رمانتیک فلسفی آلمان پیش از رمانتیک ادبی ان در میانه قرن 18 آغاز شد . شلینگ ، فیلسوف رمانتیک ، در کنار هگل و فیشته ، نماینده اصلی ایده آلیسم آلمانی بودند . او خالق قدیمی ترین برنامه سیستماتیک ایده آلیسم آلمانی است . فلسفه او روی تئوریسین های رمانتیک از جمله شلگل و نوالیس ، و روی ایده آلیسم آلمانی مخصوصا هگل اثر گذاشت . ایده آلیسم عینی شلینگ خلاف ایده آلیسم ذهنی فیشته است .
فیلسوف رمانتیک ، فیلسوف بورژوایی .
شلینگ یکی از متفکران جهانی فلسفه رمانتیک است . ریشه فلسفه رمانتیک در فلسفه طبیعت قرار دارد . او میگفت که وظیفه فلسفه است که با کمک هنر ، وحدت پیشین انسان و طبیعت را موجب شود . او چون فیشته میگفت که فکر خالق طبیعت است ، او را نماینده ایده آلیسم عینی میدانند . وی مدعی بود که طبیعت، شعر زیبای مرموزی است که اصالت و واقعیت دارد . در نظر او فیلسوف باید مانند شاعر دارای نیروی زیباشناسی باشد . شلینگ در میان رمانتیکهای زمان خود طرفداران زیادی داشت .
با چند کتاب شلینگ، فلسفه طبیعی در زمان او به اوج خود رسید . شلینگ تحت تاثیر پانته ایسم اسپینوزا طبیعت را خدا میدانست . در آثار او همه جا سخن از نقش و اهمیت طبیعت در فلسفه است . او میگفت که در طبیعت ، پلورالیسم ، چند نظری و چند امکانی حاکم است . با یکی دانستن انسان و طبیعت ، فلسفه او به فلسفه هویت معروف شد . برای بعضی ها او آنزمان یک روشنفکر دیوانه و برای گروه دیگری او یک فیلسوف سیستماتیک بود . امروزه در بحث های پیرامون رابطه انسان و طبیعت به افکار او اهمیت مهمی میدهند .
شلینگ مینویسد که حقیقت و نیکی فقط در مقوله زیبایی مستتر هستند . در نظر او ابدی بودن را میتوان بطور مشخص در هنر و زیبایی نشان داد . با کمک شلینگ در حوالی سال 1800 میلادی ، هنر وسیله و سندی برای فلسفه شد . او میگفت که هنر باید آموزگار تربیت انسان گردد . شلینگ مدعی بود که هنر تنها وحی ابدی ، مطلق و الهی است . او مینویسد که در اثر هنری، وحدت انسان ، طبیعت و ذهن برقرار است . امروزه در بعضی از محافل ، انتقاد او از تصویر عقلگرایانه جهان ، مورد توجه قرار گرفته است .
در میان نظرات شلینگ همه جا جای پای نظرات افلاتون دیده میشود . او غیر از علاقه به کانت و فیشته ، جانبدار انقلاب فرانسه نیز بود . شلینگ نه تنها با هگل و هلدرلین همکلاس بود بلکه با نمایندگان آغازین جنبش رمانتیک آلمان مانند شلگل ، نوالیس ، فیشته ، گوته ، شیلر و تیک دوست بود . در کلاس های درس او ، انگلس ، باکونین و کیرکگارد شخصا حضور داشتند . امروزه اشاره میشود که افکار او در زمینه استتیک روی متفکرین مدرنی مانند آدرنو و بلوخ اثر داشته . نظرات او در باره نقش غرایز ، جسم و اراده ، روی شوپنهاور ، نیچه ، شلر و فروید نیز بی تاثیر نبود . در فلسفه اگزیستنسیالیسم ، هایدگر و کیرکگارد تحت بعضی از عقاید او قرار گرفتند .
فریدریش شلینگ میان سالهای 1854-1775 زندگی نمود . او در خانواده ای مسیحی و روحانی تربیت شد ، و در دانشگاه به تحصیل علوم، فلسفه ، الهیات ، پزشکی ، ریاضیات و علوم تجربی پرداخت . بعدها ، فلسفه زندگی و فلسفه اگزیستنسیالیستی آلمان تحت نظرات او قرار گرفتند . او علاقه خاصی به تحقیق در باره چگونگی آزادی انسان داشت . شلینگ در پایان عمر به جای عقل ، مدعی بود که نقش غرایز جسمی در جهان اهمیت دارند .
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید