سالام
ما درتورکی مثلی داریم،
میگویند،وقتی یئر بئرک اولسا،
اوکوز تقصیری یولداشینین
ببینینا آتار،
معنی،،
درقدیم زمین را باگاوهای نر
شخم میزدند،
وقتی گاوها درهنگام شخم
خسته میشوند،
اگر زمین سفت باشد،
تقصير رابه گردن همدیگر می اندازند.
جناب کردی هم،وقتی منطقی برای گفتار نداشت،
وقتی دلایلی در رد سوالات
دیگران نداشت،
وقتی نمی توانست،پهلوی هارا بامنطق وسندتطهیرکند
باید فرارمیکرد ،
خیلی ها اظهارخوشحالی کردند،
کارش فقط توهین بود،
زبان منطق وزبان استدلال
نداشت،
مگرمیتوانست بماند،
کسانیکه اینجا از همفکرخودشان دفاع میکنند،
دراصل نگاه و پنجره نگاهشان با ایشان یکی است.
من به جزئیات اشاره نمیکنم،
ما درتورکی میگوییم،تو حرف به انداز
اونکی بایدبردارد،برمیدارد،
نه تنها تاریخ مصرف امثال
محسن کردی ها گذشته، بلکه
تاریخ مصرف طرفداران شاشزاده های بی ادب هم
درایران خیلی وقت است ،
گذشته است.
این یکی راباید جواب بدهم،
هیچ کسی حق ندارد،به فارس کوچکترین توهین بکند،
اگرنقدی شده وزیر سوال رفته اند،پان فارس فاشیست
خاکم صدساله شاه وشیخی
ها بوده است.
تجزیه طلب هم پان فارسهای
فاشیست،نوچه بیگانگان بوده وهستند.
شازده اسدالله میرزا هستم از غرب آذربايجان وشرق سیستان تا زمانی انگلهای توده ای ...در دانمارک در حضور کیانوش جان فدایی...و گلوبال ایرانیان به من فحش میدن یعنی مینوسید پاینده ایران جاوید شاه هان پهلوی
بله آقای پورمندی، دیدم که مطلب را شاهد علوی نوشته. شاهد علوی اگر تمایل داشت خودش شخصا به درج مطلبش در اینجا می پرداخت و اگر شما آنرا بازنشر داده اید بدون آنکه نقدی بر آن داشته باشید مسلم است که با خط به خط کلمات آن موافق هستید لذا خطاب قرار دادن شما اشتباه نیست. برای پهلوی ستیزی نیازی نیست فرد با صدای بلند ندا دهد «مرگ بر ستمگر چه شاه باشه چه رهبر». از سکنات و وجنات و مواضعش مشخص است. تعارف که نداریم، آنها که با شاهزاده مشکل ندارند و نگاه مثبت به او دارند نیازی ندارند به حرامزاده های فحاش که در راه وزارت اطلاعات فعالیت می کنند بپردازند و بیانیه دویست سیصد نفری صادر کنند و بحث های حیاتی اپوزیسیون در مورد آینده ایران را به باسن هالو پیوند دهند و در کرنای ایران اینترنشنال بازتاب دهند. چرا متوجه نیستید؟ هم نسل عاصی و خشمگین جدید - به دلیل خشم از 57 تی ها و هم وزارت اطلاعات رگ خواب جمهوریخواهانی که با پهلوی ها عداوت ذاتی دارند را بدست آورده است و دست همه از رضاپهلوی گرفته تا ما پادشاهی خواهانی که با مانند شماها همنظری هایی داریم را که کاری ازمان در مقابل آنها بر نمی آید را بسته است. و آن امضا کنندگان معترض به بی حرمتی به مزار ساعدی آگاهانه و ساده لوحانه در این دام ها می افتند. انواع تابلو و علم مظلومیت حسین را یک روز با باسن هالو و یک روز هادی خرسندی و یک روز باسن هالو در دست میگیرند و سیاست را به گند می کشند! بله.. این ها هستند که با برجسته کردن اعمال یک سری آدم نفهم لمپن سیاست را به گند می کشند نه رضاپهلوی! و هی هم به رضاپهلوی نتازید که چرا تقبیح نمی کند چرا بیانیه نمیدهد. رضاپهلوی شان خود را پایین نمی آورد خوب است امضا کنندگان آن بیانیه نیز شان شان را به شاش این و انگشت آن بند نکنند. اگر شماها به این حرامزاده ها محل سگ نگذارید آنها خسته میشوند و رها می کنند. وقتی طرف هالو را انگشت کرد و در تلویزیونها عکس و تفصیلش را گذاشتند خوب آدم بیمار تشنه معروفیت مگر بدش می آید از این که حتا به زشتی معروف شود؟ مگر نظیر این آدم های مریض را کم داریم؟ امید دانا، فخرآور، امیر تتلو، سحرتبر.. و نیز یک سری آدم های بی سروپای دیگر. چرا با پرداختن به اینها به آنها حال میدهید و معروف شان می کنید؟ آیا بجز این است که میخواهید ما مشروطه خواهان را خجل کنید؟ و حاصل این خجل کردن مسلما خدمت به براندازی رژیم نیست. پس حاصل بجز آن میشود که پادشاهیخواهان از صحنه حذف شوند؟ آیا واقعا تصور می کنید که با این «خجل کردنها» پهلوی ها از تاریخ و رضاپهلوی از صحنه سیاست ایران حذف می شوند؟ یا ما مشروطه خواهان سیاست و مبارزه را زمین میگذاریم؟ کفر من از این در می آید که کسی مثل شما با سابقه سیاسی دهه ها چطور این حقیقت عریان را نمی بینید که پرداختن به این لمپن ها کمکی به سرنگونی جمهوری اسلامی نمی کند؟
خب.. انصاف را باید رعایت کرد. در مطلب اخیرتان بیانیه آن دویست و چهل نفر را نقد کرده اید البته قبلش بازهم حسابی ما را مالانده اید. اشکالی ندارد آن نوشته شما هم در کنار هزاران لگدی که به ما پهلویخواهان در این سالها زده اید. آب ما از سر گذشته است. اما حال که به آن 240 نفر نقد دارید بد نیست به یکی از فعال ترین آنها بپردازم: مهرداد درویش پور روانپریش!
این آدم - مهرداد درویش پور- مرا یاد دکتر هنیبال لکتر میاندازد. هنیبال آدمخوار در فیلم سکوت بره ها. دکتر روانپزشکی که بیمارانش را میخورد. درویش پور یک روانپریش است که توانسته به درجه دکتری در جامعه شناسی دست یابد و این سهمناک تریک ترکیب برای یک سیاست ورز است. کی گفته یک روانپریش نمیتواند دکتر و پروفسور شود؟ دکتر «جان نش» اسکیزو فرن که برنده جایزه نوبل در ریاضیات شد نمونه بارز اش است که خوشبختانه در آن مورد کارش خدمت به بشریت بود. خدا را شکر که اختیار و اداره کشور آمریکا را در مقام ریاست جمهوری به دست او ندادند. و بسیاری دیگر که شایستگی حضور در امر سیاست را نباید داشته باشند. برای پرداختن به سیاست و کشور داری شرط اول داشتن روان سالم است که کسانی مثل درویش پور، مسعود رجوی و فرخ نگهدار که برای حسن نصرالله میگرید فاقد آن هستند. و این درویش پور بزخو کرده ببیند کجا میتواند یک لجن به چهره رضاپهلوی بیاندازد یک دایره زنگی بدست میگیرد امضا جمع می کند. آیا این لجنی که این روانپریش به خیال خودش میخواهد به چهره رضاپهلوی بیافکند بجز خدمت به جمهوری اسلامی و به ضرر مبارزان بر علیه رژیم بطول کلی تمام نمیشود؟ اگر شما جای وزیر اطلاعات رژیم بودید حاضر نبودید بخاطر این کار انعام دستخوش تو جیب درویش پور بگذارید تا بازهم به کارش ادامه دهد؟ منظورم این نیست که درویش پور مزدور است، عمل او از مزدوری ترحم برانگیز تر است که از روی روانپریشی دست به این کارها میزند. او همانقدر روانپریش است که آن حرمت شکن بر مزار ساعدی و انگشت رسان به هالو و معترضان نفهم به هادی خرسندی و مسیح علینژاد. توجه کردن به این حرمت شکنان دقیقا همان هدفی است که انها دنبال می کنند. نظایر این روانپریش ها کم نیستند. روانشناسان بخوبی عارضه اختلال شخصیت نمایشی (به انگلیسی: Histrionic personality disorder) یا اچپیدی (به انگلیسی: HPD) را در آنها میتوانند ببینند. اینها آدم های گمنام هستند که اعتراض به آنها کاری بیخردانه است. برجسته ترین کسانی که از این اختلال رنج میبرند امثال فخرآور، امید دانا، و در جاهای دیگر سحرتبر، امیر تتلو و امثال آنها هستند. معترضین به این افراد متوجه نیستند که دارند خود را با مشتی روانپریش درگیر می کنند و وزارت اطلاعات با لبخند موزیانه ای دارد تماشای شان می کند.
اما شما آقای پورمندی.. و کسانی مانند شما نباید وارد بازی هایی برای امضا جمع کردن که از نظر سیاسی ارزش زیر صفر دارند بشوند. شماها باید با کسانی مثل علیرضاکیانی، سعید قاسمی نژاد، رضا عرب، حامد شیبانی راد، و نیز دکتر حجت کلاشی همسخن شوید. دکتر حجت کلاشی در گفتگو با مهدی نصیری که لینکش را در زیر میگذارم نظریه تازه ای را به نقل از یک تحلیگیر غربی مطرح می کند که در نظام های جمهوری نیز بخش «اشراف» جدیدی ظهور کرده است و نوعی دیگر از حکمرانی موروثی در جمهوری ها از جمله جمهوری آمریکا را یاد می کند که جورج بوش پدر و پسر و یکی دو دیگر و نیز امروز ثروتمندان طبقه اشراف را در آمریکا تشکیل داده اند و هرکسی را امکان راهیابی به طبقه قدرتمند نیست مگر آنکه ثروت یا روابطی داشته باشند. او این وضعیت را در مقابل نظام پادشاهی میگذارد و یک این همانی ذاتی بین آنها می بیند. نظر او قابل مداقه است و من تشنه این که نظر کسانی مثل شما را در این موارد ببینم. موجب حیرت است که جمهوریخواهان که منطقا باید تشنه برخورد با نظریات یاد شدگان را در دستور کار قرار دهند به لمپن ها میپردازند! آیا بجز آن است که بجای بی اعتنایی به اعمال لمپن ها که به ضعیف شدن و فراموش شدن شان می انجامد «آل درویش پور» به دنبال نادیده گرفتن متفکرین مشروطه خواه است چرا که توان چالش نظری در زمینه های سیاست، تاریخ، و تفسیر حوادث را در مقابل این موج جدید روشنکفران تحصیلکرده و با تجربه ندارند؟ نه سواد شان و نه توان تحلیل شان به این موج تازه و امید آفرین نمیرسد. بجز آن است که به قول علیرضا کیانی نسل شما راوی نظریه پردازان و فیلسوفان غربی بود و از خود حرفی برای گفتن نداشت اما اینها دارند؟ اگر منصف باشید.. نبض سیاست در شاشیدن و انگشت کردن و شعار «مسیح بگو جاوید شاه» نمیزند. تکلیف درویش پورهای روانپریش و آل همراه شان روشن است اما دستکم یک بار از شما دیدم که برخورد نظری با اهل نظر در طیف هواداران پهلوی داشتید. فکر میکنم بزرگترین خدمتی که کسانی مانند شما میتوانند به نسل های تازه از راه رسیده و آینده بکنند همانا برخورد نظری با کسانی است که از آنها یاد کردم. ما هم میتوانیم نظاره گر باشیم و بیاموزیم.
