یاوه گویان که بجز شکنجه و ساواک و دار و درفش ندارند که بگویند چون شعور ندارند. کسی که شعور دارد قبل از هرگونه قضاوت باید خوب به جامعه اش بنگرد. من نمیگم ببینید قبل از پهلوی چه بود بعدش چه شد.. نع! حتا بعدش هم تغییری نکرد فقط ظاهر عوض شد. الان عرض میکنم:
روابط حاکمان و ملت در هر دو رژیم تا قبل از انقلاب سفید تغییر چندانی بجز در شهرها و برخی روستاها نکرد. رفتار حاکمان با مردم ساکن شهرها و روستاهای خارج از تهران از صدها سال قبل تا درست دهه 1340 شمسی همچنان درش بر همان پاشنه میگشته. هنوز خان ها در دوران همین پهلوی ها رعیت را فلک میکردند و خارش را از پایش بیرون می کشیدند. تازه در دهه 30 و 40 شمسی بود که دولت توانست دندان شان را بکشد. بعبارت دیگر ایران سال اول سلطنت ناصرالدین شاه با ایران سال 1330 و حکومت شاه به لحاظ اجتماعی تفاوت چندانی نداشته! تنها تفاوت این بود که قاجارها و هزار فامیل شان که بر ایران تسلط داشتند را پهلوی ها بلافاصله که به فاصله چند دهه دندان شان را کشیدند و خنسی یشان کردند.
در زیر لینک خاطرات حاج سیاح در یوتوب به کوشش رامین پرهام را می آورم. اگر یواش میخواند با پیچ تنظیمات بگذارید روی دور تند و گوش کنید. اینجا دوره خوف و وحشت را حاج سیاح بازگو میکند. 18 سال دور دنیا را گشته و به ایران باز میگردد. حالا که خارج را دیده یک معیاری دستش هست که بد و خوب کند. همین ایراداتی که حاج سیاح میگیرد درسته میرسد به دست محمدرضاشاه. بعبارت دیگر رضاشاه در تمام دوران زورش رسید این یاغیان و حاکمان را به انقیاد در آورد دیگر زورش نرسید که دسشت شان را از سر رعیت کوتاه کند. پدر و اقوام دکتر مصدق را همین حاکمان زورگو و قلدر و بی پدر و مادر تشکیل میدادند و مصدق از چنین قومی برخاسته بود. حال خاطرات حاج سیاح را گوش کن و قوم خویش های حاکم مصدق را بشناس. رضاخان، رضا قلدر از اینها نبود و چشم دیدنش را نداشتند. رضاشاه مردم را از دست این قوم خرچنگ نجات داد. خودتون گوش کنید و قضاوت کنید. زیاد هست. وقت آشپزی و غیره گوش کنید.
حال میخواهید یک تصویر و یک فیلم جلوی چشم تان بگذارم تا ببینید چه بوده؟
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
دیدگاهها
مومنت مومنت
پهلوی ها آمدند ساختند آباد کردند...دانشگاه ساختند. به زور و بدون هیچ همه پرسی کت و شلوار و مینیژوپ تن پدران و مادرانمان کردنند پس ارتجاعی و راست افراطی و بورژا کمپرادر بودنند هستند و خواند بود درست که پهلوی ها ظاهرمون مثل آدمهای مدرن کردنند ولی ما به پهلوی ها اجازه نمیدیم ذاتمون که مثل قاجارهاست رو تغییر بدن
آیا زمان رضاشاه هم بوده؟
مصدق و رضاشاه چه روابطی با رعیت شان داشتند؟
لینک قبلی که در بخش کامنت گذاشتم قسمت دوازدهم بود همین که لینک را کلیک کنید به آن میرسید. من دچار گیجی شدم یک مقدار و نیاز به کمک آگاهان از تاریخ دارم. خاطرات حاج سیاح به دست فرزندانش حمید سیاح و دیگری رسیده. حاج سیاح تا سال 1304 زندگی کرده یعنی حدودی که رضاشاه دارد به پادشاهی میرسد. آنچه گیج شدم این است که این بخش دوازده خاطرات - و حتا سایر بخشهای خاطرات حاج سیاح- که میخوانیم واقعا وحشتناک است. تغییر جوامع یک شبه انجام نمیشود. یعنی اگر شما بهترین قوانین را به یک قوم وحشی ببرید و حتا گماشته هم بگمارید بازهم تغییر رفتار مردمان و قانونمند شدن شان یک شبه نمیشود و نیاز به دهه ها وقت هست. از همین رو به باور من انقلاب مشروطه کوچکترین تغییری در وضع زندگی مردمان ایران در مقابل حکام محلی نداده و همچنان داغ و درفش و تجاوز و تعدی برقرار بوده. حتا در زمان رضاشاه نیز نمیتوانسته این وضعیت تغییر کرده باشد. آنچه در آن گیج هستم این هست که آنچه در بخش دوازده خاطرات حاج سیاح میشنویم که مربوط به 150 تا 100 سال قبل بوده... تا کدام تاریخ و تا چه اندازه تغییر کرده. آیا مثلا روابط ارباب و رعیت که در کرمان حاکم بوده به همان شدت در دوران پهلوی پدر و پسر ادامه داشته یا تغییر کرده و اگر تغییر کرده از چه تاریخی و به چه کیفیت و شیوه ای؟ فلک کردن رعیت و یا از هستی ساقط کردن او که برای حاکم منطقه براحتی آب خوردن بوده در دوران پهلوی ها هم ادامه داشته؟ ملک احمدآباد دکتر مصدق چگونه داره میشده؟ رعیت مصدق که گندم می کاشته و باغداری میکرده چه روابطی با مصدق یا پدران او داشته؟ املاک متعلق به رضاشاه چگونه اداره میشده آیا به همان روش سایر مالکان قاجاری که زمان رضاشاه هم ملک داشتند یا تفاوت داشته؟ اینها سوالاتی است که من تشنه دانستنش هستم و امیدوارم از هم میهنان کسی باشد که در این مورد اطلاعاتی بدست دهد.
شعار نیست.. ببین چه میگوید
خوب گوش کنید. خوبه بدونید و اینها رو ندونسته باشید تابحال
بسیاری هنگامی که به خاطرات گوش میکنند خیال میکنند دارند قصه حسین کرد گوش میکنند و از گوش دیگر بدر می کنند. نه آقا!! آقا!!! این تاریخ حی حاضر کشور توست! این ها پدر بزرگ تو را به فلک می بیبستند که زیاد از تو دور نیست. فقط این قسمت را گوش کنید مو به تن تان سیخ میشود که این بساط حتا در دوران رضاشاه هم ادامه داشته. من جایی نخواندم که حکومت های محلی زیر نفوذ رضاشاه دست از شلاق زدن و گرفتن مالیات به زور برداشته باشند و دوران خان خانی تموم شده باشه. اگر کسی خبر داره به من بگه. ببینید تا همین زمان های ماها هم این رفتارهایی که حاج سیاح داره تعریف میکنه ادامه داشته یعنی همچنان مالک آبادی رعیت را الک میکرده! وقتی میگن برچیدن اوضاع ارباب و رعیتی در انقلاب سفید برای خیلی ها قابل تصور نیست که چگونه به این دهقان زور گفته میشده. این تیکه رو گوش کنین.. میگه داروغه رفته به یکی گفته پول ناهار منو حساب کن حساب نکرده. یقه شو با یکی دیگه گرفتن که تو بابی هستی. بردن یارو رو به کشتن دادن. بعد رفتن پیش یه آخوند گفتن ما همچه کاری کردیم درسته؟ اون گفته من نمیدونم از فلانی بپرس. تحمل نکردم این قسمت رو همه شو گوش بدم.. وحشتناکه قسمت بالا رو میذاره تو جیبش. از لینک زیر کپیه بگیرید در یوتوب قسمت فک کنم 47 یا 46 خاطرات حاج سیاح هست.
https://www.youtube.com/watch?si=kIwe1DpslS6mdat4&v=BjyhiqoE_gc&feature…
افزودن دیدگاه جدید