رفتن به محتوای اصلی

نخستین هدیه یک خانه تیمی بتو

نخستین هدیه یک خانه تیمی بتو
در آستانه واقعه سیاهکل 

در آستانه واقعه سیاهکل 
نخستین هدیه یک خانه تیمی بتو .
اولین چیزی که یک خانه تیمی بتو ارزانی می کرد نگرانی دائم بود.نگران رفتن،آمدن! نگران علامت سلامتی زدن، نزدن! دیده شدن،دیده نشدن! لورفتن،لو نرفتن!
بی خبری ازحال خانواده پدر،مادر،خواهر، برادر،دوستان نزدیکی که داشتی .بریدن اجباری از تمامی آنها باتمام عشقی که در اندرونت شعله می کشید و تو ناگزیر بودی بر آن سرپوش بگذاری.
این گونه سر پوش گذاشتن اجباری برغریزه طبیعی در بطن خود خشونتی پنهان داشت .خشونت نسبت بجسم ،به روح که عنصرلطیف عشق به جنس مخالف در سایه آن سرکوب می شد .
ما نه تنها رابطه دختر وپسر را در خانه تیمی گناهی نابخشودنی مستوجب سخت ترین عواقب می دانستیم . رابطه پسران ودختران دانشجو را نیزبر نمی تافتیم. آنها را کسانی می دانستیم که جو انقلابی دانشگاه را تخریب می کردند.
چرا؟
چون که عشق و محبت بین دو جنس مخالف عاطفه می آفریند .نگاه را به زندگی تلطیف می کند واز صلابت چریک می کاهد. ادعا می کردیم که جنبش چریکی بخش زیادی متاثر از جنبش دانشجوئی فرانسه وجنبش چریکی امریکای لاتین است .اما با توجیه ویژگی جامعه ایران  قوانین خاصی را که منبعث از یک نگاه عقب مانده سنتی بود بر رابطه دختران وپسران اعمال می کردیم . 
چرا که جو انقلابی را معادل خشونت وپلیسی شدن جامعه تلقی می کردیم.
چرا که  عشق  خشونت گریزبود و ستایش گر زندگی وزیبائی.این گونه  سرپوش نهادن برغرائزطبیعی خود ازشادی محیط می کاست وعناصر شادی بخش زندگی از رقص ،موسیقی ، نقاشی وگفتن وخندیدن رابه امری مذموم در جنبش چریکی بدل می ساخت. 
معیارما در نگاه به زندگی والگوهایمان باوجود خواندن کتاب هنر عشق ورزیدن اریک فرم که شادی ورابطه عمیق وحسی زن ومرد را عشق می شمارد. ما برمبنای یک برداشت غلط ومجردازعشق بمردم می گفتیم و هر امری که ارتباط با توده مردم زحمت کش داشت از نظر ما والا بود و مورد اقبال  که به آن هنر خلقی ، طرززندگی ساده مردم زحمتکش اطلاق می کردیم . 
درک هنری ونگاه به زندگی را در حد پائین ترین لایه های اجتماعی که عمدتا متاثر از بخش مذهبی وسنتی جامعه بود پائین می آوردیم .بجای تلاش برای بالا بردن درک خود ومردم در عصرجدید . درک خود را به درک متحجرآنها تقلیل می دادیم.
امری که در عمل مارا درکنار حامیان خمینی قرار می داد و جدا از دیکتاتوری سیاسی شاه که مورد نقد درست نیروهای سیاسی بود . کارکرد های مثبت دوران پهلوی درتلاش برای بالا کشیدن درک و افکار جدید ومدرن اجتماعی را از طروق مختلف بشدت می کوبیدیم.هیچ عرصه ای از عملکرد حکومت شاه با نگاه مثبت مورد ارزیابی قرار نمی گرفت!  از کانون های فرهنگی پرورش کودکان ونوجوانان گرفته تا جشن هنرشیراز .  اما  چرت پرت های فلان آخوند طرفدار خمینی را در راستای مبارزه ارزیابی می کردیم و حمایتش می نمودیم .
این نگاه با وجود داشتن عناصر انسانی متاسفانه فاقد نگاهی عمیق به هنر و زندگی مدرن بود و آینده جامعه درراستای ترقی و پیشرفت علم ،هنر همراه با بالا رفتن درک اجتماعی مبتنی بر خواست های جامعه مدرن وپویا  را نمی دید . نه تنها بهائی نمیداد بل در تضعیف  و ومخالفت با آن سخت کوشا بود.
موسیقی ما در بهترین حالت از موسیقی سنتی وعاشقی آذری فراتر نمی رفت .با اشیای زینتی نه  در معیار قیمت بها بودن  آنها بلکه در شئی ای  تزئینی بودن سر ستیزداشتیم و آنرا گرایشی بورژوائی تلقی می کردیم وپس می زدیم . 
شخصیت و جدی نبودن تو با همین عنوان زیر سوال می رفت.گرایشی که ریشه در پوپولیسمی ساده لوحانه داشت.
با وجود اختلاف نظری که با آقای"فرخ نگهدار " دارم! اما این جا خاطره ای را به عادت مالوف قابل ذکر می دانم .سال هزار نهصد هشتاد وپنج بود . درشهر تاشکند بودم . محبت دوستان در حق ما مهمانان کابلی بیحدبود .هرشب مهمان خانه ای .شبی که مهمان خانه فرخ بودم بعد از شام موقع صرف چای من کنار یک آباژوری که پایه بلندی داشت نشستم که درقسمت وسط آن یک نیم تخته مدور بشکل میزقرارمی گرفت. میتوانستی چای خود را روی آن بگذاری در زیرنور ملایم و زیبائی همان آباژور ساده با لذت تکیه داده بر مبل لختی بیاسائی . "گفتم چه آباژور زیبا ولذت بخشی است ."خندید وگفت "در عین حال ترس آور!چون می تواند مهر گرایش اشرافی از طرف دوستان بخورد .من هم لذت می برم اما همیشه نگران داشتن همین آباژور ساده ام."
تازه این فضائی بودآزاد ! بعد سال ها نفی مبارزه چریکی ،نقد آن از زوایای مختلف و تلطیف نگاهمان به زندگی .
حال باید حدیث مفصل خواند از این مجمل. فضای خشگ خانه تیمی که زیرشعارعشق بخلق تمام حس های عاطفی تورا  مدفون می گرد بی آن که از بین بروند! بزرگترین عامل فشار در سرکوب عاطفی هر فرد بود.امری که بر خشونت،خشگی ،نظم پادگانی واجباری خانه های تیمی می افزود و خود رابصورت بیحوصلگی،رفتن در خودبخصوص در خلوت نشان می داد.
خشونتی نا خواسته که خود رابرروان فرد تحمیل می کرد.خشونتی ناشی از مشی مسلحانه، خشونت ناشی ازکپسول کوچک مرگ در کنج دهان.  حضور سلاح در خانه، در کمر گاه.
خشونت ذاتی خوابیده در سلاح که بقول چخوف "حتی اگردر صحنه تئاتر بدیوار آویخته باشد. درپرده نهائی شلیک می کند." چرا که سلاح ها بتمامی برای اعمال خشونت وگشتن انسان ساخته می شوند.خشونت مقدسی وجود ندارد.سخن از نفس خشونت است که به اجبار بر تو تحمیل شده بود.
مبارزه مسلحانه درست یا علط نمی توانست بری از این خشونت باشد.زمانی که بیشترین وقت تو در خانه تیمی صرف دوختن جلد تپانچه ،ساختن کپسول سیانور و بمب دستی و نارنجک باشد همراه با استرس وخستگی نگهبانی شب که باید تمامی حواست به کوچکترین صدای خارج از خانه می بود.چگونه می توانستی روحی آرام وخالی ازخشونت داشته باشی؟
درخانه تیمی این خشونت بخشی ازبافت خانه بود که ناشی از آمادگی دائم برای درگیر شدن ومنتظر بودن برای درگیری بود! از ارزش نگذاشتن بر زندگی واینکه عمریک چریک بیشتر از شش ماه نیست. مرگی که همیشه بر آستانه درایستاده بود وترا بخود می خواند.ازفقدان حضورگرما بخش اشیا،غیبت هنرکه تلطیف کننده فضا وروح آدمی است.از عدم رابطه احساسی آشکار بین دو جنس مخالف.ازنگاه لطیف به زندگی به طبیعت،حتی بیک شاخه گل،حس لذت بردن از یک غذا ،لباس وتحسین زیبائی یک دخترکه تمامی امری مذموم بود و نشانی از گرایشات بورژوازی و خرده بوژوازی شمرده می شد.   ادامه دارد  ابوالفضل محققی

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

کیانوش توکلی

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

دیدگاه‌ها

آرش کیانی

عنوان مقاله
مجاهدین را باید درک کرد

اینچنین مقهور نگاه واپسمانده چریکی به مدنیت شدن رفقا نباید تعجب کنند که چرا زنهای مجاهد در مقابل مسعود میرقصند. عشق ممنوع در خانه تیمی آغاز ابتذال تعجبی ندارد که به ابتذال رقص زنان مجاهد در مقابل رهبرشان ختم شود. همان راهی که رهبر کره شمالی میرود و قذافی میرفت. دلیلش هیچ ربطی به ایدئولوژی ندارد. دلیلش کاملا انسانی است. مهم نیست که چه نظامی بر کشوری حاکم است. حاکم دیکتاتور انسانی است با غرایز خود. هرچه بخواهد می کند و توجیهات ایدئولوژیک هم برایش میتراشد. ابتذال خامنه ای در شکست بزرگش هست که آنرا پیروزی می نامد. ابتذال حزب الله به موتورسوارانش است که به مخروبه های نوار غزه میروند و پیروزی شان را جشن میگیرند. ابتذال ایدئولوژی نمی شناسد. آدم های بی کلاس میخواهد. کلاس نه به معنای اشرافی بلکه به معنای شعور و فهم انسان بودن.

ی., 09.02.2025 - 19:49 پیوند ثابت
نظرات رسیده

در همان سال ۱۹۸۵ در آلمان اگر در تابستان با شلوار کوتاه می گشتی، موضوع غیبت همین رفقای چریک خشک مغز بودی. این همان بنیادگرایی مذهبی است و نه همسویی با آن! خودش است. هنوز هم در میان آنها از همین خشک مغزهای ماقبل تاریخ می توان یافت.

جمعه, 07.02.2025 - 23:46 پیوند ثابت
میم میم دوست

عنوان مقاله
"نخستین هدیه یک خانه تیمی بتو ."

"فضای خشگ خانه" ==> فضای خشک خانه
"بر خشونت،خشگی ،نظم پادگانی" ==> بر خشونت، خشکی، نظم پادگانی
"برای اعمال خشونت وگشتن انسان ساخته می شوند." ==> برای اعمال خشونت و کشتن انسان ساخته می‌شوند.
" گرایشات بورژوازی" ==> گرایش‌های بورژوازی
"درست یا علط" ==> درست یا غلط
"نه در معیار قیمت بها بودن آنها بلکه" ==> روشن نیست، احتمالا: نه در معیار قیمت، گرانبها بودن آنها، بلکه

جمعه, 07.02.2025 - 16:36 پیوند ثابت
نظرات رسیده

متاسفانه کم نیستند افراد که از همین خانه تصویر یک بهشت برین را میخواهند بکشند، مسئله این است اگر این امری ضروری برای نجات مردم بود میگفتیم جهنمه اما تنها راه است، مسئله ابن بود که راه نبود، چاه بود

جمعه, 07.02.2025 - 13:42 پیوند ثابت
مسعود خیابانی

دیکتاتوری زمان شاه و فرهنگ ارتجاعی مذهبی، نقش مهمی در فرهنگ سنتی جوانان و روشنفکران و مبارزان داشت.
این رفتار و معیارها خاض چریکها نبود بلکه در غالب اقشار و طبقات جامعه مرسوم بود.
اگر دیکتاتوری نبود جوانان میتوانستند از طریق مطاله و آگاهی و جلسات بحث و رسانه ها قدری کمتر تعصب ناموسی جنس مخالف را بکشند و حمل کنند.
اگر نظام شاهی دارای فرهنگ ملی و سکولار بود و نه شاهی خرافاتی و مذهبی یا متظاهر به مسلمانی، جامعه میتوانست قدری کمتر مذهبی باشد و این رفتار و باورها به میان آگاه ترین قشر جوانان نیز اشاعه یابد تا همدیگر را بخاطر روابط عشقی یا جنسی ترور نکنند.
از طرف دیگر شرایط مبارزه بر اثر دیکتاتوری چنان خشن و بی رحم شده بود که امکان عشق و عاشقی و لاس بازی نبود ،
و در محیط های دانشجویی و فعالیتهای کوهنوردی و صنفی تجربه نشان داد که غالبن روابط خصوصی و عشقی موجب منفعل شدن مبارزان میشد.
انسان هر گاه از خود میپرسد آموزشهای علمی ماتریالیستی دیالکتیکی شما در کدام مکان و زمان فراموش گردیده؟ ! یا صداقت لازم برای طرح..؟
لینک زیر یاد آن سالهای خشم و خون و باروت است:
https://kar-online.com/971

جمعه, 07.02.2025 - 10:48 پیوند ثابت

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید