ابوالفضل محققی:
ابوالفضل محققی:
مصطفی گرامی فکر می کنم شما اشتباه می کنید من سال 86 در مدرسه حزبی بودم وخاطرات مربوط به این سال است که من نخستین بار در سال2020 بصورت یاداشت های پراکنده منتشر کردم شما می توانید به آرشیو نویسندگان سایت ایران گلوبال مراجعه وآن را در بخش 7 به تاریخ 20 11 25 پیدا کنید .....".در جای جای ارمیتاژ این نخوت وفاصله عمیق مردم را با حکومت می توانستم ببینم .در سقف های پوشیده از لایه های نازک طلا تا نقاشی های "رپین".اگربه دقت گوش می کردیم می توانستم در آن تالارهای مجلل صدای وهم انگیزی که از دور بگوش می رسید همراه صدای خوردن تبر به درختان باغ در پرده آخر نمایشنامه "باغ آلبالو"را بشنویم!
صدائی که سال ها قبل چخوف می شنید و چرنیفشکی با آن هم نوا می شد.می شد در صدای زدن تبر صدای سرود خوانی تبر زنندگان راهم شنید که در فاصله یورش از کاخ اسمولنی تا ارمیتاژ می خواندند.
"ازديوار تيرباران كموناردها در پاريس
تاسنگفرشهاي خونين پطرزبورگ
راهی است
که پرولتاریای جهانی با آتش و خون نوشته است".
صدائی که در فاصله نه چندان دور تمامی این اطاق ها را در نوردید.
بیاد حافظ می افتم
"آیینه سکندر جام جم است بنگر
تا بر تو عرضه دارد احوال ملک دارا"حافظ
*میان بری کوتاه قبل از ترک لنینگراد.
چند روز بعد از برگشتنمان لوگینف را همراه غفور مترجممان دیدم .با خنده گفت"راضی بودی "؟گفتم "عالی بود ! بخصوص ارمیتاژ"!پرسید "چه دیدی "؟گفتم "عظمت انسان در آفرینش کار های عظیم هنری و نا پایداری قدرت مندان !"گفت "همین"؟گفتم در لابلای آن همه ثروت وقدرت صدای خوردن تبر بر درختان باغ آلبالو را هم شنیدم "!
درصندلیش عقب کشید با همان چشمان تنگ شده مغولی در من خیره شد."یعنی تو صدای تبر را شنیدی؟ چند صدا بود"؟
گفتم "صدای فرو ریزی اشرافیت روسیه تزاری ."
خنده ای کردوگفت :"پس هنوز قادر نیستی صدا ها را تفکیک کنی .قدرت چخوف شنیدن صدائی بود که دیگران سالها بعد شنیدند. حال هم صدای تبری درباغ بگوش می رسد .صدائی تبری که می خواهد بسیاری از درختان باغی را که خشک شده،مریضی گرفته قطع کند.باغی که در این هفتاد ساله متاسفانه خشگ تر و در هم ریخته تر از باغ خانواده رانوسکی شد.
دلم می خواهد این صدا ی تبردوم را هم می شنیدی!صدائی که در اوج دیکتاتوری استالین بسیاری از هنر مندان ما شنیدندو کسانی که می دانستند هیچ بهشت ومدینه فاضله ای حتی اگر اسمش اردوگاه سوسیالیسم هم