فیلم را دخترکانی حیرتزده از قاب پنجرهی خانه که مشرف به محوطهی دانشگاست با ذوقزدگی وایرال میکنند. ساعتی نمیگذرد که دود از سر همه برمیخیزد. در ایران اسلامزده، در تهران بزرگ، در محیط دانشگاه، دانشجویی شبیه به تابلوی نقاشی تمثیلی «هدایتگر آزادی مردم» اثر مشهور اوژن دولاکروا و چه بسا سورئالتر لباس از تن درآورده. او بیتفاوت به حضور ماموران حراست دانشگاه و قوانینشان آنها را به هیچ گرفته. او در برابر تهدید احتمالی مامور زن سیاهپوش، نه زاری میکند نه التماس! دستهایش را آزادانه در دو طرف کنار رانها انداخته. اندکی بعد خیلی مصمم از روی سکوی سرد سیمانی بلند میشود و در حالیکه دستهایش را زیر سینه به هم گره کرده راه میرود. در حرکاتش خبری از ژست دیده نمیشود. بیترس قدم میزند و در عین حال منتظر واکنش گروه فشار حراست است. گاه زمزمهای میکند و ساکت میشود. بنظرم در این لحظات کاملن به شکستن هنجارهای حکومتی آگاه است. ما چند دقیقه پیش از فیلم را ندیدهایم اما شنیدهایم که برای سر نکردن حجاب، کرامت و شخصیتاش را لِه کردهاند. او را با خشونت روی خاک ایرانزمین کشیدهاند. خاکی که هنوز گرمای تن مهسا و کیان را درآغوش دارد. آهو دریایی دانشجوی ترم هفتم زبان فرانسه را، جلوی چشم همگان، مورد آزار جسمی و روحی قرار میدهند تا بیادش بیاورند اینجا فردیت را برسمیت نمیشناسند و زن موجودیست نصف مرد! تفکیک جنسیتی فقط در کتابها و ممالک غربیهاست نه در سیطرهی ملا و مافیا!
دختر عصیانگر اما طاقتش طاق شده. او ناخودآگاه واکنشی را بروز میدهد که آرزوی بسیاری از زنان ایران اسلامزده است. نافرمانی مدنی علیه قوانین ناعادلانه و اجباری، شکستن سکوتِ پس از دو سال ستم، ستیز با تمامیت برساختههای پوشالی تمامیتخواهان که به گواه تاریخ جز چهرهای چرک چیزی در بساط ندارند. او یک تنه پوستین پدرسالاری مندرس فقها را از تن آنها بیرون کشید. به دنیا نشان داد دختر ایرانزمین زنده است. زندگی میخواهد. او زنیست مثل تمام زنان دنیا که هیچ امپراطور و خدای زمینی و آسمانی و اسطورهای نتوانست آنها را مطیع مردان نگه دارد.
در این سمفونی اعتراضی، دانشجویان پسر بقدری طبیعی واکنش نشان دادند که ستودنی بود. آنها میدانستند چشم جهانیان رصدشان میکند و چه ساده و بجا نشان دادند شهوت دیدن ندارند. گویی فردیت و حق انتخاب پوشش دختری را که حتا نمیدانستند کیست و نامش چیست برسمیت شناختهاند. در دختران دانشجو کمی متفاوت بنظر میرسید چرا که هنوز جای باتومها و ساچمههای تنشان مرهم نشده. با این وصف به تماشا ایستادن حاضران در حیاط دانشگاه به تندیس نافرمانی مدنی در سکوت، نه گفتن به ۴۵ سال استبداد دینیست که خود گویای تحقق واقعیت امروز جامعهی ایران ِ در حال گذارست. آری، آهو دریایی توانست روی آپارتاید جنسیتی در ایران حتا بطور نمادین و کوتاه خط بطلان بکشد. او دست به واکنشی زد تا دنیا بداند در ایران انقلابی خدا پیغمبری، مرگ شعارها و دارها فرارسیده، پسرکی فریاد زده پادشاه لخت است، آنتیگونه از فرمان کروئن سرپیچی کرده و دختری برهنه با کمند گیسوانش در دانشگاه به استقبال آزادی رفته است.
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید