جمهوریخواهان توانستند هم ریاست جمهوری و هم اکثریت مجالس سنا و نمایندگان را به دست آورند، و این موفقیت بهعنوان یک تاریخسازی در عرصه سیاست آمریکا به ثبت رسید. رهبران کشورهای جهان به سرعت پیامهای تبریک خود را ارسال کردند و از پیروزی ترامپ استقبال نمودند. نکته جالب پیامهای ارسالی از سوی گروه حماس و ولودیمیر زلنسکی، رئیسجمهور اوکراین بود که هر دو خواستار کمک ترامپ برای پایان دادن به جنگ شدند. حکومت اسلامی ایران تاکنون پیامی نفرستاده و تنها اظهار کرده است که این تغییر تأثیری بر وضعیت آنان نخواهد داشت. به نظر میرسد که پیروزی کامالا هریس برای جمهوری اسلامی گزینه بهتری بود، زیرا استراتژی دولت بایدن را ادامه میداد. در مقابل، اسرائیل از انتخاب ترامپ خرسند است، چراکه از سیاست مماشات دولت بایدن با حاکمان ایران نارضایتی داشت.
باید اشاره کرد که دور دوم ریاست جمهوری ترامپ با دور اول تفاوتهای زیادی خواهد داشت؛ او با تجربه و شناخت بیشتری از امور وارد این مرحله شده است. این تغییرات در میان رایدهندگان و حامیان او نیز مشهود است. بسیاری از افرادی که در دور اول به ترامپ رای ندادند، در این دوره تصمیم به حمایت از او گرفتند؛ این چرخش بهویژه در میان ایرانیان مقیم آمریکا کاملاً محسوس بود.
انتخاب دوباره دونالد ترامپ بهعنوان چهلوهفتمین رئیسجمهور ایالات متحده مورد استقبال جامعه جهانی نیز قرار گرفت. با این حال، به جای آنکه او را ناجی جهانی بدانیم، باید به تأثیر عوامل داخلی و سیاستهای ناموفق دولت بایدن در این پیروزی دقت کنیم. بررسی اشتباهات حزب دموکرات در سیاستهای داخلی و خارجی ضروری است و نشان میدهد که نیاز به بازبینی جدی در رویکردهای آنها وجود دارد.
نکته دیگری که باید به آن پرداخت، نقش ترامپ به عنوان "مرد توئیتری" است؛ بهویژه وقتی میبینیم که ایلان ماسک بهعنوان رفیق و همراه انتخاباتی او، تا انتها او را در تشویق جوانان به شرکت در انتخابات حمایت کرد. علاوه بر این، ترامپ فردی جوان از یک خانواده عادی را به عنوان معاون خود برگزیده است، که نشاندهنده توجه او به نقش جوانان در آینده کشور است. او همچنین اشاره کرد که این دوره، آخرین دورهای است که در رقابتهای ریاست جمهوری شرکت خواهد کرد و از شعار "عظمت را به آمریکا برمیگردانیم" برای ایجاد یک "جنبش آمریکایی" بهره گرفت.
پدیده ترامپیسم و اثرات آن موضوعی قابل بررسی برای جامعهشناسان و تحلیلگران سیاسی است. همچنین اهمیت دنیای دیجیتال و نقش تکنولوژی در تحولات جهانی نیز بیش از پیش باید مورد توجه قرار گیرد.
ناهید حسینی
۶ نوامبر ۲۰۲۴
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
دیدگاهها
ب
ب
من سالهاست که در سوئد زندگی می کنم. همان ماههای اول متوجه شدم که کجا آمده ام. یکی دو سال طول کشید تا ساز و کار سیاست و اقتصاد در جانم بنشیند و بدانم چه کشوری است. اروپا و آمریکا را بعدها بیشتر شناختم. غیر ممکن است که کسی سالها در ایران زندگی کرده باشد، در اروپا زندگی کرده و سپس سالها در اتحاد شوروی زندگی کند و نداند که چه جور جایی است و نتواند حدس بزند که سوسیالیسم یعنی فاجعه. چریک های فدایی و توده ای های پناهنده به اتحاد شوروی چه از زمان رضاشاه تا انقلاب و چه بعد از انقلاب که به اتحاد شوروی گریختند وقتی دوباره از اتحاد شوروی به اختیار خودشان و در آزادی به غرب آمدند تا سالها به سوسیالیسم و مارکسیسم وفادار ماندند و متعصبانه از آن حمایت و پیروی کردند. چرا؟ ... چرا؟
چرا اینها فقط پس از فرو ریختن اتحاد شوروی باید از خواب زامبی بیدار شوند؟ چه چیزی مانع شد که اتابک فتح الله زاده سالها طول بکشد تا خاطراتش را بنویسد و تازه از طرف رفقا هم مورد بی مهری قرار بگیرد؟
اول خواستم بنویسم همه کسانی که تجربه اتحاد شوروی را داشتند و در ایران حزب توده را دوباره زنده کردند خائن به ایرانیان هستند. اما وقتی به نسل بعدی شان چه در حزب توده و چه در چریک ها می نگرم که اینها هم نتوانستند خود را از چنبره ذهنی و ایدئولوژیک اتحاد شوروی بیرون بکشند نتوانستم آن قبلی ها را خائن بنامم. آیا ایده سوسیالیسم اینقدر در ذهن اینها مقدس بود که گویی دین شان بود؟ یا پس از دادن صدها قربانی و کشته در این سالها مشکل شان این بود که چگونه به تاول های کف پایشان بگویند که راه را اشتباه آمده بودند؟ تعصب،، بلای جان انسان متفکر است.
........... باید شوروی را با…
........... باید شوروی را با وطن و ولایتش کردستان مقایسه میکرد و نه با بهشت!
او چند بار اینجا نوشت با کسیکه از تمامیت ارضی ایران حرف بزند، صحبت نمیکند!
به نظر من وی استعداد موضوعات سیاسی اجتماعی روشنفکری را ندارد.
مومنت مومنت
زندگی در شوروی از نگاه دو زن ایران
ناهید نصرت و ناهید حسینی از نسل چهارم فعالان سیاسی چپی بودند که شش دهه پس از انقلاب اکتبر روسیه، در پی فشار و سرکوب حکومتهای وقت، مجبور به ترک ایران و پناهندگی به شوروی شدند. آن دو اگرچه سالها پس از انقلاب اکتبر به شوروی رسیدند، همچنان تحت تأثیر آموزههای آن انقلاب و به دنبال ساختن جامعهای عادلانهتر بودند، اما واقعیتهای تلخی آنها را سرخورده کرد.
«همیشه وقتی در ایران با تبعیضهای جنسیتی روبهرو میشدم، فکر میکردم این مسائل در کشورهای سوسیالیستی حل میشود. ولی در تجربهای که پس از پناهندگی به شوروی داشتم، همه چیز متفاوت بود.» ناهید نصرت، عضو سابق «حزب توده»، یادآوری خاطراتش از سالهای پناهندگی به شوروی را اینطور آغاز میکند.
ناهید حسینی، که به دلیل عضویتش در «سازمان چریکهای فدایی خلق» (اکثریت) به شوروی پناهنده شده بود، نیز میگوید: «وقتی بعد از ضربات سنگین حکومت ایران، ما از طریق رودخانهی ارس از کشور خارج شدیم، امید دیدن بهشتی را داشتیم که فقط در ذهن تجربه کرده بودیم. ولی طولی نکشید که دیدم خبری از بهشت نیست. در کتابها، سوسیالیسم و عدالت در کشورهای سوسیالیستی را خیلی فریبنده توضیح داده و شاید ترجمه کرده بودند. اما واقعیتها چیز دیگری را نشان میداد.»
او که در سال ۱۳۶۲ با گذشتن از رودخانهی ارس خودش را به شوروی رسانده، میگوید: «زمانی که در ایران بودم، از طرف حزب توده و رهبران فداییان به طور مرتب از اوضاع خوب شوروی میشنیدم. فکر میکردم آنجا بهشتِ برین است. ولی وقتی از آب گذشتم، زندگی بسیار سختی را شروع کردم، با بچهی کوچک و نبودن امکانات و زبان بلد نبودن و شرایط سخت زیستی، در مدت کمتر از یک سال بیشتر موهایم سفید شد.»
دشواریهای زند
عملیات قهرمان سازی…
عملیات قهرمان سازی جمهوریخواهان از ترامپ با توجیه و بکارگیری یک اسنایپر حرفه ای و خراشیدن گوش ترامپ در یک کارزار انتخاباتی توسط این تک تیرانداز،،با پیروزی ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری با موفقیت به اتمام رسید.
افزودن دیدگاه جدید