رفتن به محتوای اصلی

شب یلدا وتنهائی من

شب یلدا وتنهائی من


در تنهائی میچرخم از اطاقی به اطاقی ، به ایوان می روم با اناری بر دست . امشب شب یلدا است.چه میزان آرزو داشتم این شب در کنار خانواده باشم . اما زمانه بگونه ای پیش آمده که ناگزیر از جدائی وایستادن درغربتم . چه می توان کرد جزاین که بیاستم و تا آخر بکوشم
.داستانی که پس از خاتمه یک کشاکش ،یک جدال سخت و رسیدن به نقطه پایان چه پیروز میدان و چه شکست خورده باشم  باز گو خواهم کرد .
داستانی که می تواند آئینه تمام نمای فروپاشی بسیارمرزهای اخلاقی،  باورها و دوستی های بی شائبه ای باشد که در زیبا ترین دوران زندگی تو شکل گرفته و پیوسته چون رویائی شیرین سال ها با تو زندگی کرده و تکیه گاهی شده برای روبرو شدن با مسائلی که زندگی بر سر راه هر انسان می نهد و از او طلب می کند که انتخاب کند.
تلخ است  باور آنچه که انتظار آن را نداشتی.باوراین که تغیرات صورت گرفته طی سال ها را درجمهوری اسلامی بسیاری را نه آنچنان که بودند وترکشان کردی .بل در جائی قرار داده که هیچکدام از معیار های قبلی تو در باره آنها صدق نمی کند .
تلخ است دل بستن و بر همان سیاق گذشته ،اعتماد کردن ودر کمال ناباوری ضربتی جانانه خوردن .گیج ومنگ برخاستن. دور خود چرخیدن "مرا چه می شود ؟" بخود آمدن نهایت مصمم برای در افتادن با آنچه که روحت را بشدت آزار داده است .میدانی راه رسیدن به حقیقت طولانی است وبا وجود مریضی و بالا بودن سن رفتن بر راهی که دست تو خالیست وطرف مقابلت تکیه داده بر امکان و کسانی که قدرت دارند! مبارزه ای سخت ونفس گیر را بر تو تحمیل خواهد کرد . اما این در سرشت توست که بی عدالتی وزور را در هر شکل وهر قد وقامتی که باشد بر نمی تابی ودر می افتی ومی پیچی با آن ! ولو بقیمت سنگین . می افتی و برمیخیزی . درست در لحظه ای که گمان می کنی پیروز میدانی .عناصر قدرت با عناصر فساد کنار می آیند! بر زمینت می کوبند .
عقل و کسانی که از جان دوستت دارند اصرار که بس کن .ارزش این همه تلاش و مایه گذشتن از وجود ت راندارد .گیرم که پیروز شدی .خب که چی ؟
تامل می کنی پا سست می کنی و اما باز قادر به کنار کشیدن نیستی .حس می کنی اگر تا آخر خط نروم ! در تمام  سال های باقی مانده از زندگی خود را سرزنش خواهم کرد که چرا تسلیم شدی؟ با وجودیکه میدانستی حق با توست .
گاه برای رسیدن به حق باید تاون سنگینی داد.چگونگی برخورد با این مسئله وقبول سختی ومشقت راه است که به زندگی من معنا می دهد  وناگزیر از ایستادنم می کند .
چرا که اگر چنین نکنم هر گز قادر نخواهم شد بی تزلزل در برابر نا راستی بیاستم وهرگزمبارز پی گیر وباورمند عدالت و آزادی نخواهم بود. در مبارز برای رسیدن به حقیقت فرقی نمی کند امری بزرگ باشد یا کوچک شرط اول قدم این است که  باور کنی ،اراده کنی ! رهرو باشی واز سرزنش خار مغیلان نهراسی . چرا که هنوز زنده ای و می دانی حقیقت چیست وراه گریزی نیست. 
به اناردر دستم ، به میوه ای که دوستش دارم .بخاطر سخت جانیش ،پوست کلفتیش در برابر طبیعت ومقاومت تا آخر نگاه می کنم .به گنجی که درون خود نهان کرده. دانه های سرشار از شهدش. می شکافم با لذت می خورم !  می دانم که هر یلدا ئی بپایان خواهد رسید و روشنی از دل تاریکی بیرون خواهد آمد . زندگی جاری است !فردا در پیش رو 
بخود نهیب می زنم . از تنهائیت دلگیر مباش ! برو تا جائی که می توانی ! برس به مقصدی که بنظر بعید می رسد .راز زندگی درهمین رفتن و
در افتادن  و برخاستن است ! نیاستادن و امید وار بودن !یلدا مبارک باد . ابوالفضل  محققی

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

کیانوش توکلی

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید