هرچه شعارها سنجيده تر باشد موجب جذب و جلب بيشتری از مردم می شود و درعين حال همراهی و يا دست کم ترديد نيروهای درون نظام و بدنه نيروهای نظامی را سبب می گردد. که اين قدرت جنبش سبز را بيشتر می کند و شکست ناپذيری آن را در برابر کودتا تضمين می نمايد. حکومت کودتا، رفتنی است، به شرط آن که ما خردمندانه حرکت کنيم. محکم بايستيم و از افراط و تفريط پرهيز کنيم
همه روزها و مناسبت هايی که تا پيش از کودتای ۲۲خرداد وسيله قدرت نمايی و تحکيم حکومتگران بودند، حالا از دست آنان خارج شده است. هريک از اين مناسبت ها که نزديک می شوند مسافران کشتی دزدان رای ملت را ترس فرامی گيرد. بيانات تهديد آميز سران سپاه و سخنگويان حاکميت در روزهای اخير نشانه استيصال کودتاگران از حضور مردم و حاکی از ضعف و سرگردانی آنان است. چه کسی تا پيش از کودتا تصور آن را می کرد که روزی فرا رسد که سران حاکميت از روز قدس و يا روز ۱۳ آبان وحشت کنند. و يا ازرنگ سبز و فرياد ياحسين و الله اکبر مثل جن از بسم الله بترسند!
آنها هرگز تصور اين را هم نمی کردند که مردم، بويژه اين دختران و پسران جوان از هر فکر و عقيده و سليقه ای دربرابر کودتاگران هم چون تنی واحد برای واژه آزادی متحد شوند!
پيش از کودتا حاکميت برای گردآوری مردم و کشاندن آنان به مراسم قدس، ۱۳ آبان و سالگرد انقلاب همه امکانات خود را به کار می گرفت. اما از کودتا به بعد همه امکانات حاکميت برای ترساندن مردم و جلوگيری از حضور وسيع آنان در اين مراسم به کار گرفته می شود. و اين يعنی آن که سنگرهای مهمی که رژيم برای پاسداری از خود در اين سی ساله ايجاد کرده بود از دست داده است. و حالا نيروی جنبش سبز است که که اين سنگرها را يکی پس از ديگری در اختيار می گيرد.
همه شواهد حاکی از آن اند که مردم تصميم دارند روز۱۳ آبان مجددا در اعتراض به کودتا به خيابانها بيايند. رژيم کودتا با همه وحشی گری هايی که برای خفه کردن جنبش سبز مرتکب شده، نتوانسته است فضای اعتراضی را خاموش و همبستگی ملی جنبش نوين آزاديخواهی را خدشه دار کند.کودتاگران اين بارهم مثل دفعات پيشين مردم را تهديد کرده اند و همه امکانات تبليغی، نظامی و تدارکاتی خود را برای ممانعت از به هم پيوستن مردم و شکل گيری اعتراضات ميليونی بسيج کرده اند. سردار رادان در آخرين بيانيه تهديد آميز خود عليه جنبش سبز، ميرحسين موسوی که مردم را به شرکت در ۱۳ آبان فراخوانده تهديد کرده است. سردار گفته است: "رسما اعلام می کنيم، کسانی که قصد تجمع غيرقانونی دارند وافرادی که مردم و جوانان را با فريب دعوت و تشويق به تجمع غيرقانونی کنند، بايد پاسخگوی اعمالشان باشند". سردار هنوز نمی داند که شرايط از بيخ و بن عوض شده وکار موسوی همراهی با مردم است و اگراو سکوت هم بکند، باز مردم در ۱۳ آبان برای نشان دادن حضور خود عليه کودتا به خيابانها خواهند آمد.
در آستانه اين حرکت اعتراضی نکاتی را درباره نقاط قوت جنبش سبز و نيز آفاتی که آن را تهديد می کند به اختصار يادآوری می کنم:
نقاط قوت جنبش سبز
جنبش سبز که می شود گفت حاصل تجربه همه جنبش های گوناگون گذشته و نتيجه ۱۵۰ سال تلاش و پيکار روشنفکران و مردم ايران برای استقرار آزادی و عدالت در ايران است به لحاظ ظرفيت پذيرفتن افکار و عقايد و سلايق مختلف در درون خود پديده ای نوين در تاريخ ايران است.
اين جنبش که يک حرکت تاريخی فراطبقاتی است در ورای همه گرايش ها و عقايد سياسی و ايدئولوژيک، مردم را براساس يک حس و درک مشترک که همانا کسب حقوق فردی و سياسی شهروندی است به هم پيوند می دهد.
در هيچ يک از جنبش های فراگير گذشته- و نه جنبش های محدود به لايه روشنفکران- اين حد از رواداری و ظرفيت پذيرش افکار و عقايد مختلف و متضاد وجود نداشته است. شايد بتوان علت اين امر را آگاهی نسل جديد به حقوق شهروندی خود و رنگ باختگی ايدئولوژی ها و عقايد در برابر اهميت حياتی آن دانست.
وحدت مردم و گروههای سياسی در جنبش فراگير ماههای قبل از انقلاب بهمن ۵۷ پيش از آن که برای خواست ايجابی آزادی و حقوق بشر باشد برای خواست سلبی نابودی قدرت سياسی حاکم بود. درآن جنبش وسيع هنوز حقوق فردی و سياسی شهروندی جايگاه امروز را در جامعه پيدا نکرده بود، و ايدئولوژی های مارکسيستی و مذهبی هريک به دنبال مدينه فاضله خود بودند تا در جستجوی استقرار آزادی و حقوق بشر. اما جنبش کنونی کم و بيش نشان داده است که بيش ازهرچيزبه دنبال حقوق فردی و سياسی شهروندی است و در اين راه می تواند از هرکسی به اندازه توان وگرايش و آمادگيش بهره گيرد. مثل دريايی که می تواند از همه بارانها و همه آبها و جويبارهايی که به آن می ريزد بهره مند شود. به اين اعتبارجنبش کنونی را می توان سرآغاز رستاخيز و يا نوزايی ايران معاصر به شمار آورد.
سازمان يابی افقی و نامتمرکز
يکی از نقاط قوت جنبش سبز برای شرايط ويژه ايران عدم اتکاء آن به يک رهبر فرهمند است. اتکاء به رهبر کاريزماتيک و وابسته شدن جنبش به رهنمودها و فرامين روزمره وی در شرايطی که استبداد می تواند رابطه عمودی رهبر و کادرهای رهبری را با بدنه قطع کند و جنبش را دچار سردرگمی و نوميدی نمايد درجه آسيب پذيری آن را افزايش می دهد.
درجنبش سبز بسياری از فعالان نقش چند جانبه عضو فعال، رهبری و رسانه را هم زمان با هم ايفا می کنند و درعين حال از حضور سه رهبر شاخص ميرحسين موسوی، مهدی کروبی، و محمد خاتمی نيز حتی الامکان بهره می گيرند.
اين ايده که هرفعال جنبش سبز می تواند نقش رسانه و رهبری يعنی وظيفه پيدا کردن راههای نوين فعاليت و سازمانيابی را ايفا کند، و هر فرد و يا هسته فعال اين جنبش خود يک ستاد است، پويايی و خلاقيت عظيمی به جنبش سبز می دهد و موجب می شود که از درون آن به سرعت کادرهای جوان مبتکر و سازمانگر زاده شوند.
اين ويژگی ها همراه با خصلت جنبشی اين حرکت و ظرفيت بالای آن در جذب همه گرايش های آزاديخواهانه و جلب حمايت همه مخالفان کودتا حتی ناراضيان درون حکومت، کار سرکوب آن را تقريبا به امری غيرممکن تبديل کرده است.
اگر حکومت کودتا، موسوی و کروبی و خاتمی را هم ترور و يا زندانی کند و رابطه آنان را با مردم قطع کند، بازهم نخواهد توانست اين جنبش را از حرکت بازدارد و چه بسا که واکنش های خلاقانه مردم در برابر زندانی کردن آنها حاکميت را از کرده خود پشيمان سازد.
آفتی که جنبش سبز را تهديد می کنند
به گمان من در شرايط حاضر، جنبش سبز برای آن که هم گسترده و فراگير بماند و هم ناراضيان درون و پيرامون نظام را با خود همراه و يا دست کم بی طرف کند و هرگونه بهانه برای توجيه سرکوب و کشتار را از کودتاگران بستاند بهتر است حتی الامکان به شعارهای حداقلی و درحد کف جنبش اکتفا کند. برخی از اين شعارها مثل نه شرقی نه غربی دولت سبز ملی، مرگ بر ديکتاتور، يا شعارهايی که در جهت استعفای دولت کودتا و پذيرش حق رای داده می شوند حمايت عمومی را به خود جلب می کنند. اما شعارهايی که بطور مستقيم و يا غيرمستقيم خواهان نابودی نظام جمهوری اسلامی می شوند از يکسو نيروهای بينابينی و مردد را از جنبش سبز دور می کند و حتی در برابر آن قرار می دهد و از سوی ديگر زمينه جلب رضايت بدنه سپاه و فرماندهان نظامی را به سرکوب جنبش فراهم می کنند.درعين حال جنبش سبز اين هوشياری را دارد که اصرار برخی از فعالان و هواداران به شعارهای راديکال را درک نمايد و تلاشهای حکومت را برای جدا کردن سردهندگان اين گونه شعارها از جنبش خنثی نمايد. بويژه ان که طرح شعار جمهوری ايرانی نتيجه شکست اسلام سياسی و نابودی جمهوريت به نفع تحجر و خودکامگی دينی در جمهوری اسلامی است و در نهايت نيز راهی جز استقرار جمهوری ايرانی بر اساس جدائی کامل دين از دولت نيست. پس اين تجربه جمهوری اسلامی و ناسازگاری جمهوريت با دولت دينی است که بسياری را به شعار جمهوری ايرانی واداشته است.
اما جنبش دموکراسی خواهی بايد با گام های سنجيده و منطبق با ظرفيت خود حرکت کند و نبايد پيشاپيش به طرح شعارها و خواسته هايی که پس از پيروزی های نخستين، شرايط تحقق آن فراهم می شود، مشغول شود. به سخن ديگر در شطرنج پيچيده سياسی نبايد حرکت آخر را از اول بازی کرد و به دست خود زمينه باخت را فراهم نمود. درروزهای پيش از انقلاب بهمن نيروهای راديکال چپ فدايی و مجاهد شعار نابودی ارتش را سرمی دادند ( ارتش ضد خلقی نابود بايد گردد) که اين شعار زمينه ساز انسجام نيروهای نظامی برای سرکوب بود، اما اکثريت مردم شعار برادر ارتشی چرا برادر کشی را تکرار می کردند و به نظاميان شاخه های گل هديه می کردند که در همراه کردن بدنه نيروهای نظامی با مردم و انزوای فرماندهان طرفدار کشتار و سرکوب بسيار موثر بود. و يا اين که آيت اله خمينی تا مدتها در بيانات خود خواستار نابودی نظام سلطنت نمی شد و حتی چند ماه مانده به انقلاب فقط خواستار خروج شاه از کشور بود(شاه بايد برود).
امروز نيز هرچه شعارها سنجيده تر باشد موجب جذب و جلب بيشتری از مردم می شود و درعين حال همراهی و يا دست کم ترديد نيروهای درون نظام و بدنه نيروهای نظامی را سبب می گردد. که اين قدرت جنبش سبز را بيشتر می کند و شکست ناپذيری آن را در برابر کودتا تضمين می نمايد. جنبش سبز در شرايط کنونی بايد چنان حرکت کند که موجب بسيج حداکثر مردم در اعتراضات و همراهی حداکثر نارضيان حکومتی و نيز نيروهای اپوزيسيون گردد.
حکومت کودتا، رفتنی است، به شرط آن که ما خردمندانه حرکت کنيم. محکم بايستيم و از افراط و تفريط پرهيز کنيم.
روز ۱۳ آبان همه به خيابانها بيائيم. هيچ کدام چه در ايران و چه در خارج از ايران در خانه هامان نمانيم.
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید