سوسیالدمکراتها چه میگویند؟ و چه میخواهند؟ سوسیالدمکراتها در غرب و اروپا ی شمالی از کجا آمدهاند؟ سر چه دارند؟ و چرا این کوششها پرکشش و پرهوادار شدهاند؟ سوسیال دمکراتها ی ایرانی کجا ایستادهاند؟
آیا آنها سوسیالیستهایی هستند که پس از پایان جنگ سرد، و فروریختن دیوار برلین از سر اجبار و ناچاری دمکرات شدهاند؟ یا لیبرالهایی هستند که در فضای انگارهها ی انتقادی (Critical theories) به خوانشی جدید و دیگر از لیبرالیسم و حتا کاپیتالیسم رسیدهاند؟ چهگونه سنت آزادی و آزادیخواهی با سنت برابری و برابریخواهی در این رویکرد و راهبرد کنار هم قرار گرفته است و با هم جوشخورده است. سوسیالدمکراسی برای ایران چه دارد؟ چه میتواند داشته باشد؟ و آیا در فرآیند گذار دمکراتیک میتواند بهکار ایرانیان که گرفتار نابرابریها ی بسیار، غارت و ناکامیها ی گسترده هستند، آید؟ رابطه ی «آزادی از» و «آزادی در» چیست؟ و در ایران معاصر کدام یک بهکار ایرانیان میآید؟ قانون و داوری را در ایران ملی میکند؟ و میتواند چراغی فراراه گذار دمکراتیک در ایران بیفروزد؟
از صدا ی زنان سوسیالدمکرات ایران چه میتوان آموخت؟
این همه و بیشتر را با ثریا ندیمپور که سیاستمداری سوسیالدمکرات و سخنگو ی حزب صدا ی زنان سوسیالدمکرات است، در میان گذاشتهام و از او پرسیدهام: سوسیالدمکراتها چه میخواهند؟ و در پی چه هستند؟ سوسیالدمکراتها آیا میتوانند به امتیازها و ممتازیتها ی ویژه برای گروه یا خانواده ویژهای تن دهند؟ پویش میان آزادی و برابری چیست؟ و چهگونه باید باشد؟
با همرسانی و بازخوردها ی خود به این گفتوگو ادامه دهید و بخشی از جریانی باشید که راه میبرد و نه راه برده میشود. از پسند (سابسکرایب) این کانال که کانالی برای شنیدن صداها ی تازه است هم کوتاهی نکنید؛ همه ی راهها ی بزرگ با همین گامها ی کوچک آغاز میشود.
Akbar Karami
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
دیدگاهها
مومنت مومنت
رفقا این نقشه جغرافیاست رفقا این قسمت اسمش اروپاست رفقا شکل یک خره در اینجا اشناست چشم این خره به دنبال شماست
رفقا کمیته مرکزی این دانمارک ماست
امریکا دشمن بسیار دارد در کمی داغ دارد هم به دل هم بر جبین
بوده نامش از قدیم ایالت متحد سانفرانسیسکو شهر یادگار پاک قوم اریاست
رفقا ازهر گروه و هر نژاد دست اندر دست هم بایست داد
فارق از هر زنده باد و مرده باد سر براه دانمارک باید نهاد
مومنت مومنت
دویدی دویدیم و دویدیم
به جمهوری اسلامي رسیدیم
گره زد سرنوشت هامون رو تقدیر
ولی ما عاقبت از هم بریدیم
شاهنشاه جای تو دشت خدا بود
نه تو گلدون نه توی شعرهای من بود
حالا از تو فقط این مونده باقی
که پادشاه خوبمان تو بودی
شاهنشاه وای شاهنشاه گل همیشه ایران
شاهنشاه وای شاهنشاه گل همیشه عاشق
شقایق وای شقایق چیز ...............
به قاجار ترک
اگر سلطنت طلب های با اسامی قاجار سواد و فرهنگ و منطق داشتند 4 تا آخوند نعلینی لواطکار آنها را به بلاد غربیه شوت نمی کردند.
ابلهانی مانند شازده میرزا فقط دلقک و پارازیت فضای مجازی هستند.
مومنت مومنت
فرق سوسیال دموکرات با توده ای ها اینکه سوسیال دموکرات میخوان بیسوادی ریشکن کنند و بعد انقلاب بکنن در صورتی که تودهای ها میخوان انقلاب کنند تا بیسوادی ریشکن بشه
.سوسیالیسم؛ هدف یا راه؟
جناب برنشتاین، سوسیال دمکرات مشهور آلمانی و تئوریسن رویزیونیسم بین المللی طی 32 سال 10 کتاب در باره برتری سیوسیال دمکراسی بر مارکسیسم و سوسیالیسم علمی تا سال 1910 میلادی نوشت.
آیا سوسیال دمکراتهای ایران چند فقره از این ده کتاب برنشتاین را مطالعه نموده اند یا فقط به کائوتسکی ؛کمونیست سابق، و سوسیال دمکرات فعلی، میگویند: مرتد ؟ !
چرا حزب تراز نوین ایران ترچمه بهتری برای این صفت نیافت و از اصطلاح دینی شیعه استفاده کرد؟
پیرامون سوسیال دمکراسی وتجدیدنظرطلبی و فرصت طلبی در جنبش چپ. به دو مقوله سوسیال دمکراسی و یا رویزیونیسم میتوان از نظر اخلاقی ادبی، یا از نظر سیاسی طبقاتی پرداخت. ترجمه مشهور آندو در زبان فارسی "تجدیدنظرطلبی " است. چپ ها تفکر اپورتونیستی را جریانی خرده بورژوایی در جنبش خلقی و کارگری میدانند که منافع طبقاتی مردم را تسلیم منافع بورژوازی حاکم می نماید. آن نشانه بازگشت یا دوری از ارزش های طبقاتی و جاده صاف کن ورود دشمن استثمارگر در جنبش مردمی است. اپورتونیست میتواند در لباس: رفرمیست و رویزیونیست، راستگرا باشد،- یا در لباس: دگماتیسم، سکتاریسم، چپ نمای رادیکال، و ماجراجویی خرده بورژوازی، بشکل چپگرا ظاهر شود. هر 2 جریان ولی آنتی کمونیست هستند.
اپورتونیسم شکل ظاهری ایدئولوژی ضدمارکسیستی خرده بورژوازی در جنبش کارگری و مردمی است. مارکسیست ها جریانات: لاسال ایسم، باکونین ایسم، و پرودون ایسم را نیز جریاناتی اپورتونیستی در جنبش کارگری خلقی میدانند. اپورتونیست یا فرصت طلب، واژه ایست لاتین و به کسی گفته میشود که از مشکلات راه مبارزه فراری باشد یا با شرایط غیرعادلانه زمان حال سازش کند، یا رفرمیسم را تبلیغ نماید. از نظر ادبی در زبان فارسی اپورتونیسم را به اشکال زیر میتوان ترجمه نمود: فرصت طلب، بی مرام، بی پرنسیپ، دم الوقت، سازشکار، فاقد اصول، لمپن مرام، سیاهی لشکر، پرچم بادی، و چرخان گردن. مارکسیست ها خود را موظف به مبارزه با: اپورتونیسم، رفرمیسم، و رویزیونیسم میدانند.
اپورتونیست کسی است که ایده آلها را قربانی منافع و علائق شخصی نماید و اصول را به قیمت موفقیت های لحظه ای زمان حال بفروشد و برای حفظ منافع شخصی، خود را با شرایط و فرصت ها تطبیق دهد. او آدمی است فصلی و لحظه ای و دم الوقت که بجای وضعیت فردا و دیروز، به امروز می اندیشد. لنین میگفت: اپورتونیسم سوسیالیستی گاهی حتی لباس مارکسیستی می پوشد تا شناخته نشود. اپورتونیسم یعنی نفوذ در جنبش مردمی در حوزه ملی، رویزیونیسم یعنی نفوذ در جنبش خلقی در حوزه بین المللی. انگلس میگفت: اپورتونیسم در جنبش کارگری بخاطر فروش اصول در مقابل پست و مقام رهبری و حقوق بالا به بورژوازی است.
در جنبش چپ جهانی زمان حال، اپورتونیسم به شکل رویزیونیسم مدرن ظاهر میشود. سوسیال دمکراتهای اپورتونیست غربی بخشی از اپورتونیسم و رویزیونیسم در کشورهای سرمایه داری هستند که نیازی به پوشش لباس مارکسیسم نمی بینند. اپورتونیست ها در پایان قرن 19 میلادی برای بی اعتبارکردن مارکسیسم به انتقاد از: فلسفه تاریخ، رد تئوری تضاد روابط تولید و نیوهای مولد، پرداختند و میگفتند: مبارزه طبقاتی خلاف ادعای مارکس موتور و نیروی محرک تاریخ نیست.
---- رویزیونیسم یا تجدیدنظر طلبی بشکل پدیده ای بین المللی محصول رشد امپریالیسم است. مارکس، انگلس، و لنین از آغاز به نقد نظری آن پرداختند. ضعف و افشای نسبی لیبرالیسم و بورژوازی لیبرال در قرن 20 موجب شد که نئو رویزیونیسم با نقش تازه ای جای آنرا در مبارزه با سوسیالیسم و مارکسیسم بگیرد. آن نیز واژه ایست لاتین. پدر رویزیونیسم برنشتاین(1932-1850م)، سوسیال دمکرات آلمانی بود. آنان مدعی نوگرایی و اصلاح مارکسیسم شدند. رویزیونیسم جریانی در جنبش مردمی و کارگری بود که کوشید مارکسیسم و اصول آنرا تحریف کند. آن ماتریالیسم تاریخی/دیالکتیکی را بعنوان اصول فلسفی کارگری، با نئوکانتیسم تعویض نمود تا آشتی ناپذیری تضادهای طبقاتی را منکر شود و بجای سوسیالیسم خواهان رفرمیست، خواهان همکاری طبقات آنتاگونیستی، و مخالف دیکتاتوری پرولتاریا شد.
در ایدئولوژی کمونیست ها مبارزه ضد رویزیونیستی جای مهمی دارد چون آن نوعی اپورتونیسم، مبلغ دمکراسی پارلمانی، رفرم اجتماعی و نه مدافع انقلاب و تحول و سوسیالیسم نیز است. در مارکسیسم به کسانی رویزیونیست گفته میشود که بجای برنامه انقلابی، طرفدار رفرم هستند و سعی میکنند خود را با شرایط زمان حال جامعه طبقاتی تطبیق دهند. لنین میگفت: رویزیونیسم عکس العمل اپورتونیستی خرده بوژوازی در زمان شدت مبارزات طبقاتی است. ریشه رویزیونیسم در : اریستوکراتی کارگری، بوروکراتی کارگری، و سیاهی لشکر خرده بورژوازی در جنبش کارگری و اعتراضات خلقی است.
آز اغاز حضور مارکسیسم، کمونیست ستیزی رویزیونیستی مشهود بود. آنان مخالف فلسفه دیالکتیکی تاریخی ماتریالیستی؛ مخصوصا ضد دیالکتیک ماتریالیستی، مخالف تحلیل اقتصاد سیاسی، ضد مبارزه طبقاتی، مخالف رهبری حزب مارکسیستی، ضد انترناسیونالیسم و ضد سنترالیسم دمکراتیک، بودند. رویزیونیسم مدافع دروغین پلورالیسم و دمکراسی خالص، خواهان همکاری طبقاتی، مشوق ناسیونالیسم، مبلغ سوسیال دمکراسی کاپیتالیستی؛ که نوعی پارلامنتاریسم بورژوایی است، و مدعی دروغین اتحاد آزادی با سوسیالیسم، بودند. رویزیونیست ها مدعی تجدیدنظر در تزهای به اصطلاح قدیمی مارکسیسم شدند، گرچه در ابتدا نام مارکسیسم را نیز روی خود گذاشته بودند. آنها تئوری جبری و حتمی بحران اجتناب ناپذیر و شکست اقتصادی کاپیتالیسم را منکر شدند.
رویزیونیسم محصول ادعای نوگرایی مارکسیسم توسط سوسیال دمکراتهای اروپایی در پایان قرن 19 میلادی بود. آنها لنینیسم را تحریف مارکسیسم و خاص جامعه روس میدانستند. رویزیونیسم منکر دیالکتیک عینی تحولات اجتماعی و مبلغ ناسیونالیسم بورژوایی بود و مارکسیسم را نوعی دگماتیسم بشمار می آورد. لنین در سال 1908 در مقاله " مارکسیسم و رویزیونیسم" به نقد و افشای برنشتاین؛ پدر رویزیونیسم اروپایی پرداخت. برنشتاین که خود را از نظر فلسفی نئوکانتی میدانست خواهان بازگشت به فلسفه کانت بود و ماتریالیسم و اصول دیالکتیکی را بی اعتبار میدانست. او تئوری تحول و تکامل از نوع طبیعی و بیولوژیک را می خواست جانشین مارکسیسم کند و میگفت: بحران های سرمایه داری با کمک اقتصاد برنامه ای نیمه دولتی، بتدریج کمتر و ضعیفتر میشودند چون کاپیتالیسم برنامه ریزی شده، از طریق تحولات صلح آمیز به سوسیالیسم میرسد و امکان گذر کاپیتالیسم به سوسیالیسم وجود دارد.
در زمان حال احزاب کمونیستی جهان مدام علیه رویزیونیسم و دگماتیسم مبارزه میکنند تا آنان نیروی انقلابی زحمتکشان را فلج نکنند. سیستم رویزیونیستی مدعی مارکسیسم به بهانه: اصلاح، تکمیل، تکامل، و نوگرایی، به انکار دیالکتیک ماتریالیستی انقلابی پرداخت و بجای مارکسیسم اصیل و علمی، تئوریهای بورژوایی فلسفی تاریخی سیاسی اقتصادی را جانشین نمود تا اقدامات مبارزه کارگران و خلق با امپریالیسم و علیه جنگ را برای: صلح، رهایی ملی، دمکراسی، و سوسیالیسم به هدر ببرد. رویزیونیست ها هنرمندان را تشویق میکردند تا بجای حمایت و تحلیل طبقاتی از سوسیالیسم، از طریق تحلیل های احساسی و شخصی، در کنار رویزیونیست ها قرار بگیرند و هنر اومانبیستی را به نقد اجتماعی سیاسی تنزل دهند. رویزیونیست ها مدعی بودند که در جامعه صنعتی سوسیالیستی نیز انسان دچار از خود بیگانگی میگردد، وظیفه هنرمندان است تا به این پدیده پیش بینی نشده و ضدمارکسیستی نیز بپردازند!
افزودن دیدگاه جدید