آقای کردی، اگر سبک شدید، هنگام بازنگری به تابلو مغازه هم نگاهی بیندازید. این مطلب را آقای شاهد علوی نوشته اند که پیشینه پهلوی ستیزی ندارد. تعدادی پیشنهاد خیرخواهانه به آقای پهلوی ارايه کرده است. هدف من از اشتراک گزاری مطلب اقای علوی بوپژه این بود که دوستان خوبم ابوالفضل و کیانوش بخوانند.
چرا محسن کردی به دلیل سیاست تازه شاهزاده رضاپهلوی به نوشتن در ایران گلوبال پایان میدهد
ب
همچنان به دلایلی که ذکر کردم قصد نداشتم در ایران گلوبال نه مطلبی بنویسم و نه نظری بدهم. نظرات برخی صاحبنظران را ارج مینهم و نامی نمی آوردم. آنها که جور دیگری نوشتند قابل جواب دادن نمیدانم و پاسخ شان همچنان همان الفاظ رکیکی است که قبلا نثارشان کرده ام بروند و شنیع ترینش را دوباره بخوانند و حال کنند.
اما نوشته آقای احمد پورمندی در مساله ای که به من مربوط میشد بسیار جای حرف دارد و حیفم آمد ننویسم . این شدت بی عدالتی در نظرات مطرح شده توسط حضرت شان و یکطرفه به قاضی رفتن شان البته نوبر نیست. سطور بسیاری را در ذم سلطنت طلبان سیاه کردند و البته برای آنکه یه وخ خدایی نکرده کسی انگ یکطرفه به قاضی رفتن به ایشان بزند با یک جمله از غیر سلطنت طلبان (اصن معلوم نیست منظورش کیست) سروته قضیه را هم بیاورد. از این رو برای خالی نبودن عریضه مرقوم داشته اند ( این مثالها در مورد جریان پادشاهیخواهی بود، اما طبعا شامل هر جریانی میشود که شماری از طرفدارنش میکوشند با اوباشیگری در برابر مخالفانش از آن دفاع کنند) خسته نباشی پهلوان! دستمریزاد! میشه لطفا بفرمایید منظورتان از آن «هر جریانی» دقیقا کدام جریان است؟ میشه یک لینکی چیزی به ما نشان بدهید که ما ببینیم شما کجا به آن غیر سلطنت طلبان فحاش گفته اید بالای چشم شان ابروست؟ مگر بجز سلطنت طلب در قاموس شما فحاش و اوباش دیگری هم وجود دارد؟ نخیر جناب پورمندی.. دست به مهره بازیه برادر! من نمیدانم کدام حرامزاده ای بر مزار غلامحسین ساعدی شاشیده یا کدام حرامزاده ای آنروز به هالو انگشت رساند. اما بشدت کفرم از این در می آید که شما کار و زندگی را گذاشته مترصد که کدام حرامزاده ای فحش میدهد یا انگشت میکند یک اعتراض و نیشی به رضا پهلوی بزنید.
شما از رضاپهلوی چه انتظاری دارید برادر؟ این را برای بار هزارم است که مینویسم و میدانم که خوانده اید اما خود را میزنید به آن راه. شما باید یک انتظار سیاسی و معقول از رضاپ
هلوی داشته باشید. گویا بیانیه های معمول دفترشاهزاده شما را اقناع نمی کند. خودتان را بگذارید جای رضاپهلوی. توقع دارید رضا پهلوی چه کند؟ روز و شبش را بگذارد به هر بی سروپایی تذکر بدهد؟ ارتش نیست که فرمان بدهد و فرمان ببرند. شکایت به دادگاه هم نمیتواند ببرد یا میتواند؟ میدانم شما از شاهزاده چه توقعی دارید. توقع شما اینجوری است:
بیانیه دفتر شاهزاده رضاپهلوی:
موضوع: شاشیدن بر قبر غلامحسین ساعدی
بدینوسیله به اطلاع عموم میرساند که شاهزاده قویا این عمل زشت را از طرف هر کس که سر زده بخصوص اگر سلطنت طلب هوادار ایشان بوده را قویا محکوم می کنند و ضمن اعلام برائت، اعلام میدارند که شاشیدن بر قبر هرکس حتا دشمنان پادشاه فقید راه و روش ایشان نبوده و نیست. همچین شاهزاده از جناب احمد پورمندی تقاضای عفو و بخشش دارند و شرمنده اند (گنه کرد در بلخ آهنگری) از این که همچه هواداران بی نزاکتی دارند و چون قانونا کاری از دست شان بجز تشر زدن و بیانیه دادن بر نمی آید از حضور آقای پورمندی، ف م سخن و هرکس دیگری که از این عمل شنیع شاشیدن بر قبر ساعدی دچار رنج و ناراحتی شده تقاضا می کنند برای رفع بی عدالتی تشریف ببرند قاهره مسجد الرفاعی و همانجا مقابله به مثل کنند تا عدالت برقرار شود.
در گذشته نیز بارها در مورد برخورد با هادی خرسندی و انگشتی که به هالو رسید شاهزاده ابراز تاسف عمیق خودشان را ابراز داشته اند. انشاء الله فرصتی دست دهد یک جوری آقای هالو نیز در خدمت شان باشیم مقابله به مثل کنند.
****
خب.. از این بیانیه ها بگذریم آقای پورمندی. مشخص است که شب و روز سرتان در اخبار است و به ایران گلوبال و بخش داغ نظراتش نیز عنایت دارید. شما که از شاشیدن به قبر ساعدی و انگشت به هالو از جا پریده و دست به قلم شدید.. هیچ شد که یک بار.. یک بار هم که شده از ملت ایران که لابد جانتان را هم برایشان میدهید در این سایت دفاع کنید؟ اصلا ملت ایران جایی در قاموس شما دارد یا رابطه جن و بسم الله دارید؟ یک خط نوشته تان را به من نشان بدهید که در آن از ملت ایران نام برده شده باشد. ندارید! در اینجا در این سایت نویسندگانی مانند یونس شاملی و دیگرانی با نامهای مستعار بارها و بارها آشکارا ملت ایران را .. میلیونها انسان ایرانی را، به جرم این که به حکومت متمرکز در ایران تمایل دارند، مثل بسیاری کشورهای دیگر، ملت ایران را فاشیست و بربر و هر لقب دیگری که شایسته خودشان و پدرشان است دادند و میدهند. کل فارس زبانان را هندی زاده و کوهی و کولی و حتا یک بار چهره فارس زبان ها را به آلت تناسلی تشبیه کردند و بسیار هتاکی ها که حوصله پرداختش نیست. غیر ممکن است که این نوشته ها از زیر دست شما در رفته و ندیده باشید. شما که از شاشیدن به قبر یک نویسنده اینجوری غیرت تان برای حفظ حرمت انسانی به جوش می آید چگونه است که حتا یک سطر به این هتاکان به ایران و ایرانی معترض نشدید و سکوت کردید؟ من میگویم چرا سکوت کردید. بهانه نیاورید که در شان شما نبود هم کلام شدن با هتاکان. همین الان با شاشندگان به قبر ساعدی و قبلا هم انگشت رسانان به هالو و سایر موارد هم کلام شدید و معترض شدید. چرا این مدت نابکاری این توهین کنندگان به فارس زبانان را تماشا کردید و خاموش ماندید؟ اعتراض من همانگونه که قبلا هم نوشتم به احمد پورمندی خلاصه نمیشود بلکه به همه نویسندگان فعال سایت معترضم. آقایان! خانم ها! در تاریخ معاصر مگر کم آدم را به جرم فاشیسم هزار هزار به دار کشیدند؟ مگر همین امروز پرزیدنت پوتین اهالی اوکراین را به فاشیسم و نازیسم محکوم نمی کند و از آنها هزار هزار نمی کشد؟ شماها چرا متعرض این هتاکان نمیشوید؟
دلیل این که این سایت را ترک کردم و حتا برای نوشتن مسائل غیر سیاسی هم نماندم، همانگونه که قبلا هم گفتم، همین بی تفاوتی شماها به ملت ایران بود اگرنه پاسخ هتاکان به شخص خودم را آنطور که لایق شان بود بارها دادم. اما ندیدم که شماها از آبرو و حیثیت ایرانی در مقابل این هتاکان دفاع کنید. در عوض به فحاشان سلطنت طلب ناشناس و اغلب عامل وزارت اطلاعات تاختید. این بود که هیچ مبارز واقعی در راه ملت ایران و حفظ آبروی ایرانی در اینجا ندیدم. از آبرو و حیثیت خود هزینه کردم و رکیک ترین فحش ها را در مقابل نامهای مستعار هتاک به هم میهنام دادم بلکه بس کنند و نکردند و شماها تماشا کردید. نمیدانم.. شاید نویسندگان این سایت ترک هستند که ایرادی به این که فارسها را فاشیست بخوانند نمی گیرند. و آنها که ترک نیستند و معترض نمی شوند را نمیتوان جدی گرفت و بهتر است بابت شاشیدن ها و فحش ها رضاپهلوی معترض نشوند. یک کسی باید معترض شاشیدن به قبر ساعدی شود که قبلا در دفاع از هم میهنان فارس زبانش لااقل دوکلمه اعتراضی حتا با نام مستعار نوشته باشد که من ندیدم.
سایت و نویسنده ای که توهین به فارس زبانان را مایه آزادی بیان و جزو حقوق یک نویسنده ترک به حساب بیاورد را نمیتوان جدی گرفت. واقعیتش بنا بر قوانین حاکم بر کشورهای اسکاندیناوی میتوان از نویسنده و سایت به دادگاه به اتهام «نفرت پراکنی» قومی شکایت برد. آنچه مینویسم اصلا شوخی نیست. نوشته های یونس شاملی و دیگر ترک های مستعار را به یک وکیل حقوق سیاسی بدهید به شما خواهد گفت که این نوشته ها جرم است.
برگردم به آقای احمد پورمندی و دیگرانی که از شاشیدن به قبر ساعدی ناراحت شده اید.. خب ناراحت بشید. اگر خیلی جدی هستید بروید شخصا از شخص شاشنده به دادگاه شکایت کنید. میدانم که همت این را هرگز ندارید. تنها همت شماها بزخو کردن برای اعتراض به شاهزاده است که بجز یک لپتاپ و یک دل سرشاز از عقده و کینه زحمت دیگری ندارد. شماها باید برای توهین سالیان به میلیونها ایرانی در این سایت ناراحت میشدید که من یک بار هم ندیدم ناراحت بشید. لذا.. مهم نیست که سلطنت طلبان انگشت میکنند، میشاشند به قبر این و آن. این کارها آسیبی به آینده ایران نمیرساند که دلم نگران آن آینده است. وقت و انرژی ام را برای مزخرفات هدر نمیدهماگر عقل به سر منتقد باشد باید بداند که در عالم سیاست قرار نیست این شاشنده و آن انگشت کننده فردا روز وکیل و وزیر شوند که اگر میشدند این حساسیت ها قابل درک بود. شماها سوراخ دعا را گم کرده اید چرا که کینه راهنمای نگاه تان است نه مصالح ملی. مصالح ملی ما در طیف پادشاهیخواه بر اساس انگشت به هالو شاشیدن بر قبر ساعدی تعیین نمیشود بلکه بر اساس نظرات صاحبنظران مطرح پادشاهیخواه تعیین میشود. دو سال قبل در جایی دیدم که آقای پورمندی به نظرات دوتن از پادشهایخواهان اگر خوب بیاد داشته باشم در نشریه فریدون اشاره داشتند و هشدار میدادند که نظریات تندی در مورد یک حکومت اقتدار گرا برای ده سال اولیه پس از جمهوری اسلامی را دارند پیشنهاد میدهند که من هشدار آقای پورمندی را وارد دانستم و پسندیدم. خوب است که آقای پورمندی و سایر صاحبنظران پس از 45 سال دست از مسائل غیر سیاسی مثل انگشت رسانی و شاشیدن و این قبیل بردارند و به همان سیاست بپردازند مطمئن باشید که از ارزش سیاسی تان چیزی کم نمی کند. و در عین حال به وظیفه ملی و میهنی -اگر اصلا چنین مفاهیمی برای شما قابل درک باشد - خود عمل کنید و به نویسندگانی که میلیونها ایرانی دوستدار پهلوی یا جمهوریخواه خواهان حکومت متمرکز را فاشیست می نامند معترض باشید.
در نقد اوباشیگری سیاسی
رهبر یک جریان سیاسی نمیتواند به هر رفتاری که هوادارانش (واقعی یا ظاهری) انجام میدهند واکنش نشان دهد، اما میتواند به شیوهای رفتار کند و در موارد ضروری به گونهای موضعگیری کند که امکان هواداری لمپنها، اراذل و اوباش، نژادپرستها، اقلیتستیزها و زنستیزها و احمقها را از خود سلب کند یا طرفداری آنها از خودش را غیرقابل باور سازد.
چند نمونه جریان پادشاهیخواه برای مثال:
یک) زمانی که آهنگ کوثر، چهره بسیار شناختهشدهی حوزه آب در ایران فوت کرد، شماری از طرفداران جریان پادشاهیخواهی چه اکانتهایی با نامهای واقعی و چه مستعار (طرفدار واقعی یا پروژه تهران) علیه او به شکلی وسیع لجنپراکنی کردند.
رضا پهلوی میتوانست پیش از شروع حملات یا دستکم به محض شروع حملات، برای نیکآهنگ، که پیشتر مشاور خودش هم بوده و فرزند شناخته شده مرحوم کوثر است، پیام تسلیت پابلیک بفرستد و از زحمات ارزنده پدرش برای ایران قدردانی کند. با این کار هم حملات طرفداران واقعی متوقف میشد و هم مرز ایشان با اوباش پررنگ میشد.
دو) در چند سال گذشته، شماری از طرفداران جریان پادشاهیخواه، به چهرههای مختلف حقوقبشری، دادخواه یا سیاسی از نرگس محمدی و حامد اسماعیلیون گرفته تا مسیح علینژاد با غیراخلاقیترین و غیرسیاسیترین روشها حمله کردهاند، (طبعا نقد هرچند رادیکال و تند مدنظرم نیست.)
رضا پهلوی میتوانست و هنوز میتواند با موضعگیری صریح در مورد اهمیت پرهیز از اوباشیگری و پایبندبودن به پرنسیبهای رفتار سیاسی و دادن پیام مناسبتی به چهرههای مورد حمله، (مثلا به نرگس محمدی زمان مرخصی درمانی او یا به حامد اسماعیلیون در سالگرد ساقطکردن پرواز اوکراینی یا به مسیح علینژاد زم
Shahed Alavi
در نقد اوباشیگری سیاسی
رهبر یک جریان سیاسی نمیتواند به هر رفتاری که هوادارانش (واقعی یا ظاهری) انجام میدهند واکنش نشان دهد، اما میتواند به شیوهای رفتار کند و در موارد ضروری به گونهای موضعگیری کند که امکان هواداری لمپنها، اراذل و اوباش، نژادپرستها، اقلیتستیزها و زنستیزها و احمقها را از خود سلب کند یا طرفداری آنها از خودش را غیرقابل باور سازد.
چند نمونه جریان پادشاهیخواه برای مثال:
یک) زمانی که آهنگ کوثر، چهره بسیار شناختهشدهی حوزه آب در ایران فوت کرد، شماری از طرفداران جریان پادشاهیخواهی چه اکانتهایی با نامهای واقعی و چه مستعار (طرفدار واقعی یا پروژه تهران) علیه او به شکلی وسیع لجنپراکنی کردند.
رضا پهلوی میتوانست پیش از شروع حملات یا دستکم به محض شروع حملات، برای نیکآهنگ، که پیشتر مشاور خودش هم بوده و فرزند شناخته شده مرحوم کوثر است، پیام تسلیت پابلیک بفرستد و از زحمات ارزنده پدرش برای ایران قدردانی کند. با این کار هم حملات طرفداران واقعی متوقف میشد و هم مرز ایشان با اوباش پررنگ میشد.
دو) در چند سال گذشته، شماری از طرفداران جریان پادشاهیخواه، به چهرههای مختلف حقوقبشری، دادخواه یا سیاسی از نرگس محمدی و حامد اسماعیلیون گرفته تا مسیح علینژاد با غیراخلاقیترین و غیرسیاسیترین روشها حمله کردهاند، (طبعا نقد هرچند رادیکال و تند مدنظرم نیست.)
رضا پهلوی میتوانست و هنوز میتواند با موضعگیری صریح در مورد اهمیت پرهیز از اوباشیگری و پایبندبودن به پرنسیبهای رفتار سیاسی و دادن پیام مناسبتی به چهرههای مورد حمله، (مثلا به نرگس محمدی زمان مرخصی درمانی او یا به حامد اسماعیلیون در سالگرد ساقطکردن پرواز اوکراینی یا به مسیح علینژاد زمان بیانیه وزارت دادگستری آمریکا در مورد برنامه ترور او) عملا ادامه این حملات را از سمت طرفداران واقعی خودش غیرممکن سازد و باردیگر با اراذل و اوباش مرزبندی کند.
سه) در چند سال گذشته، از جانب شماری از طرفداران جریان پادشاهیخواهی، حملات بیوقفهی غیرسیاسی و غیراخلاقی به تمام چهرههای جریان روشنفکری، هنری، ادبی و فرهنگی ایرانی (به استثنای چهرههای انگشتشماری که به طور صریح به رضا پهلوی اظهار وفاداری کردهاند) انجام میشود. این حملات در مواردی از لجنپراکنی و دروغبستن به آنها هم فراتر رفته و شامل تهدید به سرکوب و قتل هم شده و اخیرا کار به ادرار کردن به مزار علامحسین ساعدی، روشنفکر و نویسنده شهیر درگذشته هم رسیده است.
رضا پهلوی میتوانست ومیتواند در این مورد موضعگیری کرده و روشن کند تاریخ و فرهنگ ایران، مدیون روشنفکران، ادبا و هنرمندان آن است و با همه اختلافات سیاسی و یا حتی دشمنیها، او مخالف صریح روشنفکریستیزی است و ایران آیندهای که او میخواهد، ایرانی آزاد است که ساواک و اطلاعات و دستگاه سرکوب ندارد.
او باید به طور صریح از روشنفکران و شعرا و نویسندگان منتقد و مخالفی که مورد حمله هوادارانش هستند نام ببرد و روشن بگوید حق آزادی بیان بیحد و مرز برای همه مردم، نویسندهها، روشنفکران و هنرمندان، حتی تندترین مخالفانش (مثلا توکا نیستانی)، در دستگاه فکری او و نظام موردنظرش به طور مطلق پذیرفته شده است و از آن دفاع میکند.
این مثالها در مورد جریان پادشاهیخواهی بود، اما طبعا شامل هر جریانی میشود که شماری از طرفدارنش میکوشند با اوباشیگری در برابر مخالفانش از آن دفاع کنند.
آقای......... خوب بود کارنامه ای از خودشان در معرض دید می گذاشتند که با کدام دستاورد و سبقه سیاسی توقع نشستن کنار شاهزاده با حقوقی برابر دارند؟ به قول ایرج مصداقی هرگاه اندازه شاهزاده نیرو داشتید مدعی شوید. اگر هم از شاهزاده خوشتان نمی آید، با شاهزاده دشمن هستید یا هرچه.. بخاطر مردم ایران که دستکم باید آنها را دوست داشته باشید از شاهزاده حمایت کنید و پشت سر او قرار بگیرید. اشکالی دارد؟ راستی تابحال کسی در ایران فریاد زده ای رضا برومند برگرد به ایران؟ آیا کسی فریاد زده ای شاه ایران برگرد به ایران؟ پس اگر شما را صدا نزده اند چه توقعی دارید شاهزاده کنار شما بنشیند؟ روی چه حسابی شاهزاده کنار شما بنشیند؟ وقتی در منشور مهسا کنار شماها نشست مگر کم بودند از جمهوریخواهان که به رهبری بی بی سی بر علیه آن منشور توطئه کردند؟ چرا از آنها ایراد نمی گیرید؟ چرا از فرخ نگهدار ایراد نمی گیرید که از منشور مهسا حمایت نکرد و برعکس در بی بی سی با خوشحالی از بهم خوردن آن منشور شادی کرد؟ حالا یک بار یک همکاری با شاهزاده شکست خورد که هم تقصیر ما بود و هم شما. حالا شاهزاده گفته خودش میخواهد رهبری را بعهده بگیرد. مشکل تان چیست که او را نمی خواهید کمک کنید؟ اگر توقع پست و مقام دارید او چیزی ندارد به شماها بدهد. به ماها هم هیچ قولی نداده. در ایران آنقدر آدم کارکشته زیاد است که به من و شما نمیرسد. لذا حتا اگر از شاهزاده خوشتان نمی آید به شاهزاده کمک کنید که آدم های مناسب که امروز در ایران هستند را مصدر کار کند. محسن کردی یک خائن 57تی است و باید روزی در مقابل دادگاه پاسخگوی خیانتش و شورش مسلحانه اش بر علیه شاه باشد
با درود به همشهری خوب من ، سال نوی میلادی بر شما خجسته باد.
همشهری جان انچه در زیر میآورم ، دیدگاه من نسبت به فرد ، افراد و گروههای جمهوريخواه ایرانی است بر مبنای چهل سال تجریه گذشته و شناختی که از این افراد و گروهها دارم ، هیچگونه تعصب خاصی هم ندارم ، قصد توهین ، بزرگ گویی و خودبزرگ بینی هم در میان نیست ، آقای محسن کردی را از دور و نزدیک میشناسم . بهر روی چون صحبت از جمهوریخواهان آمد ، من هم این برایت میفرستم .
همیشه تندرست و پایدار باشید ، همشهری جان
جمهوریخواهان و گوشه هایی از مشکلات آنها
اولین و بزرگترین مشکل مخالفان جمهوريخواه شاهزاده رضا پهلوی ، بخش بزرگی از جامعه ایرانی درون و بیرون ایران هستند که به هيچ عنوان حاضر به پذیرای رهبری کس ديگر جز شاهزاده رضاپهلوی نیستند .
تجربه چهل و شش سال گذشته ، از گفتار ، اندیشه و کردار افراد و گروههای گوناگون جمهوری خواهان ، چه جمهوری خواهان چپگرا و چه جمهوری خواهانی که خواهان روابط نزدیک با جهان غرب و مدرنیزه هستند به مردم ایران ثابت کرد ، که هیچ کس و گروهی از میان انها نه برنامه خاصی برای آینده ایران و ایرانی دارند ، نه در میان بیشترین کشورهای جهان پذیرفته شده هستند ، نه در میان سیاسیون هيچ کشور معتبر جهانی اعتبار و منزلتی ندارند که بشود از آنها به عنوان جایگزین ، حتی به گفتگو نشست .
یکی دیگر از مهمترین مشکلات افراد و گروههای جمهوريخواه این است ، که در میان خودشان یکدیگر را قبول ندارند و هرگاه تعدادشان به پنج نفر رسید ، بلافاصله به دلیل اختلافات درونی ، فوری منشعب میشوند و برای خودشان یک گروه جدید جمهوريخواه تشکیل میدهند و با ادعاهای دهان پرکن و بزرگ ، که شاخ فیل را میشکند ادعای میکنند که میخواهند و میتوانند ایران را از دست رژيم اهریمنان آخوندی کمونیستی اسلامی نجات دهند ، رژیمی که به دلیل خیانت همین افراد و گروههای جمهوريخواه به مردم ، توانست بر مسند قدرت تکیه بزند .
حال همین افراد و گروههای جمهوريخواه که تعداد شاخه هایشان از تعداد اعضای آنها بیشتر است با اندیشه، گفتار و کردارشان دقيقا در کنار رژیم اهریمنان آخوندی کمونیستی اسلامی در برابر مردم ایران ایستاده اند . دلیلش نیز مانند روز روشن است ، چون تمام این مدعیان نجات ایران حتی به تعداد خانواده شان هوادار ندارند ، این سخن بدان معناست که حتی نزديک ترین افراد خانواده شان ( زن ، فرزند ، برادر ، خواهر و و و ) حاضر نیستند در کنارشان بایستند ، علتش هم بسیار واضح است ، چرا ، چون آنها بهتر از دیگران به تواناییهای این افراد و گروههای جمهوريخواه شناخت دارند .
یک مشکل دیگر افراد و گروههای جمهوريخواه ، نفرتی است که در میان بيشترين مردم ایران نسبت به آنها وجود دارد ، مسبب این نفرت و انزجار بیش از حد مردم به افراد و گروههای جمهوريخواه، نه مخالفان و نه دیگران هستند ، بلکه دلیل نفرت بسیار مردم به آنها اندیشه ، گفتار و عملکردشان در طول چهل و شش سال گذشته است و نه هيچ چيز ديگر ، به سخن دیگر بی لیاقتی، نبود شناخت از جامعه ایران و ایرانی، نبود شناخت سياست های منطقه و جهانی است .
جمهوریخواهان در توهمی ژرف فرو رفته اند ، بسان فردی که در ته چاه افتاده باشد و هيچ آگاهی از آنچه در بالای چاه و اطرافش میافتد ندارد و باز مانند هميشه و مانند اهریمنان آخوندی کمونیستی اسلامی تقصیر را به گردن دیگران میاندازند .
اینگونه فرافکنی و انداختن تقصیر به دوش دیگران از سوی جمهوریخواهان، هيچ دلیلی ندارد بجز بی لیاقتی، کاردانی و شناخت آنها از جامعه ایرانی .
من به عنوان یک ایرانی میتوانم بگویم در میان تمام مدعیان دهان گشاد جمهوريخواه، شاید بشود به تعداد انگشتان دو دست افراد کاردان و با لیاقت یافت .
جمهوریخواهان، چه به شکل انفرادی و یا به شکل گروهی ، هيچ برنامه ایی برای نجات ایران در قالب استراتژی ، طرح و پروژه های لازم و نیز نیروهای لازم ، چه نیروی مردمی عادی جامعه و چه از داخل نظامیان شاغل و بازنشسته ( حتی به تعداد انگشتان دو دست ) ندارند تا بتوانند حتی کمترین ترسی برای رژیم در سرنگونی شان بوجود بیاورد .
به سخن دیگر میشود گفت که افراد و گروههای جمهوریخواهان در کنار رژيم اهریمنان آخوندی کمونیستی اسلامی کمترین مشروعیتی نزد بيشترين مردم ایران ندارند ، و دلیل تمام عربده کشی های آنها فقط همین است ، مانند گفتار و کردار اهریمنان رژيم آخوندی کمونیستی اسلامی است .
افراد و گروههای جمهوری خواهان در چهل و شش سال گذشته هرگز نتوانستند سازماندهی های لازم را انجام دهند و هدف خود را در قالب کلیات و جزئیات به گوش مردم برسانند تا مطمئن شوند که روند حرکت فروپاشی نظام به خوبی و نظم یافته پیش میرود .
اگر مردم ایران شاهد چنين اقداماتی از سوی جمهوریخواهان برای نجات ایران بودند ، حتما آمادگی و توانمندی لازم برای تحرک و کوشایی را در خود مییافتند تا در کنار آنها بایستند ، و امروز کسی بر بی لیاقتی جمهوریخواهان انگشت نمیگذاشت و شاید میتوانستند بخشی و یا گروه کوچکی از مردم ایران را در کنار خود داشته باشند .
هیچ فرد و یا گروهی از جمهوریخواهان دیگران را نمیتوانند مقصر تنهایی و انزوایی بدانند که اکنون از سوی مردم دیده میشود، اولین و آخرین مقصر اصلی انزوای جمهوریخواهان فقط خودشان با عملکرد چهل و شش سال گذشته شان است و از دیدگاه مردم ایران کارنامه مردودی گرفتند .
از دیدگاه من به عنوان یک ایرانی هرچند بسیار دیر شده است ، اما جمهوریخواهان میتوانند از هماکنون اقدام به انجام کاری کنند که تاکنون انجام ندادند ، یعنی از مردم بودن ، برای مردم بودن ، در کنار مردم بودن ، با مردم روراست و شفاف بودن ، هدف نجات مردم باشد و نه فقط بزرگ گویی ، گنده گویی های که مردم از شنیدن آن، نه فقط خسته شدند ، بلکه از ته دل متنفر و منزجر شدند .
باز به نگاه من ، هر فرد و یا گروهی چه جمهوريخواه، چه طرفدار دیگر
اندیشه های سياسی ، باید در ابتدا با خودش صادق باشد که اولین شرط کارهای مشترک است .
رضا
کیانوش توکلی گرامی، مدیر سایت ایران گلوبال،
اولا به شما و همکارانتان باید یک خسته نباشید جانانه گفت و دوما برای پیشبرد اندیشه دموکراسی خواهی آفرین گفت و سوما ، کنار رفتن امثال محسن کردی را باید بفال نیک گرفت ( از بیان نکته سوم تعجب نکنید)
چراکه هواداران به ظاهر دموکرات اقای رضا پهلوی که هیچ شخصیت یا دیگر نیروی سیاسی را لایق و همطراز او نمی بینند( نمونه اش تشویق او به خروج از پیمان مهسا) شرایط سیاسی برای کسب قدرت در ایران را بدون مشارکت دیگر رقبا از هرزمان دیگر میسر تر می بینند .به ویژه پس از سفر شاهزاده به اسراییل و بعد هم پیروزی ترامپ و احیانا زد و بندهای
پشت پرده و دور از چشم مردم و نیروهای سیاسی .
بنابراین در پیش گرفتن چنین رفتارهایی از طرف طرفداران شاهزاده از نظر من جای خوشحالی دارد
چرا که خود یکنوع لو دادن و نشاندادن باطن اصلی و غیر دموکرات انان است.
همیشه نامهای مستعار زیر مقالات او کامنت هایی می گذاشتند که هیچ ربطی به مقاله نداشت. خواست او خیلی ساده این بود که کامنت گذار در مورد مقاله نظر بدهد و توهین نکند. و وقتی توهین کرد طبیعی است که توهین کننده پاسخ بگیرد. البته کردی هم کم نمی گذاشت و بسیار بدتر در کاسه توهین کنندگان می گذاشت ولی او برای فحش دادن و فحش شنیدن نیامده بود. تلاشش را کرد و رفت. شما ببینید چه کسانی از رفتن او جشن گرفتند و شادی کردند؟ همه دشمن پهلوی ها و تجزیه طلب ها. هدف او همانطور که خودش نوشت نزدیک کردن نیروها بود. سخنش منطقی است می گوید ناز کسی را باید کشید که نیرویی داشته باشد. بجز رضاپهلوی کسی نیرو ندارد. رضاپهلوی هم اگر بخواهد دیکتاتور شود بازهم کاری از فعالین این سایت بجز جمع آوری امضا و فحش دادن بر نمی آید. انتخاب بین بدتر یعنی آخوند و بد یعنی پادشاه دیکتاتور البته که انتخاب بد اصلح است.
رژیم ستم شاهی پهلوی به هرکسی که در اروپای و فرانسه درس میخون ماهیانه ۷۰۰ فرانک فرانسه حقوق میداد من... شازده اسدالله میرزا به شرافتم قسم میخورم که رضا پهلوی ماهانه ۲۰۰۰فرانک فرانسه به شما ...فرخ ... قلی... ملیحه ...رقیه حقوق بده... لطفا آب را گل نکنید و بیشتر از اینها آبروی هموطنان داخل ایران را نبرید
با درود و تشکر از وجود عزیزت و زحمات گرانقدری که تا کنون به جان خریده ای.
بعنوان مدیر یک سایت ایرانی (ایران آزاد که سال 2000 تأسیس شد) کاملا می فهمم که چه می گویی. این سایت را در همین گذشته نزدیک به اجبار و به علت نداشتن بودجه، وقت و بخصوص نیروی فهیم و متخصص و دلسوز تعطیل کردم.
در مورد رفتن یک نفر، باید گفت که هر «مدیا» یا در کل هر انسان و یا هر چیزی در درجه نخست باید کیفیت داشته باشد و نه (به هر قیمتی هم که شده) کمیت! با رفتن ایشان از این سایت، این سایت تنها و تنها با آبروتر و پر محتواتر خواهد شد.
اگر تمامی کامنت های ایشان را که تا کنون در جواب کامنت های دیگران به تحریر درآورده اند، و همچنین مقالاتشان را کنار هم بگذارید، تصویر یک ............. که حرفی برای گفتن ندارد برای شما پدیدار می شود، یک «.....» با کراوات و کت و شلوار.
ترس من از همین است که سلطنت طلبان و ... از این.....! ترس من از ناآگاهی و «مغزهای تک سلولی» است.
کیانوش گرامی، مطمئن باش که هموطنانمان تنها به یک طریق می توانستند از ایشان بیاموزند و آن طبق این گفته نغز بود، که:
ادب از که آموختی، از بی ادبان
اگر جشن کریسمس می گیرید، شادباش به تمامی شما عزیزان و آرزوی سال نو بهروزی و پیروزی شما و ایران را دارم
آقای کردی میخواهند از نقطهای آغاز کنند که حکومت پهلوی در همان نقطه به پایان رسید.
آقای محسن کردی به دلیل تغییرات اخیر در سیاستهای شاهزاده رضا پهلوی، اعلام کردهاند که به نوشتن در سایت ایرانگلوبال خاتمه میدهند. صرفنظر از برداشت و درک احتمالی نادرست ایشان از مواضع شاهزاده رضا پهلوی، آقای کردی بر این باورند که سلطنتطلبان دیگر نیازی به همکاری با جمهوریخواهان ندارند و تصمیم دارند بهتنهایی برای سرنگونی حکومت اقدام کنند.
درستی یا نادرستی این دیدگاه را زمان مشخص خواهد کرد. با این حال، اگر فرض کنیم که سلطنتطلبان موفق به سرنگونی حکومت شوند و بهتنهایی قدرت را به دست گیرند، این وضعیت مشابه همان شرایطی خواهد بود که در نهایت به سقوط حکومت پهلوی منجر شد. بهعبارت دیگر، رویکرد مبتنی بر تمرکز قدرت، تکحزبی بودن، و حذف سایر نیروهای سیاسی، سرنوشت محتوم شکست را در پی خواهد داشت؛ همانطور که تجربه گذشته نشان داد، حتی رشد اقتصادی نیز نتوانست مانع فروپاشی نظام پهلوی شود.
بنابراین، به نظر میرسد آقای کردی میخواهند از نقطهای آغاز کنند که حکومت پهلوی در همان نقطه به پایان رسید. تجربه تاریخی به ما آموخته است که تکرار این مسیر نهتنها به موفقیت نمیانجامد، بلکه میتواند زمینهساز بحرانهای جدیدی در آینده باشد.
با احترام، اسماعیل مرادی
دیدگاهها
فرار راه نجاتش بود
سالام
ما درتورکی مثلی داریم،
میگویند،وقتی یئر بئرک اولسا،
اوکوز تقصیری یولداشینین
ببینینا آتار،
معنی،،
درقدیم زمین را باگاوهای نر
شخم میزدند،
وقتی گاوها درهنگام شخم
خسته میشوند،
اگر زمین سفت باشد،
تقصير رابه گردن همدیگر می اندازند.
