افکار راسیستی دیکتاتور ایرانی
اخیرا بعضی از پانفارسها که مثل ماری در آستین خزیده، یه زعم خودشان مثلا با زرنگ بازی، بجای بکار بردن واژه "دیکتاتور" درخصوص تبیین ماهیت دیکتاتور رژیم آخوندی تهران، آنرا به غلط رژیم"تورانی" مینامند، در صورتیکه بجاست چنین عناصری ماهیت مستبد رژیم شاه الهی و شیخ الهی را با کلمه "دیکتاتور" توصیف کنند، و نه با واژه توران، و یا "تورانی"!
با تاسف باید خاطر نشان کرد، این عناصر که به نظر میرسد شمشیر را از رو بسته و نسبت به ترکها نفرت غیر قابل تصوری در اعماق روحشان حس میکند، هنوز که هنوز است حتا پس از قرنها عقده های التیام ناپذیرشان فرو کش نکرده است. بطوریکه در ملا عام به نفرت پراکنی علیه ترکها مشغولند.
و اکنون بجاست این سوال در محضرشان مطرح شود؛ که آیا اینطور میخواهند بعنوان هموطن با ترکها در ایران زندگی کنند؟ کسانیکه مدام از تمامیت ارضی دم میزنند؟
نکند فکر میکنند که دوباره رضا خان و پسرش از قبر بیرون آمده با لشکر کشی دوباره به آزربایجان بار دیگر پنجاه هزار نفر را قتل عام کرده اسمش را نجات آزربایجان خواهند گذاشت؟
اینان چرا بجای تشکر از حکومت پانفارس آخوندی، از آن ناراضی اند؟ در صورتیکه از رژیم دیکتاتور آخوندی خیلی هم باید تشکر کنند که با هر کشت و کشتار و چپاولی که در طول این 46 سال مرتکب شده است، در اساس حاکمیت سیستم پانفارسیسم و سلطه و سیطره خونین زبان فارسی را در جهنم ایران تدوام بخشیده، هویت زبانی فرهنگی ملیتهای ایرانی غیر فارس را به غل و زنجیر و بردگی کشیده است.
نکند فکر میکنند، در ایران اگر دمکراسی حاکم بود، زبان یک اقلیت 22 درصدی میتوانست بر گرده مردمان ایران تحمیل شود؟