کیوان حسینی
این جمله بخشی از عنوان مقالهای است که محمد جواد ظریف در روز دوشنبه در نشریه آمریکایی «فارین افرز» منتشر کرد؛ نشریهای که یکی از مهمترین رسانههای نخبگان روابط بینالملل در آمریکاست. عنوان اصلی مقاله هم این است: «راه صلح از نظر ایران چه شکلی است؟»
در روزهایی که به دلیل پیروزی دونالد ترامپ در انتخابات آمریکا، نگرانیها از افزایش تنش نظامی در خاورمیانه و حتی وقوعی جنگی فراگیرتر افزایش یافته، مقاله آقای ظریف در واقع بخشی از یک کارزار گستردهتر است که از سوی برخی ازچهرههای جمهوری اسلامی ایران آغاز شده است: انتقال پیامی مسالمتجویانه به ترامپ و اطرافیانش که در کمتر از ۵۰ روز دیگر قدرت را در واشنگتن در دست میگیرند.
در این مقاله، تصویری که آقای ظریف به عنوان معاون رئیسجمهور در امور استراتژیک، از مسعود پزشکیان ارائه میکند، تصویر یک رهبر سیاسی واقعگراست که آماده است از مسیر «دیپلماسی انعطافپذیر»، اختلافات ایران را با آمریکا و دیگر کشورهای غربی حل و فصل کند. حکومت ایران متهم است که به عرف و قوانین بینالمللی بیتوجه است و بر اساس اولویتهای ایدئولوژی اسلامگرایی شیعه به گروههای شبهنظامی در کشورهای مختلف کمک میکند. از نگاه منتقدان بینالمللی، جمهوری اسلامی ایران حاکمیت ملی این کشورها را نقض میکند و به ثباتی و ناآرامی در منطقه دامن میزند.
حالا اما آقای ظریف میگوید پزشکیان آماده است که از «پارادایمهای کهنه» دست بردارد. ظریف نوشته که پزشکیان به دنبال همکاری با کشورهای همسایه و تقویت روابط ایران با متحدانش است، «اما او خواستار تعاملی سازنده با غرب نیز هست». او نوشته است که دولت پزشکیان برای «مدیریت تنش» با آمریکای ترامپ آماده است و رئیسجمهور ایران امیدوار است که مذاکراتی «درباره توافق هستهای و به شکل بالقوه درباره مسایل دیگر» انجام شود.
«لحظهای تاریخی»
استدلال ظریف این است: جمهوری اسلامی در مقابل فشار، همواره واکنش منفی نشان میدهد. بعد از اینکه ترامپ از برجام خارج شد و تحریمها بازگشت، واکنش ایران گسترش برنامه هستهای و سرعت بخشیدن به آن بوده، در نتیجه، اگر او و متحدانش به دنبال تغییر رفتار ایران و محدود کردن برنامه هستهای هستند، باید به همان راهی بروند که زمانی باراک اوباما رفت؛ یعنی مذاکرهای که برای هر دو طرف، منفعت داشته باشد.
او نوشته که دنیا در «لحظهای تاریخی» برای تامین ثبات و امنیت بینالمللی قرار گرفته است؛ توصیفی که ظاهرا اشارهای است به حضور یک دولت طرفدار دیپلماسی در تهران، همزمان با حضور دونالد ترامپ در کاخ سفید است. آقای ترامپ میگوید که به دنبال تغییر رژیم ایران نیست و برعکس، علاقهمند است از طریق مذاکره، تنش با ایران را به پایان برساند.
اما مذاکره ترامپ با تهران، لزوما به معنای توافقی شبیه به برجام نخواهد بود. ترامپ بارها گفته بود که به نظرش، برجام توافق خوبی نیست و در آن، امتیازات زیادی به ایران داده شده است. به بیان دیگر، او به دنبال مذاکره برای رسیدن به توافقی خواهد بود که هم محدودیتهای بیشتری را به برنامه هستهای ایران تحمیل کند و هم امتیازات کمتری به جمهوری اسلامی ایران بدهد.
او یکی از نزدیکترین متحدان بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل است و سیاست خارجیاش در چهار سال قبلی که در کاخ سفید بود، به شکلی فعال متناسب با منافع این کشور طراحی شده بود. برای او رسیدن به توافقی با تهران که هم آیتالله خامنهای از آن راضی باشد و هم بنیامین نتانیاهو، کار آسانی نخواهد بود.
برای نتانیاهو جلوگیری از ساخت بمب هستهای در ایران، تنها اولویت نیست. او به دنبال جلوگیری از کمکهای ایران از گروههای شبهنظامی مانند حماس، جهاد اسلامی و حزبالله لبنان است. آمریکا نیز خواستار توقف کمکهای نظامی و مالی ایران به شبهنظامیان شیعه عراق و گروه حوثیهای یمن است؛ خواستههایی که در میان کشورهای عربی منطقه نیز طرفدارانی جدی دارد.
ضمن اینکه با توجه به تعصب ضد اسرائیلی علی خامنهای، چشماندازی برای عقبنشینی جمهوری اسلامی در مساله موجودیت این کشور دیده نمیشود. آقای ظریف نیز در این مقاله، نه تنها پاسخی واقعبینانه برای این گره کور ارائه نمیکند، بلکه با تکرار درخواست تهران برای برپایی یک رفراندوم در مجموع سرزمینهای اسرائیل و فلسطین، یادآوری میکند که ایران حاضر نیست موجودیت کشور اسرائیل را بپذیرد.
روند هلسینکی
با این حال ایران تنها کشور خاورمیانه نیست که اسرائیل را به رسمیت نمیشناسد. نه فقط اکثر کشورهای عربی یا مسلمان بلکه عربستان به عنوان مهمترین متحد واشنگتن در جهان اسلام نیز موضع مشابهی دارد. ظریف چه بسا با در نظر گرفتن این واقعیت، ابتکاری دیپلماتیک پیشنهاد کرده که در جریان آن، صلح و امنیت منطقه، بدون تمرکز بر امنیت اسرائیل پیگیری شود.
او پیشنهاد کرده که در منطقه خلیج فارس (در میان کشورهای ایران، عراق، کویت، عربستان، بحرین، امارات، قطر و عمان) با الهام از «روند هلسینکی» مذاکراتی برای تشکیل سازمانی شبیه به «سازمان امنیت و همکاری اروپا» آغاز شود. «روند هلسینکی» در اوج جنگ سرد در دهه ۷۰ میلادی آغاز شد و در جریانش، قدرتهای دو بلوک شرق و غرب، در مذاکراتی که عموما بر مساله حقوق بشر متمرکز بود، به «پیمان هلسینکی» دست یافتند. این روند به شکل معناداری به کاهش تنش نظامی جنگ سرد کمک کرد و تاسیس سازمان امنیت و همکاری اروپا، نتیجه همین روند بود.
آقای ظریف نوشته است که کشورهای منطقه خلیج فارس میتوانند با ارجاع به یکی از بندهای قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت، این روند را آغاز کنند. قطعنامه ۵۹۸ در سال ۱۳۶۶ (۱۹۸۷) در شورای امنیت تصویب شد و در آن از طرفین جنگ ایران و عراق خواسته شد که فورا آتشبس اعلان کنند. عراق فورا قطعنامه را پذیرفت. اما ایران تا یک سال بعد از تصویب قطعنامه حاضر نبود از جنگ کوتاه بیاید. در نهایت وقتی ایران نیز این قطعنامه را پذیرفت، جنگ ایران و عراق متوقف شد.
اما در همین قطعنامه، علاوه بر خواستههای مهمی در ارتباط با جنگ ایران و عراق، از دبیرکل سازمان ملل خواسته شد که با همکاری ایران، عراق و دیگر کشورهای منطقه، راههای تقویت امنیت منطقه را بررسی کند. ظاهرا آقای ظریف با اشاره به این بخش از قطعنامه که هرگز اجرا نشد، درخواست آغاز مذاکراتی جدید را مطرح کرده است.
او مینویسد که در حال حاضر در منطقه خلیج فارس، گرایشی بسیار جدی برای کاهش تنش نظامی و افزایش ثبات و امنیت وجود دارد و به همین دلیل، برای شکلگیری روندی برای افزایش همگرایی در منطقه، فرصتی ویژه شکل گرفته است. روابط ایران و کشورهای عربی خلیج فارس، از فردای انقلاب سال ۵۷ تحت تاثیر ایدئولوژی اسلامگرایی حکومت جدید ایران قرار گرفت و موجب شد تا کشورهای عربی خلیج فارس (به استثنای عراق) با تشکیل شورای همکاری خلیج فارس به هم نزدیک شوند. در میان این کشورها، بحرین و عربستان که گروهی از شهروندانشان شیعه هستند، بیش از دیگران نظام دینی ایران و روحانیون «انقلابی» شیعه را به چشم تهدیدی بزرگ میببینند.
حالا ظریف میگوید که تهران آماده است تا از طریق دیپلماسی و پاسخ دادن به نگرانیهای امنیتی کشورهایی مانند بحرین یا عربستان، به باشگاه کشورهای حاشیه خلیج فارس بازگردد و در همکاری با آنها، برای تامین امنیت منطقه بکوشد؛ منطقهای که تحولات ژئوپلتیک آن میتواند آثاری قابل توجه بر بازار انرژی و اقتصادی جهانی داشته باشد.
دیپلماسی در برابر «میدان»
آقای ظریف که در نشریه فارین افرز به عنوان «استاد دانشگاه تهران»، معاون امور راهبردی رئیسجمهور و وزیر خارجه سابق معرفی شده، کسی است که در پایان دوران حضورش در وزارت خارجه در مصاحبهای که قرار نبود منتشر شود، دوگانه دیپلماسی در برابر «میدان» را تشریح کرد.
در این دوگانه، عبارت «میدان» به معنای اقدامات نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی است که خارج از کشور فعالیت میکند و در نتیجه اقداماتش «محور مقاومت» شکل گرفته است؛ ائتلافی غیرمتمرکز از گروههای شبهنظامی اسلامگرا در خاورمیانه که همگی از حمایت ایران برخوردارند و از دست زدن به حملات نظامی به نیابت از ایران، ابایی ندارند.
طبیعتا هرگونه فعالیت این نیروی نظامی که در داخل ایران نیز با انتقادهای گستردهای روبهروست، بخشی از سیاست خارجی ایران محسوب میشود. اما آقای ظریف در آن مصاحبه جنجالی گفت که در این دوگانه، «میدان» همواره دست بالا را دارد و «دیپلماسی» در خدمت نیازها، خواستهها، منافع و استراتژی مورد نظر نیروی قدس سپاه است.
فعالیتهای سپاه پاسداران در خاورمیانه، ریشه یکی از مهمترین دلخوریهای کشورهای منطقه است. آنها میگویند که حمایت نیروی قدس از گروههای سیاسی مسلح در یمن، عراق یا لبنان، به تضعیف حکومت مرکزی در این کشورها منجر شده و موجب شده تا ناامنی در خاورمیانه گسترش یابد.
در یک سال اخیر که بعد از حمله حماس به اسرائیل، دورانی تازه از تنشهای نظامی و سیاسی آغاز شد، آنچه که آقای ظریف «میدان» توصیف کرد، نقشی بسیار پررنگ در پیشبرد سیاست خارجی تهاجمی جمهوری اسلامی ایران علیه منافع کشورهای غربی و اسرائیل، بازی کرد و حملات بسیاری از سوی گروههای «محور مقاومت» تنها در جانبداری از یکی از اعضا (گروه حماس) انجام شد؛ از حمله به کشتیهای باربری توسط شبهنظامیان حوثی در دریای سرخ گرفته تا موشکهای حزبالله لبنان و حملات شبهنظامیان عراقی به اهداف آمریکایی.
اما آقای ظریف، در مقاله جدید خود، هیچ پاسخ روشنی برای پرسشها در ارتباط با فعالیتهای نیروی قدس و مساله «محور مقاومت» ارائه نکرده است. چه مسعود پزشکیان در مقام رئیسجمهور و چه مجلس شورای اسلامی، ابزارهایی بسیار محدود و کمرمق برای کنترل نیروی قدس در دست دارند و این نیرو، خود را تنها به رهبر جمهوری اسلامی ایران پاسخگو میداند.
نیروی قدس، علاوه بر دسترسی به منابع مالی، با رهبر جمهوری اسلامی ایران نیز رابطهای ویژه دارد. آنها همچنین حمایت همه جانبه اصولگرایان و حمایت بخشی از اصلاحطلبان را نیز دارند و در گذشته نشان دادهاند که اگر با دیپلماسی مورد نظر دولت موافق نباشند، در برابرش مقاومت خواهند کرد.
به عنوان مثال در جریان «لوایح افایتیاف» که دولت حسن روحانی به دنبال اجرایش بود، همین گروه با استفاده از نفوذ سیاسی خود، جلوی پیوستن ایران به کنوانسیون مقابله با تامین مالی تروریسم را گرفتند. در آن زمان، طرفداران سپاه و فعالیتهای فرامرزی این نهاد نظامی، استدلال میکردند که پیوستن به چنین کنوانسیونی در کار انتقال پول برای «محور مقاومت» اخلال ایجاد میکند.
آیا جمهوری اسلامی آمادگی دارد که علاوه بر عقبنشینی در برنامه هستهای، از کمکهایش به گروههای مسلح اسلامی در کشورهای دیگر دست بکشد؟ «محور مقاومت» دقیقا در کجای پیشنهاد آقای ظریف قرار میگیرد؟ علاوه بر اینها، موضوعاتی مانند برنامه موشکی ایران یا کمکهای نظامی به روسیه، چه آیندهای خواهند داشت؟
علاوه بر این پرسشها، هنوز دقیق روشن نیست آنچه که ظریف میگوید، تا چه سطح از حمایت علی خامنهای و همفکرانش در سپاه برخوردار است. در زمانی که «روند هلسینکی» در فنلاند آغاز شد، هم رهبر شوروی و هم رئیسجمهور آمریکا از آن حمایت کردند و مسئولیت شرکت در این مذاکرات را پذیرفتند.
در ایران اما، رهبر جمهوری اسلامی ایران به رغم قدرت خارقالعاده و نفوذ چشمگیری که بر تصمیمگیریها دارد، هرگز خود را در موقعیتی شبیه به رهبران کشورهای شوروی و آمریکا در زمان «روند هلسینکی» قرار نمیدهد و به این آسانی، مسئولیت سیاستهایی از این دست یا حتی توافقهایی اساسی مانند برجام را بر عهده نمیگیرد
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
دیدگاهها
جواد ظریف نوچه خامنهای هست…
جواد ظریف نوچه خامنهای هست.
ﺟﻮﺍﺩ ﻇﺮﯾﻒ ﺑﻪ ﻫﻤﺴﺎﯾﮕﺎﻥ ﺍﯾﺮﺍﻥ (بعد از شکست ترامپ از بایدن در انتخابات 2020 امریکا): ﺗﺮﺍﻣﭗ ۷۰ ﺭﻭﺯ ﺩﯾﮕﺮ ﻣﯽﺭﻭﺩ ﻭﻟﯽ ﻣﺎ ﻣﺎﻧﺪﻧﯽ ﻫﺴﺘﯿﻢ.
ﻇﺮﯾﻒ:۳۰ ﺳﺎﻝ ﺍﺳﺖ ﺑﺎﯾﺪﻥ ﺭﺍ ﻣﯽﺷﻨﺎﺳﻢ ﻭ ﺑﺎ ﺍﻭ ﺩﯾﺪﺍﺭ ﮐﺮﺩﻩﺍﻡ!
ﻇﺮﯾﻒ: ﻫﯿﭽﮕﺎﻩ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺑﺮ ﺳﺮ ﻣﻔﺎﺩ ﺑﺮﺟﺎﻡ ﻣﺬﺍﮐﺮﻩ ﻧﻤﯽﮐﻨﯿﻢ!
ظریف = طوفان الاقصی
ظریف = طوفان الاقصی
افزودن دیدگاه جدید