رفتن به محتوای اصلی

افزودن دیدگاه جدید

فرامرز حیدریان

عنوان مقاله
تحقیقات توام با سنجشگری

هنوز که هنوز است بیشینه شمار تحصیل کردگان و کنشگران ایرانی، تفاوت بین «فرهنگ و تمدّن» را اصلا نمیدانند. گاهی آنها را مترادف همدیگر میگیرند. گاهی خلاف همدیگر. گاهی به شدّت متفاوت از همدیگر. گاهی حسب تعاریف آکادمیکی که از طرف پژوهشگران و اساتید باختری عبارتبندی شده اند ملغمه ای مضحک و بی معنا. این روزها در زبان آکادمیکرهای بیسواد نیز صحبت از «فرهنگ دروغ؟. فرهنگ ریا؟. فرهنگ گفتگو؟. فرهنگ آپارتمان نشینی؟. فرهنگ رانندگی؟ فرهنگ اله و بله؟» نیز میشود که حکایت از بلاهت و بیسوادی حضرات میکند. اساسا «فرهنگ»، چشمه ای زاینده است که ریشه های آبشخوری آن به تاریکترین و پیچیده ترین و معمّائی ترین تجربیات انسانها در زیستبومشان و فراسوی زیستبومشان آمیخته و گسترده است؛ طوری که از دهانه مناسبات آنها به بیرون همچون فوّاره برون افشانده و شیرازه اجتماع را منسجم و پیوسته و مدام در حالت جنب و جوش و بالندگی و تحوّلپذیری و پذیرشی و موثّری شاداب و پویا نگاهداری میکند. فرهنگ به این ویژگی و فروزه بسیار خجسته و ارزشمند و قویمایه آراسته است که از تمام آبشخورهای خودش، مستقل میشود و به همه تعلّق دارد. همچون عطر گلها.

«فرهنگ»، پرنسیپهایی دارد که انسجام و بارآوری آن را امکانپذیر میکنند همچون ریشه های درخت. پرنسیپهای فرهنگ ایرانیان عبارتند از: «گزندناپذیری جان و زندگی، مهرورزی، دادورزی، راستمنشی». هر چیزی که بخواهد بر پرنسیپهای فرهنگ باهمستان مردم، چیره و غالب شود، دقیقا در تضاد با مردم است و هیچگونه حقّانیّتی ندارد؛ زیرا از در جنگ و غلبه و پایمالی پرنسیپها بر آمده است. خواه چنان غلبه خواهانی از جامعه باهمستان برخاسته باشند، خواه از تهاجم بیگانگان نشات گرفته باشند. هر چیزی که علیه بُنمایه های فرهنگ مردم، جبهه گیری جنگنجویی و خونریزی و غارت و چپاول و سرکوب و جانستانی و جان آزاری و تحمیل و اجبار و زور و شکنجه و تجاوز را از خودش بروز دهد یا چنین شرارتهایی را تایید و تصدیق و پدافند کند، به هیچ وجه من الوجوه حقّانیّت ندارد و باید با تمام جلوه های چنان تهاجمی و مهاجمان، پیکار کرد؛ نه جنگ خونریزانه.
تمدّن از پیامدهای فرهنگ است؛ ولی هرگز و هیچگاه، زاینده «فرهنگ» نیست. «فرهنگ» همچون مادر است که می تواند فرزندهای مختلف بزاید. «تمدّنهای هخامنشی، اشکانی، ساسانی» از برآیندهای فرهنگ ایران بودند. همینطور ادیان نوری مثل «میترائیسم و زرتشتیگری» از برآیندهای فرهنگ ایران بودند؛ نه «فرهنگ ایران به ذات خودش». چیره شدن الاهیات میترائیسم و زرتشتیگری که «دین ایدئولوژیکی شده و ابزاری و در خدمت ارتشتاران و حکومتگران نالایق بود» به بزرگترین و کلیدی ترین دلایل نابودی و متلاشی شدن پتانسیلهای فرهنگ زاینده و چشمه ای فرهنگ ایرانیان تا امروز مختوم شد و شرایط غالب شدن اسلامیّت را که همان تفاله متعفّن شده زرتشتیگری و میترائیسم است بر ایران تا امروز امکانپذیر کرده اند. در تاروپود فرهنگ ایرانی، آنچه «اصل» محسوب میشود، «قداست جان و زندگی» انسانها و جانداران و نباتان به طور کلّی است؛ نه رنگ پوست و زبان و اعتقادات و سبک و سیاق پوشش و غیره و ذالک. از چشم انداز بنمایه های فرهنگ ایرانی، مهم نیست که چه کسانی به فرمانروایی بر ایران دست می یابند؛ بلکه مهم این است که زمامداران و سلاطین و فرمانروایان در برابر «پرنسیپهای فرهنگ باهمستان ایرانیان» چگونه رفتار میکنند. اصل کلیدی برای حقّانیّت و دوام و لژیتیماتسیون زمامداران دقیقا بر همین پرنسیپ «قداست جان و زندگی» است که ارزیابی و به محک زده شود. هر گرایشی و سیستمی که بخواهد پرنسیپهای فرهنگ باهمستان مردم ایران را لت و پار کند و از در جنگ و خصومت با آنها بر آید، هیچگونه حقّانیّتی به فرمانروایی بر ایران و مردمش را ندارد؛ ولو تا خرخره به انواع و اقسام زرّادخانه های مهیب کشتاری و قتل عامی مسلّط بی چون و چرا باشد و کاربرد آنها را علیه مردم ایران و جهان، «جدال احسن» بنامد. سلسله ساسانیان با تکیه به دین ایدئولوژیکی شده زرتشتی با مصادره به مطلوب کردن الاهیات میترائیسم و سپس تحکیم چارچوبه های قدرت و اقتدار همچون ولایت خلفای الله [آخوندها و اعوان و انصارشان]؛ زمینه های فروپاشی و لت و پار شدن امپراطوری ایران را فراهم کردند و باعث قهقرایی و نکبت و ذلالت مردم شدند؛ زیرا جنگی را که موبدان میترائیسم با پرنسیپهای فرهنگ مردم ایران آغاز کردند و سپس در تفکّرات زرتشت و آشپزخانه کاست موبدان زرتشتیگری به نام «یزدانشناسی زرتشتی» عبارتبندی شد و متعاقبش میراثشان به یهودیّت و مسیحیّت و اسلامیّت رسید، همه و همه از جنگی ریشه گرفت که ارتشتاران میترائیسم علیه فرهنگ باهمستان مردم شروع کردند.
پژوهشگری انتقادی و حقیقت یاب و تشنه شناخت و زایشگری در زمینه تاریخ و فرهنگ ایران به معنای وجهه تراشی برای این سلسله و آن ادیان نوری و این قوم و آن قوم و آن نژاد و امثالهم نیست؛ بلکه دقیقا به معنای تلاش برای کشف و علّتیابی قهقرائی ایران و لت و پار شدن بنمایه های فرهنگ باهمستان مردم ایران است که ارزش کار پژوهنده را به رقم میزنند. پدافنگری و دفاع بی محابا بدون لحظه ای اندیشیدن و دادورزی انتقادی، برای هیچ گرایشی و دین نوری و امثالهم، حقّانیّت و لژیتیماتسیون و حیثیّت و آبرو به بار نمی آورد که اتّفاقا به محکومیّت آنها نیز بیشتر صحه میگذارد.
اگر آمریکا، مجموعه ای کوچک از گردآمد ملّتهای سراسر جهان است، دلیلش نیز «پرنسیپهای اعلامیه استقلال آمریکا و اصول اعلامیه جهانی حقوق بشر» است که تمام دولتها و روئسای جمهور آمریکا را متعهد و مسئول میکند تا به رعایت و ارجگزاری به چنان اصولی پایبند و مراقب باشند؛ وگرنه هیچ حقّانیت و لزیتیماتسیونی به قدرت و اقتدار ندارند.
دقیقا پرنسیپهای فرهنگ باهمستان ایرانیان نیز از روز اول بر «ارجگزاری و نگاهبانی» از آنها مُصر بوده اند تا همین ثانیه های گذرا. ولیکن و شوربختانه و شایان هزاران هزار مرتبه نکوهشهای تلخ است که تمام سلسله هایی که از عصر قدرتگیری ساسانیان تا امروز بر ایران چیره و غالب شده اند، تنها وظیفه عاجل و الهی و بشری خود را در این دانسته و میدانند که علیه بُنمایه های فرهنگ باهمستان مردم ایران؛ یعنی «گزندناپذیری جان و زندگی، مهرورزی، دادورزی، راستمنشی» با تمام امکانهایی که در اختیار دارند، خصومت خونریزانه را به پیش ببرند و اراده جبّار و خونریز خود را به کرسی بنشانند. برای ایرانیان، مهم نیست که چه کسانی حاکم هستند و به چه زبانی حرف میزنند و چه نوع پوشاکی دارند و چه اعتقادات و رسومی دارند و چه نوع غذایی میخورند و چه نوع علایقی دارند و به چه تباری تعلّق دارند؛ بلکه مهم این است که حکّام با «پرنسیپهای فرهنگ باهمستان ایرانیان» چگونه برخورد میکنند و واکنش نشان میدهند. به همین دلیل نیز تا زمانی که حکومتها به پرنسیپهای فرهنگ ایرانیان، متعهد و وفادار و ملزم به رعایت و ارجگزاری به آنها نیستند و نباشند، هرگز و هیچگاه نیز حقّانیّت به فرمانروایی بر ایران و مردمش را ندارند و حکومتشان غاصب و ضدّ جان و زندگیست و باید بی چون و چرا عزل و معزول و دربند شوند. مهم نیست که مهاجمان از خاک ایران برخاسته باشند یا از خاک بیگانگان. هر گرایشی که ضدّ جان و زندگی باشد، هیچ حقّانیّتی و لژیتیماتسیونی ندارد؛ زیرا فرهنگ ایرانی از آغاز شکوفائی اش بر این مدار میچرخید که «بیا تا جهان را به بد نسپُریم» و نگاهبان و پرستار «جان و زندگی» باشیم.
شاد زیید و دیر زیید!
فرامرز حیدریان

پ., 11.07.2024 - 08:54 پیوند ثابت

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید