یادداشتی شتابزده در بارهٔ فعل و انفعالات اخیر میان ج.ا و اسراییل
این یادداشت، در شرایطی نوشته میشود که بعد از حملهٔ دو شب پیش ج.ا به اسراییل، علی رغم انبوهی تحلیل و خبر و گزارش و اطلاعات و ضد اطلاعات و اینفورمیشن و دیساینفورمیشن، تا جایی که به پاسخ اسراییل بر میگردد، هیچ چیزی روشن نیست.
احتمالاً در فاصلهٔ میان نگارش و انتشار این یادداشت، یا بعد از آن، معادلات جدیدی که ساخته خواهند شد و اتفاقاتی که خواهند افتاد بعضی نکات برشمرده در اینجا را دستخوش تغییراتی خواهند کرد.
و این، طبیعی است، و نباید دست روی دست گذاشت و منتظر ماند که چیزی اتفاق بیافتد تا از آن گفت و نوشت.
«چو فردا شود، فکر فردا کنم» مال جای دیگر است. و آنچه مال اینجاست «علاج واقعه، قبل از وقوع باید کرد» است!
ـــــــــــــــــــــــــ
ترس و وحشت رهبر فرومایهٔ ج.ا از اسراییل، موضوع پنهانی نیست، و این روز ها، به خصوص پس از قتل اسماعیل هنیه در تهران، بر همگان، حتی بر معتقدان متعصب او و ج.ا او آشکار شده است.
این جوجه لات ناجوانمرد لافزن که در گوش عالم و آدم عربدهٔ آی نفس کش سر میداد، ولی قمهاش را فقط بر پیکر نحیف مهسا ها و نیکا ها و دختران و پسران معصوم مردم در کوچه و خیابان و مدرسه و زندان فرود میآورد و میآورَد، چندی است که از بیم اسراییل، لرزه بر اندامش افتاده است و هر دم در حال قالب تهی کردن است و از سوراخ موشی به سوراخ موشی دیگر میگریزد، و سرانجام هم در یکی از همین سوراخها جان خواهد داد.
تا اینجای قضیه، نیازی به گفتن و بازگفتن ندارد. آنچه نیاز به گفتن و بازگفتن دارد، چگونگی استفاده از فرصت هایی که پیش خواهند آمد به طور عام، و از فرصتی که در پی پاسخ قطعی اسراییل در ساعات و ایام آینده پیش خواهد آمد به طور خاص است.
ــــــــــــــــــــــــــ
همانگونه که در جایی دیگر، به تفصیل توضیح داده ام و نوشته ام:
به دلایل گوناگون، و مخصوصاً به دلیل تظاهر ج.ا در مقام دشمن شمارهٔ یک مردم ایران به دفاع از فلسطینیان، و به دلیل عربده کشی های شبانه روزی و دشمنی صوری ج.ا با اسراییل، ایران تنها کشور مسلمان منطقه است که تعداد بسیار زیادی از مردمان آن، به مرور زمان، و با تازه شدن نسل ها ـ بر مبنای قوانین جاذبه و دافعه ـ از حساسیت های متداول مردمان کشور های مسلمان منطقه [و حتی مردمان دیگر در کشور های دیگر جهان] نسبت به اسراییل فاصله گرفته اند.
و نیز در میان آن بسیاران، بسیارند کسانی که اسراییل را دوست خود و دوست کشور خود تلقی می کنند.
هم از این رو، اسراییل، اگر به منافع آیندهٔ خود در منطقه، و در ایرانِ فردا، علاقمند باشد، نباید دست به کاری بیازد که این موقعیت استثنایی حود را نه تنها از دست بدهد بلکه دقیقاً وارونه کند.
تا کنون، دولت های راست و چپ اسراییل نشان داده اند که بر خلاف بسیاری از مردمان کشور خود، و برخلاف میلیون ها یهودی صلح طلب و شریف، جان غیر اسراییلیان منطقه، کوچکترین ارزشی برایشان ندارد و میشود صدتا صدتا و هزارتا هزارتاشان را به این بهانه و آن بهانه کشت و خانه و کاشانه و جانپناه بازماندگانشان را روی سر آن ها خراب کرد و چیزی هم طلبکار در آمد و وعدهٔ تکرار داد.
«تنبیه جمعی» به سیاق رسم و رسوم قبایلی نیز تا کنون جزء تاکتیک های جنگی رسمی و حتی عادات روزمرهٔ دولت های راست و چپ اسراییل بوده است.٭
در چنین شرایطی، و با دولت سوپر دست راستییی که در اسراییل و بر اسراییل حاکم است، و با توجه به لجام گسیختگی بیسابقهٔ این دولت در یک سال اخیر، هر ایرانی شرافتمندی، صرفنظر از هر گرایش سیاسی داشته یا نداشتهٔ خود، حق دارد که نگران آنچه پیش خواهد آمد باشد.
اما نگرانی، به تنهایی، کافی نیست، و کاری از پیش نمیبرد.
ـــــــــــــــــــــــــ
تنها در صورتی که اسراییل به این نتیجه رسیده باشد که بیش از این نخواهد توانست از وجود ج.ا که از آغاز تا به امروز، تقریباً همهٔ دشمنیهای صوری و غیر صوریاش با اسراییل در خدمت او بوده است بهره برداری کند و عمر مفید ج.ا برای او به پایان رسیده است، این امکان وجود دارد که پاسخ اسراییل، این بار مستقیماً شخص خامنه ای و مراکز نظامی استراتژیک را هدف قرار دهد.
در غیر آن صورت، هدف قرار دادن پالایشگاههای نفت و مراکز زیربنایی حیات اقتصادی میهن ما، و مخصوصاً انهدام (و یا اقدام به انهدام) تأسیات اتمی ایران، به کشتار کارگران و زحمتکشان، و به خاک سیاه نشاندنِ بیش از این مردم، و فجایع کم نظیر، و نتایج غیر قابل پیش بینی منجر خواهد شد، و در صورت بمباران تأسیسات اتمی، نابودی و ویرانی و غیر قابل سکونت کردن بخشهای بسیار وسیعی از اطراف این مراکز، و بیمار و سرطانی و معلول به دنیا آمدن نسل ها و نسلهای آینده را در پی خواهد داشت، و بذر نفرت و کینهیی پایدار و تمامی ناپذیر و نسل به نسل تجدید شونده را در دل مردمی خواهد کاشت که امروز در اکثریت بسیار بزرگ خود، نه تنها هیچ دشمنی و عداوتی با اسراییل ندارند، و نسبت به آنچه اسراییل با مردم منطقه میکند بیتفاوت هستند، حتی در مقیاسی محدود تر و کوچکتر، به همان دلایلی که قبلاً اشاره شد، نوعی همدلی هم با اسراییل نشان میدهند.
آیا پردهیی که این همه قساوت و شقاوت بر دیدگان رهبران فعلی اسراییل کشیده است، به آنها اجازه خواهد داد که این واقعیت را ببینند و بفهمند؟
نمیدانم.
فرض را، و فقط و فقط فرض را، بر این بگذاریم که اسراییل، دیگر نیازی به وجود ج.ا نداشته باشد، و در مناسبات جدیدی که به وجود آمده اند و یا قرار است که به وجود بیایند، و آنچه اسراییل خودش آن را تغییر نقشهٔ خاورمیانه مینامد، ج.ا را مزاحمی ببیند که باید از سر راه یرداشته شود.
چنین فرضی، در حال حاضر، کاملاً محتمل است.
ـــــــــــــــــــــــــ
این که چیزی پیش آمده باشد و پیش آمدنش خارج از ارادهٔ ما، و فارغ از بار مثبت یا منفی آن در دستگاه ارزشی ما بوده باشد بحثی است، و پذیرش واقعیت داشتن آن، و بعد از پذیرش واقعیت داشتن آن، رفتار خود را به تناسب آن تنظیم کردن، بحثی است دیگر.
در این مورد هم، آنچه پیش آمده است، خارج از ارادهٔ ما، و فارغ از بار مثبت و منفی آن در دستگاه ارزشی ما بوده است، و تا جایی که به دو طرف دعوا، یعنی اسراییل و ج.ا بر میگردد، آنچه پیش خواهد آمد هم چنین خواهد بود.
اما، هم آنچه پیش آمده است، و هم آنچه پیش خواهد آمد، یک طرفِ سوم هم دارند.
و آن طرفِ سوم، «ما» هستیم.
«ما»، چه در هیأت مردم ایران در یک کلیتِ عام، و چه به صفت گرایشها و پایگاههای اجتماعی و طبقاتی و فردی و جمعی متفاوت یا حتی متضاد درون این کلیت.
و اینجاست که به پرسش اصلی و تعیین کننده میرسیم:
ـ داستانی جدید و حکایت ناشده، با پایانی باز، در حال حکایت شدن است. آن که پایان این داستان را مینویسد ما خواهیم بود؟ یا راویان آن؟
۱۲ مهر ۱۴۰۳
ققنوس ـ سیاست انسانگرا
ـــــــــــــــــــــــــ
٭ شرح و تفصیل بیشتر:
پاسخ متقابل اسراییل، به ج.ا خواهد بود؟ یا به ایران و مردم ایران؟ ـ به همین قلم ـ ۲۹ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
دیدگاهها
بدون حب و بغض
منصفانه ترین تجزیه و تحلیلی است که در باره پاسخ های احتمالی اسراییل به رژیم ایران خوانده ام و دیده ام.
بدون حب و بغض، بدون قضاوت یکطرفه، و بدون پیچانیدن موضوع به منظور ایجاد ابهام در مورد نظر نویسنده.
افسوس که همه مثل جناب اصفهانی خیرخواهانه نمی نویسند!
کار کار انگلیساست
جناب شازده اسدالله میرزا
آنچه که نوشتید شاید درصد کمی از فهم و شعور درک سیاسی پادشاه فقید است
یادم می اید زمانی که روی پله کان هوا پیما برای خروج از ایران قرار گرفت فرمودند :
با رفتن من ایران خواهد رفت ، و با رفتن ایران خاورمیانه از بین خواهد رفت و وحشت بزرگجهان را فرا خواهد گرفت
هنوز این سخنان در ذهنم است
شاه فقید سیاستمداری بسیار قهار بود
نه سیاست باز نه مثل فرخ نگهدار بند باز ...وحشت بزرگ را هم همگی در جهان شاهد هستیم
شاد زی
افزودن دیدگاه جدید