بیانِ تنّفرآمیز Hate speech
بنا بر اعلامیه جهانی حقوق بشر هر کس حق آزادی عقیده و بیان دارد.
آزادی عقیده و بیان همچنین موضوع ماده ۱۹ «میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی» ICCPR) International Covenant on Civil and Political Rights) است.
در مورد آزادی عقیده، بند یک این ماده اشعار میدارد:
«هیچکس را نمیتوان به مناسبت عقایدش مورد مزاحمت و هراس قرار داد...»
این حقی است که میثاق در رابطه با آن هیچ استثنا و یا محدودیتی را نمیپذیرد. از سوی دیگر هر کسی آزاد است که نظرات خود را ابراز دارد. یعنی هر کس حق آزادی بیان دارد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
تقابل حق آزادی بیان و حق آزادی مذهب
برخلاف آزادی عقیده، آزادی بیان موضوع مسئولیت ها و تکالیف است و به ناچار محدودیتهایی را متحمل میشود. ازجمله
احترام به حقوق یا حیثیت دیگران و حفظ امنیت و نظم عمومی...
اِعمال محدودیت بر آزادی مذهب اما، تنها هنگامی امکان پذیر است که در تقابل با آزادی های «اساسی» دیگران باشد.
...
از آشنایان به علم حقوق شنیده ام که آزادی ابراز مذهب با آنکه مشابهت زیادی با آزادی بیان دارد در رتبه بندی حقوق نسبت به آن از اولویت برخوردار است، چرا که آزادی بیان در صورتی که با سایر حقوق و حتی حیثیت دیگران در تقابل باشد میتواند محدود گردد اما آزادی ابراز مذهب تنها زمانی میتواند محدود شود که با حقوق و آزادی های اساسی دیگران در تقابل باشد.
بعبارت دیگر زمینه های محدودیت آزادی بیان (در عمل) خیلی گسترده تر از محدودیت های وارد بر آزادی ابراز مذهب است و تقابل دو حق یعنی حق آزادی بیان و حق آزادی مذهب، امری است واقعی.
مقایسه بند ۳ ماده ۱۸ «میثاق ین المللی حقوق مدنی و سیاسی» در مورد اِعمال محدودیت برآزادی ابراز مذهب، و بند ۳ ماده ۱۹ میثاق در مورد اعمال محدودیت بر آزادی بیان، تقابلی را که گفتم نشان میدهد.
آستانه محدودیت آزادی بیان کجاست و چگونه میتوان رابطهی این دو حق را به گونهای سامان داد که افراد بتوانند از هر دو حق بدون آنکه یکی از این دو مخدوش شود، برخوردار باشند؟ (...)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
حق کفرگویی Blasphemy
با توجه به حق کفرگویی Blasphemy و تمسخر The Right to Ridicule،
(تمسخر آنچه «مقدّسات» پنداشته میشود)، باید از کاریکاتوریستهای هفته نامه شارلی دفاع کرد. «حتی اگر مطالب منتشره، مخالف ما، اندیشه ی ما، و راه و منش ما باشد، حتی اگر محتوای آن را توهین به خود و عقاید خود بدانیم.»
باید از حق آنان دفاع کرد بدون آنکه محتوای سخنشان را لزوماً در خور دفاع دانست و درخور دفاع هم نیست.
معتقدین به این دین و آن آئین هم حق دارند حرف خود را بزنند و باورهای خودشان را داشته باشند. ضمن اینکه محتوای آنچه آنان «اعتقادات» میپندارند نیز سزاوار نقد است و لزوماً قابل احترام نیست.
در بند ۲۰ «میثاق بینالمللی حقوق مدنی و سیاسی» با اشاره به «بیان تنفر آمیز» Hate speech آمدهاست:
«هر گونه دفاع از دشمنیها و کینهورزیهای ملی، دینی و قومی که تبعیض، خصومت و خشونت را تحریک میکند» باید غیرقانونی اعلام شود.
البته کشورهای مختلف در آنچه در این باب مجاز و غیر مجاز میشمارند با یکدیگر متفاوت اند و این تفاوتها فقط در دموکراسی و دیکتاتوری بودن حکومتهایشان خلاصه نمیشود. حتی بین قدیمیترین دموکراسیهای غربی نیز از این نظر تفاوتهای بزرگی وجود دارد که در این بحث نمیگنجد.
...
«بیان تنفر آمیز» بدین صورت معنا میشود:
سخنانی که در آن شخص یا گروهی به دلیل ویژگیهای خاص خود (نژاد، مذهب، جنسیت، نوع زندگی...) مورد هتاکی قرار گرفته و یا بیمقدار و خوار شمرده شود.
Hate speech is, outside the law, speech that attacks a person or group on the basis of e.g. race, religion, gender, disability, or sexual orientation
John T. Nockleby, “Hate Speech” in Encyclopedia of the American Constitution.
...
بیان تنفر آمیز (نه فقط گفتار)، بلکه نوشتار، تصاویر، نشانهها، نوا ها و نمادها و هر طریق دیگری که به ترویج نفرت بیانجامد را هم دربرمیگیرد.
به هنگام فریب عالمگیر، که به قول «جورج اورل» گفتن حقیقت کُنشی انقلابی است، خشم ستمدیدگان و بیان به ظاهر تنفرآمیز کسانیکه در پی آواز حقیقت دوانند قابل فهم است، اما همیشه بیان تنفرآمیز با آزادی و حقجویی همراه نیست و گاه به امتناع انصاف و واقع بینی میکشد.
بگذریم که هر کسی و هر جریانی از بیان تنفرآمیز، تفسیر به رأی خاص خودش را دارد.
بیان تنفرآمیز (به معنی منفی کلمه) فقط شامل یهودیستیزی Antisemitism و فروکاستن ستمهایی که بر یهودیان در هلوکاست رفت، نمیشود. وارونه نمایی و انکار رنج و شکنج کسانیکه برای عدالت اجتماعی با زر و زور و تزویر درافتادند و شمار زیادی از آنان اعنقاد دینی هم نداشتند، هست.
انکار این واقعیت روشن که داعشیان با طالبان نفت و دلار، رفیق گرمابه و میخانه هم بودهاند و ربطی به دین و آئین مردم ندارند نیز، هست.
غارتگران حرث و نسل مردم ستمدیده ایران هم ربطی به دین و آئین مردم ندارند. آنان نیز از قدیم و ندیم با مدعیان صاحب اختیاری جهان زد و بند داشتند و عملاً آب در آسیاب آنها می ریختند.
انکار هر واقعیتی و وارونه جلوه دادن هر واقعه ای (از جمله در مورد انقلاب بزرگ ضدسلطنتی و تاریخ ایران و اسلام)، نوعی بیان تنفرآمیز است.
امتناع انصاف و واقعبینی، مصداق بارز بیان تنفرآمیز است.
...
آزادیبیان هم یک معنای واحد جهانی ندارد. برای مثال در فرانسه برای احترام به احساسات یهودیان، انتشار کتاب «نبرد من» هیتلر ممنوع و در کشورهای دیگر آزاد است. در قوانین فرانسه کاریکاتورهای مجله شارلی ابدو مصداق توهین نیست اما در آمریکا، اگرچه براساس اصلاحیه اول قانون اساسی، بیان تنفرآمیز Hate speech مجاز است، اما انتشار کاریکاتورهایی مشابه نشریه دانمارکی یولاند پوستن یا هفته نامه شارلی، محدود است.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کلمه را با کلمه پاسخ دهیم
آستانه و پیشاهنگ کردار آدمی، گفتار او است و هر فرد یا جنبش یا رژیمی پیش از آنکه در عمل سقوط کند یا ارتفاع گیرد، در گفتارش سقوط کرده یا ارتفاع خواهد گرفت.
برای آنکه آزادی بیان باقی بماند، باید این حق را داشته باشیم که توهین کنیم اما این بدین معنا نیست که حتماً وظیفه داریم که به سقوط گفتار درغلطیم و توهین کنیم. باید به جای توهین، کلمه را با کلمه پاسخ دهیم. باید راههایی را بیابیم که بتوانیم در مورد تفاوتها سخن بگوییم بدون آن که به شأن انسانی طرف مقابل بیاحترامی کنیم. بیاحترامی کنیم که چی بشه؟
...
نه همه تروریستها مسلمان بودهاند و نه همه مسلمانان تروریست. با منع کردن مردم از به زبان آوردن احساسات و افکارشان نمیتوان این افکار و احساسات را از میان برد. چنین افکاری در این صورت بیشتر درونی شده و به تدریج خود را به شیوههایی به مراتب بدتر نشان خواهد داد.
با هیستری ضدمذهبی دشنه ارتجاع غلاف نمیشود.
...
ارزشها، باورها و نحوه زندگی ما فقط با هم متفاوت نیست، بلکه گاه در تضاد و کشمکش است و ما فراموش میکنیم که تضاد یک جزء جداییناپذیر از آزادی و منبع خلاقیت است. اگر تفاوتها نبودند، انتخاب و به تبع آن آزادی نیز وجود نداشت. پس آنچه ما لازم داریم از بین بردن تضاد نیست بلکه تضمین بقای آن به گونهای متمدّنانه است.
...
آزادی بیان لق لق زبان نیست. بسیاری از ما بدون آنکه به آزادی بیان به معنی واقعی کلمه معتقد باشیم و «دیگری» را هم به رسمیت بشناسیم، مدام از آن دم میزنیم.
میشل فوکو از قول Zeno of Sidon «زنو»، فیلسوف اپیکوری اهل صیدا میگوید آزادی بیان، باید مانند یک فن آموزش داده شود همانطور که پزشکی و دریانوردی آموزش داده میشوند.
بدون رهنمود زنو، ما با نفی دیگران فقط خود را اثبات میکنیم و بس. درحالیکه در این دنیای وارونه و شلوغ، باید بتوانیم مانند دریانوردان دوران باستان، جهت و مسیر خود را با بیان خود بیابیم.
به قول زنده یاد محمود اعتمادزاده (به آذین)، وظیفه تک تک ماست که به یک خانه تکانی اساسی دست بزنیم و از خود بیرون بیاییم...
نگذاریم خرده حقیقتی که به گمان خود به دست آورده ایم ما را از آن کس که در کنارمان ایستاده است جدا کند. دیگری، هرکه باشد، آینه من و توست. اندیشه اش، گفتارش، راه و رسم زندگی اش، مارا به خودمان باز مینماید.
پانویس
آزادی بیان Timothy Garton Ash
در مورد بیان تنفرآمیز
...
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
همنشین بهار
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید