
اصلِ دیانت تاریخی هر ملت، بخشی از هویت ملی آن ملت است. در همه جای کرهٔ زمین همین است و ایران نیز استثناء نیست.
فقط کسانی مثل استالین که خود را "خدا" میدانستند، کوشیدهاند تا دیانت ملت خود را به چالش بکشند و آن را از عرصهٔ فرهنگ و جامعهٔ خود حذف کنند، اما بعد از چند دهه فاجعهآفرینی فرهنگی، کوشش آنها خنثی شده است، چنانکه اکنون مسیحیت ارتدوکس همچنان به عنوان یکی از شاخصههای اصلی هویت روسی زنده شده است.
همانطور که ایدئولوژیسازی از دین، هویت ملی را سست و مخاطرهآمیز میکند، ایدئولوژیهای ضددینی نیز به هویت ملی کشورها به شدت آسیب میرسانند و با ایجاد گسست فرهنگی، ملتها را از هویتشان تهی میکنند و در معرض نابودی قرار میدهند.
متأسفانه نوعی ایدئولوژی ضددینی با ماهیت استالینیستی ولی شعار "ملیگرایی" در کشور ما در حال ترویج است و جمعی از روی جهالت یا خشم یا توهم به آن دامن میزنند.
شعارشان اعتلای ایران است، اما عملاً تبر به دست گرفته و به جان ریشههای حیات فرهنگی ایران افتادهاند.
آنچه زمینهساز فعالیت این طیف شده، همانا ایدئولوژیسازی از دین است که جان و توانی برای ملیت و اعتبار چندانی برای دیانت باقی نگذاشته است!
از آنجا که هر پدیدهٔ افراطی، ضد خود را در دامن خود میپرورد، اینک کشور ما با خطر ظهور پدیدهٔ افراطی متقابلی مواجه است که اگر گسترش یابد، در بهترین حالت برای چندین دهه ایران را درگیر وضعیتی استالینیستی میکند.
منظور از استالینیسم، ارائهٔ یک تفسیر پیشپاافتادهٔ واحد از همهٔ امور جهان به عنوان تنها حقیقت علمی و فلسفیِ روی زمین و تحمیل آن به همهٔ اتباع و اقشار کشور از طریق اعمال زور و کشتار است.
استالین آنچه را "رئالیسم سوسیالیستی" مینامید به عنوان تنها حقیقت جهان هستی، در همهٔ عرصهها از فلسفه و علم و هنر گرفته تا سیاست و اجتماع و فرهنگ بر مردم روس تحمیل کرد و برجستهترین چهرههای هنری و فکری روسیه را به دلیل عدم تمکینشان به این ایدئولوژی یا به سکوت و انزوا کشاند و یا راهی اردوگاههای کار اجباری کرد تا بر اثر فشار کار و سرما و گرسنگی جان دهند!
استالینیسم میتواند چپ یا راست، ملیگرا یا ضدملی، دینی یا ضددینی باشد!
شعارش مهم نیست، ماهیتش خطرناک و خانمانسوز است!
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
دیدگاهها
نه شاه و نه شیخ !
ادعای ماتریالیسم تاریخی اینست که : زیربنا ، روبنا را تعیین میکند. یعنی نظام اقتصادی و روابط اجتماعی، فرهنگ و دین و قانون و اخلاق و فلسفه و صیغه و شهید پروری و سلطنت طلبی و ساواک و فاشیسم و ...... را تعیین میکنند.
-- ماتریالیسم تاریخی گویا نتیجه زحمت جناب انگلس است و نه مارکس ! ای بیسواد .
- تئوری فلسفه کمونیسم علمی /یا تئوری فلسفه مارکسیسم /بر 2 اصل: ماتریالیسم تاریخی و ماتریالیسم دیالکتیکی/ استوار است.
-- حالا دنده عوض کن و گاز بگیر و برو خودت مطالعه کن و دست از سر رضا پهلوی و فرح دیبا بردار چون فرح دیبا میگفت مجاهدین و فدایی های اکثریت شاه را کله ملق کردند و نه فاصله طبقاتی و آزادی مسجد سازی در هر نشیمنگاه حاشیه نشینان شهری.
رد جهانبینی ماتریالیسم تاریخی
اندیشمند و فیلسوف گرامی جناب آقای احمد زید آبادی، با اهدا سلام و خسته نباشی، جنابعالی که در خصوص رد جهانبینی فلسفی ایده ئولژی ماتریالیستی همت می گمارید، هرگاه ممکن است لطفا ترتیبی اتخاذ فرمائید، برای آگاهی خوانندگان ایرانگلوبال، جهان بینی فلسفی "ماتریالیسم تاریخی" اٍثر فیلسوف کبیر زنده یاد مارکس را که نقد فلسفه "ماوراالطبیعه" هگل است، برای خوانندگان تبیین و تفسیر فرمائید، تا خوانندگان و نسل جوان نیز از اندیشه های فراگیر علمی، ذهن کاوشگر، و جهان بینی فلسفی جنابعالی در رد ماتریالیسم تاریخی بهره مند شوند. پیشاپیش از زحمات ارزنده جنابعالی، نهایت امتنان است.
.ملت عصبانی.
بهتر است شما منتظرین مهدی قائم ،در باره ماتریالیست ها سکوت کنید.
-- اگر از استالینگراد توانستید دفاع کنید، بعد زرررر اضافی بزنید.
افزودن دیدگاه جدید