مقابله به مثل نکردن؛ ولی قاطعیّت کلام داشتن
دروود!
بعضی نکات و برخی رجزخوانیهای انگیزشی!
تاریخ ادبیّات ایران، مملوّ از شاعران و نویسندگان نامدار و گمنام است که اشعار و گفتارهایشان به آنچنان طنز کوبنده و رسواکننده آمیخته اند که به جای خنده، غم سنگینی را بر دوش مغز و فهم و شعور آدمی می گذارند. نمونه های برجسته آنها مثل: عمعق بخارایی، سوزنی سمرقندی، عبید زاکانی، مهستی گنجه ای و ظریفترین و مایه دارترین آنها همانا «حافظ شیرازی» و دیگرانی بسان اینها هستند. اگر از دوران مشروطه تا زمان فاجعه 1357 به آثار طنزنویسان ایرانی، نگاهی ژرف بیندازیم، مایه های فکری و تیزبینی و سخنگویی گزنده آنها را بدون هیچ فحّاشیگری چندش آور و بد و بیراهگویی میتوان به عیان دید. نویسندگانی: مثل: نسیم شمال، میرزاده عشقی، ایرج میرزا و دیگرانی همچون آنها. چند صباحی که پیشتر بیایم با چهره هایی مثل: هادی خرسندی، منوچهر صفا، خسرو شاهانی، ایرج پزشکزاد، صادق چوبک، صادق هدایت، محمّد علی جمالزاده، محمّد علی افراشته، عبّاس پهلوان، بهرام صادقی، فریدون تنکابنی، ابوالقاسم پاینده، ابوالقاسم حالت، کیومرث صابری، عمران صلاحی، جواد مجابی و تعدادی دیگر که در آثارشان میتوان تلخ خنده ها و نیشخندها و تمسخرهایی بسیار شایان اندیشیدن و آفرینگویی و ستودنی و متنبّه شدن را دید بدون آنکه به لیچاربافی و اهانت و هرزه درایی آلوده شده باشند.
اگر بخواهیم گوشه چشمی نیز به دیگران داشته باشیم، میتوان بدون هیچ تعصّبی گفت و افتخار کرد که «عزیز نسین» نیز در شمار یکی از پُرمایه ترین طنزنویسان است که تمام آثارش بدون استثناء در باره وضعیّت اجتماعی و فرهنگی مردم ایران نیز صدق میکنند. آثاری که از جمله اول تا آخرشان، آدم را غرق در خنده هایی بر حماقتها و بلاهتها و جهالتها و در یک کلام، «خریّتهای سمج و زنگار گرفته آدمی» نمایش میدهند. اگر بخواهم اندکی گام را فراتر بگذارم، میتوانیم به «آناتول فرانس» نیز نظری از سر لطف بندازیم که نابغه ای بی همتاست در طنز کوبنده و ریشه ای. همینطور «جورج برنارد شاو» و دیگرانی امثال اینها.
منظور من از این رجزخوانی انگیزشی این است که میتوان نه به حکومتگران وقت و دم و دستگاه فقاهتی از ابعاد مختلف، انتقادهای گزنده کرد بدون آنکه در چاه بی انتهای «نحوه و زبان وحالت لمپنی مدافعان و متصدّیان حکومتی» آلوده شد. در انتقاد کردن از حاکمان باید مراقب بود که سبک و سیاق گفتاری و رفتاری آنها را ملاکی برای «گفتارها و رفتارهای خودمان» نگیریم یا به عبارت دقیق تر، مقابله به مثل نکنیم؛ بلکه با روش ظرافتهای حافظ گونه و با قاطعیّت بیدارفهمی به انتقاد صریح از حکومتگران و روشهای شنیع آنها اقدام کرد. مهم نیست که آیا آنها تاثیر میپذیرند یا گوششان به حرفهای انتقادی دیگران بدهکار نیست، مهم اینست که نقش انتقادات ما تا چه میزانی بر ذهنیّت و رفتار و گفتار انسانها موثّر هستند و آنها را از غفلتهای خواسته و ناخواسته بیدار میکنند و به خود می آورند. همین.
شاد و خوشکام باشید.
فرامرز حیدریان