توهمی که زاییده خیالات بی پایه است!
دروووود بر آقای پزشکیان گرامی!
اندکی گپهای خلاف آمد عادت برای به هوش آمدن!
آقای پزشکیان!. این صحبتهایی را که میکنم، میتوانند مفصّل باشند. ولی در خانه اگر تنابنده ای وجود داشته باشد، یک حرف بس است. شما میتوانید خودتان و همچنین تمام طرفداران شما فوری صحبت مرا پشت گوش اندازید و محکم و استوار به راه خودتان آوازخوان و سینه زنان پیش بروید. امّا مطمئن باشید که در انتهای راهتان، فقط با باتلاق رویارو هستید که هم شما و هم طرفداران شما را به قعر خودش خواهد بلعید.
1- شما سوپر من نیستید. گیرم که مثلا سوپر من نیز بودید، هیچگاه نمیتوانستید، در فاصله زمانی نیم قرنه، یکی از موارد «تعهدات ادّعایی» خودتان را برآورده کنید. خوشخیالی در این خصوص؛ یعنی نحیف بودن در شناخت خویشتن و بیسوادی مطلق و عدم آگاهی از معضلات میهنی و انسانی به طور کلّی. شما در سنّی و موقعیّتی و موضع قدرتی نیستید که بتوانید فقط یکی از موارد تعهدات ادّعایی را ولو برای فرصتی آزمایشی واقعیّت پذیر کنید؛ زیرا چیزی که ما به ازای اجرایی نداشته باشد، هیچگاه در فرصت امروز و فرصت هزاره ای نیز چهره ای به خود نخواهد گرفت؛ گیرم که مدام از آن در بوق و کرّنا سخنها گفته و ادّعاها شود.
2- چیزی که پرنسیپ کلیدی هر اقدامی را تضمین میکند و متخصّصین خاٌص خودش را طالب است، زیرساختیست که از لحظه اقتدار و قدرت حکومت فقاهتی که زمامدارانش هیچگونه حقّانیّتی به فرمانروایی بر ایران و مردمش در جامعیّت وجودی ندارند، اصلا و ابدا هیچ اشاره ای در تعهدات ادّعایی شما به آن نشده است؛ آنهم «قداست جان و زندگی و ارجمندی انسانها». تا زمانی که پرنسیپ کلیدی در جامعه ایرانی واقعیّت صد در صد عینی و ملموس و تضمینی پیدا نکند، هر گونه ادّعایی از طرف زمامداران و کوشندگان دم و دستگاه فقاهتی فقط «وعده و وعیدها و تعهدات بی اصل و پایه» محسوب میشوند که بر مدار فریب و حقّه و تبهکاری در حقّ مردم ایران میچرخد از بهر همچنان سیطره داشتن و امتداد استبدادگری ناحقّ کاست اخانید و اعوان و انصار و ترضیه امراض امتیازخواهیهای نجومی آنها بر ایران و مردمش.
3- هیچ فردی/ رجلی/شخصیّتی/سازمانی/حزبی/ گروهی/تشکیلاتی نمیتواند به تنهایی از امروز به فردا، معضلاتی را حلّ و فصل کند که از لحاظ فرهنگی، قدمت هزاره ای دارند و از لحاظ اقتصادی، قدمت دست کم هفتاد ساله. کار ایران، پروژه ای مشترک است از اجتماع ایرانیان میهندوست و مردمدوست که برای سعادت و خوشی و شادخواری و آزادمنشی و عزّت و شرف و سربلندی و بزرگی جویی خودشان و فرزندانشان همبسته شوند و در کنار یکدیگر فراسوی اعتقدادات شخصی، تلاشهای بایسته کنند.
4- شما شزم نیستید، دیوان عالی دادگزاری نیز نیستید. خیلی هنر و استعداد و توانایی و نفوذ داشته باشید، باید حدّاقل در یک مورد، «ادّعاهای تعهدی خودتان» را اثبات کنید تا مردم بفهمند که شما به راستی قصد و هدفی انسانی و به قول خودتان «ملّی» دارید؛ یعنی «ادّعایی که تقریبا نیم قرن تمام، سیاستهای اجرایی حکومت اسلامی فقط در جهت نابودی و قلع و قمع آن، همّتهای الهی کرده است تا همین ثانیه های گذرا. منظورم مسئله «ملی» است.
5- شما جمع متخصّصین و کارشناسان و شخصیّتها و متفکّران و فیلسوفان و کاردانان و مشاوران نیستید؛ بلکه یک انسانی هستید همچون انسانهای دیگر با تمام ضعفها و تواناییها و خطاها و بلاهتها و دانشها و تجربه ها و کلّا مجموعه ای تقریبا نسبی از مقادیر متفاوت. خیلی که کاری از دستتان برآید و به راستی بخواهید نقشی ارزشمند از خودتان به یادگار بگذارید قبل از اینکه مرگتان فرا رسد و در گور بخوابانند شما را، همین است که فقط بر یک نکته «تعهد ادّعایی» خودتان را اثبات کنید؛ آنهم «قداست جان و زندگی» و لغو بی چون و چرای «اعدام و شکنجه و حبس» و تاکید مبرم و آشکار بر اینکه، هر کس که بخواهد در چارچوب حکومت فقاهتی، کوچکترین آزار و گزندی به جان و زندگی برساند، بلافاصله باید کت بسته در پشت میز محاکمه گذاشته و مواخذه و محکوم شود به اینکه برای آبادان و باغ پر صفا و خوشی پروریدن کویر لوت و کویر نمک برای تمام عمرش تلاش کند. چنان مجرمی خواه «مقام معظّم رهبری» باشد، خواه «کلبعلی خادم مسجد». خواه استاد ممتاز دانشگاه.
نه! آقای پزشکیان گرامی!. خودتان را فریب ندهید که با فریب دادن خودتان، ملّت ایران را در جامعیّت وجودی نمیتوانید اغفال بکنید؛ سوای همانانی را که همعقیده شما هستند و دست به سینه اوامر «مقام معظّم رهبری» ایستاده اند؛ یعنی رهبری که هیچ عظمت و عزّتی ندارد؛ سوای ضحّاک مار دوش بودن و مریض و شیفته قدرتپرستی هولناک. خودتان را فریب ندهید آقای پزشکیان. مردم ایران اغفال نخواهند شد؛ زیرا هنوز «خاورانها، و عواقب هولناک زلزله به حقّ مهسا و اعدام جوانان رشید ایران و تجاوز به نوگلهای میهنی و کور کردن زیباترین دختران و پسران ایرانی» را هنوز که هنوز است در پیش چشم دارند. خودتان را از این ثانیه به بعد، فریب ندهید؛ زیرا عمری فریب دادید و نتیجه اش را با چشمان خودتان به عیان در اقصاء نقاط وطن و جهان میبینید. بس است دیگر. شما اگر کاری از عهده تان بر آید و مرد عمل باشید؛ نه شعار فریبولوژیکی دادن، پس بیایید رادمنشی و صمیمیت خودتان را به جای سنگ بزرگ ادّعاهای تعهدی با عرض معذرت - سیکیم خیاری!- که هیچکدامشان را عمرا در تحت اسارت اقتدار و قدرت مقام معظّم رهبری، نمیتوانید اجرا کنید، به کار بگذارید و فقط «قدم کلیدی» را بردارید و آنهم تلاش برای «تثبیت بی چون و چرای قداست جان و زندگی». بقیه موارد را بگذارید به عهده آنانی که کاردانند و متخصّص.
شاد زی و دیر زی!
فرامرز حیدریان