آقای صادق لاریجانی رئیس قوه قضاییه رژیم صحنه زورگیری با قمه در خیابانهای تهران را که اخیرا ویدیوی آن منتشر شده «تکان دهنده» خوانده است. این که در روز روشن در خیابانهای پر رفت و آمد تهران، چند نفر به جان یک فرد عابر بیفتند و با تهدید با قمه او را لخت کنند البته تکان دهنده و شرمآور است. ولی برخورد آقای لاریجانی نشان میدهد که او گویی هیچ از صحنههای این چنینی و دامنه جرم و تعدی و تجاوز در ایران اطلاعی ندارد. فراموش نکنیم که او در مقام رییس قوهای نشسته که یکی از وظایف اصلی آن (بنا به اصل پنجاه و ششم قانون اساسی جمهوری اسلامی) «پیشگیری از وقوع جرم» است. ولی او ظاهرا در برج عاجی نشسته که تنها وقتی ویدیوی صحنهای از این قبیل در اینترنت منتشر شود از واقعیت آن آگاهی پیدا میکند. و کسی که از وقوع جرم در جامعه تا این حد ناآگاه باشد چگونه میتواند از آن پیشگیری کند؟
واکنشهای دیگر او در باره این واقعه نیز شنیدنی است. او که از مقولات جرم-شناسی و راههای پیشگیری از جرم و فلسفه جزا و مجازات تنها اعمال خشونت را درک میکند و برای مجازات مجرمان راه دیگری چیزی جز شلاق و اعدام و سنگسار نمیشناسد، در این مورد هم بلافاصله حکم صادر میکند.
اول این که عمل یاد شده را از مصادیق «محاربه» میخواند و سپس حکم آن را هم صادر میکند. او هیچ به این اندیشه نمیافتد که چه عواملی در این جامعه «جمهوری اسلامی زده» باعث پیدایش این همه جرم و جنایت شده و آمار جرم را در این جامعه به طور بیسابقهای بالا برده است. (تنها آمار قتل در ایران پس از انقلاب به طور تصاعدی بالا رفته و اکنون به دهها برابر پیش از انقلاب رسیده است.) او همچنین درک نمیکند که با مجازاتهای خشن جمهوری اسلامی نمیتوان از وقوع جنایت جلوگیری کرد - که اگر چنین بود با هزاران هزار اعدام و شلاق و مجازاتهای خشن دیگری که برای بیش از سه دهه در این نظام به کار گرفته شده اکنون باید ایران بهشت برین میشد.
دوم، او از نیروی انتظامی میخواهد که «دور جدید برخورد با اشرار را آغاز کند». اشاره او به برخوردی است که چند سال پیش به هنگام اشغال پست دادستانی کشور به وسیله سعید مرتضوی، پلیس افرادی را به نام اوباش و اشرار در خیابانها جمع میکرد، آنان را در برابر دیدگان مردم زیر مشت و لگد و کتک و سرنیزه و باتوم میگرفت و اجساد خونآلود آنان را در شهر میگرداند و پس از دستگیری در فاصله کوتاهی به صورت فلهای به دار میآویخت. رژیم با این اعمال قصد داشت به مردم اطمینان دهد که اشرار و اوباش از سطح خیابانها جمع شدهاند و جامعه در امن و امان است. ولی واقعه اخیر (که اتفاقی ویدیو شده و نمونهای از خروار است) نشان میدهد که چقدر این سیاستها جامعه را امن کرده است. رییس قوه قضاییه اما بیاثر بودن این واکنش را نمیبیند و به جای این که به ریشههای اجتماعی این جنایات بیندیشد میخواهد دور جدیدی از این خشونتها را به راه بیندازد و به خیال خود باز جامعه را امن کند.
همان طور که گفته شد جنایتی که در این ویدئو دیده میشود تکان دهنده و شرمآور است و تنها نمونهای از خروار. گزارشها و آمارهای منتشره از ایران از گسترش و بالا رفتن انواع جنایات و تجاوزات حکایت میکند. شکی نیست که باید با مجرم، هر مجرمی، قاطعانه برخورد کرد و آنان را به مجازات رساند. ولی کیست نداند که بزرگترین مجرمان در این کشور در بالاترین مقامات حکومتی قرار دارند (بزرگترین آدمکش در تاریخ معاصر ما شخص آیت الله خمینی بود که حکم قتل هزاران نفر را صادر کرد) و یا خشنترین اشرار و اوباش بیشتر در هیئت لباس شخصی و مدّاح و بازجو و شکنجهگر و مانند اینها در خدمت نظام هستند و مصون از مجازات؟ و از رژیم آلوده به جنایت و خشونت چگونه میتوان انتظار داشت که با جرم و جنایت مبارزه کند و یا از آن پیشگیری به عمل آورد؟
ذات نایافته از هستی بخش
کی تواند که شود هستیبخش؟
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید