
ایران در بزنگاه «جنگ یا توافق»: تحلیلی بر چشمانداز تحولات پیشرو
.
با آغاز دومین دوره ریاستجمهوری دونالد ترامپ در ژانویه ۲۰۲۵، سیاست ایالات متحده در قبال ایران بار دیگر به سمت اعمال فشار حداکثری متمایل شده است. بازگشت تحریمهای سختگیرانه، تهدیدهای نظامی، و همزمان، دعوت به مذاکره، جمهوری اسلامی ایران را در موقعیتی دشوار و دوگانه قرار داده است؛ وضعیتی که هم یادآور دوران منتهی به توافق برجام است و هم گویای پیچیدگی بیشتری در موازنه قدرت داخلی و منطقهای.
سیاست جدید ترامپ: فشار با هدف مهار و تعامل از موضع بالا
دولت ترامپ بار دیگر راهبرد «فشار حداکثری» را محور تعامل با ایران قرار داده است. بازگرداندن تحریمهای نفتی، تشدید فشار بر شرکای اروپایی ایران، و اجرای حملات محدود در منطقه علیه نیروهای وابسته به جمهوری اسلامی، بخشی از تلاش ایالات متحده برای وادار کردن تهران به پذیرش مذاکره از موضع ضعف است. پیشنهاد مذاکره مستقیم، در کنار تهدید به پاسخ نظامی «قاطع»، نشانگر راهبرد دوسویهای است که همزمان در پی بازدارندگی و چانهزنی است.
جمهوری اسلامی در مواجهه با تهدید و فرصت
در برابر این راهبرد، جمهوری اسلامی موضعی ترکیبی اتخاذ کرده است: از یکسو با ادبیات مقاومت و تهدید متقابل، سعی در حفظ موضع دارد و از سوی دیگر، با ارسال پیامهایی مبهم درباره امکان مذاکره، در حال ارزیابی شرایط و سنجش هزینههای عقبنشینی احتمالی است. تجربههای تاریخی مانند پذیرش قطعنامه ۵۹۸ و توافق هستهای ۲۰۱۵ (برجام)، نشان میدهد که در مواجهه با تهدیدهای حیاتی، نظام جمهوری اسلامی توانایی اتخاذ عقبنشینی تاکتیکی را دارد، مشروط بر آنکه توازن قوا و ساختار قدرت داخلی حفظ شود.
با این حال، تفاوت اصلی امروز در عمق بحرانهای داخلی است. فرسایش اقتصادی، نارضایتی اجتماعی، و خیزشهای پیاپی مردمی، ظرفیت نظام را برای تداوم بنبست فعلی بهشدت محدود کرده و امکان تصمیمگیری راهبردی را دشوار ساخته است.
سناریوهای محتمل: بین مصالحه تاکتیکی و فروپاشی ساختاری
تحلیل روندهای جاری نشان میدهد که چهار سناریوی کلان برای آینده کوتاهمدت ایران قابل تصور است:
1. توافق محدود و موقت (سناریوی محتملتر): در این حالت، جمهوری اسلامی با هدف کاهش فشارهای فوری، به توافقی کوتاهمدت و محدود تن میدهد؛ توافقی شبیه به برجام اما با دامنه کمتر و زمانبندی کوتاهتر، که هدف آن تعلیق بخشی از تحریمها و مدیریت موقت بحران باشد.
2. حمله نظامی محدود (سناریوی محتمل اما پرریسک): چنانچه تهران از هرگونه همکاری خودداری کرده و همزمان اقداماتی تحریکآمیز انجام دهد، آمریکا ممکن است دست به اقدام نظامی محدود بزند تا هم پیام بازدارنده صادر کند و هم موقعیت خود را تثبیت نماید.
3. جنگ فراگیر (سناریوی بعید): هیچیک از طرفین تمایل جدی به درگیری تمامعیار ندارند، زیرا چنین جنگی میتواند پیامدهایی غیرقابل کنترل برای منطقه و جهان داشته باشد.
4. فروپاشی درونزا (سناریوی مشروط): در صورت تشدید بحرانهای داخلی و ناتوانی نظام در مدیریت بحران، و بهویژه اگر اپوزیسیون بتواند بدیلی مشروع و سازمانیافته ارائه کند، امکان بروز فروپاشی درونزا و انتقال قدرت از دل بحران نیز محتمل است.
چشمانداز نیروهای تأثیرگذار در صورت خلأ قدرت
در صورت فروپاشی یا گسست ساختاری، رقابت بر سر قدرت میان نیروهای سیاسی و قومی وارد مرحلهای تعیینکننده خواهد شد. در این میان، مزیتهای نسبی برخی بازیگران میتواند در شکلدهی به نظم جدید مؤثر باشد:
۱. سازمان مجاهدین خلق (MEK): سازمانیافتگی در برابر بحران
با وجود انتقادهای تاریخی به این سازمان، MEK تنها نیروی اپوزیسیون است که از ساختار تشکیلاتی منسجم، شبکهسازی درونکشوری، و دیپلماسی فعال بینالمللی برخوردار است. این قابلیتها، در شرایط خلأ قدرت، میتوانند برتری میدانی آن را تضمین کنند.
۲. نیروهای قومی سازمانیافته: کردها و بلوچها
احزاب کردی مانند دموکرات کردستان، کومله و پژاک، با سابقهی طولانی در مبارزه مسلحانه و پایگاه اجتماعی در مناطق کردنشین، در موقعیت مناسبی برای ایفای نقش منطقهای قرار دارند. همچنین، گروههای بلوچ، گرچه با محدودیتهای امنیتی مواجهاند، اما از حمایت مردمی و انگیزه بالای اعتراضی برخوردارند و میتوانند در معادلات محلی نقشآفرینی کنند.
۳. اپوزیسیون سنتی در موقعیت ضعف
جریانهای سلطنتطلب، علیرغم توان رسانهای در خارج از کشور، فاقد ساختار عملیاتی در داخل ایران هستند. همچنین، جمهوریخواهان، چپگرایان و نیروهای سکولار، بهدلیل پراکندگی نظری و نبود انسجام عملی، در صورت فروپاشی با چالشهای بنیادین مواجه خواهند بود.
نقش غرب: مدیریت بحران، نه مهندسی قدرت
غرب، بهویژه ایالات متحده، نشان داده که در مواجهه با بحرانهای منطقهای، بیشتر در پی «مدیریت انتقال» است تا ساخت آلترناتیو. تجربه عراق، افغانستان، لیبی و سوریه گواه آن است که قدرتهای خارجی ترجیح میدهند با نیروهای آماده و سازمانیافته – حتی با کارنامه بحثبرانگیز – وارد تعامل شوند، بهجای آنکه پروژهای جدید برای مهندسی نظام سیاسی طراحی کنند.
پیشنهاد کلیدی برای اپوزیسیون:
برای آنکه روند انتقال قدرت به سوی دموکراسی و ثبات هدایت شود، نیروهای اپوزیسیون باید:
1. از تخیلات رسانهای فاصله بگیرند و به واقعیتهای میدانی توجه کنند؛
2. اولویت را به انسجام، ساختاردهی درونی و شبکهسازی درونکشور اختصاص دهند؛
3. به جای طرد نیروهای سازمانیافته، با آنها وارد دیالوگ و همافزایی راهبردی شوند.
در غیر این صورت، خلا قدرت ممکن است منجر به تجزیه، جنگ داخلی و در نهایت بازتولید استبداد شود، نه به آزادی.
آنا یعقوبیان
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
دیدگاهها
همین یک کارمان مانده بود!
خانم رجوی رییس جمهور برگزیده همسر خوشنام خود این همه نسبت به افشاگری کانار آنشنه حساسیت نشان داده و از همه جا شاهد آورده که ما او را در آن حال خوشگذرانی های لاکچری شش ماه به شش ماه با پول خون دیگران ندیده ایم! و این همه مقاله علیه معتبر ترین هفته نامه فرانسوی طنز که یکی از اصلی ترین کار هایش افشاگری علیه دزدان اقتصادی و سیاستمداران کثیف فرانسه است منتشر کرده.
این نشان می دهد که او به خوبی بر زشتی و پلیدی کاری که کرده آگاه است و می داند اگر پدر نفرات خود در عراق و آلبانی را در نیاورده بود و ادعای خلقی نداشت و پول ها هم مال خودش بودند این کارش اهمیتی نداشت و از طرف یک آدم تازه به دوران رسیده که می خواهد ادای پول دار ها را در بیاورد نرمال بود ولی با این ادعا ها نه.
شما که در فرانسه هستی و وکلای زبده فرانسوی و پول بی حساب داری، خب برو علیه کانار آنشنه رسما در فرانسه شکایت کن تا معلوم شود که یک ریاکار دروغگوی گندم نما و جو فروش نیستی.
همین یک کارمان مانده بود که به پیشنهادی که در این نوشته آمده عمل کنیم و با این سازمان به غایت خوشنام و خوش سابقه و دموکرات متحد شویم و همراهی کنیم!
ایران در بزنگاه «جنگ یا توافق»: تحلیلی بر چشمانداز تحولات پیشر
خانم یعقوبیانگرامی،
شما در دو رچ مجاهدین را تنها سازمانی دانستید که خوب سازماندهی شده. خوب درست، اما آیا اگر این سازمان، سازماندهی درستی داشته باشد این عامل میتواند بتنهایی امیددهنده شکلگیری یک رژیم سیاسی دمکرات و همه شمول شود؟ اگر سازمانی چونین درخود ذوب شده وبا هیچ گروهی دیگری سر گفتگو ندارد چگونه میتواند پس از گرفتن قدرت سیاسی دمکراسی را برای دیگران به ارمغان بیاورد؟ امروزه جوانان ایران خواسته هایی دارند که با خواسته های چهل و پنجاه سال پیش دگرگون است. آنها دیگر آماده نیستند کسی را با روسری و با ایده های مذهبی در کشورداری ببینند. ومن دور از ذهن میبینم روزی را که خانم رجبی روسریش را ببیرون پرت کند و از این ظاهرسازی مشمعز کننده دست بردارد. شاید بهتر باشد گروهی آزاده اما نه با آن سازمان سازمان مجاهدین کشور را در دست بگیرد.
In reply to ایران در بزنگاه «جنگ یا توافق»: تحلیلی بر چشمانداز تحولات پیشر by فرزین
پاسخ به کامنت جناب فرزین:
جناب فرزین گرامی،
از اینکه وقت گذاشتید و نقدی بر نوشتۀ من نوشتید سپاسگزارم، حتی اگر بخشی از آن با ادبیاتی آمیخته به کنایه و قضاوت همراه بود.
پیش از ورود به پاسخ نکاتی که مطرح کردهاید، لازم میدانم یادآوری کنم که بخشی از مواردی که به آنها اشاره کردهاید در متن من اساساً وجود نداشته است. به عنوان مثال، من نگفتهام که مجاهدین تنها نیروی سیاسی موجود یا شایستهاند، بلکه تنها به این واقعیت اشاره کردم که آنها از معدود گروههایی هستند که ساختار سازمانیافته دارند، و این نکتهای انکارناپذیر است، فارغ از موافقت یا مخالفت با ایدئولوژی آنها.
