نامم ایران است
زانو زده بر بلدای البرز .خیره شده برافق.
باآهی عمیق بر سینه . نگران با قطره اشگی بر چشم .
مادر نامت چیست؟ نمی شناسیم ؟ نامم ایران است.
نامیست به بلندای تاریخ .باشکوه اما درد آلود.
نامم راز سر به مهری است که تاریخ برگردن من آویخته است.
نامی زنانه اما با صلابت تر از هر نام مردانه.
مرا از رنج هایم باز شناسید.
از آوایمم که نرم ودل انگیز است اما حزین.
مرا با قلب سرگشته ام بشناسید.
با قلب عاشقم که هرگز مجال عاشقی بر آن ندادند.
نامی که تعهد می آورد.عشق می آفریند .شهامت می بخشد. صبورت می سازد قدرت مقاومت و مداومت میدهد،تا گوهر بکار آوری!درخت شاداب زندگی راسیراب کنی.
نامم مهر است! آرزوست! صلح است!عدالت است و آزادی. تا در سایه این نامها کودکانم بربالند. جهان رامعنا دهند وزیبائی بخشند.
نامم مادرانه است .مادر ایران زمین. مادری صلح خواه که امروزحکومتی نابکار وجبار سایه ترسناک جنگی ناخواسته را بر سرم گشوده است.
این دخترک زیبای خفته در خون ، این پسر با کاکلی خونین که این چنین خونین بر زمین افتاده اند فرزندان منند. من مویه نمی کنم. من فریاد داد خواهی می کشم. برای آنها که دیگر گونه دخترو پسری بودند از نسلی نو! که حکومت ستمگران را برنمی تافند.
آنها با فضای تنگ شده برمن در نبردی دائم بودند.در جستجوی آزادی.
غواضانی ماهر بودند که بی هراس به اعماق اقیانوس زندگی میرفتند.تا بیابند مروارید های غلطان را که تنها در رژفای حیات می توان یافت!
رفتن به ژؤفا ! دریافت زندگی در عمق ! دریدن پیراهن رویا. برهنه کردن زندگی تا دریابند حقیقت پنهان شده در بطن زندگی را .
حقیقتی که پایبندی به آن شهامت خوف انگیز خیره شدن در چشمان اژدها را طلب می کند
قدرت شنیدن آواهای پنهان شد ه در موسیقی حیات را، گاه خوف انگیز !
گاه نرم چونان صدای دل انگیزخش خش برگی در نسیم.
نوای هزار دستانی بر شاخسار.
نهایت عشق را ! این جادوی هزار رنگ زندگی . "از هر زبان که بشنوی نا مکرر است."
جادوئی که شهامت ایستادن در برابر ستمگران می بخشد. قدرتی چنان که با حنجره ای زخمی فریاد سر دهی ما آزاده ایم."کیست پاکیزه چون ما با گلوله ای نشسته بر قلب
!
این جوانان که چنین خرد وشکسته. اما سرفراز و شکوهمند بر زمین افتاده اند. هر کدام نامی دارند.نامی که ببهای جان بر کشیده وبر پیشانی آسمان آویخته اند
نام این دخترک زیبا،" نیکا است""مهسا است" "ساریناست وحدیث است آرمیتاست ."
آن پسر جوان با کاکل خونین که همپای دخترم فریاد "زن ،زندگی ، آزادی "سرمی داد نامش" آرش" است. نامش فرشاد است .فرزندان من .فرزندان ایران .نامشان را بخاطر بسپارید. حماسه آفرینان این زمانه تلخ .
نسلی که زیر نگاه جنایت کاران بزرگ شده بر بالیده حال بی هراس روی در روی گزمگان ایستاده است.نسلی آگاه رو به آینده و پرسشگر! با بغضی شکسته در گلو با مشتی هوا کرده بر آسمان. نامشان را بخاطر بسپارید .
ابوالفضل محققی
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
دیدگاهها
مومنت مومنت
ایران ای خرّم بهشت من روشن از تو سرنوشت من گر دژمن روسی بارد به پیکرم جز مهرت در دل نپرورم
افزودن دیدگاه جدید