
انتخابات فرمایشی ریاست جمهوری به پایان رسید و همانطور که پیشبینی میشد، کاندیدای خامنهای یعنی دکتر پزشکیان از صندوق بیرون آورده شد. این نوشته کوتاه به بررسی و تحلیل ویژگیهای این حرکت سیاسی و پیامدهای آن میپردازد.
۱. نرمش قهرمانانه رهبر
اوضاع بحرانی کشور و عدم توانایی حکومت در حل مشکلات، رهبر را وادار به نشان دادن نرمش قهرمانانه کرد؛ یعنی همسانسازی مطلق را کنار گذاشت و پزشکیان را به عنوان اصلاحطلب به میدان بازی کشاند. اما هدف خامنهای دادن شانس به اصلاحطلبان برای حکومت نبود، بلکه ایجاد فضایی رقابتی برای مشارکت بیشتر مردم بود.
۲. انتخاب استراتژیک پزشکیان
خامنهای و اتاق فکر او زودتر از اپوزیسیون پراکنده به این نتیجه رسیدند که کاندیدای مورد نظر باید حاوی مطالبات فروخفته مردم باشد. این ویژگیها شامل عدم حزبی بودن، تحصیلکرده بودن، نمایندگی اقوام، عدم سختگیری در حجاب، پوپولیست بودن و توانایی صحبت به زبان مردم بود. پزشکیان با داشتن تمامی این ویژگیها، علیرغم رد صلاحیتهای قبلی، این بار تأیید صلاحیت شد. وی جراح قلب، ترک و متولد مهاباد است، مسلط به زبان ترکی و کردی و سابقه وزارت در زمان آقای خاتمی را نیز دارد. بهویژه اعتراض او به قتل حکومتی مهسا امینی و محکومیت قتل مهرشاد، نوجوان کشته شده جنبش ژینا توسط یکی از مبلغان او، از دلایل اصلی انتخاب او بود. خامنهای با انتخاب پزشکیان میخواست مردم خشمگین و ناراضی را به مشارکت در انتخابات دعوت کند. در این میان روشنفکران منسوب به اصلاح طلب و بخشی از نیروهای چپ در حمایت از این شگرد سیاسی خامنهای سنگ تمام گذاشتند.
۳. اختلافات بیت رهبری
به نظر میرسد اختلافات بیت رهبری با جریانات دیگر، بهویژه حکومت علمالهدی در مشهد و حذف ابراهیم رئیسی، زمینهسازی برای پذیرش مجتبی به عنوان جانشین خامنهای است. پزشکیان قبلاً اعلام کرده بود که ذوب در ولایت است و این مورد نیز در انتخاب او مؤثر بود. پزشکیان بر خلاف ابراهیم رئیسی خطری برای مجتبی نخواهد بود.
۴. سازش با آمریکا
خامنهای به این نتیجه رسیده که باید از در سازش با آمریکا درآید؛ بنابراین وجود فردی مثل پزشکیان، گزینه مناسبتری برای این کار است. به همین دلیل جواد ظریف مأمور تبلیغات وسیع برای جمع کردن رأی برای پزشکیان شد و جلیلی را به عنوان هیولای طالبانیزه کردن دولت مطرح کرد.
۵. مدیریت سیاسی رژیم
با توجه به نکات بالا، رژیم علیرغم عدم شرکت وسیع مردم در انتخابات، توانست این دوره از حرکت سیاسی را نیز مدیریت کند و دوران بیشتری را برای ماندن در قدرت برای خود بخرد. به نظر من اگر جلیلی رئیسجمهور میشد، ادامه کار او باعث سقوط زودتر رژیم میشد ولی با این ترفند، خامنهای موفق شد نظام را از سقوط نجات دهد.
۶. پیشی گرفتن از اپوزیسیون
خامنهای بار دیگر با دست گذاشتن بر ویژگیهای جنبش در قالب فردی به اسم مسعود پزشکیان، از اپوزیسیون عقبمانده و وامانده موجود پیشی گرفت تا شرایطی دیگر و فرصتی دیگر برای مردم، یعنی همان اکثریت شرکت نکرده در انتخابات، بوجود بیاید تا آنها راه خود را برای ادامه مبارزهشان پیاده کنند.
نتیجهگیری
انتخابات اخیر نشان داد که حکومت هنوز توانایی مدیریت بحرانهای سیاسی و اجتماعی را دارد، حتی اگر این مدیریت به قیمت برگزاری انتخابات فرمایشی باشد. استراتژی انتخاب پزشکیان و ایجاد فضای رقابتی، به رژیم امکان داد تا همچنان در قدرت باقی بماند. اما باید دید که آیا این اقدامات میتواند در درازمدت ثبات لازم را برای حکومت در مقابل اکثریت ناراضی مردم فراهم کند یا خیر؟
ناهید حسینی
لندن- ۶ ژوئیه
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
دیدگاهها
وفاداری به اصالت خود و اثبات آن
درووود بر خانم حسینی گرامی!
گپهایی برای تامّلات کارگشاینده.
در تمام صحبتها و مقالاتی و دیدگاههای که تا امروز نوشته و منتشر کرده ام، بر یک نکته کلیدی همواره تاکید مبرم داشته و هنورم دارم، آنهم اینکه «جمهوری اسلامی ایران» اصلا و ابدا، هیچگونه «لژیتیماتسیون/حقّانیتی» رابه فرمانروایی بر ایران و مردمش ندارد. علّت این مسئله را نیز مستدل و با برهانی قویمایه از ابعاد مختلف اثبات کرده ام که خدشه ناپذیریهای استدلالهایم تا امروز به قوّت و اعتبار خودشان پایدار هستند و در آینده نیز پایدار خواهند بود. دقیقا بیست و هفت سال پیش در یکی از مقالاتم نوشتم که اگر زمامداران و متصدّیان «جمهوری اسلامی ایران» بتوانند از شانسی که در تاریخ ایران به دست آورده اند، بهره برداری خردمندانه کنند و تمام بُنمایه های فرهنگ ایرانی را تضمین و تامین و مراقبت و نگهبانی کنند، آنگاه متعاقبش تمام «فورمهای تئوریک کشورداری از نوع باخترزمینی» برای طیفهای مخالف، منتفی خواهند شد؛ زیرا اصل، محتویات هستند؛ نه ظواهر و فورمها. هیچ میهمانی از شما یا دیگر مهمانداران نمیپرسد که «قورمه سبزی» را در چه قابلمه ای پخته اید؛ بلکه اصل برای میهمان، «مزه قورمه سبزی و اصل قورمه سبزی» است که مطرحه؛ زیرا بدون مزه وشکل و شمایل نداشتن به قورمه سبزی، اگر غذایی در دیگ زمرّدین نیز پخته شده باشد و به انواع توصیفات پُر زرق و برق آویخته، آخرش به درد سطل زباله میخوره و خلاص.
اینکه آقای پزشکیان فعلا در چارچوب حکومت فقاهتی به قول خودشان «انتخاب» و به قول مردم ایران در جامعیّت وجودی بدون هیچ تبعیضی، «منتصب» شده است، چندان مهم نیست؛ بلکه مهم این است که آقای پزشکیان، قبل از وضعیّت فعلی اش« قولهایی» را ادّعا کرده بود که من در همین سایت «ایران گلوبال» نظرات خودم را در پای قولهایش نوشته ام و میتوانید ملاحظه کنید. اینکه ایشون فرزند دو تن از اعضای «اقوام» بسیار ارزشمند و سرکش و مقاوم و پایدار ایران است، باید دلاوری و مردانگی و اصالت او را در عمل به محک زد؛ زیرا «اقوام ترک و کُرد و همچنین دیگر اقوام ایرانی»، هر گونه قیام و سرکشی راکه تا امروز در تاریخ ایران در مصاف با مقتدرین و حاکمین داشته اند به «پرنسیپها و اصلهای بُنمایه های فرهنگ ایرانیان» متّکی بوده اند و حقّانیّت سرکشی علیه حُکّام خونریز و بیدادگر را از زنخدایان ایرانی اخذ کرده اند که به قداست جان و زندگی و نگاهبانی از آن همپیمانند و همجان و همگوهر. بنابر این، آقای پزشکیان اگر میخواهد تحوّلی و گشایشی در سیستم فقاهتی ایجاد کند، نخستین سنگپایه اقداماتش را باید بر اصل «قداست جان و زندگی» بگذارد و سپس بقیّه اقدامها و روشهای خودش را دقیقا در حول و حوش همین «قداست جان و زندگی»، نم نم به پیش ببرد و اگر به چنین اقدامی کامیاب شود و سفت و سخت بر آن مُصر بماند و واقعیّت پذیری اش تضمین و تامین شود، آنگاه وظیفه کسانی که واقعا ایراندوست و مردمدوست هستند، این است که با گشوده فکری به یاری او بشتابند و ایران را از باتلاقی که نزدیک به نیم قرن است، فرو چلیده و در حال غرق شدن ابدیست، بیرون بیاورند بدون آنکه در صدد ریختن خونی یا انتقامگیری و قصاص و خزعبلاتی از این دست باشند. اگر این مسئله اتّفاق نیفتد در دوران پُست و مقام آقای پزشکیان، آنگاه مردم ایران محقّ و مجازند که برای همیشه و ابد به نابودی تمام ابعاد منحوس حکومت فقاهتی سرسختیها و پایداریهای هرگز میلیمتری عقب ننشستن بکنند و زمامداران ریز و دُرشت حکومت فقاهتی را عزل و معزول و دربند کنند.
انسان، موجودیست متغیّر و در حال تحوّلات گوناگون روحی و فکری. من همچون نیاکانم بر این اندیشه ام که هیچکس، شرّ مطلق نیست و وجود رفتار شرّارتی در دیگری از پیامدهای «خواب رفتن خرد و طلس شدن قلب و وجدان دیگری در زندان غرایز و سوائق افسار گسیخته اش» است که با مهرورزی و مقاومت و رادمنشی و راستی و استواری میتوان انسان شرور را به ارجمندی شاهنشاهی و خدایی خودش انگیخت و از نو آفرید. از یاد نبرید که «شهرزاد قصّه گو» توانست خبیث ترین خلیفه خونریز را به عاشق دلباخته واگرداند.«گوهر فرهنگ ایرانیان» دقیقا همین است و هنر ایرانی نیز در این بوده که «درد» را باید شناخت و از پس درمانش برآمد تا انسان در جهان، بدون هیچ گزند و آزار و رنجی در خوشی و شادمانی بزیید. این گوی و این میدان برای آقای پزشکیان و طیف به اصطلاح اپوزیسیون.
شاد زی و دیر زی!
فرامرز حیدریان
افزودن دیدگاه جدید