نقد شما اما فراتر از تحلیل، وارد حوزه پیشداوری و حمله شخصی شده است. به عنوان مثال، اشاره به ظاهر خانم رجوی یا استفاده از عباراتی چون "ظاهرسازی مشمئزکننده"، نه تنها به بحث کمکی نمیکند، بلکه مانع شکلگیری فضای گفتوگوی سالم و سازنده میشود. اگر واقعاً از گروهی انتظار داریم اهل گفتگو و تحمل نظر دیگران باشد، باید خود نیز همین اصل را رعایت کنیم. لحن توهینآمیز، صرف نظر از محتوای نقد، تأثیری معکوس بر فضای فکری و سیاسی خواهد داشت.
از طرفی، موضوع خواستههای جوانان ایران، تحول گفتمان سیاسی، یا نقش دین در حکومتداری همگی مواردی هستند که جای بحث جدی و عمیق دارند. اتفاقاً در پایان مقاله، من راهکار پیشنهادی خود را نیز با صراحت مطرح کردهام؛ پیشنهادی که بر مشارکت تمام نیروهای سیاسی، پرهیز از حذف دیگران، و تأسی به تجربه کشورهای دموکراتیک مبتنی است.
اگر خواسته ما آیندهای متفاوت، آزاد و دموکراتیک برای ایران است، باید یاد بگیریم که نقد کنیم بیآنکه بیاحترامی کنیم، مخالفت کنیم بیآنکه حذف کنیم، و گفتوگو کنیم بیآنکه خود را تنها معیار درستی و آزادی بدانیم.
با احترام
آنا یعقوبیان
همان بهتر که طرد شده هستند
بر خلاف این نوشته تبلیغ وار، انتقاد ها به سازمان مجاهدین بیشتر از آن که «انتقادات تاریخی» باشد انتقاد به همین امروز این سکت به رهبری مطلق رهبری هوسباز و بد سابقه است که همسر سومش که در آن افتضاح معروف از عقد ابریشمچی خارج شد و به عقد او در آمد را در مقام پیامرسان و ابلاغ کننده اوامر و تصمیمات خود گماشته است.
سازماندهی و انسجام دریک سکت هم طبیعی است و پوئن منفی است نه مثبت.
چیزی که به عنوان «دیپلماسی فعال بینالمللی» مجاهدین در این نوشته مطرح شده سرسپردگی به نیوکنسرواتور ها و همفکران آن هاست و نقطه قوت نیست بلکه نقطه ضعفی است که خوشبختنانه رضا پهلوی و چپ ها در کسب قابلیت آن ناتوان هستند و پرنسیپ های خود را دارند.
راستی چرا خانم مریم رجوی هنوز از نشریه بسیار معتبر کانار آنشنه رسما شکایت نکرده است؟ کانار فاش کرده است که او حد اقل در بیست سال اخیر سالی حداقل دوبار با مخارج حیرت انگیز به تفریحات دریایی تحت عنوان تراپی! تشریف برده است در حالی که اعضای سازمان خود در عراق و آلبانی را به بهانه فردیت و جنسیت و رفاه طلبی از همه چیز محروم کرده است.
او از فاش شدن چه افتضاحاتی در دادگاه می ترسد؟
همچنانکه سرکار خانم یعقوبیان…
همچنانکه سرکار خانم یعقوبیان ذکر کردند، مجاهدین از نقاط قوت بالفعل و بالقوه فراوانی برخوردارند! من فقط از یکطرف تعجب می کنم و از طرف دیگر حسرت می خورم که چرا آنان دیگران را، در درجه نخست احزاب و دیگر گروههای جمهوریخواه را «آدم» حساب نمی کنند و با آنها وارد گفتگو و تشکیل یک جبهه متحد نمی شوند!!!
تصور کنید اگر این اتفاق می افتاد چه قدرتی و چه «بهمن» سهمگینی ایجاد می شد، «بهمنی» که رژیم ولایت پلید آخوندی را به گور می کشید!
امید است که مجاهدین عاقبت به خود آیند و این «نخوت» دست و پا گیر را از خود بزدایند!
افزودن دیدگاه جدید