کارنامه شاهزاده رضا پهلوی
۱. تعدد گروههای سیاسی و چندملیتی بودن ایران: مقاله اشارهای به ساختار چندملیتی و چندفرهنگی ایران نمیکند و به نظر میرسد این موضوع حیاتی را نادیده گرفته است. ایران کشوری متشکل از اقوام و ملیتهای گوناگون است که هر کدام دارای خواستهها، هویت، و حقوق خاص خود هستند. مدیریت و رهبری آینده این کشور باید به گونهای طراحی شود که همه این اقوام را نمایندگی کند، نه اینکه تنها بر اساس یک مرکزیت محدود و رهبری واحد عمل کند. تمرکز صرف بر شاهزاده رضا پهلوی به عنوان رهبری واحد، نادیدهگرفتن نیاز به ساختار فدرال یا دستکم مشارکت سیاسی متوازن از سوی تمامی اقشار و گروههای اجتماعی-سیاسی است.
۲. کارنامه شاهزاده رضا پهلوی: مقاله شاهزاده رضا پهلوی را به عنوان گزینه اصلی رهبری دوران گذار معرفی میکند، اما واقعیت این است که در طول ۴۵ سال گذشته، ایشان نتوانستهاند تأثیر ملموس و عملی در سازماندهی نیروهای مخالف جمهوری اسلامی داشته باشند. همانطور بسیاری از فعالیتهای ایشان بینتیجه یا نیمهکاره ماندهاند. این ناکارآمدی در ایجاد ستادهای عملیاتی و برنامهریزی انقلابی نیز مشهود است. بدون یک کارنامه موفق و تجربه مدیریتی مناسب، نمیتوان اعتماد لازم برای سپردن رهبری به ایشان را فراهم کرد.
۳. دیکتاتوری جدید یا دموکراسی؟: مقاله تأکید زیادی بر استفاده از قانون اساسی مشروطه و تایید نخستوزیر از سوی شاهزاده دارد، اما این روند میتواند بار دیگر زمینهساز ایجاد تمرکزگرایی و حتی دیکتاتوری جدید شود. جامعه امروز ایران به رهبریهای فردمحور حساس است و از بازگشت به تجربههای تلخ گذشته هراس دارد. در حالی که جهان به سمت سیستمهای دموکراتیک و توزیع قدرت پیش میرود، اتکا بر نقش شاهزاده در تایید مقامها و کنترل فرآیندهای سیاسی، با خواستههای نوین جامعه ایران که به دموکراسی و عدالت توزیعی تمایل دارد، در تضاد است.
با احترام، اسماعیل مرادی