جناب کردی هم،وقتی منطقی برای گفتار نداشت،
وقتی دلایلی در رد سوالات
دیگران نداشت،
وقتی نمی توانست،پهلوی هارا بامنطق وسندتطهیرکند
باید فرارمیکرد ،
خیلی ها اظهارخوشحالی کردند،
کارش فقط توهین بود،
زبان منطق وزبان استدلال
نداشت،
مگرمیتوانست بماند،
کسانیکه اینجا از همفکرخودشان دفاع میکنند،
دراصل نگاه و پنجره نگاهشان با ایشان یکی است.
من به جزئیات اشاره نمیکنم،
ما درتورکی میگوییم،تو حرف به انداز
اونکی بایدبردارد،برمیدارد،
نه تنها تاریخ مصرف امثال
محسن کردی ها گذشته، بلکه
تاریخ مصرف طرفداران شاشزاده های بی ادب هم
درایران خیلی وقت است ،
گذشته است.
این یکی راباید جواب بدهم،
هیچ کسی حق ندارد،به فارس کوچکترین توهین بکند،
اگرنقدی شده وزیر سوال رفته اند،پان فارس فاشیست
خاکم صدساله شاه وشیخی
ها بوده است.
تجزیه طلب هم پان فارسهای
فاشیست،نوچه بیگانگان بوده وهستند.
مومنت مومنت
شازده اسدالله میرزا هستم از غرب آذربايجان وشرق سیستان تا زمانی انگلهای توده ای ...در دانمارک در حضور کیانوش جان فدایی...و گلوبال ایرانیان به من فحش میدن یعنی مینوسید پاینده ایران جاوید شاه هان پهلوی
https://www.youtube.com…
https://www.youtube.com/watch?v=ppG2lma49xM&t=4779s
شاهد علوی
ب
بله آقای پورمندی، دیدم که مطلب را شاهد علوی نوشته. شاهد علوی اگر تمایل داشت خودش شخصا به درج مطلبش در اینجا می پرداخت و اگر شما آنرا بازنشر داده اید بدون آنکه نقدی بر آن داشته باشید مسلم است که با خط به خط کلمات آن موافق هستید لذا خطاب قرار دادن شما اشتباه نیست. برای پهلوی ستیزی نیازی نیست فرد با صدای بلند ندا دهد «مرگ بر ستمگر چه شاه باشه چه رهبر». از سکنات و وجنات و مواضعش مشخص است. تعارف که نداریم، آنها که با شاهزاده مشکل ندارند و نگاه مثبت به او دارند نیازی ندارند به حرامزاده های فحاش که در راه وزارت اطلاعات فعالیت می کنند بپردازند و بیانیه دویست سیصد نفری صادر کنند و بحث های حیاتی اپوزیسیون در مورد آینده ایران را به باسن هالو پیوند دهند و در کرنای ایران اینترنشنال بازتاب دهند. چرا متوجه نیستید؟ هم نسل عاصی و خشمگین جدید - به دلیل خشم از 57 تی ها و هم وزارت اطلاعات رگ خواب جمهوریخواهانی که با پهلوی ها عداوت ذاتی دارند را بدست آورده است و دست همه از رضاپهلوی گرفته تا ما پادشاهی خواهانی که با مانند شماها همنظری هایی داریم را که کاری ازمان در مقابل آنها بر نمی آید را بسته است. و آن امضا کنندگان معترض به بی حرمتی به مزار ساعدی آگاهانه و ساده لوحانه در این دام ها می افتند. انواع تابلو و علم مظلومیت حسین را یک روز با باسن هالو و یک روز هادی خرسندی و یک روز باسن هالو در دست میگیرند و سیاست را به گند می کشند! بله.. این ها هستند که با برجسته کردن اعمال یک سری آدم نفهم لمپن سیاست را به گند می کشند نه رضاپهلوی! و هی هم به رضاپهلوی نتازید که چرا تقبیح نمی کند چرا بیانیه نمیدهد. رضاپهلوی شان خود را پایین نمی آورد خوب است امضا کنندگان آن بیانیه نیز شان شان را به شاش این و انگشت آن بند نکنند. اگر شماها به این حرامزاده ها محل سگ نگذارید آنها خسته میشوند و رها می کنند. وقتی طرف هالو را انگشت کرد و در تلویزیونها عکس و تفصیلش را گذاشتند خوب آدم بیمار تشنه معروفیت مگر بدش می آید از این که حتا به زشتی معروف شود؟ مگر نظیر این آدم های مریض را کم داریم؟ امید دانا، فخرآور، امیر تتلو، سحرتبر.. و نیز یک سری آدم های بی سروپای دیگر. چرا با پرداختن به اینها به آنها حال میدهید و معروف شان می کنید؟ آیا بجز این است که میخواهید ما مشروطه خواهان را خجل کنید؟ و حاصل این خجل کردن مسلما خدمت به براندازی رژیم نیست. پس حاصل بجز آن میشود که پادشاهیخواهان از صحنه حذف شوند؟ آیا واقعا تصور می کنید که با این «خجل کردنها» پهلوی ها از تاریخ و رضاپهلوی از صحنه سیاست ایران حذف می شوند؟ یا ما مشروطه خواهان سیاست و مبارزه را زمین میگذاریم؟ کفر من از این در می آید که کسی مثل شما با سابقه سیاسی دهه ها چطور این حقیقت عریان را نمی بینید که پرداختن به این لمپن ها کمکی به سرنگونی جمهوری اسلامی نمی کند؟
خب.. انصاف را باید رعایت کرد. در مطلب اخیرتان بیانیه آن دویست و چهل نفر را نقد کرده اید البته قبلش بازهم حسابی ما را مالانده اید. اشکالی ندارد آن نوشته شما هم در کنار هزاران لگدی که به ما پهلویخواهان در این سالها زده اید. آب ما از سر گذشته است. اما حال که به آن 240 نفر نقد دارید بد نیست به یکی از فعال ترین آنها بپردازم: مهرداد درویش پور روانپریش!
این آدم - مهرداد درویش پور- مرا یاد دکتر هنیبال لکتر میاندازد. هنیبال آدمخوار در فیلم سکوت بره ها. دکتر روانپزشکی که بیمارانش را میخورد. درویش پور یک روانپریش است که توانسته به درجه دکتری در جامعه شناسی دست یابد و این سهمناک تریک ترکیب برای یک سیاست ورز است. کی گفته یک روانپریش نمیتواند دکتر و پروفسور شود؟ دکتر «جان نش» اسکیزو فرن که برنده جایزه نوبل در ریاضیات شد نمونه بارز اش است که خوشبختانه در آن مورد کارش خدمت به بشریت بود. خدا را شکر که اختیار و اداره کشور آمریکا را در مقام ریاست جمهوری به دست او ندادند. و بسیاری دیگر که شایستگی حضور در امر سیاست را نباید داشته باشند. برای پرداختن به سیاست و کشور داری شرط اول داشتن روان سالم است که کسانی مثل درویش پور، مسعود رجوی و فرخ نگهدار که برای حسن نصرالله میگرید فاقد آن هستند. و این درویش پور بزخو کرده ببیند کجا میتواند یک لجن به چهره رضاپهلوی بیاندازد یک دایره زنگی بدست میگیرد امضا جمع می کند. آیا این لجنی که این روانپریش به خیال خودش میخواهد به چهره رضاپهلوی بیافکند بجز خدمت به جمهوری اسلامی و به ضرر مبارزان بر علیه رژیم بطول کلی تمام نمیشود؟ اگر شما جای وزیر اطلاعات رژیم بودید حاضر نبودید بخاطر این کار انعام دستخوش تو جیب درویش پور بگذارید تا بازهم به کارش ادامه دهد؟ منظورم این نیست که درویش پور مزدور است، عمل او از مزدوری ترحم برانگیز تر است که از روی روانپریشی دست به این کارها میزند. او همانقدر روانپریش است که آن حرمت شکن بر مزار ساعدی و انگشت رسان به هالو و معترضان نفهم به هادی خرسندی و مسیح علینژاد. توجه کردن به این حرمت شکنان دقیقا همان هدفی است که انها دنبال می کنند. نظایر این روانپریش ها کم نیستند. روانشناسان بخوبی عارضه اختلال شخصیت نمایشی (به انگلیسی: Histrionic personality disorder) یا اچپیدی (به انگلیسی: HPD) را در آنها میتوانند ببینند. اینها آدم های گمنام هستند که اعتراض به آنها کاری بیخردانه است. برجسته ترین کسانی که از این اختلال رنج میبرند امثال فخرآور، امید دانا، و در جاهای دیگر سحرتبر، امیر تتلو و امثال آنها هستند. معترضین به این افراد متوجه نیستند که دارند خود را با مشتی روانپریش درگیر می کنند و وزارت اطلاعات با لبخند موزیانه ای دارد تماشای شان می کند.
اما شما آقای پورمندی.. و کسانی مانند شما نباید وارد بازی هایی برای امضا جمع کردن که از نظر سیاسی ارزش زیر صفر دارند بشوند. شماها باید با کسانی مثل علیرضاکیانی، سعید قاسمی نژاد، رضا عرب، حامد شیبانی راد، و نیز دکتر حجت کلاشی همسخن شوید. دکتر حجت کلاشی در گفتگو با مهدی نصیری که لینکش را در زیر میگذارم نظریه تازه ای را به نقل از یک تحلیگیر غربی مطرح می کند که در نظام های جمهوری نیز بخش «اشراف» جدیدی ظهور کرده است و نوعی دیگر از حکمرانی موروثی در جمهوری ها از جمله جمهوری آمریکا را یاد می کند که جورج بوش پدر و پسر و یکی دو دیگر و نیز امروز ثروتمندان طبقه اشراف را در آمریکا تشکیل داده اند و هرکسی را امکان راهیابی به طبقه قدرتمند نیست مگر آنکه ثروت یا روابطی داشته باشند. او این وضعیت را در مقابل نظام پادشاهی میگذارد و یک این همانی ذاتی بین آنها می بیند. نظر او قابل مداقه است و من تشنه این که نظر کسانی مثل شما را در این موارد ببینم. موجب حیرت است که جمهوریخواهان که منطقا باید تشنه برخورد با نظریات یاد شدگان را در دستور کار قرار دهند به لمپن ها میپردازند! آیا بجز آن است که بجای بی اعتنایی به اعمال لمپن ها که به ضعیف شدن و فراموش شدن شان می انجامد «آل درویش پور» به دنبال نادیده گرفتن متفکرین مشروطه خواه است چرا که توان چالش نظری در زمینه های سیاست، تاریخ، و تفسیر حوادث را در مقابل این موج جدید روشنکفران تحصیلکرده و با تجربه ندارند؟ نه سواد شان و نه توان تحلیل شان به این موج تازه و امید آفرین نمیرسد. بجز آن است که به قول علیرضا کیانی نسل شما راوی نظریه پردازان و فیلسوفان غربی بود و از خود حرفی برای گفتن نداشت اما اینها دارند؟ اگر منصف باشید.. نبض سیاست در شاشیدن و انگشت کردن و شعار «مسیح بگو جاوید شاه» نمیزند. تکلیف درویش پورهای روانپریش و آل همراه شان روشن است اما دستکم یک بار از شما دیدم که برخورد نظری با اهل نظر در طیف هواداران پهلوی داشتید. فکر میکنم بزرگترین خدمتی که کسانی مانند شما میتوانند به نسل های تازه از راه رسیده و آینده بکنند همانا برخورد نظری با کسانی است که از آنها یاد کردم. ما هم میتوانیم نظاره گر باشیم و بیاموزیم.
مطلب شاهد علوی
آقای کردی، اگر سبک شدید، هنگام بازنگری به تابلو مغازه هم نگاهی بیندازید. این مطلب را آقای شاهد علوی نوشته اند که پیشینه پهلوی ستیزی ندارد. تعدادی پیشنهاد خیرخواهانه به آقای پهلوی ارايه کرده است. هدف من از اشتراک گزاری مطلب اقای علوی بوپژه این بود که دوستان خوبم ابوالفضل و کیانوش بخوانند.
آقای پورمندی و سایر «روشنفکرانی» رنجیده از فحاشی
ب
همچنان به دلایلی که ذکر کردم قصد نداشتم در ایران گلوبال نه مطلبی بنویسم و نه نظری بدهم. نظرات برخی صاحبنظران را ارج مینهم و نامی نمی آوردم. آنها که جور دیگری نوشتند قابل جواب دادن نمیدانم و پاسخ شان همچنان همان الفاظ رکیکی است که قبلا نثارشان کرده ام بروند و شنیع ترینش را دوباره بخوانند و حال کنند.
اما نوشته آقای احمد پورمندی در مساله ای که به من مربوط میشد بسیار جای حرف دارد و حیفم آمد ننویسم . این شدت بی عدالتی در نظرات مطرح شده توسط حضرت شان و یکطرفه به قاضی رفتن شان البته نوبر نیست. سطور بسیاری را در ذم سلطنت طلبان سیاه کردند و البته برای آنکه یه وخ خدایی نکرده کسی انگ یکطرفه به قاضی رفتن به ایشان بزند با یک جمله از غیر سلطنت طلبان (اصن معلوم نیست منظورش کیست) سروته قضیه را هم بیاورد. از این رو برای خالی نبودن عریضه مرقوم داشته اند ( این مثالها در مورد جریان پادشاهیخواهی بود، اما طبعا شامل هر جریانی میشود که شماری از طرفدارنش میکوشند با اوباشیگری در برابر مخالفانش از آن دفاع کنند) خسته نباشی پهلوان! دستمریزاد! میشه لطفا بفرمایید منظورتان از آن «هر جریانی» دقیقا کدام جریان است؟ میشه یک لینکی چیزی به ما نشان بدهید که ما ببینیم شما کجا به آن غیر سلطنت طلبان فحاش گفته اید بالای چشم شان ابروست؟ مگر بجز سلطنت طلب در قاموس شما فحاش و اوباش دیگری هم وجود دارد؟ نخیر جناب پورمندی.. دست به مهره بازیه برادر! من نمیدانم کدام حرامزاده ای بر مزار غلامحسین ساعدی شاشیده یا کدام حرامزاده ای آنروز به هالو انگشت رساند. اما بشدت کفرم از این در می آید که شما کار و زندگی را گذاشته مترصد که کدام حرامزاده ای فحش میدهد یا انگشت میکند یک اعتراض و نیشی به رضا پهلوی بزنید.
شما از رضاپهلوی چه انتظاری دارید برادر؟ این را برای بار هزارم است که مینویسم و میدانم که خوانده اید اما خود را میزنید به آن راه. شما باید یک انتظار سیاسی و معقول از رضاپ
هلوی داشته باشید. گویا بیانیه های معمول دفترشاهزاده شما را اقناع نمی کند. خودتان را بگذارید جای رضاپهلوی. توقع دارید رضا پهلوی چه کند؟ روز و شبش را بگذارد به هر بی سروپایی تذکر بدهد؟ ارتش نیست که فرمان بدهد و فرمان ببرند. شکایت به دادگاه هم نمیتواند ببرد یا میتواند؟ میدانم شما از شاهزاده چه توقعی دارید. توقع شما اینجوری است:
بیانیه دفتر شاهزاده رضاپهلوی:
موضوع: شاشیدن بر قبر غلامحسین ساعدی
بدینوسیله به اطلاع عموم میرساند که شاهزاده قویا این عمل زشت را از طرف هر کس که سر زده بخصوص اگر سلطنت طلب هوادار ایشان بوده را قویا محکوم می کنند و ضمن اعلام برائت، اعلام میدارند که شاشیدن بر قبر هرکس حتا دشمنان پادشاه فقید راه و روش ایشان نبوده و نیست. همچین شاهزاده از جناب احمد پورمندی تقاضای عفو و بخشش دارند و شرمنده اند (گنه کرد در بلخ آهنگری) از این که همچه هواداران بی نزاکتی دارند و چون قانونا کاری از دست شان بجز تشر زدن و بیانیه دادن بر نمی آید از حضور آقای پورمندی، ف م سخن و هرکس دیگری که از این عمل شنیع شاشیدن بر قبر ساعدی دچار رنج و ناراحتی شده تقاضا می کنند برای رفع بی عدالتی تشریف ببرند قاهره مسجد الرفاعی و همانجا مقابله به مثل کنند تا عدالت برقرار شود.
در گذشته نیز بارها در مورد برخورد با هادی خرسندی و انگشتی که به هالو رسید شاهزاده ابراز تاسف عمیق خودشان را ابراز داشته اند. انشاء الله فرصتی دست دهد یک جوری آقای هالو نیز در خدمت شان باشیم مقابله به مثل کنند.
****
خب.. از این بیانیه ها بگذریم آقای پورمندی. مشخص است که شب و روز سرتان در اخبار است و به ایران گلوبال و بخش داغ نظراتش نیز عنایت دارید. شما که از شاشیدن به قبر ساعدی و انگشت به هالو از جا پریده و دست به قلم شدید.. هیچ شد که یک بار.. یک بار هم که شده از ملت ایران که لابد جانتان را هم برایشان میدهید در این سایت دفاع کنید؟ اصلا ملت ایران جایی در قاموس شما دارد یا رابطه جن و بسم الله دارید؟ یک خط نوشته تان را به من نشان بدهید که در آن از ملت ایران نام برده شده باشد. ندارید! در اینجا در این سایت نویسندگانی مانند یونس شاملی و دیگرانی با نامهای مستعار بارها و بارها آشکارا ملت ایران را .. میلیونها انسان ایرانی را، به جرم این که به حکومت متمرکز در ایران تمایل دارند، مثل بسیاری کشورهای دیگر، ملت ایران را فاشیست و بربر و هر لقب دیگری که شایسته خودشان و پدرشان است دادند و میدهند. کل فارس زبانان را هندی زاده و کوهی و کولی و حتا یک بار چهره فارس زبان ها را به آلت تناسلی تشبیه کردند و بسیار هتاکی ها که حوصله پرداختش نیست. غیر ممکن است که این نوشته ها از زیر دست شما در رفته و ندیده باشید. شما که از شاشیدن به قبر یک نویسنده اینجوری غیرت تان برای حفظ حرمت انسانی به جوش می آید چگونه است که حتا یک سطر به این هتاکان به ایران و ایرانی معترض نشدید و سکوت کردید؟ من میگویم چرا سکوت کردید. بهانه نیاورید که در شان شما نبود هم کلام شدن با هتاکان. همین الان با شاشندگان به قبر ساعدی و قبلا هم انگشت رسانان به هالو و سایر موارد هم کلام شدید و معترض شدید. چرا این مدت نابکاری این توهین کنندگان به فارس زبانان را تماشا کردید و خاموش ماندید؟ اعتراض من همانگونه که قبلا هم نوشتم به احمد پورمندی خلاصه نمیشود بلکه به همه نویسندگان فعال سایت معترضم. آقایان! خانم ها! در تاریخ معاصر مگر کم آدم را به جرم فاشیسم هزار هزار به دار کشیدند؟ مگر همین امروز پرزیدنت پوتین اهالی اوکراین را به فاشیسم و نازیسم محکوم نمی کند و از آنها هزار هزار نمی کشد؟ شماها چرا متعرض این هتاکان نمیشوید؟
دلیل این که این سایت را ترک کردم و حتا برای نوشتن مسائل غیر سیاسی هم نماندم، همانگونه که قبلا هم گفتم، همین بی تفاوتی شماها به ملت ایران بود اگرنه پاسخ هتاکان به شخص خودم را آنطور که لایق شان بود بارها دادم. اما ندیدم که شماها از آبرو و حیثیت ایرانی در مقابل این هتاکان دفاع کنید. در عوض به فحاشان سلطنت طلب ناشناس و اغلب عامل وزارت اطلاعات تاختید. این بود که هیچ مبارز واقعی در راه ملت ایران و حفظ آبروی ایرانی در اینجا ندیدم. از آبرو و حیثیت خود هزینه کردم و رکیک ترین فحش ها را در مقابل نامهای مستعار هتاک به هم میهنام دادم بلکه بس کنند و نکردند و شماها تماشا کردید. نمیدانم.. شاید نویسندگان این سایت ترک هستند که ایرادی به این که فارسها را فاشیست بخوانند نمی گیرند. و آنها که ترک نیستند و معترض نمی شوند را نمیتوان جدی گرفت و بهتر است بابت شاشیدن ها و فحش ها رضاپهلوی معترض نشوند. یک کسی باید معترض شاشیدن به قبر ساعدی شود که قبلا در دفاع از هم میهنان فارس زبانش لااقل دوکلمه اعتراضی حتا با نام مستعار نوشته باشد که من ندیدم.
سایت و نویسنده ای که توهین به فارس زبانان را مایه آزادی بیان و جزو حقوق یک نویسنده ترک به حساب بیاورد را نمیتوان جدی گرفت. واقعیتش بنا بر قوانین حاکم بر کشورهای اسکاندیناوی میتوان از نویسنده و سایت به دادگاه به اتهام «نفرت پراکنی» قومی شکایت برد. آنچه مینویسم اصلا شوخی نیست. نوشته های یونس شاملی و دیگر ترک های مستعار را به یک وکیل حقوق سیاسی بدهید به شما خواهد گفت که این نوشته ها جرم است.
برگردم به آقای احمد پورمندی و دیگرانی که از شاشیدن به قبر ساعدی ناراحت شده اید.. خب ناراحت بشید. اگر خیلی جدی هستید بروید شخصا از شخص شاشنده به دادگاه شکایت کنید. میدانم که همت این را هرگز ندارید. تنها همت شماها بزخو کردن برای اعتراض به شاهزاده است که بجز یک لپتاپ و یک دل سرشاز از عقده و کینه زحمت دیگری ندارد. شماها باید برای توهین سالیان به میلیونها ایرانی در این سایت ناراحت میشدید که من یک بار هم ندیدم ناراحت بشید. لذا.. مهم نیست که سلطنت طلبان انگشت میکنند، میشاشند به قبر این و آن. این کارها آسیبی به آینده ایران نمیرساند که دلم نگران آن آینده است. وقت و انرژی ام را برای مزخرفات هدر نمیدهماگر عقل به سر منتقد باشد باید بداند که در عالم سیاست قرار نیست این شاشنده و آن انگشت کننده فردا روز وکیل و وزیر شوند که اگر میشدند این حساسیت ها قابل درک بود. شماها سوراخ دعا را گم کرده اید چرا که کینه راهنمای نگاه تان است نه مصالح ملی. مصالح ملی ما در طیف پادشاهیخواه بر اساس انگشت به هالو شاشیدن بر قبر ساعدی تعیین نمیشود بلکه بر اساس نظرات صاحبنظران مطرح پادشاهیخواه تعیین میشود. دو سال قبل در جایی دیدم که آقای پورمندی به نظرات دوتن از پادشهایخواهان اگر خوب بیاد داشته باشم در نشریه فریدون اشاره داشتند و هشدار میدادند که نظریات تندی در مورد یک حکومت اقتدار گرا برای ده سال اولیه پس از جمهوری اسلامی را دارند پیشنهاد میدهند که من هشدار آقای پورمندی را وارد دانستم و پسندیدم. خوب است که آقای پورمندی و سایر صاحبنظران پس از 45 سال دست از مسائل غیر سیاسی مثل انگشت رسانی و شاشیدن و این قبیل بردارند و به همان سیاست بپردازند مطمئن باشید که از ارزش سیاسی تان چیزی کم نمی کند. و در عین حال به وظیفه ملی و میهنی -اگر اصلا چنین مفاهیمی برای شما قابل درک باشد - خود عمل کنید و به نویسندگانی که میلیونها ایرانی دوستدار پهلوی یا جمهوریخواه خواهان حکومت متمرکز را فاشیست می نامند معترض باشید.
Shahed Alavi در نقد اوباشی…
Shahed Alavi
در نقد اوباشیگری سیاسی
رهبر یک جریان سیاسی نمیتواند به هر رفتاری که هوادارانش (واقعی یا ظاهری) انجام میدهند واکنش نشان دهد، اما میتواند به شیوهای رفتار کند و در موارد ضروری به گونهای موضعگیری کند که امکان هواداری لمپنها، اراذل و اوباش، نژادپرستها، اقلیتستیزها و زنستیزها و احمقها را از خود سلب کند یا طرفداری آنها از خودش را غیرقابل باور سازد.
چند نمونه جریان پادشاهیخواه برای مثال:
یک) زمانی که آهنگ کوثر، چهره بسیار شناختهشدهی حوزه آب در ایران فوت کرد، شماری از طرفداران جریان پادشاهیخواهی چه اکانتهایی با نامهای واقعی و چه مستعار (طرفدار واقعی یا پروژه تهران) علیه او به شکلی وسیع لجنپراکنی کردند.
رضا پهلوی میتوانست پیش از شروع حملات یا دستکم به محض شروع حملات، برای نیکآهنگ، که پیشتر مشاور خودش هم بوده و فرزند شناخته شده مرحوم کوثر است، پیام تسلیت پابلیک بفرستد و از زحمات ارزنده پدرش برای ایران قدردانی کند. با این کار هم حملات طرفداران واقعی متوقف میشد و هم مرز ایشان با اوباش پررنگ میشد.
دو) در چند سال گذشته، شماری از طرفداران جریان پادشاهیخواه، به چهرههای مختلف حقوقبشری، دادخواه یا سیاسی از نرگس محمدی و حامد اسماعیلیون گرفته تا مسیح علینژاد با غیراخلاقیترین و غیرسیاسیترین روشها حمله کردهاند، (طبعا نقد هرچند رادیکال و تند مدنظرم نیست.)
رضا پهلوی میتوانست و هنوز میتواند با موضعگیری صریح در مورد اهمیت پرهیز از اوباشیگری و پایبندبودن به پرنسیبهای رفتار سیاسی و دادن پیام مناسبتی به چهرههای مورد حمله، (مثلا به نرگس محمدی زمان مرخصی درمانی او یا به حامد اسماعیلیون در سالگرد ساقطکردن پرواز اوکراینی یا به مسیح علینژاد زم
Shahed Alavi
در نقد اوباشیگری سیاسی
رهبر یک جریان سیاسی نمیتواند به هر رفتاری که هوادارانش (واقعی یا ظاهری) انجام میدهند واکنش نشان دهد، اما میتواند به شیوهای رفتار کند و در موارد ضروری به گونهای موضعگیری کند که امکان هواداری لمپنها، اراذل و اوباش، نژادپرستها، اقلیتستیزها و زنستیزها و احمقها را از خود سلب کند یا طرفداری آنها از خودش را غیرقابل باور سازد.
چند نمونه جریان پادشاهیخواه برای مثال:
یک) زمانی که آهنگ کوثر، چهره بسیار شناختهشدهی حوزه آب در ایران فوت کرد، شماری از طرفداران جریان پادشاهیخواهی چه اکانتهایی با نامهای واقعی و چه مستعار (طرفدار واقعی یا پروژه تهران) علیه او به شکلی وسیع لجنپراکنی کردند.
رضا پهلوی میتوانست پیش از شروع حملات یا دستکم به محض شروع حملات، برای نیکآهنگ، که پیشتر مشاور خودش هم بوده و فرزند شناخته شده مرحوم کوثر است، پیام تسلیت پابلیک بفرستد و از زحمات ارزنده پدرش برای ایران قدردانی کند. با این کار هم حملات طرفداران واقعی متوقف میشد و هم مرز ایشان با اوباش پررنگ میشد.
دو) در چند سال گذشته، شماری از طرفداران جریان پادشاهیخواه، به چهرههای مختلف حقوقبشری، دادخواه یا سیاسی از نرگس محمدی و حامد اسماعیلیون گرفته تا مسیح علینژاد با غیراخلاقیترین و غیرسیاسیترین روشها حمله کردهاند، (طبعا نقد هرچند رادیکال و تند مدنظرم نیست.)
رضا پهلوی میتوانست و هنوز میتواند با موضعگیری صریح در مورد اهمیت پرهیز از اوباشیگری و پایبندبودن به پرنسیبهای رفتار سیاسی و دادن پیام مناسبتی به چهرههای مورد حمله، (مثلا به نرگس محمدی زمان مرخصی درمانی او یا به حامد اسماعیلیون در سالگرد ساقطکردن پرواز اوکراینی یا به مسیح علینژاد زمان بیانیه وزارت دادگستری آمریکا در مورد برنامه ترور او) عملا ادامه این حملات را از سمت طرفداران واقعی خودش غیرممکن سازد و باردیگر با اراذل و اوباش مرزبندی کند.
سه) در چند سال گذشته، از جانب شماری از طرفداران جریان پادشاهیخواهی، حملات بیوقفهی غیرسیاسی و غیراخلاقی به تمام چهرههای جریان روشنفکری، هنری، ادبی و فرهنگی ایرانی (به استثنای چهرههای انگشتشماری که به طور صریح به رضا پهلوی اظهار وفاداری کردهاند) انجام میشود. این حملات در مواردی از لجنپراکنی و دروغبستن به آنها هم فراتر رفته و شامل تهدید به سرکوب و قتل هم شده و اخیرا کار به ادرار کردن به مزار علامحسین ساعدی، روشنفکر و نویسنده شهیر درگذشته هم رسیده است.
رضا پهلوی میتوانست ومیتواند در این مورد موضعگیری کرده و روشن کند تاریخ و فرهنگ ایران، مدیون روشنفکران، ادبا و هنرمندان آن است و با همه اختلافات سیاسی و یا حتی دشمنیها، او مخالف صریح روشنفکریستیزی است و ایران آیندهای که او میخواهد، ایرانی آزاد است که ساواک و اطلاعات و دستگاه سرکوب ندارد.
او باید به طور صریح از روشنفکران و شعرا و نویسندگان منتقد و مخالفی که مورد حمله هوادارانش هستند نام ببرد و روشن بگوید حق آزادی بیان بیحد و مرز برای همه مردم، نویسندهها، روشنفکران و هنرمندان، حتی تندترین مخالفانش (مثلا توکا نیستانی)، در دستگاه فکری او و نظام موردنظرش به طور مطلق پذیرفته شده است و از آن دفاع میکند.
این مثالها در مورد جریان پادشاهیخواهی بود، اما طبعا شامل هر جریانی میشود که شماری از طرفدارنش میکوشند با اوباشیگری در برابر مخالفانش از آن دفاع کنند.
آقای......... خوب بود…
آقای......... خوب بود کارنامه ای از خودشان در معرض دید می گذاشتند که با کدام دستاورد و سبقه سیاسی توقع نشستن کنار شاهزاده با حقوقی برابر دارند؟ به قول ایرج مصداقی هرگاه اندازه شاهزاده نیرو داشتید مدعی شوید. اگر هم از شاهزاده خوشتان نمی آید، با شاهزاده دشمن هستید یا هرچه.. بخاطر مردم ایران که دستکم باید آنها را دوست داشته باشید از شاهزاده حمایت کنید و پشت سر او قرار بگیرید. اشکالی دارد؟ راستی تابحال کسی در ایران فریاد زده ای رضا برومند برگرد به ایران؟ آیا کسی فریاد زده ای شاه ایران برگرد به ایران؟ پس اگر شما را صدا نزده اند چه توقعی دارید شاهزاده کنار شما بنشیند؟ روی چه حسابی شاهزاده کنار شما بنشیند؟ وقتی در منشور مهسا کنار شماها نشست مگر کم بودند از جمهوریخواهان که به رهبری بی بی سی بر علیه آن منشور توطئه کردند؟ چرا از آنها ایراد نمی گیرید؟ چرا از فرخ نگهدار ایراد نمی گیرید که از منشور مهسا حمایت نکرد و برعکس در بی بی سی با خوشحالی از بهم خوردن آن منشور شادی کرد؟ حالا یک بار یک همکاری با شاهزاده شکست خورد که هم تقصیر ما بود و هم شما. حالا شاهزاده گفته خودش میخواهد رهبری را بعهده بگیرد. مشکل تان چیست که او را نمی خواهید کمک کنید؟ اگر توقع پست و مقام دارید او چیزی ندارد به شماها بدهد. به ماها هم هیچ قولی نداده. در ایران آنقدر آدم کارکشته زیاد است که به من و شما نمیرسد. لذا حتا اگر از شاهزاده خوشتان نمی آید به شاهزاده کمک کنید که آدم های مناسب که امروز در ایران هستند را مصدر کار کند. محسن کردی یک خائن 57تی است و باید روزی در مقابل دادگاه پاسخگوی خیانتش و شورش مسلحانه اش بر علیه شاه باشد
رضا صفایی:
رضا صفایی:
با درود به همشهری خوب من ، سال نوی میلادی بر شما خجسته باد.
همشهری جان انچه در زیر میآورم ، دیدگاه من نسبت به فرد ، افراد و گروههای جمهوريخواه ایرانی است بر مبنای چهل سال تجریه گذشته و شناختی که از این افراد و گروهها دارم ، هیچگونه تعصب خاصی هم ندارم ، قصد توهین ، بزرگ گویی و خودبزرگ بینی هم در میان نیست ، آقای محسن کردی را از دور و نزدیک میشناسم . بهر روی چون صحبت از جمهوریخواهان آمد ، من هم این برایت میفرستم .
همیشه تندرست و پایدار باشید ، همشهری جان
جمهوریخواهان و گوشه هایی از مشکلات آنها
اولین و بزرگترین مشکل مخالفان جمهوريخواه شاهزاده رضا پهلوی ، بخش بزرگی از جامعه ایرانی درون و بیرون ایران هستند که به هيچ عنوان حاضر به پذیرای رهبری کس ديگر جز شاهزاده رضاپهلوی نیستند .
تجربه چهل و شش سال گذشته ، از گفتار ، اندیشه و کردار افراد و گروههای گوناگون جمهوری خواهان ، چه جمهوری خواهان چپگرا و چه جمهوری خواهانی که خواهان روابط نزدیک با جهان غرب و مدرنیزه هستند به مردم ایران ثابت کرد ، که هیچ کس و گروهی از میان انها نه برنامه خاصی برای آینده ایران و ایرانی دارند ، نه در میان بیشترین کشورهای جهان پذیرفته شده هستند ، نه در میان سیاسیون هيچ کشور معتبر جهانی اعتبار و منزلتی ندارند که بشود از آنها به عنوان جایگزین ، حتی به گفتگو نشست .
یکی دیگر از مهمترین مشکلات افراد و گروههای جمهوريخواه این است ، که در میان خودشان یکدیگر را قبول ندارند و هرگاه تعدادشان به پنج نفر رسید ، بلافاصله به دلیل اختلافات درونی ، فوری منشعب میشوند و برای خودشان یک گروه جدید جمهوريخواه تشکیل میدهند و با ادعاهای دهان پرکن و بزرگ ، که شاخ فیل را میشکند ادعای میکنند که میخواهند و میتوانند ایران را از دست رژيم اهریمنان آخوندی کمونیستی اسلامی نجات دهند ، رژیمی که به دلیل خیانت همین افراد و گروههای جمهوريخواه به مردم ، توانست بر مسند قدرت تکیه بزند .
حال همین افراد و گروههای جمهوريخواه که تعداد شاخه هایشان از تعداد اعضای آنها بیشتر است با اندیشه، گفتار و کردارشان دقيقا در کنار رژیم اهریمنان آخوندی کمونیستی اسلامی در برابر مردم ایران ایستاده اند . دلیلش نیز مانند روز روشن است ، چون تمام این مدعیان نجات ایران حتی به تعداد خانواده شان هوادار ندارند ، این سخن بدان معناست که حتی نزديک ترین افراد خانواده شان ( زن ، فرزند ، برادر ، خواهر و و و ) حاضر نیستند در کنارشان بایستند ، علتش هم بسیار واضح است ، چرا ، چون آنها بهتر از دیگران به تواناییهای این افراد و گروههای جمهوريخواه شناخت دارند .
یک مشکل دیگر افراد و گروههای جمهوريخواه ، نفرتی است که در میان بيشترين مردم ایران نسبت به آنها وجود دارد ، مسبب این نفرت و انزجار بیش از حد مردم به افراد و گروههای جمهوريخواه، نه مخالفان و نه دیگران هستند ، بلکه دلیل نفرت بسیار مردم به آنها اندیشه ، گفتار و عملکردشان در طول چهل و شش سال گذشته است و نه هيچ چيز ديگر ، به سخن دیگر بی لیاقتی، نبود شناخت از جامعه ایران و ایرانی، نبود شناخت سياست های منطقه و جهانی است .
جمهوریخواهان در توهمی ژرف فرو رفته اند ، بسان فردی که در ته چاه افتاده باشد و هيچ آگاهی از آنچه در بالای چاه و اطرافش میافتد ندارد و باز مانند هميشه و مانند اهریمنان آخوندی کمونیستی اسلامی تقصیر را به گردن دیگران میاندازند .
اینگونه فرافکنی و انداختن تقصیر به دوش دیگران از سوی جمهوریخواهان، هيچ دلیلی ندارد بجز بی لیاقتی، کاردانی و شناخت آنها از جامعه ایرانی .
من به عنوان یک ایرانی میتوانم بگویم در میان تمام مدعیان دهان گشاد جمهوريخواه، شاید بشود به تعداد انگشتان دو دست افراد کاردان و با لیاقت یافت .
جمهوریخواهان، چه به شکل انفرادی و یا به شکل گروهی ، هيچ برنامه ایی برای نجات ایران در قالب استراتژی ، طرح و پروژه های لازم و نیز نیروهای لازم ، چه نیروی مردمی عادی جامعه و چه از داخل نظامیان شاغل و بازنشسته ( حتی به تعداد انگشتان دو دست ) ندارند تا بتوانند حتی کمترین ترسی برای رژیم در سرنگونی شان بوجود بیاورد .
به سخن دیگر میشود گفت که افراد و گروههای جمهوریخواهان در کنار رژيم اهریمنان آخوندی کمونیستی اسلامی کمترین مشروعیتی نزد بيشترين مردم ایران ندارند ، و دلیل تمام عربده کشی های آنها فقط همین است ، مانند گفتار و کردار اهریمنان رژيم آخوندی کمونیستی اسلامی است .
افراد و گروههای جمهوری خواهان در چهل و شش سال گذشته هرگز نتوانستند سازماندهی های لازم را انجام دهند و هدف خود را در قالب کلیات و جزئیات به گوش مردم برسانند تا مطمئن شوند که روند حرکت فروپاشی نظام به خوبی و نظم یافته پیش میرود .
اگر مردم ایران شاهد چنين اقداماتی از سوی جمهوریخواهان برای نجات ایران بودند ، حتما آمادگی و توانمندی لازم برای تحرک و کوشایی را در خود مییافتند تا در کنار آنها بایستند ، و امروز کسی بر بی لیاقتی جمهوریخواهان انگشت نمیگذاشت و شاید میتوانستند بخشی و یا گروه کوچکی از مردم ایران را در کنار خود داشته باشند .
هیچ فرد و یا گروهی از جمهوریخواهان دیگران را نمیتوانند مقصر تنهایی و انزوایی بدانند که اکنون از سوی مردم دیده میشود، اولین و آخرین مقصر اصلی انزوای جمهوریخواهان فقط خودشان با عملکرد چهل و شش سال گذشته شان است و از دیدگاه مردم ایران کارنامه مردودی گرفتند .
از دیدگاه من به عنوان یک ایرانی هرچند بسیار دیر شده است ، اما جمهوریخواهان میتوانند از هماکنون اقدام به انجام کاری کنند که تاکنون انجام ندادند ، یعنی از مردم بودن ، برای مردم بودن ، در کنار مردم بودن ، با مردم روراست و شفاف بودن ، هدف نجات مردم باشد و نه فقط بزرگ گویی ، گنده گویی های که مردم از شنیدن آن، نه فقط خسته شدند ، بلکه از ته دل متنفر و منزجر شدند .
باز به نگاه من ، هر فرد و یا گروهی چه جمهوريخواه، چه طرفدار دیگر
اندیشه های سياسی ، باید در ابتدا با خودش صادق باشد که اولین شرط کارهای مشترک است .
رضا
رضا برومند:
رضا برومند:
کیانوش توکلی گرامی، مدیر سایت ایران گلوبال،
اولا به شما و همکارانتان باید یک خسته نباشید جانانه گفت و دوما برای پیشبرد اندیشه دموکراسی خواهی آفرین گفت و سوما ، کنار رفتن امثال محسن کردی را باید بفال نیک گرفت ( از بیان نکته سوم تعجب نکنید)
چراکه هواداران به ظاهر دموکرات اقای رضا پهلوی که هیچ شخصیت یا دیگر نیروی سیاسی را لایق و همطراز او نمی بینند( نمونه اش تشویق او به خروج از پیمان مهسا) شرایط سیاسی برای کسب قدرت در ایران را بدون مشارکت دیگر رقبا از هرزمان دیگر میسر تر می بینند .به ویژه پس از سفر شاهزاده به اسراییل و بعد هم پیروزی ترامپ و احیانا زد و بندهای
پشت پرده و دور از چشم مردم و نیروهای سیاسی .
بنابراین در پیش گرفتن چنین رفتارهایی از طرف طرفداران شاهزاده از نظر من جای خوشحالی دارد
چرا که خود یکنوع لو دادن و نشاندادن باطن اصلی و غیر دموکرات انان است.
همیشه نامهای مستعار زیر…
همیشه نامهای مستعار زیر مقالات او کامنت هایی می گذاشتند که هیچ ربطی به مقاله نداشت. خواست او خیلی ساده این بود که کامنت گذار در مورد مقاله نظر بدهد و توهین نکند. و وقتی توهین کرد طبیعی است که توهین کننده پاسخ بگیرد. البته کردی هم کم نمی گذاشت و بسیار بدتر در کاسه توهین کنندگان می گذاشت ولی او برای فحش دادن و فحش شنیدن نیامده بود. تلاشش را کرد و رفت. شما ببینید چه کسانی از رفتن او جشن گرفتند و شادی کردند؟ همه دشمن پهلوی ها و تجزیه طلب ها. هدف او همانطور که خودش نوشت نزدیک کردن نیروها بود. سخنش منطقی است می گوید ناز کسی را باید کشید که نیرویی داشته باشد. بجز رضاپهلوی کسی نیرو ندارد. رضاپهلوی هم اگر بخواهد دیکتاتور شود بازهم کاری از فعالین این سایت بجز جمع آوری امضا و فحش دادن بر نمی آید. انتخاب بین بدتر یعنی آخوند و بد یعنی پادشاه دیکتاتور البته که انتخاب بد اصلح است.
مومنت مومنت
رژیم ستم شاهی پهلوی به هرکسی که در اروپای و فرانسه درس میخون ماهیانه ۷۰۰ فرانک فرانسه حقوق میداد من... شازده اسدالله میرزا به شرافتم قسم میخورم که رضا پهلوی ماهانه ۲۰۰۰فرانک فرانسه به شما ...فرخ ... قلی... ملیحه ...رقیه حقوق بده... لطفا آب را گل نکنید و بیشتر از اینها آبروی هموطنان داخل ایران را نبرید
آقای توکلی گرامی، کیانوش…
آقای توکلی گرامی، کیانوش عزیز،
با درود و تشکر از وجود عزیزت و زحمات گرانقدری که تا کنون به جان خریده ای.
بعنوان مدیر یک سایت ایرانی (ایران آزاد که سال 2000 تأسیس شد) کاملا می فهمم که چه می گویی. این سایت را در همین گذشته نزدیک به اجبار و به علت نداشتن بودجه، وقت و بخصوص نیروی فهیم و متخصص و دلسوز تعطیل کردم.
در مورد رفتن یک نفر، باید گفت که هر «مدیا» یا در کل هر انسان و یا هر چیزی در درجه نخست باید کیفیت داشته باشد و نه (به هر قیمتی هم که شده) کمیت! با رفتن ایشان از این سایت، این سایت تنها و تنها با آبروتر و پر محتواتر خواهد شد.
اگر تمامی کامنت های ایشان را که تا کنون در جواب کامنت های دیگران به تحریر درآورده اند، و همچنین مقالاتشان را کنار هم بگذارید، تصویر یک ............. که حرفی برای گفتن ندارد برای شما پدیدار می شود، یک «.....» با کراوات و کت و شلوار.
ترس من از همین است که سلطنت طلبان و ... از این.....! ترس من از ناآگاهی و «مغزهای تک سلولی» است.
کیانوش گرامی، مطمئن باش که هموطنانمان تنها به یک طریق می توانستند از ایشان بیاموزند و آن طبق این گفته نغز بود، که:
ادب از که آموختی، از بی ادبان
اگر جشن کریسمس می گیرید، شادباش به تمامی شما عزیزان و آرزوی سال نو بهروزی و پیروزی شما و ایران را دارم
آقای محسن کردی به دلیل…
آقای محسن کردی به دلیل تغییرات اخیر در سیاستهای شاهزاده رضا پهلوی، اعلام کردهاند که به نوشتن در سایت ایرانگلوبال خاتمه میدهند. صرفنظر از برداشت و درک احتمالی نادرست ایشان از مواضع شاهزاده رضا پهلوی، آقای کردی بر این باورند که سلطنتطلبان دیگر نیازی به همکاری با جمهوریخواهان ندارند و تصمیم دارند بهتنهایی برای سرنگونی حکومت اقدام کنند.
درستی یا نادرستی این دیدگاه را زمان مشخص خواهد کرد. با این حال، اگر فرض کنیم که سلطنتطلبان موفق به سرنگونی حکومت شوند و بهتنهایی قدرت را به دست گیرند، این وضعیت مشابه همان شرایطی خواهد بود که در نهایت به سقوط حکومت پهلوی منجر شد. بهعبارت دیگر، رویکرد مبتنی بر تمرکز قدرت، تکحزبی بودن، و حذف سایر نیروهای سیاسی، سرنوشت محتوم شکست را در پی خواهد داشت؛ همانطور که تجربه گذشته نشان داد، حتی رشد اقتصادی نیز نتوانست مانع فروپاشی نظام پهلوی شود.
بنابراین، به نظر میرسد آقای کردی میخواهند از نقطهای آغاز کنند که حکومت پهلوی در همان نقطه به پایان رسید. تجربه تاریخی به ما آموخته است که تکرار این مسیر نهتنها به موفقیت نمیانجامد، بلکه میتواند زمینهساز بحرانهای جدیدی در آینده باشد.
با احترام، اسماعیل مرادی
مومنت مومنت
برای سپردن جمهوری تبهکار شیعه به زباله دان تاریخ امروز فقط به یک رهبر ارکستر احتیاج داریم...
موضع کیانوش توکلی اصولی و منطقی هست.
دیدگاههای شما آقای توکلی اصولی هست و روشنگری هم کامل بود.
پیروز و شاد باشید
افزودن دیدگاه جدید