
🔸 در بیشتر شهرهایی که قومیتها در اکثریت نیستند، به نظر میرسد مردم تصمیم خود را گرفتهاند که در این مرحله گذار، چه کسی را مورد خطاب قرار دهند. این نتیجهگیری بر اساس مشاهدات از تظاهرات و تجمعات خیابانی است، نه یک رأیگیری رسمی.
🔸 اگرچه اکثریت حاضران در این همایش ها، این شعارها را تکرار نمیکنند، اما در تداوم و گسترش همایش ها می بینیم که مردم همراه هستند و فریادهایی که هر روز بیشتر میشود را قابل تأمل میدانند، نوعی پذیرش نسبی حق شهروندانی بغل دستی می دانند.
🔸 مخالفان سیاسی حضور شاهزاده رضا پهلوی بهعنوان رهبر دوران گذار کموبیش مشخص هستند. این گروه عمدتاً شامل جریانهای چپ، اصلاحطلبان مخالف فعلی رژیم، و هویتطلبان سیاست ورز قومیتی هستند ، اینجا شهروند عادی هویت خواه را نباید با سیاست ورزان هویت گرا الزاما در یک راستا دید .
🔸 در هیچ تظاهرات یا رویداد فرهنگی در مناطق قومی ایران – حتی با حضور دهها هزار نفر – شعاری که بازتابی گسترده از ملیگرایی یا پهلویخواهی باشد، شنیده نشده است. البته این امر از طرف توده های هویت خواه را نباید به معنای مخالفت با رویکرد ملی و فراقومی جریانات ایرانگرا دید ، آنطور که چپ های هویتطلب افراطی و یا معدود تجزیهطلبان القا می کنند.
🔸 هویتطلبی پدیدهای جهانی است که نهتنها در مناطق قومیِ منسجم مانند کردستان، بلکه در مازندران و گیلان هم دیده میشود.
🔸 مهم این است که جریانات ملی و پهلویخواهیِ مداراگر، که به ارزشهای لیبرالی احترام میگذارند، این "نخواستن" ها را بهعنوان یک رویارویی تلقی نکنند ، بلکه باید آن را از منظر حقوق شهروندی مردم ایران مورد توجه قرار دهند.
🔸 به رسمیت شناختن تنوع گرایشهای سیاسی و فکری در ایران معاصر، سنگبنای هرگونه همبستگی ملی و فراتر از قومیتها خواهد بود.
کامنتی از ایران
❗❗«در نگاه اول، کلیت مطلب درسته ولی فاکتور مهمی که تمامی مردم همصدا نیستن، ترس از آزار رژیم بواسطه شناسایی با دوربینهای مدار بسته میباشد. این موضوع هم بمرور جای خود را به تکثیر شجاعت خواهد داد. نمونه بازر اون،من نوعی هستم که در جنبش ۱۴۰۱ حضور همیشگی داشتم ولی از شناسایی شدن نگران بودم و بیشتر همراه بودم تا همصدا ولی الان بی شک همصدا خواهم شد.»
🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸
❗کاربری بنام سیروس مدادی در صفحه فیسبوک کیانوش توکلی در رابطه با نکات مورد اشاره من اینگونه پرسیده است
▪️«همه نوشته تان بجای خود. کاری با ان ندارم. ولی «در بیشتر شهرهایی که قومیت در اکثریت نیستند» یعنی چه؟ یعنی شهرهای که اکثریت ساکنانش فارس هستند؟
یعنی دو نوع انسان در ایران وجود دارند. یکی فارسها- که قومیت نیستد- و دیگری همه ایرانیان غیر فارس که قومیت حساب می شوند. درست است؟»
🔸پاسخ من ؛
برخی هموطنان هویتطلب قومی اصرار زیادی دارند که قومی به نام "فارس" را پیدا کنند. اما اینکه در برخی مناطق ایران، زبان میانجی فارسی است، به این معنا نیست که ساکنان این مناطق متعلق به قومی مشخص به نام "فارس" باشند.
برای روشنتر شدن منظورم از اکثریت قومی، مثالی میزنم: من اهل مازندران هستم و خود را مازنی میدانم. زبان مادریام فارسی نیست، اما هیچوقت یک مازنی خود را متعلق به "قوم مازنی" نمیداند. این موضوع درباره گیلکها و خراسانیها نیز صدق میکند. یعنی در این مناطق، قوم خاصی اکثریت ندارد. در واقع، مازنی، گیلک یا خراسانی بیشتر به ساکنان یک منطقه جغرافیایی اشاره دارد تا به یک هویت قومی مشخص.
اما در مورد کردستان یا بلوچستان، شرایط متفاوت است. در این مناطق، اکثریت مردم خود را متعلق به قوم کرد یا بلوچ میدانند. این تفاوت ریشه در تحولات تاریخی و اجتماعی دارد. در تاریخ ایران، اقوام مختلفی وجود داشتهاند، اما برخی از آنها به مرور زمان موقعیت قومی خود را از دست داده و در ساختار شهروندی حل شدهاند. مثلاً مازنیها از تبار خزها هستند، اما در گذر زمان، هویت قومی خود را از دست داده و به عنوان شهروندان ایرانی تعریف شدهاند. این یک فرآیند تاریخی است که نه مثبت است و نه منفی، بلکه صرفاً یک روند تغییرات اجتماعی محسوب میشود.
ممکن است در آینده، اقوامی مانند کردها یا بلوچها نیز به تدریج دستخوش تغییرات شوند و هویت قومیشان در ساختارهای جدید اجتماعی رنگ ببازد. شاید دویست سال دیگر، فرزندان ما با زبانی متفاوت و در چارچوب هویتی جدید زندگی کنند، و آنچه ما امروز به عنوان هویت قومی میشناسیم، برایشان تنها بخشی از تاریخ باشد.
هدف من از این بحث، توجه به جنبه آماری و وابستگی قومی در شرایط کنونی است. در مناطقی مانند مازندران و گیلان، هیچ قوم خاصی را نمیتوان به عنوان اکثریت معرفی کرد، اما در کردستان، از نظر تاریخی، قوم کرد را میتوان بهعنوان یک گروه قومی مشخص در نظر گرفت. اگر از یک مازنی، گیلک یا خراسانی بپرسید که آیا خود را متعلق به یک قوم خاص میداند، احتمالاً از چنین پرسشی تعجب خواهد کرد، چرا که او خود را مازنی (اهل مازندران)، گیلک (اهل گیلان) یا خراسانی میداند، اما نه به عنوان بخشی از یک قوم مشخص.
در طول تاریخ، برخی از اقوام ایرانی در فرآیند همگونسازی اجتماعی و فرهنگی جذب شدهاند و این روند همچنان ادامه دارد.
❗علیرضا اسکندری فعال سیاسی کرد صاحب انتشار نشریه گردونه در صفحه فیسبوک زیر پستی در رابطه با کامنت من اینگونه نوشت :
«شما توهم دارید،شما که مسیح علی نژاد قبول داری این فرقه پهلوی چه بر علیه وی نگفته و نکردن، چه بر سر منشور مهسا نیاوردن.قومیت چه کلمه ای هست می گوید ایران سرزمین ملت های است مگر می شود ترک در آزربایجان و ترکیه ملت باشد در ایران قوم ،بلوچ و کرد و عرب در همه جا ملت باشد در ایران قوم این فرهنگ شوونیستی فقط به تجزیه ایران کمک خواهد کرد»
پاسخم را اینجا میگذارم
🔸🔸🔸
بر اصول خود پایدار بمانید و میتوانید به آن عشق بورزید. اما دانای کل بودن در سیاست کمکی نمیکند. من به مفهوم "ملتهای ایران" باور ندارم—درست و غلط این نظر را هم به حساب من بگذارید. ایران، از نظر تاریخی، سرزمین اقوام خویشاوند است. حال شما هر کدام از این اقوام را "ملت" بنامید، چیزی نه به حقیقت آن اضافه میشود و نه از آن کاسته. یعنی من در این موضوع نه مخالف شما هستم و نه در مقابل شما قرار دارم.
آنچه من از "ملی" بودن درک میکنم، عبارت است از یک کشور، یک پرچم رسمی و یک زبان میانجی. وجود زبانهای دیگر، فرهنگها و اقوام (یا به تعبیر شما "ملتها") در یک کشور، امری طبیعی است و نحوه تنظیم مناسبات دموکراتیک میان آنها موضوعی داخلی است که در صورت نیاز، باید از طریق یک مجلس مؤسسان و با رأی مردم درباره تقسیم قدرت یا تعاریف جدید بررسی شود—اما این، دغدغه امروز من نیست.
من خود را یک سوسیال لیبرال میدانم که به پارلمان دموکراتیک اعتقاد دارد و نخستوزیری را یک مدل حکومتی مناسب میدانم. نمیدانم چرا این دیدگاه باید متوهمانه تلقی شود. اگر آنچه مانع از درک امثال من میشود، همان کینهورزی چپگرایانه و پهلویستیزی به ارث رسیده است، من کمکی نمیتوانم بکنم.
پشتیبانی من از آقای پهلوی صرفاً برای دوران گذار است. اگر این موضوع شما را ناراحت میکند و اگر روزبهروز میبینید که مردم داخل ایران نام او را فریاد میزنند و این باعث خشم شما میشود، این مشکل شماست. اگر معتقدید که میتوان او را بهعنوان یک آلترناتیو کنار زد، این گوی و این میدان—با اخلاق سیاسی و منش مبارزاتی خودتان عمل کنید.
نباید مانند اکبر گنجی که در پی اتاقخواب شاه فقید بود، به دنبال زن آقای پهلوی بگردید و او را فردی بیعرضه بنامید. زبانم لال، روش مجاهدین را کنار بگذارید و به ارزانفروشی سیاسی نپردازید. اگر مخالف او هستید، با استدلال نشان دهید که مشکل کارش کجاست، یا حتی به او بیاعتنایی کنید و در عوض، پلتفرم ملل متحد خود را بسازید و ببینید آیا قادر خواهید بود میلیونها نفر را همراه کنید یا نه.
درباره منشور همبستگی مهسا، نقش چهرههای شناختهشده از مسیح علینژاد تا شاهزاده رضا پهلوی، ضرورتها، اشتباهات، تخریبها و علل آنها، پیشتر بارها نوشتهام. مطالب من بهسادگی در فیسبوک من قابل پیگیری است، بنابراین از تکرار آنها خودداری میکنم.
اما یک چیز قطعی است: من در مبارزه علیه شوونیستهای راست سلطنتطلب و قومگرایان چپ ضد ایرانی ثابتقدم هستم. مقالات و کامنتهای من در این زمینه موجودند.
علیرضای گرامی، موضوع "ملت ترک" و "ملت کرد" چه در ترکیه و چه در ایران، موضوع من نیست. موضوع من، سرزمین خویشاوندان ایران است..
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
دیدگاهها
کلک سلطنت طلبان.
ترفندی که پهلوی طلب ها دیدم میزنند اینست که هرجا میبینند گروهی جمع شده اند با دوربین چندنفری میروند وسط جمع بعد شروع میکنند به شعار رضاشاه روحت شاد و غیره دادن و ویدئو میگیرن و میفرستن خارج تا وانمود کنند که آن جمعیت همه پهلوی طلب بوده اند. اینطور که قدیمیها میگن این ترفندی بود که در انقلاب 57 هم طرفداران اسلام ناب محمدی میزدنه اند. تا وانمود کنند آن جمعیت همه همین نظر را داشته اند در حالیکه چنین نیست.
افزودن دیدگاه جدید