طولی نکشید که این آشنایی بهانه ای گشت تا حسینی برای اخذ اقامت خود و خانواده اش در آمریکا، حدود 8 ماه در آپارتمان فخرآور زندگی کند.
فیلم: فخرآور در دفاع از محمدحسینی: حسینی 8 ماه در خانه من زندگی می کرد/ او فرد سیاسی نیست
این 8 ماه همنشینی با فخرآور و حضور در کنفرانس ها و نشست های مختلف کافی بود تا این مجری سابق صداوسیما که هیچ سابقه سیاسی و تشکیلاتی نداشت، کم کم با گروه ها و جریانات اپوزیسیون آشنا شود و روند سازماندهی یک گروه اپوزیسیون را فرا بگیرد.
پس از این بود که حسینی در سال های 91 و 92 در تلویزیون های NITV، کانال وان و پارس شروع به اجرا و برنامه سازی کرد، اما به دلایلی نامعلوم همکاری حسینی با این رسانه های لس آنجلسی ناتمام ماند.
تجربه همزیستی سیاسی با فخرآور و فراگیری قالب مبارزات سیاسی (از جنبه فرمی) و سابقه ارتباط او با برخی فِرَق تصوف در ایران (از جنبه محتوایی) [اینجا بخوانید] منجر به آن شد تا او در زمستان 94 رادیو پستو را تاسیس کند و به ارائه افکار صوفی مسلکانه خود با رویکرد طنز و مینیمالیستی بپردازد.
به لطف محبوبیتی که حسینی در دوران اجرایش در صداوسیمای رژیم برای خود دست و پا کرده بود، در مدت کوتاهی اعضای کانال های تلگرامی و فیس بوک او چند ده هزار رقمی شد و همین موضوع انگیزه تشکیل گروه اپوزیسیونی به نام «ری استارت» را در او ایجاد کرد.
با این حال، برای هیچ یک از گروه های اپوزیسیون قابل باور نبود که قرار است یک هخای دیگر موجبات تمسخر ضدانقلاب توسط جمهوری اسلامی را فراهم کند، این موضوع و تفکرات بنیادگرا و خشونت زای حسینی مانع از آن شد تا دیگر جریانات داخل و خارج از کشور، او و گروهش را به رسمیت بشناسند و حتی نامی از او به میان آورند.
پرده دوم: روح الله زم، آقازاده ای که در خارج از کشور هم آقازاده ماند
همزمان با آغاز به کار رادیو پستو و تشکیل اپوزیسیون ری استارت توسط حسینی، رسانه ای به نام آمدنیوز توسط روح الله زم، آقازاده محمدعلی زم از شیوخ حکومتی، با افشای پرونده قضایی سعید طوسی، اعلام هویت کرد. چند ماه پس از این موضوع، انتشار خبر پرونده سعید طوسی در برنامه صفحه آخر مهدی فلاحتی در صدای آمریکا، باعث شد تا آمدنیوز در قامت یک رسانه افشاگر بین مردم جا باز کند. همچنین ادعای وخامت حال رهبر ایران و یا جاسوسی دختر لاریجانی برای انگلیس، از جمله مهمترین موضوعات بحث برانگیز از طرف این رسانه بود، اما طولی نکشید که مشخص گردید افشاگری های این رسانه، جز ملغمه ای از اخبار راست و دروغ نیست. همین موضوع باعث شد تا چندین مرتبه، این رسانه، بازیچه دستگاه های اطلاعاتی جمهوری اسلامی شود.
به جز نشر اخبار دروغ، نواسانات این رسانه در موضع گیری سیاسی نشان داد که نمی توان به این رسانه اعتماد کرد. به عنوان مثال، در همین 11 ماه اخیر، ما شاهد هستیم که در انتخابات ریاست جمهوری، آمدنیوز صراحتا از حسن روحانی و دستاورد دولت اول او (برجام) دفاع می کند، اما چند ماه بعد در قامت اپوزیسیونی بمانند مجاهدین خلق، با ادبیات رادیکال، خواهان سرنگونی رژیم می شود.
حمایت آمدنیوز از حسن روحانی و دستاوردهای او در زمان انتخابات 96
نشر اخبار دروغ، نواسان در مواضع سیاسی و سابقه سردبیر و تیم تحریریه این رسانه نیز، موجب شد تا این رسانه همانند BBC فارسی، مورد استقبال اکثریت اپوزیسیون قرار نگیرد، حال آنکه BBC فارسی صرفا به جهت دهی اخبار متهم می شد و اینک آمدنیوز به عدم پایبندی به اصول اولیه خبرنویسی.
پرده سوم: فخرآور، متهم به «جعل»، «طَمَع» و «جاه طلبی»
اما ضلع سوم این مثلث را امیرعباس فخرآور تشکیل می دهد، به گفته اکثر افرادی که در جنبش های دانشجویی دهه هفتاد در ایران حضور داشته اند، «جعل سابقه» اصلی ترین گزاره جدایی ناپذیر از فخرآور است، بسیاری از همبندان او در زندان اوین و افرادی که با ایشان در ارتباط بوده اند، ظن ارتباط فخرآور با وزارت اطلاعات یا اطلاعات قوه قضاییه را مطرح کردند.
از قوی ترین گزاره های این ارتباط، خروج قانونی فخرآور از کشور، در زمان مرخصی او از زندان اوین است. منتقدان فخرآور تاکید می کنند که هیچ زندانی نمی تواند در زمان گذراندن دوران محکومیت خود، به صورت قانونی از کشور خارج شود. جالب اینکه او در برنامه پارازیت مدعی شده که با کمک جنایت کاران توانسته با پرداخت سه هزار دلار هم گذر نامه تهیه کند ، هم ویزا بگیرد و هم از سد مامور فرودگاه عبور کند .
جالب اینکه خصوصیت هایی که درباره فخرآور یاد شد، توسط مامور سفارت آمریکا در دوبی نیز تایید می شود؛ بر اساس گزارش مامور سفارت آمریکا، عباس فخرآور تلاش کرد تا با ارائه دروغ و مطالب کذب ذهن مقامات آمریکایی را نسبت به زندانیان و چهره های سرشناس سیاسی خراب کره و در عین حال برای خود سابقه ای درخشان را جعل کند. (منبع: ویکی لیکس)
با این وجود فخرآور وارد خاک آمریکا می شود و فاز جدید زندگی او در حوزه سیاست آغاز می شود. این بار هم او بستر را فراهم می بیند تا برای رزومه سازی، به جعلیات متوسل شود. از این دست سابقه سازی ها میتوان به ادعای مضحک او در باره موضوع «شکنجه سفید» اشاره کرد، که نمونه بارزی است از عدم آگاهی عباس فخرآور از واقعیت های زندان و دروغ پردازی های او .فخرآور در همان ماه های ابتدایی ورودش به آمریکا گفتگویی را با سازمان عفو بین الملل انجام داد و در تشریح آنچه که از آن «شکنجه سفید» یاد میشود مدعی شد :«شکنجه سفید نوعی از شکنجه های جمهوری اسلامی است که در آن زندانی را در اطاقی سفید ، با اشیائی سفید قرار میدهند»، حال آنکه اگر کسی تنها چند مقاله ساده در این خصوص مطالعه کرده باشد میداند ، شکنجه سفید یعنی نوعی از تحت فشار قرار دادن زندانی ، اعم از شکنجه روانی و فیزیکی ، که اثری بر بدن زندانی باقی نمیگذارد .( اظهارات مضحکانه فخرآور را در ویکی پدیا بخوانید)
ربودن ایده پیمان عارف مبنی بر احیای کنفدراسیون دانشجویی ایران و سواستفاده از نام های برخی از زندانیان سیاسی دربند از جمله پیمان عارف، سلمان سیما، بهروز جاوید و ... به عنوان اعضای این کنفدراسیون جهت حفظ مشروعیت، از جمله موضوعاتی است که همقطاران او در دهه هشتاد، بارها متذکر شده اند و همکاری خود با این فرد را تکذیب کرده اند.
جالب اینکه آخرین ادعای فخرآور، ارتباط خانوادگی با رضاشاه پهلوی است، زمانی که فخرآور همکاری خود با شاهزاده رضا پهلوی را قطع می کند و در برهه ای که ایشان مورد نقد برخی از جریانات سلطت طلب قرار می گیرد، در کمال ناباوری و با فرصت طلبی تمام خود را به عنوان گزینه آلترناتیو معرفی می کند.
در حال حاضر نیز، به لطف حضور جمهوری خواهان در راس قدرت آمریکا، فخرآور یک سالی است که توانسته با فراغ بال بیشتری در آمریکا به فعالیت های خود بپردازد، از لیست سیاه صدای آمریکا خارج شود و به عنوان تحلیلگر در آن حضور یابد.
همانگونه که در بالا خواندید، وجه مشترک سه فردی که مختصر سوابق ایشان بررسی شد، عدم پیشینه مبارزاتی و سیاسی این افراد و عدم مقبولیت در میان بدنه اپوزیسیون است. در مقاله بعدی بررسی خواهیم کرد که چگونه سه ضلع مثلث حسینی، فخرآور و زم، با ادبیات و رفتارهای رادیکال به دنبال مصادره اعتراضات مدنی مردم و جا باز کردن در میان دیگر گروه های ضدانقلاب برای گرفتن بودجه از آمریکا هستند.
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید