رفتن به محتوای اصلی

افزودن دیدگاه جدید

فرامرز حیدریان

عنوان مقاله
نقشش به حرام باد، ار خود، صورتگر چین باشد!

دروووود!
توضیحی در باره اظهارات آقای ستوده!

من برای نخستین بار است که نام و صدا و عکس ایشون را میبینم و میشنوم. کلّ صحبتهای ایشون با اندیشه ها و پژوهشها و تامّلات ژرفاندیشانه زنده یاد «منوچهر جمالی»، نه تنها هیچ سنخیّتی ندارند، بلکه دقیقا در تقابل و خلاف »بِنمایه های فرهنگ ایران» نیز هستند. ایشون حسب اطّلاعات جسته گریخته عمومی که بر هیچ پایه پژوهشی و جویندگی و اندیشیدن و فلسفیدنی استوار نیستند و تنها محصول تبلیغات و تدریسات و اطّلاعات عمومی در انواع و اقسام رسانه ها پخش و گسنرده و منتشر شده اند به توضیح در باره برخی رویدادها و تجربیات و شنیده ها و امثالهم برآمده اند. من در صحیتهای ایشون و مرام و مسلک ایشون، هیچگونه ردّ پایی از تفکّرات و ایده ها و پژوهشهای «زنده یاد منوچهر جمالی» اصلا و ابدا نمیبینم. اساسا همین نماد پرچم و شعار فراز آن با اسلحه کذّایی، به شدّت در تضاد با «بُنمایه های فرهنگ ایران» و زحمات طاقت فرسا و جانکندنهای شبانه روزی «زنده یاد جمالی» هستند که با صبوری و زحمت، مو را از ماست بیرون میکشید و گام به گام با دقّت و هوشیاری و مقایسه ای ستایش انگیز و دلاورانه پروسه تحوّلات فرهنگی و اجتماعی و کشوری تاریخ و فرهنگ نیاکان ایرانی و جنایتهای هولناک را شرح میدهد و بازشکافی میکند.

. «بنمایه های فرهنگ ایرانان» به هیچ وجه با خونریزی و جنگ و کشتار و تهدید و ارعاب و خصومت و کینه توزی و امثالهم که در ادیان نوری مثل میترائیسم و زرتشتیگری و یهودیّت و مسیحیّت و اسلامیّت و ایدئولوزیهای برآمده از آنها در واقعیتهای تاریخی ایران و جهان پدیدار شدند، اصلا و به هیچ وجه من الوجوه، اینهمانی و سنخیّت ندارند و با تمام نیرو و توان و توشی که دارند، اتّفاقا در تقابل و سنجشگری و نفی ابعاد زمخت و خشن و قهرآمیز و خونریز چنان ادیان نوری نیز هستند. اساسا آنچه را امروزه به نام «ادیان جهانی» می شناسند به شدّت در تمام ابعاد وجودی و پدیداریشان علیه «دین فردی تک تک انسانها» هستند و با «دین در معنای تجربیات عمیق نیاکان ایرانیان» هیچ سنخیّتی ندارند. «اهریمن ایرانی، هیچگاه شّر مطلق نبود و نیست». «پیکار و رزم و نبرد و همآوردی» با جنگ و خونریزی و کشتار و فلان و بیسار، هیچ همترازی معنایی ندارند. تمام اینگونه برداشتهایی معنایی که ما از واژگان داریم و سطح ذهنیّت امروز ما را پوشانده اند به شدّت تقلیب شده و محصول خیانت و جنایت هولناک مویدان میترائیسم و زرتشتیگری و متولیان اسلامیّت هستند که راه را بر کسب و شناخت و پیوند با اصالت و گستره «بنمایه های فرهنگ ایرانیان» مسدود کرده اند و وظیفه و تکلیف جوینده و پژوهنده رادمنش و دلیر و مستقل اندیش در این است که دقیقا با چنین تحریفاتی صف آرایی سنجشی کند. مختصر و ختم کلام. حرفهای آقای ستوده، هیچ ربطی به «تفکّرات و پژوهشها و زحمات زنده یاد منوچهر جمالی» ندارند و همچنین گفتارهای آقای ستوده، کوچکترین آگاهی درخور در باره «بُنمایه های فرهنگ ایرانیان» به احدی نمیدهند. صحبتهای ایشون در همان دایره تبلیغات «دین ایدئولوژیکی شده زرتشتیگری» هستند که پایه های فلاکت و نابودی ایران و فرهنگ ایرانیان و ذلالت اقوام ایرانی را از عصر میترائیسم و ساسانیان تا امروز در تحت سیطره حکومت آخوندی رقم زدند و مسبّب شدند.
ختم کلام: زنده یاد «منوچهر جمالی»، هیچ شاگردی نداشت. رسول هیچ قاهر جبّار و مستبدی نبود. نبی هیچ عقیده آکبندی و سمنتی نبود. «منوچهر جمالی»، جوینده و کاونده و اندیشنده و فیلسوفی تکرو بود که به جستجوی کشف و شناخت «اصالت ایرانی بودن خودش» همّت شایان آفرینها کرد و سر انجام در پروسه کاوشگریهای و سختسریها و مته به خشخاش گذاشتنهایش به «کشف فرهنگ زنخدایی ایرانیان» کامیاب شد. فرهنگی که هزاره هاست از سوی قدرتپرستان بی فرّ و نالایق و جبّار تا امروز سرکوبیده شده است؛ ولی هر بار همچون «ققنوس از خاکستر خودش» سر برافراشته و در مقابل قدرتمداران خبیث و خونریز و نالایق استوار ایستاده است. در بنمایه های فرهنگ ایرانی، هیچ رد پایی از نفرت و جنگ و کشتار و امثالهم نیست؛ بلکه سراسر این فرهنگ به «مهرورزی و آمیختگی و اتّصال و پیوستن و باهمآیی و دوستی و خنده و شادی و نگاهبانی و همبازی شدن و امثالهم» به هم تنیده است و هرگز و هیچگاه به اسلحه و ابزارهای اسلحه ای، چنگ نمی اندازد و متوسّل نمیشود. «اعراب» به ایرانیان میگفتند: «مرد بی نیزه». و منظورشان از مرد، جامعیّت ایرانیان بود که هیچگاه به خشونت، متوسل نمیشدند. اگر کسانی به این توهّم مبتلایند که «منوچهر جمالی»، شاگردانی و مریدانی و دنباله روانی و حزب و سازمانی و فرقه ای و گروهی داشته است، سفت و سخت در خطایند و مغرض تمام عیار. «جمالی»، متفکّری تک رو بود همچون تمام متفکّران و فیلسوفان خویشاندیش جهان. هر انسانی در هر گوشه ای از جهان که باشد، میتواند از افکار او و دیگر متفکران جهانی به خویشاندیشی انگیخته شود و راه خود را برای پیدا کردن «اصالت و فردیّت ایرانی بودن خودش» در ابعاد میهنی و جهانی پیدا کند. لطفا از متفکّر و فیلسوف، هیچوقت و هرگز «رسول و نبی» برای ابزار نیّات و اهداف خودتان نسازید. جامعه ایرانی به اندازه کافی تا امروز از شرّ انبیا و رسولان ، آسیبهای هولناک دیده است. بس است دیگر. راه تفکّر، منحصر به فرد است و هر کسی خودش باید از گوهر جوینده و اندیشنده و پرسنده فردی اش، متفکّری رادمنش شود و آزادی وجدان فردی خود را پاس بدارد .«نبی و رسول سازی از متفکّر و فیلسوف»، ایرانیان را به خاک سیاه نشانید. برای نمونه به «مارکس» بنگرید که چه بلایی ایرانیان مقلّد و تابع و دنباله رو بر سرش آورده اند تا امروز و از او یک «رسول و منجی و رهبر و نبی» ساخته اند که راه به هیچ آلاچیقی نیز نمیبرد و نبی بودنش فقط سترونی مومنانش را با دوام کرده است. تفکّر و فلسفیدن، هیچگاه به شرایع و نصوص مطلق نمی انجامد. اتّفاقا زنده یاد «منوچهر جمالی» همواره میگفت و تاکید میکرد که «فیلسوف به کسی میگویند که هیچ پیرو و دنباله روی» ندارد. همین.
شاد زیید و دیر زیید!
فرامرز حیدریان

ی., 07.07.2024 - 09:06 پیوند ثابت

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید