رفتن به محتوای اصلی

لطفا در بحث شرکت کنید: نظر فرانسیس فوکویاما در مورد ترامپ

لطفا در بحث شرکت کنید: نظر فرانسیس فوکویاما در مورد ترامپ
تهیه و تنظیم:
محسن کردی

تشکر از دوستانی که بحث سابق در مورد حضور ترامپ را جدی تر دنبال کردند. تشکر ویژه از  آقای پورمندی و نیز دوست ناشناس دیگری که نظر «فرانسیس فوکویاما» - واضع تئوری پایان تاریخ - را مطرح کردند که نقاط قابل توجهی داشت و مسائل قابل بحثی در آن نهفته بود. من شخصا این مقاله را ندیدم اما به دوست ناشناس اعتماد می کنم.  مهم مطالب نهفته در مقاله است. در زیر اول نظر فوکویاما را می آورم و در بخش نظرات به سهم خودم پاسخ خواهم نوشت امید که دیگر دوستان نیز مفصل تر  به بحث بپیوندند. 

فرانسیس فوکویاما : آنچه ترامپ آزاد کرد به چه معناست برای آمریکا؛

لیبرالیسم کلاسیک، یک آموزه مبتنی بر احترام به کرامت برابر افراد از طریق حکومت قانون است که حقوق آنها را محافظت می‌کند و از طریق کنترل‌های قانونی بر توانایی دولت برای دخالت در این حقوق. اما طی نیم قرن گذشته، این تکانه اولیه دچار دو تحریف بزرگ شده است. اولین مورد ظهور "نئولیبرالیسم" بود، یک آموزه اقتصادی که بازارها را قداست‌بخشید و توانایی دولت‌ها را در حمایت از کسانی که از تغییرات اقتصادی ضربه خورده‌اند، کاهش داد. جهان به طور کلی ثروتمندتر شد، در حالی که طبقه کارگر شغل و فرصت‌های خود را از دست داد. قدرت از مکان‌هایی که انقلاب صنعتی اولیه را میزبانی می‌کردند، به آسیا و سایر مناطق جهان درحال توسعه منتقل شد.

تحریف دوم، ظهور سیاست‌های هویتی یا آنچه می‌توان آن را "لیبرالیسم بیدار" نامید بود، که در آن دغدغه‌های پیشرو در مورد طبقه کارگر جای خود را به محافظت هدفمند از مجموعه محدودتری از گروه‌های به حاشیه رانده شده داد: اقلیت‌های نژادی، مهاجران، اقلیت‌های جنسی و غیره. قدرت دولت بیشتر و بیشتر برای پیشبرد نتایج اجتماعی خاص برای این گروه‌ها به کار گرفته می‌شد.

در همین حال، بازارهای کار به اقتصاد اطلاعاتی تبدیل شدند. در دنیایی که در آن اکثر کارگران به جای بلند کردن اشیای سنگین از کف کارخانه‌ها، پشت صفحه‌نمایش کامپیوتر می‌نشستند، زنان موقعیت برابرتری را تجربه کردند. این امر قدرت درون خانوارها را دگرگون کرد و منجر به ادراک به ظاهر مداوم جشن دستاوردهای زنانه شد.

ظهور این درک تحریف شده از لیبرالیسم منجر به تغییر چشمگیر مبنای اجتماعی قدرت سیاسی شد. طبقه کارگر احساس کرد که احزاب سیاسی چپ گرا دیگر به منافع آنها دفاع نمی‌کنند و شروع به رأی دادن به احزاب راست کردند. بنابراین، حزب دموکرات توانایی خود را برای حفاظت از پایگاه طبقه کارگر خود از دست داد و به حزبی مسلط بر متخصصان شهری تبدیل شد. افراد انتخاب کردند تا به حزب جمهوری‌خواه رأی دهند. در اروپا، رأی‌دهندگان حزب کمونیست در فرانسه و ایتالیا به مارین لوپن و جورجیا ملونی مرتد شدند.

تمامی این گروه‌ها از یک سیستم تجارت آزاد که معیشت آنها را از بین می‌برد در حالی که یک طبقه فوق‌العاده ثروتمند را ایجاد می‌کرد، ناراضی بودند و همچنین از احزاب پیشرو که به نظر می‌رسید بیشتر به فکر بیگانگان و محیط زیست هستند تا وضعیت خود آنها، ناراضی بودند.

این تغییرات بزرگ جامعه‌شناختی در الگوهای رأی‌گیری روز سه‌شنبه منعکس شده است. پیروزی جمهوری‌خواهان بر پایه رأی‌دهندگان طبقه کارگر سفید ساخته شده بود، اما ترامپ موفق شد که به طور قابل توجهی بیشتر از انتخابات سال 2020، رأی‌دهندگان طبقه کارگر سیاه و هیسپانیک را به دست آورد. این به ویژه در مورد رأی‌دهندگان مرد در این گروه‌ها صادق بود. برای آنها، طبقه مهم‌تر از نژاد یا قومیت بود. هیچ دلیل خاصی وجود ندارد که چرا یک کارگر طبقه کارگر لاتین‌تبار، به عنوان مثال، باید به لیبرالیسم بیدار که به مهاجران اخیر فاقد مدرک تمرکز دارد و بر پیشرفت منافع زنان متمرکز است، جذب شود.

همچنین روشن است که اکثریت قریب به اتفاق رأی‌دهندگان طبقه کارگر صرفاً به تهدید علیه نظم لیبرالی، هم در داخل و هم در سطح بین‌المللی، که به طور خاص توسط ترامپ ایجاد شده، اهمیت نمی‌دادند.

دونالد ترامپ نه تنها می‌خواهد نئولیبرالیسم و لیبرالیسم بیدار را حذف کند، بلکه تهدیدی اساسی برای لیبرالیسم کلاسیک نیز هست. این تهدید در هر زمینه سیاستی قابل مشاهده است؛ ریاست‌جمهوری جدید ترامپ هیچ شباهتی به دوره اول نخواهد داشت. سؤال اصلی در این مرحله نه خباثت نیت او، بلکه توانایی او در اجرای آنچه که تهدید می‌کند است. بسیاری از رأی‌دهندگان صرفاً به رتوریک او جدی نمی‌گیرند، در حالی که جمهوری‌خواهان اصلی استدلال می‌کنند که کنترل‌های تعادل در سیستم آمریکایی از بدترین اقدامات او جلوگیری خواهد کرد. این اشتباه است: ما باید به نیات اعلام شده او بسیار جدی بنگریم.

ترامپ یک حمایت‌گرای خودخوانده است که می‌گوید "تعرفه" زیباترین کلمه در زبان انگلیسی است. او پیشنهاد کرده است که 10 یا 20 درصد تعرفه بر تمام کالاهای تولید شده در خارج، توسط دوستان و دشمنان، اعمال کند و برای انجام این کار به اختیارات کنگره نیاز ندارد.

همانطور که تعداد زیادی از اقتصاددانان تأکید کرده‌اند، این سطح از حفاظت‌گرایی اثرات بسیار منفی بر تورم، بهره‌وری و اشتغال خواهد داشت. این امر باعث اخلال شدید در زنجیره‌های تأمین خواهد شد که موجب خواهد شد تولیدکنندگان داخلی درخواست معافیت از این مالیات سنگین را بدهند. این سپس فرصتی برای سطوح بالای فساد و رانت‌جویی ایجاد می‌کند هنگامی که شرکت‌ها به دنبال کسب جایگاه خوب در نزد رئیس‌جمهور هستند. تعرفه‌های در این سطح همچنین باعث اقدام متقابل همانند بزرگ توسط سایر کشورها می‌شود که موجب فروپاشی تجارت (و در نتیجه درآمدها) می‌شود. شاید ترامپ در مواجهه با این موارد عقب‌نشینی کند؛ او همچنین ممکن است مانند رئیس‌جمهور سابق آرژانتین کریستینا فرناندز دی کرچنر اقدام به فاسد کردن آژانس آمار گزارش دهنده اخبار بد کند.

در مورد مهاجرت، ترامپ دیگر فقط می‌خواهد مرزها را ببندد؛ او می‌خواهد تا حد امکان از 11 میلیون مهاجر بدون مدرک موجود در کشور اخراج کند. از لحاظ اداری، این چنان وظیفه غول‌پیکری است که سال‌ها سرمایه‌گذاری در زیرساخت‌های لازم برای انجام آن (مراکز بازداشت، عوامل کنترل مهاجرت، دادگاه‌ها و غیره) را ضروری می‌سازد.

این امر تأثیرات ویرانگری بر بسیاری از صنایعی که به نیروی کار مهاجر متکی هستند، به ویژه ساخت و ساز و کشاورزی خواهد داشت. همچنین از نظر اخلاقی به چالش بزرگی منجر خواهد شد، زیرا والدین از فرزندان شهروندشان جدا خواهند شد و زمینه‌ساز درگیری‌های مدنی خواهد بود، چرا که بسیاری از این مهاجران بدون مدرک در قلمروهای آبی زندگی می‌کنند که به هر طریقی سعی می‌کنند از اجرای خواسته‌های ترامپ جلوگیری کنند.

در مورد حاکمیت قانون، ترامپ در طول این کمپین کاملاً متمرکز بر جستجوی انتقام از ناعدالتی‌هایی بوده است که به اعتقاد او از سوی منتقدانش متحمل شده است. او قول داده است که از سیستم عدالت برای تعقیب همه افراد از الیزابت چنی و جو بایدن تا رئیس ستاد مشترک ارتش پیشین مارک میلی و باراک اوباما استفاده کند. او می‌خواهد منتقدان رسانه‌ای را با ضبط مجوزهایشان یا تحمیل جرائم بر آنها ساکت کند.

این که آیا ترامپ قدرت انجام هر یک از این موارد را خواهد داشت یا خیر، نامشخص است: سیستم دادگاه‌ها یکی از مقاوم‌ترین موانع در برابر افراط‌های او در دوره اول ریاست‌جمهوری‌اش بوده است. اما جمهوری‌خواهان به طور مداوم در حال کار بر روی گنجاندن قضات همراه در سیستم هستند، مانند قاضی آیلین کانن در فلوریدا که پرونده اسناد طبقه‌بندی شده قوی علیه او را رد کرد.

هیچ قهرمان اروپایی وجود ندارد که بتواند جای آمریکا را به عنوان رهبر ناتو بگیرد، بنابراین توانایی آن در مقابله با روسیه و چین به شدت در معرض تردید قرار دارد.

برخی از مهم‌ترین تغییرات در سیاست خارجی و ماهیت نظم بین‌المللی خواهد بود. اوکراین قطعاً بزرگ‌ترین بازنده است؛ مبارزه نظامی آن علیه روسیه حتی قبل از انتخابات نیز رو به افول بود، و ترامپ می‌تواند با عدم تحویل تسلیحات، که مجلس نمایندگان جمهوری‌خواه در طول زمستان گذشته برای شش ماه انجام داد، موجب شود تا اوکراین به شرایط روسیه تسلیم شود. ترامپ به طور خصوصی تهدید کرده است که از ناتو خارج شود، اما حتی اگر چنین نکند، می‌تواند پیمان دفاع متقابل ماده 5 آن را به شدت تضعیف کند. هیچ قهرمان اروپایی وجود ندارد که بتواند جای آمریکا را به عنوان رهبر این پیمان بگیرد، بنابراین توانایی آن در مقابله با روسیه و چین به شدت در معرض تردید قرار دارد. بر خلاف این، پیروزی ترامپ سایر پوپولیست‌های اروپایی مانند حزب جایگزین آلمان و جبهه ملی فرانسه را نیز الهام خواهد بخشید.

متحدان و دوستان آسیای شرقی ایالات متحده در وضعیت بهتری قرار ندارند. در حالی که ترامپ در مورد چین صحبت‌های تندی کرده است، به ویژگی‌های مقتدرانه رهبری شی جین‌پینگ نیز احترام بسیاری می‌گذارد و ممکن است حاضر باشد بر سر تایوان با او به توافق برسد. ترامپ به طور مادرزادی از استفاده از قدرت نظامی اجتناب می‌کند و به راحتی فریب داده می‌شود، اما یک استثنا ممکن است خاورمیانه باشد، جایی که احتمالاً به طور تمام و کمال از جنگ‌های بنیامین نتانیاهو علیه حماس، حزب‌الله و ایران حمایت خواهد کرد.

دلایل قوی برای فکر کردن به این وجود دارد که ترامپ در انجام این دستور کار نسبت به دوره اول ریاست‌جمهوری خود موفق‌تر خواهد بود. او و جمهوری‌خواهان متوجه شده‌اند که اجرای سیاست‌ها همه در مورد کارکنان است. زمانی که در سال 2016 برای اولین بار انتخاب شد، او به دور خود گروهی از مشاوران سیاست‌گذار نداشت؛ بلکه مجبور بود به جمهوری‌خواهان متشکل از مجموعه سنتی متکی باشد.

در بسیاری از موارد، آنها دستورات او را مسدود، منحرف یا به کندی انجام دادند. در پایان دوره ریاست‌جمهوری او، یک فرمان اجرایی صادر کرد که "برنامه F" جدیدی را ایجاد می‌کند که همه کارمندان فدرال را از حفاظت‌های شغلی خود محروم می‌کند و به او اجازه می‌دهد هر بوروکراتی را که می‌خواهد اخراج کند. احیای برنامه F هسته مرکزی برنامه‌های دوره دوم ریاست‌جمهوری ترامپ است و محافظه‌کاران مشغول تهیه فهرستی از مقامات بالقوه هستند که تنها شایستگی آنها وفاداری شخصی به ترامپ است. به همین دلیل، این بار او احتمالاً بیشتر قادر به اجرای نقشه‌هایش خواهد بود.

پیش از انتخابات، منتقدان از جمله کامالا هریس ترامپ را به فاشیست بودن متهم کردند. این اتهام اشتباه بود، تا آنجا که او قرار نبود رژیم توتالیتر را در ایالات متحده پیاده کند. در عوض، فرسایش تدریجی نهادهای لیبرالی، همانند آنچه در مجارستان پس از بازگشت ویکتور اوربان به قدرت در سال 2010 رخ داد، روی خواهد داد.

این فرسایش از هم اکنون آغاز شده است، و ترامپ خسارت قابل توجهی وارد کرده است. او قطبی شدن موجود در جامعه را تشدید کرده و ایالات متحده را از یک جامعه با اعتماد بالا به جامعه‌ای با اعتماد پایین تبدیل کرده است؛ او دولت را به عنوان شیطان جلوه داده و اعتقاد به اینکه این دولت منافع جمعی آمریکایی‌ها را نمایندگی می‌کند را تضعیف کرده است؛ او گفتمان سیاسی را زشت‌تر کرده و اجازه بروز آشکار تعصب و روزنامه‌نگاری را داده است؛ و او اکثریت جمهوری‌خواهان را متقاعد کرده است که پیشین‌اش رئیس‌جمهور نامشروعی بوده است که انتخابات 2020 را دزدیده است.

گستردگی پیروزی جمهوری‌خواهان از ریاست‌جمهوری تا سنا و احتمالاً مجلس نمایندگان نیز، به عنوان یک مأموریت سیاسی قوی تفسیر خواهد شد که این ایده‌ها را تأیید کرده و به ترامپ اجازه می‌دهد هرطور که دلش بخواهد عمل کند. تنها امیدواریم که برخی از نگهبان‌های نهادی باقی‌مانده هنگام ورود او به مقام، همچنان در جای خود باقی بمانند. اما ممکن است برای بهبود اوضاع، قبل از آن بدتر شدن آن‌ها لازم باشد

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

محسن کردی

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

دیدگاه‌ها

محسن کردی

In reply to by ...

عنوان مقاله
جنس حرامزاده گی

ب

منظور من از آدم حرامزاده این نیست که نطفه وی خارج از عقد آخوند و کشیش بسته شده باشه. منظورم دقیقا همان است که همه میدانیم. و تو آدمی که چنین سوالی را کرده ای یک حرامزاده سیاسی بیش نیستی و با خواندن این سطور نیش ات تا دم ماحتت ات باز شده. من فحش نمیدم.. دلیل دارم برای حرامزادگی و مریضی تو.
یک مقاله نوشتم اخیرا با عنوان «کمونیست بودن کار هرکسی نیست». مقاله ای در کمال صداقت که گفتم انسان باید فرشته باشد تا بتواند کمونیست باشد. کمونیست های ایران البته با دلی پاک به این مرام گرویدند و به باور من بیشتر به این دلیل که از خصلت انسانی خودشان بعنوان انسان اطلاع کافی نداشتند. امروز با سیلی ای که به گوش شان خورد مرام سیاسی شان را اصلاح کردند. همچنان انسانهایی نیک اندیشی هستند اما با خودشناسی بیشتر پایشان را دیگر بیشتر از قدم شان دراز نمی کنند و میدانند که کاستی هایی دارند و نیازهایی که کمونیسم و سوسیالیسم جواب نمیدهد.
تو آدم مریض روانی... یکی از همانها هستی که عمری را در این راه سوسیالیسم تلف کرده ای. جرات نداری به طاول های کف پایت بگویی که راه را اشتباه آمده ای. برای همین میایی اینجا برای کرم ریختن. میخواهی با فرغون ناکامی هایت را بر سر هرکس که سر راهت است خالی کنی. نادیده میگویم که تو حتا در زندگی شخصی هم آدم شکست خورده ای هستی. کسی تو را دوست ندارد. موجود منفوری هستی و اطرافیانت از تو نفرت دارند. دلیل؟ همین که بیایی در پای مقاله ای که یک مساله سیاسی در مورد آمریکا و ایران مطرح می کند نیش ات را به جان دختر کیانوش توکلی فرو کنی. ژاله دختری است از نسل جدید ایرانی که مثل اکثر دختران ایران که در خارج بزرگ شده اند دل به ایران دارد. یک سوالی پیش پای او میگذاری که بسیاری سیاستمداران بزرگ جهان هم پاسخ به آن برایشان راحت نیست. و بعد برای زیر فشار گذاردن او نام کثیف خود را زیر مطلب نمی گذاری از خون کیانوش سنجری جوانمرگ مایه میگذاری پیرسگ حرامزاده. اگر وجودش را داری... با نام واقعی خودت بیا به این سوال پاسخ بده. برای ما خوانندگان اهمیت ندارد که ژاله چه نظری دارد. ژاله در دانمارک بزرگ شده و نسبت به این کشور احساس دارد. حال از این سوال حرامزاده میخواهی نتیجه بگیری که آمریکا حق حمله به جمهوری اسلامی را ندارد؟ بیا با نام خودت این حرف را بزن بزدل ترسوی حرامزاده. کشور ما اشغال شده توسط آخوند. کسی خواهان حمله خارجی به ایران نیست. مردم عراق هم از آمریکا تقاضا نکردند به کشورشان حمله کند و صدام را سرنگون کند اما وقتی آمریکا این کار را کرد کسی در میدان جمع نشد و برعلیه آمریکا شعار نداد بلکه همه باهم مجسمه صدام را پایین کشیدند. و تو کمونیست سابق امروز نوکر علی خامنه ای.. دق میکنی که روزی مردم در ایران استخوان های خمینی عزیزت را از گور بیرون بکشند و بسوزانند. لذا.. حرامزاده.. کاری به ژاله نداشته باش. بیا این سوال را از ما بکن. حتا از زیر چادر و حجاب اسلامی شیعه ات و بدون ذکر نام تهوع آور ات. کاش حال که نام کیانوش سنجری را آلوده کرد امضا میکردی «مرده خور» .. بیشتر بهت میومد.
یک درس تاریخی اجتماعی فرهنگی دیگر برای گوشهای سنگین پیر خرفت ات: وقتی آمریکا خواست با آلمان طرف شود رئیس ستاد ارتش ژنرال آیزهاور بود. والدین او از مهاجرین آلمانی به آمریکا بودند. هیتلر امیدوار بود که ارق ملی و فرهنگی باعث شود که آیزنهاور شل بگیرد. هنگامی که متفقین به فرانسه حمله کردند پارتیزان های فرانسوی مخالفت و مقاومت نکردند چرا که کشورشان را آلمان اشغال کرده بود. کشور ما را اشغال گران اسلامی اشغال کرده اند. اشغالگران داخلی.. و ما هم مثل مردم عراق تماشا میکنیم که آمریکا چطور قبر خمینی را زیر و رو می کند. بعد میرویم استخوان هایش را میسوزانیم. حالا فهمیدی چقدر از تو نفرت دارم؟

جمعه, 15.11.2024 - 11:50 پیوند ثابت
شمالی داغدار

4 سال دیگر بشریت منتظر جنون ترامپ/ یا نبوغ ابلهانه او ،خواهد بود.
وقتی نیمی از امریکایی های با فرهنگ پوریتانی، یک شبه کاوبوی تکرو و خودسر را ،انتخاب کنند، باید بیاد سخن ارسطو افتاد که میگفت در غالب جوامع، انسانها مانند گله گوسفند هستند که نیاز به چوپان دارند.
گرچه پیش بینی میشود که او مانند دفعه پیش، در سیاست جهانی لاشی بازی های کمتری دربیاورد؛ چون تجربه آبرو ریزی ها را قدری کشیده،
امید است که یکنفره نتواند برای جنگ-صلح و سرنوشت بشریت ویا امریکایی ها تصمیم بگیرد،
بلکه مشاوران و اطرافیان او را کنترل کنند، یا سارمان سیا وارد تیاتر جنون آبزوردستان شود، و از وی خلع لباس کند،چنانچه فیلش یاد هندوستان نماید.

پ., 14.11.2024 - 12:43 پیوند ثابت
محسن کردی

عنوان مقاله
قابل بحث است

ب

نام فرانسیس فوکویاما با نظریه «پایان تاریخ» شهرت یافت. در مقابل هانتینگتون به «برخورد تمدن ها» اشاره کرد و جنگ یوگوسلاوی اولین نمود نظریه هانتینگتون بود. فوکویاما در اینجا هم نگاهی بدبینانه به ترامپ دارد. آنچه امروز ترامپ مطرح کرده امری بی سابقه در سیاست دولت است نه تنها در آمریکا که در دنیا سابقه نداشته. این که شما رفیقت را به دولت فرا بخوانی. اطلاع دارید که دونالد ترامپ روز سه‌شنبه ۱۲ نوامبر (۲۲ آبان) با اعلام تشکیل وزارتخانه جدیدی به نام «وزارت بهینه‌سازی دولت»، ایلان ماسک رئیس شرکت اسپیس‌ایکس را به عنوان وزیر آن در دور دوم ریاست‌جمهوری خود معرفی کرد. ویوک راماسوامی، کارآفرین سرشناس آمریکایی، قرار است ایلان ماسک را در تصدی این وزارتخانه همراهی کند. به گفته دونالد ترامپ، وظیفه این وزارتخانه «افزایش کارآمدی دولت و کاهش اتلاف منابع فدرال» خواهد بود. این یک پدیده جدید است و به باور من که باید گذاشت تا امتحان خود را پس بدهد. ترامپ گفت: «این دو آمریکایی بزرگ راه را برای دولت من هموار خواهند کرد تا بوروکراسی را برچیده، مقررات اضافی را کاهش داده، هزینه‌های بی‌فایده را حذف کرده و آژانس‌های فدرال بازسازی شوند.» من با این نظر موافقم. در آمریکا تا دلتان بخواهد بنیادها و اداراتی مشغول به کار هستند که خرجهای هنگفتی روی دست دولت می گذارند و کاری هم از آنها بر نمی آید. برای نمونه کافیست به ایرانیانی که بعنوان فاند بگیر مشغول کار سیاسی و اجتماعی هستند نگاهی بکنید و این سر کوه یخ است. شبیه همین ها از ملیت های دیگر. چه ادارات اضافی که تحت عناوین دیگر مشغول هستند و رانت و پسرخاله بازی برقرار است. این فاندها در اصل مالیاتهایی است که باید به دولت پرداخت میشد اما حالا میلیارد میلیارد صرف مشتی مفت خور میشود. کافی است در بوروکراسی دولت یک رفیق داشته باشید تا نانی برایتان فراهم شود و از این راه مشابهاتی بین رانت خواری جمهوری اسلامی و آمریکا میتوانید ببینید. این دو کار افرین که ترامپ به کار می گمارد بخوبی یک کاسب کار میتوانند جاهایی که بودجه ها را می بلعند و سودی نمیرسانند را شناسایی کرده و ریشه هایشان را بخشکانند. نظیر همین وضعیت و اتلاف وقت و انرژی در دستگاه های بوروکراسی اروپا نیز هست. در کمون ها و شهرداری های اروپا پولهای کلانی تحت عناوین و طرح های گوناگون کاریابی و اسکان مهاجران و در سوئد اخیرا حتا خانه های کمک به بازگشت جوانان خلافکار به زندگی عادی توسط گروههای گانگستری و خلاف کار کشف شده و سوراخ های عظیمی مانند این. در ادارات کاریابی خصوصی میلیونها بلعیده شد بدون کمترین حاصل. این نظریه نئولیبرال به باور من صحیح است که دستگاه بوروکراسی دولت باید هرچه کوچکتر شود و کار را بسپارد دست بخش خصوصی و خود وظیفه نظارت شدید را بعهده بگیرد چرا که بخش خصوصی ذاتا دوست دارد سوء استفاده کند و باید مواظبش بود با این حال بهتر از بخش دولتی عمل می کند که بخاطر از دست دادن منابع احساس عذاب وجدان نمی کند.
ایلان ماسک در پستی در شبکه اجتماعی ایکس اعلام کرد که اقدامات این وزارتخانه به‌صورت «آنلاین و شفاف» منتشر خواهد شد و شامل «جدولی از بی‌موردترین هزینه‌های مالیاتی شما» خواهد بود. این حرف ایلان ماسک جالب نیست؟ بسیار کنجکاوم ببینم چه می کند.
در مورد اوکراین هنری کیسینجر یکسالی قبل از مرگش در مقاله ای نوشت که قسمت هایی که پوتین اشغال کرده به او بدهید و کار را تمام کنید. آن زمان بسیاری به او خرده گرفتند اما او یک سیاستمدار با تجربه بود. حرف او از این نظر درست بود که بر خلاف کریمه که غرب فقط تماشا کرد در درگیری اخیر و ایستادگی تحسین برانگیز زلنسکی رئیس جمهور اوکراین غرب محکم پشت اوکراین ایستاد. این درگیری شاخ پوتین را شکست و هزینه زیادی را بر مردم روسیه تحمیل کرد و پوتین درس لازم را گرفت. فعلا که پوتین این کار نابخردانه را کرده و کلا سیاست روسها چه پوتین چه هرکس دیگری که جای او باشد در این مرحله توان کنار کشیدن را ندارد و باید به او باج داد و اوضاع را آرام کرد وسیاست یعنی همین. یعنی این که چین بالاخره تایوان را خواهد بلعید و چنانچه روزی سربازانش را برای اشغال روانه تایوان کند آمریکا بجز شیون کاری از دستش بر نخواهد آمد. اگر چین امروز دست نگه داشته برای آن است که نمیخواهد بازارهای اقتصادی اش را از دست بدهد. بزخو کرده است تا غرب را تا چند سال آینده بیش از پیش نیازمند کالاهای با کیفیت و ارزان خود بکند آنگاه باج خود را خواهد گرفت.
نظر فوکویاما در مورد کارگر تا حدی از معنای کلاسیک آن بیرون آمده. امروز کارگر برای نان شب کار نمی کند بلکه برای ماشین بهتر و خانه بهتر و مسافرت های بهتر کار می کند. در غرب کسی گرسنه نیست. امروز چپ های ایرانی نمیتوانند از کارگر گرسنه حرف بزنند بلکه حسودی می کنند که چرا سرمایه داران و سهام داران خانه و ویلا و کشتی و رولزرویس دارند درحالی که این کلا با مطالبات کارگری فاصله دارد و ربطی به کارگر ندارد که چرا سرمایه دار ثروتمند است. کارگر مطابق زحمتی که می کشد حقوق خوبی در غرب دریافت می کند که کفاف مسکن با کیفیت، درمان، تحصیل و بسیاری مزایای دیگر را می کند.
در مورد مهاجرت هم هدف ترامپ توقف یا کند کردن روند مهاجرت است و دارد تشر میزند که آنها که امروز هوس مهاجرت دارند در خانه بمانند اگرنه واضح است که آمریکا و دیگر کشورهای غربی به نیروی کار نیاز دارند اما نه در حدی که غیر قابل کنترل یا سربار باشد. سیاست های سختگیرانه سوئد در این مورد بسیار کارآ بوده و کمتر شاهد سوسیال بگیر جماعت هستیم. برای مهاجرین به سوئد زمانی زندگی بر صندلی چرخ دار به معنای پایان زندگی کاری بود. امروز حتا اگر بتوانید با یک دست هم کار کنید به اندازه توان تان از شما کار خواهند کشید. نابینایانی توانخواه را شاهدم که روزانه مشغول به کار هستند و تولیدات دارند و زندگی خود را دارای ارزش می یابند.
سیاست ترامپ در مورد تعرفه ها بار قبل پاسخ داد و کارگر آمریکایی بسیار خوشحال شد و حمایت امروز او از ترامپ از همین امر است که جنرال موتورز ورشکسته امروز دوباره پیشتاز است. در مورد این سیاست نیز باید منتظر شد اما امید من این است که ترامپ از این آزمایش نیز سر بلند بیرون بیاید.
در مورد ایران اما.. هیچ کمکی به ما نمی کند اما آخوندها را سرجایشان خواهد نشاند که در منطقه دست از عربده کشیدن بردارند. در این مورد نباید به این بسنده کند. ترامپ باید به مردم ایران برای برانداختن رژیم اشغالگر اسلامی کمک کند. این که چه کمکی و چگونه قابل بحث است که اگر دوستان علاقمند بودند میتوان در آینده به آن پرداخت. در مقاله فوکویاما هنوز هم مسائل قابل بحث هست.

پ., 14.11.2024 - 11:50 پیوند ثابت

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید